جامعه محوری و قدرت محوری؛ نقطه تعادل اصلاح‌طلبی | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۷:۴۴
کد خبر: ۴۳۹۴۵۱
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۵ - ۱۵ مرداد ۱۳۹۹
«‌نگاه اصلاح‌طلبان باید جامعه‌محور و در راستای مطالبات مردم باشد اما این مطالبه‌گری باید در مسیر کسب قدرت قرار داشته باشد. این تلقی اشتباه است که اگر اصلاح‌طلبان ردصلاحیت شوند ما در خانه بنشینیم و عنوان کنیم فعالیت سیاسی بی‌نتیجه است و تنها به دنبال این باشیم که صدای مردم در ساحت جامعه باشیم. در چنین شرایطی رقیب سیاسی از این روش استقبال خواهد کرد و با فرصت‌طلبی به سمت کسب قدرت خیز برخواهد داشت». جملات فوق اظهارات دکتر اسماعیل گرامی‌مقدم سخنگوی حزب «اعتماد ملی» در گفت‌وگو با «آرمان ملی» است. در شرایط کنونی جریان اصلاحات با سه چالش مهم مواجه شده است؛ نخست ابهام در چشم‌انداز آینده، دوم لکنت در بازسازی گفتمانی و سوم اختلاف در انتخاب مسیر برای آینده. به همین دلیل نیز آینده جریان اصلاحات با اما‌و‌اگرهای زیادی مواجه است. این در حالی است که اگر گزینه‌های مورد‌نظر اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری آینده ردصلاحیت شوند دست این جریان از قدرت کوتاه خواهد ماند و به احتمال زیاد اختلاف‌های کنونی به شکاف‌های عمیق‌تری تبدیل خواهد شد. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی چشم‌انداز پیش‌روی جریان اصلاحات با دکتر گرامی‌مقدم گفت‌وگو کرده که در ادامه ماحصل آن را می‌خوانید.

«‌نگاه اصلاح‌طلبان باید جامعه‌محور و در راستای مطالبات مردم باشد اما این مطالبه‌گری باید در مسیر کسب قدرت قرار داشته باشد. این تلقی اشتباه است که اگر اصلاح‌طلبان ردصلاحیت شوند ما در خانه بنشینیم و عنوان کنیم فعالیت سیاسی بی‌نتیجه است و تنها به دنبال این باشیم که صدای مردم در ساحت جامعه باشیم. در چنین شرایطی رقیب سیاسی از این روش استقبال خواهد کرد و با فرصت‌طلبی به سمت کسب قدرت خیز برخواهد داشت». جملات فوق اظهارات دکتر اسماعیل گرامی‌مقدم سخنگوی حزب «اعتماد ملی» در گفت‌وگو با «آرمان ملی» است. در شرایط کنونی جریان اصلاحات با سه چالش مهم مواجه شده است؛ نخست ابهام در چشم‌انداز آینده، دوم لکنت در بازسازی گفتمانی و سوم اختلاف در انتخاب مسیر برای آینده. به همین دلیل نیز آینده جریان اصلاحات با اما‌و‌اگرهای زیادی مواجه است. این در حالی است که اگر گزینه‌های مورد‌نظر اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری آینده ردصلاحیت شوند دست این جریان از قدرت کوتاه خواهد ماند و به احتمال زیاد اختلاف‌های کنونی به شکاف‌های عمیق‌تری تبدیل خواهد شد. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی چشم‌انداز پیش‌روی جریان اصلاحات  با دکتر گرامی‌مقدم گفت‌وگو کرده که در ادامه ماحصل آن را می‌خوانید.

در شــرايط کــنوني بيــن دو رويکرد «جامعه‌محوري» و«قدرت‌محوري» کدام يک بهتر مي‌تواند اهداف جريان اصلاحات را محقق کند؟

به گزارش روز نو :اين تقسيم‌بندي در جريان اصلاحات در ديدگاه به وجود آمده اما در کارکرد عملياتي وحدت رويه و يکپارچگي ديده مي‌شود. اگر اين دوگانگي هم ديده شود بسيار کمرنگ است. نمونه بارز اين وضعيت در انتخابات مجلس يازدهم وجود داشت که شوراي عالي سياستگذاري جريان اصلاحات به دليل ردصلاحيت‌ها راهبرد عدم‌ارائه ليست را در پيش گرفت اما برخي از احزاب اصلاح‌طلب حاضر شدند به هر قيمتي و هر شرايطي که بر آنها ديکته مي‌کنند ليست انتخاباتي ارائه کنند. رويکرد اين احزاب نيز در راستاي همگرايي با جريان اصلاحات قرار نداشت. بنده معتقدم نقطه‌ عزيمت انديشه اصلاح‌طلبي از مطالبات مردم آغاز مي‌شود. اين مطالبات مردم هستند که يک جريان فکري و سياسي را شکل مي‌دهند. اصلاح‌طلبان نيز به دليل اينکه مطالبات مردم را پيگيري کرده‌اند به عنوان يک گفتمان و جريان سياسي در بين مردم جايگاه پيدا کرده‌اند. با اين وجود در گذر زمان برخي به دليل فرصت‌طلبي وارد جريان اصلاحات شده‌اند و تلاش کرده‌اند به نام اصلاح‌طلبي در قدرت حضور پيدا کنند. واقعيت اين است که جريان اصلاحات از دست فرصت‌طلبان آسيب زيادي ديده است. در چنين شرايطي عملکرد فرصت‌طلبان به نام اصلاح‌طلبي تمام شده و به همين دليل مردم اعتماد خود را از کليت جريان اصلاحات از دست داده‌اند. هنگامي که عنوان مي‌شود برخي اصلاح‌طلبان تلاش مي‌کنند به هر قيمتي در قدرت حضور پيدا کنند منظور کساني هستند که قصد دارند از اعتماد مردم به سود خود استفاده کنند. اين افراد حاضر نيستند هيچ هزينه‌اي پرداخت کنند، اعلام موضع نمي‌کنند و مطالبات مردم نيز براي آنها داراي اهميت نيست.

چـــرا تاکنون جريان اصلاحات خط‌مشي خود را از فرصت‌طلبان جدا نکرده تا ماهيت واقعي آنها مشخص شود؟

فرصت‌طلبان به اندازه‌اي بر منــــش و روش خود پافشاري کرده‌اند تا بخشي از اصلاح‌طلباني که هزينه زيادي براي مطالبات مردم داده‌اند مجبور شده‌اند راه خود را به عنوان اصلاح‌طلب مطالبه‌محور و تحول‌خواه جــدا کنند. فرصت‌طلبان رويکردي در پيش گرفته بودند که بدون در نظر گرفتن مطالبات‌محور به قدرت فکر مي‌کردند. اين وضعيت باعث شد که اصلاح‌طلبان واقعي به اين نتيجه برسند که نبايد اجازه داد فرصت‌طلبان از نام و اعتبار اصلاح‌طلبي به سود خود استفاده کنند. به همين دليل نيز مسير خود را جدا کردند. اين گروه از اصلاح‌طلبان رويکرد جامعه‌محوري و مطالبه‌گري را در دستور کار خود قرار داده‌اند. بنده معتقدم جريان اصلاحات بايد در مسيري حرکت کند که به نقطه تعادل و تلفيق اين دو ديدگاه برسد. جريان اصلاحات بايد در قدرت حضور داشته باشد تا بتواند مطالبات مردم را پيگيري کند. با اين وجود نبايد به خاطر حضور در قدرت از مطالبات مردم عدول کرد. واقعيت اين است که اگر اصلاح‌طلبان به مطالبات مردم پشت کنند مردم نيز از آنها حمايت نخواهند کرد. اينکه اصلاحات بايد جامعه‌محور باشد به معناي اين نيست که در قدرت حضور نداشته باشند. اگر اين اتفاق بيفتد کارکرد عملي جريان اصلاحات از دست مي‌رود و تنها کارکرد انديشگي و معنوي اين جريان باقي مي‌ماند. اين نوع کارکرد نيز در عالم سياست مي‌تواند به عنوان يک پشتوانه قلمداد شود، اما کارساز نخواهد بود. به همين دليل نيز معتقدم نگاه اصلاح‌طلبان بايد جامعه‌محور و در راستاي مطالبات مردم باشد، اما اين مطالبه‌گري بايد در مسير کسب قدرت قرار داشته باشد. اين تلقي اشتباه است که اگر اصلاح‌طلبان ردصلاحيت شوند ما در خانه بنشينيم و عنوان کنيم فعاليت سياسي بي‌نتيجه است و تنها به دنبال اين باشيم که صداي مردم در ساحت جامعه باشيم. در چنين شرايطي رقيب سياسي از اين روش استقبال خواهد کرد و با فرصت‌طلبي به سمت کسب قدرت، خيز برخواهد داشت.

چگونه مي‌توان در عين نگاه به جامعه به سمت کسب قدرت حرکت کرد؟

تجربه اين اتفاق در ترکيه پيش‌روي ماست. ممکن است برخي از اصلاح‌طلبان به بن‌بست رسيده باشند و عنوان کنند زمينه براي فعاليت سياسي فراهم نيست و بايد احزاب را هم تعطيل کنيم. اين وضعيت در دهه 90 در ترکيه وجود داشت و تحول‌خواهان ترکيه که در قالب اسلام، خواهان تبلور بودند به اين نتيجه رسيدند که در بن‌بست فعلي امکان فعاليت سياسي وجود ندارد. حاکميت ترکيه نيز فشار زيادي به تحول‌خواهان وارد مي‌کرد. حتي انتخاباتي که تحول‌خواهان در آن به پيروزي رسيدند در نهايت منحل اعلام شد. با اين وجود حرکت اصلاحي و تحول‌خواهي در ترکيه متوقف نشد. در چنين شرايطي احزاب تحول‌خواه مي‌توانند صداي مردم باشند. اين وضعيت درباره امروز جريان اصلاحات نيز وجود دارد. در انتخابات مجلس اصلاح‌طلبان رد‌صلاحيت شدند اما حرکت اصلاحي در جامعه نبايد متوقف شود. در چنين شرايطي اصلاح‌طلبان بايد صداي مردم باشند و با اميدواري به آينده عزم خود را براي حضور در انتخابات رياست‌جمهوري و پيروزي در آن جزم کنند. اصلاح‌طلبان بايد شرايطي را فراهم کنند که اعتماد مردم نسبت به آنان افزايش پيدا کند. هر چه حضور مردم در انتخابات افزايش پيدا کند به همان اندازه شانس پيروزي اصلاح‌طلبان افزايش پيدا خواهد کرد. با اين وجود اگر مردم قصد داشته باشند با صندوق‌هاي رأي قهر کنند مسئوليت آن برعهده ديگران است، نه اصلاح‌طلبان.

آيا در شرايطي که جريان اصلاحات با چالش‌هاي گفتماني مواجه است زمينه‌ها براي تلفيق دو ديدگاه جامعه‌محوري و قدرت‌محوري وجود دارد؟ آيــا گفتمان اصلاحات قدرت اين تلفيق را در شرايط کنوني دارد؟

اگر اين دوگانگي زمينه‌ساز شکاف و دودستگي در درون جريان اصلاحات شود به شکلي که اميد مردم براي حضور در انتخابات از بين برود چشم‌انداز آينده روشن نخواهد بود. واقعيت اين است که نهادهايي در ساختار قدرت وجود ندارند که از جريان اصلاحات حمايت کنند .به همين دليل نيز اصلاح‌طلبان داراي ابزار کافي براي رسيدن به قدرت نيستند. تنها نهادي که از جريان اصلاحات حمايت مي‌کند مردم هستند. به همين دليل نيز مردم‌ انتظار دارند تنها يک صدا از جريان اصلاحات شنيده شود. اين صداي واحد نيز بايد در قالب نهادهايي مانند شوراي عالي سياستگذاري جريان اصلاحات به همراه رئيس‌دولت اصلاحات و احزاب اصلاح‌طلب رخ دهد. بدون‌شک اگر اين اتفاق نيفتد اصلاح‌طلبان با تزلزل و تشکيلات ضعيف‌تري در انتخابات رياست‌جمهوري شرکت خواهند کرد. ماشين انتخاباتي اصلاح‌طلبي بايد خود را در مقابل همه ناملايمتي‌ها ايمن کند و نسبت به آينده اميدوار باشد. اين اميدواري به پايگاه اجتماعي اصلاح‌طلبان نيز تزريق خواهد شد و اميد را در بدنه اجتماعي اصلاحات افزايش خواهد داد.

به نظر مي‌رسد اصولگرايان چشم اميد به دوگانگي و چندگانگي در جــريان اصلاحات دوخته‌اند.آيا اخــتلاف ديــــدگاه در جريان اصلاحات مي‌تواند براي اصولـــگرايان فرصت انتخاباتي ايجاد کند؟

اختلاف ديدگاه در يک جريان سياسي طبيعي و اتفاقأ سازنده است. به همين دلـيل نيز من گمان نمي‌کنم اصولگرايان بتوانند روي اين اختلاف‌نظرها در جريان اصلاحات به عنوان يک فرصت انتخاباتي حساب کنند. واقعيت اين است که اصولگرايان بزرگ‌ترين فرصت را به دست مي‌آورند و در آينده نيز به اين رويکرد خوشبين هستند. اگر قرار است عملکرد بررسي صلاحيت‌ها‌ در انتخابات رياست‌جمهوري مانند انتخابات مجلس يازدهم باشد و گزينه‌هاي اصلاح‌طلب رد‌صلاحيت شوند شرايط براي اصولگرايان مهيا خواهد بود. برخي از اصولگرايان که در مجلس يازدهم حضور پيدا کرده‌اند نيز در فرآيند نبود‌اصلاح‌طلبان به مجلس راه پيدا کرده‌اند. شرايط انتخابات مجلس يازدهم به شکلي رقم خورده که اصولگرايان تنها با اصولگرايان رقابت کرده‌اند و در اين رقابت نيز عده‌اي از آنها وارد مجلس شده‌اند. اگر قرار است شوراي نگهبان در انتخابات رياست‌جمهوري آينده نيز مانند انتخابات گذشته عمل کند و شاهد رقابت بين اصولگرايان براي رسيدن به قوه مجريه باشد احتمال مشارکت گسترده مردم در انتخابات پايين خواهد بود. به همين دليل اصولگرايان بيش از آنکه روي دو‌دستگي در بين اصلاح‌طلبان حساب کنند روي رويکرد سلبي حساب مي‌کنند.

در شرايط کنوني نيز جريان اصلاحات با چالش بي‌اعتمادي عمومي مواجه شده است. آيــا استراتژي مناسبي از سوي اصلاح‌طلبان براي بازسازي اين بي‌اعتمادي تدوين شده است؟ اصلاح‌طلبان با اين بي‌اعتمادي چه خواهند کرد؟

اصلاح‌طلبان در سال‌هاي اخير به بلوغ نسبتا قابل‌قبولي دست پيدا کرده‌اند. به نظر مي‌رسد اين روند در آينده نيز ادامه خواهد داشت و هنگامي که در قدرت حضور ندارند مي‌توانند در روش‌ها و رويکردهاي خود بازنگري کنند. در آينده جريان اصلاحات مي‌تواند علاوه‌بر اينکه در برخي رويکردهاي گذشته خود تجديد‌نظر کند مناسبات بين خود و حاکميت را نيز تنظيم کند. اين اتفاقات تا قبل از انتخابات رياست‌جمهوري سال 1400 قطعا رخ خواهد داد. در اين زمينه تجربه تاريخي مي‌تواند به کمک اصلاح‌طلبان بيايد. هنگامي که اصلاح‌طلبان در مجلس چهارم با ردصلاحيت مواجه شدند در انتخابات مجلس پنجم با صندوق‌هاي رأي قهر نکردند و با پختگي عمل کردند. اين روند در مجلس ششم تکميل شد و اصلاح‌طلبان موفق شدند اکثريت مجلس ششم را در اختيار بگيرند.اين در حالي بود که در انتخابات رياست‌جمهوري سال 76 نيز به پيروزي رسيده بودند. با اين وجود در سال‌هاي بعد به دليل ردصلاحيت اصلاح‌طلبان از صحنه حذف شدند. در چنين شرايطي و پس از اتفاقات سال 88 و در آستانه انتخابات رياست‌جمهوري اصلاح‌طلبان تصميم گرفتند با محوريت شوراي عالي سياستگذاري برنامه‌هاي خود را پيش ببرند که نتيجه‌بخش بود و به موفقيت‌هاي قابل‌توجهي دست پيدا کردند. در نتيجه چشم‌انداز پيش‌رو يک فرصت و تهديد براي اصلاح‌طلبان و يک تهديد براي ساختار تصميم‌گيري در کشور خواهد بود. تهديدي که متوجه اصلاح‌طلبان خواهد بود عدم‌حضور در قدرت است. تهديد بزرگ‌تر اما متوجه ديگراني است که با آن عقبه بزرگي که در چهل سال گذشته داشته‌اند با مشکل مشارکت و فرسايش اجتماعي مواجه خواهند شد. بدون‌شک اگر مشارکت پايين مردم در انتخابات مجلس شوراي اسلامي در آينده نيز تکرار شود براي مسئولان جبران‌ناپذير خواهد بود. در نتيجه خروج اصلاح‌طلبان از قدرت يا کنار گذاشتن آنها سبب فرسايش اجتماعي و مشکل براي ساختارهاي تصميم‌گير جامعه خواهد بود. از سوي ديگر اصلاح‌طلبان در يک سال آينده مي‌توانند به بازنگري و بازپروري برخي رويکردها و آرمان‌هاي خود بپردازند. به هر حال مردم از اصلاح‌طلبان انتظار دارند مطالبات به‌حق آنها را به صورت جدي پيگيري کرده و براي مشکلات آنها را راه حل پيدا کنند.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
محمدرضا کیانفر
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۰۷ - ۱۳۹۹/۰۷/۳۰
0
0
اسماعیل گرامی‌مقدم اصلاح‌طلب نوشت: کلید گشایش مذاکره با آمریکاست.

آقای مقدم،
مذاکره هماکنون گشایشگرترین است زیرا ترامپ بدون هیچ شرطی تحریمها برمی‌دارد بعد از 3نوامبر هرکس برنده شود کوچکترین ارفاقی نمی‌کند.
حدیث قصه سهراب و نوشداروی او فسانه نیست کز اجداد میرسد ما را.
اگر که دجله پر از قایق نجات شود پس از خرابی بغداد میرسد ما را.

سرور گرامی،
تنها راه نجات میهن اتحاد ماست که هم‌صدا جمهوری اسلامی را تشویق به انجام دو فوریت نماییم:
1- مذاکره با آقای ترامپ برای دفع تهدیدات خارجی،
2- به رسمیت شناختن حق #آزادی_بیان مصوب قانون اساسی جهت حل مشکلات داخلی،
با تشکر از توجه شما،
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
عکس روز
خبر های روز