محمدرضا حياتي:خواندن برخی خبرها برایم عذاب آور بود | روزنو

پایگاه خبری تحلیلی روزنو | روزنو | Roozno

به روز شده در: ۰۸ خرداد ۱۴۰۳ - ۲۰:۴۹
کد خبر: ۴۵۳۹۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۹ - ۲۳ آذر ۱۳۹۲
روزنو- حاشیه نوشت:پدران ما عادت داشته (و البته هنوز دارند) که به صرافت اخبار ساعت 14 را ببينند. در واقع براي ديدن اخبار اين ساعت با هيچ کس شوخي ندارند. از آن روزها که گوينده هاي کلاسيک خبر ساعت 14 اين پايه را گذاشتند که براي شنيدن خبر يا حياتي را مي بينيد يا بابان يا افشار را، حالا اين ديدن خبر در اين ساعت هم رسمي شده است براي خودش.بيش از سه دهه از آن روزها گذشته و تلويزيونِ امروز شباهت چنداني به آن روزها ندارد. شبکه هاي مختلف ماهواره اي هم با خبرها و سياست هاي خبري شان پاي سفره هاي مردم نشسته و جا را براي اخبار ساعت 14 و 21 ايران تنگ کرده اند. رسانه ملي هم تقلا مي کند که نوآوري کند و حقوق و سابقه خود را از مردم پس بگيرد.
به گزارش روزنو،«محمدرضا حياتي» يکي از سه ضلع مثلث اين گوينده هاي قديمي خبر، براي يک گفت وگويي بي پرده و بي تعارف دعوت «حاشيه» را پذيرفت و آمدتا با او به گفت وگو بنشينيم. حياتي در اين گفت وگو از روزهاي تلخ و شيرين اش گفت و مثل فرزندي دلسوز به نقد پدر رسانه اي اش پرداخت. وقتي خداحافظي مي کرد، گفت: «آن روزها، وقتي از صداوسيما بيرون مي آمدم واقعا حال خوبي نداشتم. تا مدت ها از مردم خودم را مخفي نگه مي داشتم اما من هم دلايل خودم را داشتم.» نگفت چه روزي، فقط گفت: «بگذريم. خيلي عذاب کشيدم. من خيلي خيلي احساساتي ام.»

*دوره اي که شما وارد بخش خبري صداوسيما شديد، دوره حساسي از تاريخ کشور بود. به هر صورت تازه انقلاب شده بود و همه چيز دستخوش تغييرات اساسي و بنياديني بود. آن زمان شيوه انتخاب و گزينش و درنهايت جذب مجريان خبر به چه صورت بود؟ 
من سال 59 وارد راديو شدم. آن هم به خاطر علاقه اي که به اين هنر داشتم. حتي چند وقتي هم به عنوان بازيگر در نمايشنامه هاي راديويي آن سال بازي کردم. اما علاقه من همواره بيش از اينها به مجري گري و به خصوص مجري خبرسياسي بود. سال 60 بالطبع به خاطر نيازي که آن زمان بود، پيشنهاد شد که به اين حوزه معاونت سياسي بروم. 

* به هر صورت همانطور که شما گفتيد آن زمان سال هاي اوليه انقلاب بود و خيلي از نيروهاي اين بخش در سازمان پاکسازي شده بودند يا خودشان رفته بودند و به همين خاطر به شدت کمبود نيرو احساس مي شد. شيوه گزينش و انتخاب هم در بسياري موارد سختگيرانه تر از امروز بود. جو سياسي کشور نيروهاي همسو با انقلاب را طبيعتا مي خواست و از طرف ديگر با همه کمبود نيرويي که وجود داشت، سختگيري هاي فني هم بسيار زياد بود. اين شروع کار ما بود. آن زمان اينطور نبود که با رابطه ها کار پيش برود. حساسيت هاي زياد و بدون تعارفي وجود داشت که درواقع فيلترهاي عبور يک نيرو براي رسيدن به عرصه مجري گري در بخش خبر بود. طبيعتا گزينش هاي غير فني هم وجود داشت که من فکر مي کنم براي آن زمان ضروري به نظر مي رسيد. به اين مساله هم اشاره کنم که سختگيري هايي که در حوزه جذب نيرو از نظر مهارت هاي فردي وجود داشت و امروز بسيار کمتر و سهل انگارانه تر وجود دارد، خبر و مجريان خبري معرفي کرد که استانداردهاي رسانه اي داشتند. به عقيده من اگر آن سختگيري هاي فني امروز هم وجود داشت، وضع ما در حوزه مجريان خبر به اينجا نمي رسيد.
* شما آن زمان هيچ مهارت يا آموزشي ديده بوديد؟ يا بعد از جذب، آموزش هاي ضمن خدمتي داشتيد؟ 
بله، تا سال ها اين آموزش ها که شامل نحوه اجرا، فن بيان و... بود، ادامه داشت يعني ما مدام تحت آموزش بوديم و خودمان را با شيوه هاي درست به روز مي کرديم.
* با توجه به اينکه به قول گفته شما، خيلي از پيشکسوتان و افراد باسابقه در اين بخش از صداوسيما پاکسازي شده بودند يا... چه کساني اين آموزش ها را به شما و همکاران تان مي دادند؟ 
بله، تقريبا همه رفته بودند ولي خوشبختانه کساني هم بودند که همچنان با سازمان همکاري مي کردند، اگرچه خودشان جلو دوربين نبودند اما در بخش آموزش به ما تازه کارهاي آن زمان کمک مي کردند. يکي از اين چهره هاي با سابقه و پيشکسوت که به گردن خيلي از ما حق دارد، استاد «مناني» بود که خودشان هم جزو اخبارگويان حرفه اي بودند و هم واقعا از دوبلورهاي باسابقه و کارکشته. زماني هم که من جذب شدم حين خدمت مدام تحت آموزش بوديم و البته اين را هم بگويم که خودمان هم سعي مي کرديم نه تنها تنبلي نکنيم بلکه با مطالعه و سخت کوشي نسبت به کاري که مي کنيم، موظف باشيم. متاسفانه امروز اگر تلويزيون را نگاه کنيد، مي بينيد که چقدر اين تسلط نداشتن علمي و سواد مجريان به ذوق و ظرافت کار يک مجري لطمه مي زند و باعث مي شود بيننده به هيچ عنوان رغبت نکند که به يک گوينده دل بدهد يا حتي فقط بخواهد شنونده اش باشد چون به عقيده من اين يک هنر است و همين طور نمي شود به هر کسي در اين حوزه لقب هنرمند داد. 
* شما از زماني که در اين بخش مشغول بوده ايد هيچ وقت پيش آمده که در تدوين و تنظيم يک خبر دخالت داشته باشيد؟ در خيلي از شبکه هاي خبري دنيا اين اتفاق مي افتد که سوژه هاي خبري در تحريريه مطرح مي شود و درواقع خروجي آنچه روي آنتن مي رود، حاصل يک کار جمعي است؟
خير، خيلي کم. حتي مي توانم بگويم هيچ وقت اين اتفاق نيفتاده است. خبر در اتاق هاي خاصي و از طرف افراد خاصي تهيه، تنظيم و به دست ما مي رسيد. متن اخبار چيزي حدود يک ساعت ونيم قبل از آنکه روي آنتن برويم به دست ما مي رسيد. ما فقط گاهي وقت ها مي توانستيم با هماهنگي با دبير آن بخش خبري، کمي خبر را ويرايش کنيم و به اصطلاح آن را به لحن خودمان نزديک کنيم تا خبر خوشخوان تر باشد. امروز هم بعيد مي دانم چنين چيزي وجود داشته باشد. حتي گوينده هاي جوان خبر همچين مساله اي را تجربه نمي کنند. البته من حرفي که شما مي زنيد را کاملا متوجه مي شوم و به نظر من شرايط ايده آل و درست هم همان چيزي است که شما مي گوييد. همانطور که گفتم من به خاطر علاقه اي که دارم، شبکه هاي راديويي و تلويزيوني اکثر نقاط دنيا را مي بينم و کاملا مشخص و مشهود است که خبر اکثرا در يک حرکت جمعي توليد مي شود و قبل از آنکه روي آنتن برود، بحث هاي زيادي درباره آن مي شود. اما خب در ايران شايد به خاطر اينکه متاسفانه ما شبکه هاي خصوصي نداريم، اين اتفاق هم به يک محال نزديک مي شود. فکر کنم بد نباشد اشاره کنم که واقعا ما اين همه شبکه هاي استاني و... داريم چه خروجي و نتيجه مثبتي داشته است؟ به جاي اين مساله يا حداقل در کنار آن ما مي توانستيم رسانه را از انحصاري بودن خارج کنيم و به شبکه هاي خصوصي اجازه فعاليت بدهيم و البته مثل فعاليت مطبوعاتي به روند کار و فعاليت آنها نظارت داشته باشيم اما متاسفانه اين اتفاق ضروري و مهم رخ نمي دهد.
* رسانه ملي به زعم من در چند سال اخير و با رشد شبکه هاي مختلف ماهواره اي وارد يک ماراتن شد که اول آن را انکار کرد و بعد با آن در سطح خيلي واضح و مشخصي به رقابت پرداخت. عوض کردن دکور، هزينه کردن براي ظاهر و حتي ساختار فرم و خبر و اجراي آن...اما به نظر مي رسد اين رقابت فقط و فقط در سطح تقليد صرف از اين شبکه ها باقي ماند.
من با نظر شما کاملا موافق هستم و اين واقعا تاسف بار است براي من. من فرزند اين خانواده هستم. قبل از اينکه به صورت مستقيم به سوال شما جواب بدهم، اجازه بدهيد مقدمه اي مطرح کنم. رسانه ملي ما با اين امکانات و تجهيزات و نيروي انساني واقعا نبايد تحت تاثير شبکه هاي خبري يا خانوادگي باشد. گفتن اين موضوع واقعا تلخ اما واقعيتي است که خود مديران رسانه هم به آن اذعان دارند که مخاطبان شان توسط ديگر کانال هاي ماهواره اي دزديده مي شوند و نتيجه وقتي بدتر از آب درمي آيد که براي رقابت با آنها تقليد از آن شبکه ها شيوه کار مي شود. واقعا شبکه هايي هستند که بسيار پربيننده شده اند و گوي را از رسانه ملي به سادگي ربوده اند که درنهايت يک ساختمان سه طبقه است که يک درصد از تجهيزات و نيروي انساني ما را هم در اختيار ندارد اما پشت شان چهره هاي حرفه اي و کارکشته است که در اين شبکه ها فعاليت مي کنند. هيچ کاري با خط و موضع آنها در قبال ما ندارند. مسلما مواضع شبکه هايي مثل بي بي سي و ... در قبال ما مشخص است اما همين مواضع را طوري به خورد مردم ما مي دهند که شما هيچ وقت حس نمي کنيد در هجوم خبر يا رخدادي قرار گرفته ايد که بايد نسبت به آن عکس العمل نشان دهيد.
* اينجا همان بحث ظرافت و هنر و حرفه اي بودن مدنظرتان است؟ 
بله، دقيقا. اصلا يک بخش اش دانش است و يک بخش آن هنر. من به اين موضوع شديدا اعتقاد دارم. چرا نبايد از نيروهايي مثل من يا همکارانم در راس تصميم گيري ها و سياست گذاري ها و درنهايت ايده پردازي استفاده شود؟ ضعف اينجاست. امروز در اکثر مواقع به جاي استاتيدي مثل استاد «مناني» کساني وظيفه آموزش دادن به جوان ها را دارند که متاسفانه از هيچ استانداردي برخوردار نيستند اما آن شبکه ها تيم هاي قوي و مبتکر و البته کارکشته اي را پشت سر خودشان دارند. باز هم مي گويم هيچ کاري با خطوط فکري يا عقيدتي شان نداريم و فقط داريم درباره حرفه خبرنگار و مجري و... حرف مي زنيم. يک شبکه کوچک مثل «من و تو1» نيروهايش را تعليم مي دهد که چطور يک خبرنگار خوب باشند، چطور اجرا کنند، چطور جلو دوربين راحت باشند و... يا شبکه اي مثل بي بي سي که برپايه مجريان تازه کار شکل نگرفته است بلکه چهره هاي باسابقه اي مثل مسعود بهنود در آن وجود دارد و به امر حرفه اي خبرنويسي، خبرخواني و... کمک مي کند. فارغ از هر نوع گرايش، به هر صورت وي 40 سال در اين حوزه تجربه دارد و صاحب سبک و ايده است. 
* پس شما فکر مي کنيد که صداوسيما در اين گوي رقابت نتوانسته است موفق عمل کند و بازي را باخته...
من مي گويم نمي شود با تغيير دکور و آوردن تجهيزات پيشرفته و چنين وچنان موفق شد. حرف من اينجاست که اين تلويزيون ما مي تواند صاحب ايده و خلاقيت باشد و اين اصلا افتخاري به حساب نمي آيد که با تقليد از شبکه هاي جزئي و خرد بخواهيم با آنها رقابت کنيم. همانطور که گفتيم همين خصوصي سازي و غيرانحصاري شدن تلويزيون هاي کشور در وهله اول فضاي رقابت را گرم مي کند و باعث مي شود که برد با شبکه اي باشد که در ساختار و فرمش شکل و شيوه اي تازه را به مخاطب خود ارائه دهد. به قول شما قبلا از اين مساله اي که هجوم شبکه هاي ماهواره اي مخاطب را از پاي تلويزيون هاي ما کنار کشيده راحت کناره گرفته مي شد اما امروز چيزي نيست که بشود آن را انکار کرد. 
* خيلي از دوستان وقتي شنيدند قرار گفت وگويي با شما دارم، خواستند از شما سوالي را بپرسم که البته سوال خود من هم هست. به هر روي شما در برهه هاي مختلف وظيفه خواندن خبرهاي خاصي را داشته ايد. تا امروز اتفاق افتاده است که خبري را بخوانيد و خودتان آن را قبول نداشته باشيد يا نخواهيد آن را بخوانيد يا شما را معذب کند؟ 
بله، بايد اعتراف کنم که اين اتفاقات را از سر گذرانده ام. خيلي وقت ها خبرهايي بوده که خواندن شان واقعا برايم عذاب آور بوده است. نمي توانم از آنها اسم بياورم که بگويم چه خبرهايي و چه روزهايي. خبرها، خبرهاي خوبي نبوده اند يا حداقل با انديشه و حقيقت و باوري که من داشته ام همخواني نداشته است. آن روزها واقعا فکر مي کردم عطاي اين کار را به لقايش ببخشم. دلزده و با حالي خراب از سازمان بيرون آمدم. مواجه شدن با مردم بعد از آن خبرها هم خودش دنياي تلخي است اما من هميشه به مردم توضيح دادم، حتي در بدترين شرايط. مثلا گفتم يادتان هست خبر پيروزي يکي از روساي جمهور ايران را در گذشته من خواندم، آن هم با شعفي وصف ناپذير...به هر صورت من گوينده ام. شغلم اين است. در همه جاي دنيا ممکن است گوينده خبر، خبري را بخواند که نتواند با آن کنار بيايد و برعکسش هم صدق مي کند اما بدانيد من هم از طيف مردم و درون آنها هستم. با غم شان گريستم و با خنده شان خنديدم. من آدم احساساتي اي هستم و خيلي راحت احساساتم جريحه دار مي شود. 
* وقتي چنين خبرهايي که مورد وثوق شما نيست را مي خوانيد چه حالتي به شما موقع اجرا دست مي دهد؟ مثلا صدايتان نمي لرزد يا درون تان؟ 
من يک گوينده حرفه اي هستم و گوينده حرفه اي نبايد تحت تاثير عواطفش قرار بگيرد اما مسلما درونم لرزيده است. يعني حتي وقت هايي گفته ام عطاي اين کار را به لقايش ببخشم اما نتوانستم. من به قول خيلي از اساتيد، راوي تاريخ معاصر ايران بوده ام و در اين تاريخ هم فرازوفرودهاي بسياري است. مثلا من اگر عضو شوراي سياست گذاري يا... بودم حتما عملکردم به نحو ديگري بود. حداقل سعي مي کردم خبرهايي که براي مردم (مردمي که ما مي شناسيم) حساسيت زاست، کمتر پررنگ شود. وقتي به بي بي سي اشاره کردم موضوعم همين بود. شما از اين شبکه خبرهايي مي شنويد يا گزارش هايي که مي دانيد موضع دارد ولي چنان با ظرافت و رندي به گوش و چشم شما مي رسد که کمتر متوجه اين مشي در آن گزارش يا خبر مي شويد. متاسفانه ما اين مسائل را فراموش مي کنيم و فقط بحران مخاطب برايمان يک مساله جدي شده است.
* مي شود بگوييد اين خبرهايي که خودتان به آنها باور نداشته ايد، چه خبرهايي بوده است؟ 
اجازه بدهيد به دلايل مسائل فراوان از ذکر آنها خودداري کنم.
* گويندگان خبر آيا مي توانند به علايق سياسي شان بپردازند؟ به نوعي مي توانند وابسته به طرز فکر، حزب يا جرياني باشند که البته در قالب و چارچوب نظام است؟ 
بله، فکر نمي کنم مشکلي داشته باشد ولي همه من را مي شناسند. مي دانند که علاقه ام فقط به پيگيري اخبار است و هيچ وقت دلم نمي خواست در جناح يا حزب خاصي باشم يا فکرم به طيف فکري نزديک باشد اما خب به هر صورت بايدونبايدهايي هم وجود دارد که خيلي نبايد از خط قرمزها عبور کرد.
* به عنوان کسي که بيش از سه دهه فعاليت رسانه اي در سطح راديو و تلويزيون ايران داشته ايد، هيچ وقت شاهد بوده ايد که رسانه از انتخاب يک مجري يا گوينده يا... پشيمان شود؟ به اصطلاح کسي را جلو دوربين بفرستد و بعد آن شخص از مجموعه حذف شود؟ 
بله، خب اين اتفاقات زياد افتاده است. کساني بوده اند که حتي جلو دوربين رفته اند ولي مشخص شده که با چارچوب ها و سياست هاي رسانه ملي همخواني نداشته و آنها کنار گذاشته شده اند. به هر صورت اين شغل و جايگاه در تمام دنيا از جمله شغل هاي حساس و پرتنش محسوب مي شود و همانطور که گفتم، فيلترهاي بسيار زيادي براي جذب نيرو در آن وجود دارد. فقط دلم مي خواست اين فليترها در زمينه فني هم سختگيرانه و استاندارد بود تا امروز شاهد گويندگاني نباشيم که متاسفانه از حداقل مولفه هاي اين حرفه مطلع نباشند. 
* شما به عنوان يکي از اضلاع مثلث، حياتي، بابان و افشار از زمره گويندگان کلاسيک خبر در ايران بوده ايد. امروز چرا کمتر حضور داريد و اگر ممکن است درباره شرايط کار آن زمان بگوييد.
حقيقتش را بخواهيد امروز برنامه فراوان و مخاطب کم و شيفت ها هم کم است بالطبع، من هنوز هم هفته اي يکي دو برنامه دارم.
* آيا با اين تغييرات ظاهري که درباره اش حرف زديم، راحت کنار آمديد؟ 
بله، خب همانطور که گفتم اين تغييرات به تنهايي سازنده نيست. من که خوشحال هم بودم که مي توانم به روزتر و راحت تر جلو دوربين قرار بگيرم. هيچ وقت مشکل خاصي نداشتم. من و آقاي بابان و آقاي افشار خيلي باهم رفيق بوديم.خيلي بيشتر از رفيق. حتي برادر. باور نمي کنيد ما هيچ وقت مرخصي نمي رفتيم. شيفت هايمان را فقط با هم عوض مي کرديم و خيلي دوستانه و داوطلبانه سر برنامه مي رفتيم. اين جو امروز کمتر ديده مي شود و مسائل مختلفي همانطور که در حرف هايم گفتم باعث شده که رسانه ملي در رقابت با رقباي فراوانش نتواند موفق عمل کند.
* به نظر شما رسانه ملي توانسته به صورت تقريبي حتي، طيف هاي مختلف سياسي را حداقل در انعکاس اخبار راضي نگه دارد؟ 
به عقيده من اين ضرورت نبايد در متن و فضاي رسانه اي و سياسي تلويزيون باشد و اين انحصاري بودن به سود رسانه نيست. به دلايلش در خلال گفت وگويمان اشاره کردم. به هر روي رفتار فراجناحي آن چيزي است که بايد رعايت شود تا مردم شاهد يک جهت خيري خاص از سوي رسانه اي که به همه آنها تعلق دارند، نباشند. اين وجه اعتمادسازي همان است که به شدت به آن معتقدم.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۰:۵۹ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۴
0
2
متاسفانه تنها راه رقابت با شبكه هاى ماهواره را پارازيت انداختن براين شبكه ها دانستند! برخوردى بسيار خام وبچه گانه كه فقط بضرر رسانه ملى تمام شده
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
ویژه روز
عکس روز
خبر های روز