یکی از نامزدهای ریاست جمهوری 92 که در ائتلافی بدفرجام موسوم به 1+2 به آسانی کنار گذاشته شد
ـ اگرچه کنار کشید ـ حداد عادل است. از لحظه ظهور پایداری که آن را باید زلزلهای در سرزمین اصولگرایی دانست، تا این هنگام که جمنا عرضاندام میکند؛ آنچه بیشتر از هر موضوعی اصولگرایان را به تشتت و دوریگزینی از هم ترغیب و تشویق کرده است، نپذیرفتن اصلی به نام تشتت و اختلاف است که خیلی بیشتر از خود تشتت این گروه بزرگ و ریشهدار سیاسی را آزار داده است.
**از پایداری تا یکتا، از یکتا تا جمنا
دو رخداد مهم در اردوگاه اصولگرایان، بسیاری از چهرههای قدیمی را به آسانی حذف و خانهنشین کرد حتی اگر مانند باهنر گاه و بیگاه با بر سر زبان راندن برخی حرفهای شاذ سیاسی خودی نشان دهند. از زمان بر سر کار آمدن پدیدهای به نام احمدینژاد که با بلیت اصولگرایی وارد پاستور شد و خیلی زود اصولگرا بودن را از بیخ و بن کتمان کرد تا زمانی که گروهی به نام جبهه پایداری ظهور کرد آنچه باعث شد تا روزبهروز پایگاه مردمی جناح راست دچار تزلزل و«آب رفتگی» شود، «نپذیرفتن»
بود و نپذیرفتن در عالم سیاست یعنی شانه
خالی کردن از هزینههای تحمیلی! اصولگرایان در تمامی هشت ساله ریاست جمهوری احمدینژاد اگرچه مردانه و جانانه از وی و سیاستهای گاه از بیخ و
بن غلط وی حمایت کرده یا حداقل سکوت اختیار کردند، اما هیچ گاه به دوران پسا احمدینژادیها هم فکر نکردند و به این نیندیشیدند که با رفتن احمدینژاد، چه گروهی قرار است «سهم و دانگ» خود از هزینههای برجای مانده سیاسی ـ اجتماعی را پرداخت کند.با اتمام هشت ساله دولت محمود آنچه خیلی زود رخ نمایی کرد، اعلام برائت و انتقاداتی صریح بود که اگرچه دیر بود، اما به همان اندازه نیز موجبات تکدر خیلیها را بهوجود آورد از جمله موحدی کرمانی که در روز افتتاح یکتا بر گروهی تاخته بود که اعلام برائت معنا ندارد و...
دیگر مسئلهای که این گروه بزرگ سیاسی را دچار اضمحلالی ناخواسته کرد «فرافکنانه» برخورد کردن با واقعیتهای صریح و آشکار اجتماعی بود! واقعیتهایی که با گسترش شبکههای اجتماعی حالا دیگر خیلی زود در دسترس همگان قرار میگرفت. اگرچه همگام با تحولات شگرف رسانهای، اصولگرایان نیز خود را تجهیز میکردند، اما همچنان بر این عقیده استوار ماندهاند که میتوان اندیشهها و خواستهای حزبی و نحلهای را حتی با استفاده از نرمافزارهای جدید اطلاعرسانی به خورد مخاطب داد غافل از اینکه جامعه به راهی دیگر میرود و این گروه بزرگ و ریشهدار سیاسی به مسیری دیگر!
نپذیرفتن و فرافکنی یا به تعبیری سادهتر شانه خالی کردن از هزینه تراشیهای سیاسی و نیز فرار از واقعیتهای موجود همان دو رخدادی هستند که این روزها میتوان آن را پاشنه آشیل اصولگرایی و باعث و بانی خانهنشینی بسیاری از چهرههای نام آشنای این گروه دانست.
**عبرت از گذشته در دستورکار نیست!
اصولگرایان همواره با جامعه هدف خود با غرور و تفاخر مواجه شده است و همین مسئله باعث شده تا هیچگاه عبرت گرفتن از گذشته در دستورکار قرار نگیرد! بهسادگی آب خوردن این گروه اگر اشتباه خود در حمایت بیچون و چرا از محمود احمدینژاد را پذیرفته بود و درصدد اصلاح خرابیهای ذهنی و روحی جامعه برآمده، شاید نه یکتایی ظهور کرده بود و نه جمنا!
تقسیم رخدادهای مهم سیاسی کشور به
دو دوره قبل و بعد از احمدینژاد از منظر مواجهه واقعبینانه با شکست، میتواند یک تقسیمبندی هوشمندانه قلمداد شود با این توضیح که متاسفانه این تقسیمبندی قبل و بعد برای عدهای بد معنا شد و همین بد معنا شدن باعث شد تا به جای ترمیم خرابیها، پای انشقاق و جدایی طلبی به میانه ماجرا کشانیده شود. با نگاهی به سر تا پای جمنا و یکتا بهسادگی میتوان به این مهم پی برد که جمنا نسخه به روز شدهای از یکتا و یکتا شاخکی نحیف از بدنه پایداری و پایداری برگرفته از اختلافات درونی اصولگرایی است. با همین فرمول ساده میتوان آینده سیاسی راستاندیشان سیاسی یا همان اصولگرایان را پیشبینی کرد و آن سربرآوردن جمناها و یکتاهایی دیگر در آغازین روزهای تلاش برای انتخاباتی دیگر است.
**چرا چهرههایی همچون حداد و باهنر
به بازی گرفته نمیشوند؟!
در سرزمینی که برخی به واسطه یا بیواسطه دچار چندگانگی مشاغل هستند به ناگاه میبینیم حداد عادل که چهار سال قبل عزم خود برای پاستورنشینی را جزم کرده بود از گردونه تفکرات اصولگرایی به آسانی کنار گذاشته میشود نه حداد عادل به تنهایی که خیلیها و حتی باهنر نیز از این قاعده مستثنی نمیشوند و در یک تصمیمگیری نانوشته و معنوی! از همه گروهها و نحلهها به معنای واقعی کلمه بیرون رانده میشوند در حالی که تا همین اسفند 94، بسیاری از اصولگرایان هرگونه تصمیمگیری بیحضور چهرههایی همچون حداد و باهنر را محکوم و محتوم به شکست میپنداشتند!
موتلفه در رفتاری عجیب و دور از ذهن روی به میرسلیمی آورد که از حافظه خیلیها پاک شده بود، پایداری در یک عقبگرد کامل به سمت و سوی آستان قدس رضوی چشم امید دوخت، جمنا در کنار اسامی دهگانه مترصد رئیس یابی باقی ماند، برخی خود را و برخی دیگران، خودیها را کاندیدا معرفی کردند و در نهایت به غیر از اصلاحطلبان که از همان ابتدا بر کاندیداتوری حسن روحانی به تفاهم و توافق رسیده بودند ـ علیرغم همه گلایهمندیها و انتقادهاـ تا این لحظه هنوز کسی نتوانسته به معنای واقعی کلمه نامزد مورد حمایت و قبول اصولگرایان را شناسایی کند.
**بازگشت به ابتدای بحث و نتیجهگیری!
در همان ابتدا نگاشتیم که «دو رخداد مهم در اردوگاه اصولگرایان، بسیاری از چهرههای قدیمی را به آسانی حذف و خانهنشین کرد حتی اگر مانند باهنر گاه و بیگاه با بر سر زبان راندن برخی حرفهای شاذ سیاسی! خودی نشان دهند.» این قاعده شامل خیلیها از جمله حداد عادل نیز شد حداد عادلی که ائتلاف بزرگ را به راه انداخت و تمامی تلاش خود برای گردهم آوردن اصولگرایان متفرق و متشتت شده را به کار بست، اما نتیجه حاصله اندکی شگرف و دور از ذهن مینمود و آن حذف محترمانه وی از تمامی مناسبات سیاسی اصولگرایان بود بهگونهای که مدتهاست هیچ اظهارنظری از حداد عادل در مورد انتخابات دیده و شنیده نشده مگر نقل قولی از وی در روزنامه رسالت که آن نیز کلیشهای و مربوط به اقتصاد مقاومتی است! حداد عادل از همان مسیری دچار حذف و نادیدهانگاری شد که دیگر اصولگرایان ریشهدار و قدیمی بهزودی دچار خواهند شد یعنی بیرون راندن نیروهایی که خواسته باشند «نپذیرفتن و فرافکنی» گروه خاص را زیرسوال ببرند! این روزها و در گرماگرم آمدن و نیامدن رئیسی که تنها به درد گرم کردن تنور انتخابات میخورد و در نتیجه نهایی یعنی پیروزی حتمی روحانی، خللی ایجاد نتوانستن و نخواهند کرد! به این مهم باید اندیشید که اگر قرار باشد اصولگرایی به این آسانی چشم بر مهرههایی چون باهنر و حداد عادل بر بندد پس تکلیف دیگرانی همچون قالیباف، جلیلی، رضایی از هماکنون معلوم است!