عملکرد دولت حسن روحانی در یکسال پایانی خود در شرایطی خوشبینانه میتوانست به بازگشت اعتماد عمومی و احیای سرمایه اجتماعی کمککننده باشد اما در حال حاضر تمام پیشبینیها نشان میدهد دولت بهار در یکسال پایانی و ماههای باقیمانده تا انتخابات ۱۴۰۰ نمیتواند نقش تعیینکننده یا موثری در بازگشت اعتماد عمومی ایجاد کند، چراکه اعم مشکلات دولت خارج از آن هستند و بخش عمدهای از مشکلات هم به تحریمها بازمیگردد. قاسم میرزایینکو نماینده ادوار مجلس در همین رابطه با به گفتوگو پرداخته که در ادامه میخوانید.
به گزارش روزنو :بهنظر نميرسد در حال حاضر براي احياي مجدد سرمايههاي اجتماعي اقدامي انجام شود و دغدغهها محدود به کانديداهاي انتخابات 1400 شده است.
براي اين موضوع ميتوان چند علت آورد يک بحث مساله روابط خارجي است که يکي از علتها است ، بحث بينالمللي و منطقهاي يکي از عوامل است. ارتباطات ديپلماسي و روابط بينالمللي و فعاليتهاي ديپلماتيک ما آنطور که شايسته است متمرکز و در اختيار يک مجموعه نبوده است. از اين رو با تلاطمها و معضلات و مشکلاتي روبهرو هستيم. وقتي نتوانيم اين موضوع را گسترش بدهيم و نتوانيم ارتباطات منطقهاي داشته باشيم مساله به همين صورت خواهد بود. مورد ديگر که حادتر از اين است مساله تحريمها است. فشار تحريمها عملا در روند اداره کشور تاثير گذاشته است. دولت و ساير قوا عملا دست بستهاي دارند و نميتوانند در اين زمينه کار ديگري بکنند. براي کالاهاي اساسي و حتي رزق مردم مشکلاتي وجود دارد و قادر به تامين نيستيم. همه و همه اين عوامل دست به دست هم دادهاند تا نتوانيم براي احياي سرمايه اجتماعي نظام اقدام تاثيرگذاري داشته باشيم.
با اين تفاسير بهنظر ميرسد براي برخي جريانها گـــويي مساله مشارکت مردم اهميتي ندارد.
فعاليتهايي بايد در راستاي اعتمادسازي مردم انجام شود اما در جاهاي مختلفي گفته شده خب مردم راي ندادند که ندادند از فرانسه که بيشتر راي دادهاند. درحالي که مساله اعتماد عمومي مهم است و مردم بايد بدانند که راي آنها تاثير دارد، وقتي مردم متوجه شوند که راي آنها تاثير ندارد و نميتوان اتفاق ويژهاي را با راي مردم رقم زد رفتار ديگري انجام مي دهد. برخي رفتارها عملا منتخبين مردم را از گردونه رقابت خارج ميکند و عملا جمعبندي را به اينجا ميرساند که گويا بايد بر همان روال سابق عمل شود.
دولت در يکسال آينده چه برنامهاي خواهد داشت و اساسا در راستاي تاثيرگذاري چه در توان دارد؟
بهنظر نميرسد دولت در اين راستا بتواند کار ويژهاي انجام دهد، مگر اينکه تحولات بينالمللي به بخشي از مساله کمک کند. در ماجراي تمديد تحريمهاي تسليحاتي ايران ديديم که عملا کشورهاي مهم دنيا با آمريکا همراهي نکردند. نماينده آژانس بينالمللي انرژي اتمي راهي ايران شد، اگر روابط ما به سمت و سويي برود که مقداري اعتمادسازي بيروني ايجاد شود و راه مذاکره هموار شود و نظرات و عکسالعملهايي که همواره سردکننده ماجرا بود از اين پروسه دور شود، ميتوان دست به دست هم داد و بخشي از معضلات را از اين مسير حل کرد تا زماني که اف اي تي اف و تبادلات بانکي و معضلات سياسي و تحريم و فروش نفت مساله ما باشد و ما نتوانيم به اين موارد پوشش بدهيم در بر همين پاشنه خواهد چرخيد و شاهد تغيير چنداني نخواهيم بود. نهتنها دولت روحاني بلکه دولتهاي بعدي نيز نخواهند توانست اين مساله را سامان بدهند مگر اينکه همچون مجلس دولتي انقلابي بر سر کار بيايد و اقدامات ويژه و ديگري انجام شود.
ديدگاه شــما در مـــورد فعاليت اصلاحطلبان چيست؟ بهنظر ميرسد جامعه در حال حاضر اقبالي به هيچ جرياني نشان نميدهد.
من فکر نميکنم جامعه اقبالي نشان ندهد چون جامعه بهدنبال مراجع فکري ميگردد که بتوانند نسخههاي شفابخش و خوبي براي درمان و وضعيت فعلي کشور ارائه کنند، هرچند که شايد دولتها به اين نسخهها عمل نکنند ولي اعضا بايد شوراهاي سياسي خود و دفاتر خود را فعال کنند تا بتوانند در مورد مسائل مختلف به خوبي حلاجي کنند و معضلات و مسائل کشور را بهطور واقعي ببينند و براي مردم بيان کنند، اين خود يکي از پارامترهايي است که در اين زمينه کمککننده خواهد بود. مردم با اصلاحات خو گرفتهاند و اصلاحات را قبول دارند، ناراحتي مردم از اين است که حرف اصلاحات در جايي تاثيرگذار نيست. وگرنه هنوز هم رئيس دولت اصلاحات جايگاهي ويژه در بين مردم دارد.
آيا اين امـــکان وجــود دارد که رئيسجمهوري اصلاحطلب وارد ارکان حکومت شود و رويکردهاي اصلاحطلبانه خود را ارائه کند و اقداماتي براي اصلاح امور انجام بدهد؟
بهنظر من تا شرايط کشور و دوگانگي کشور در امور مختلف وجود دارد هر دولتي بر سر کار بيايد فرقي نخواهد کرد و دولت اصولگرا با دولت اصلاحطلب تفاوتي نخواهد کرد مگر اينکه شرايط ما به شکل ديگري دربيايد.
آيا مجلس انقلابي امروز ميتواند در جريان انتخابات 1400 نقش تاثيرگذاري داشته باشد؟
بهنظر من چند ماهي بيشتر از عمر اين مجلس نگذشته و نبايد زود قضاوت کنيم بايد کمي بيشتر بگذرد تا بتوانيم نظر بدهيم. در اين موقعيت حتي راديکالترينها نيز مجبورند بهدنبال عقلانيت بروند چون شعار ديگر به جايي نميرسد وقتي شعار ميدهيد و ميخواهيد فورا عملياش کنيد و يک هفته بعد آن را پس ميگيريد تاثير خوبي بهجا نميگذارد و نتيجهاي نخواهد داشت. انواع طرحها را آوردند و بعد متوجه شدند که بايد به واقعيتها برگردند.