توسلي:اعتدال روحانی ادامه دهنده گفتمان بازرگان است | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۹
خاستگاه جريان‌هاي سياسي در ايران كجاست؟چرا در ايران هيچ‌گاه يك جريان سوم سياسي شكل نگرفت و كساني كه در اين زمينه تلاش كردند ناموفق بودند؟آيا گفتمان اعتدال مي‌تواند به صورت بلندمدت در فضاي سياسي ايران نقش‌آفريني كند يا اينكه با پايان دولت آقاي روحاني، در يكي از جريان‌هاي سياسي مستحيل خواهد شد؟ براي پاسخ به اين پرسش‌ها با دكتر غلامعباس توسلي چهره برجسته جامعه‌شناسي سياسي ايران گفت وگو كرديم. توسلي كه از ياران نزديك دكتر علي شريعتي در دانشگاه سوربن پاريس بوده معتقد است: «گفتمان اعتدال در شرايط كنوني يك پارادايم فكري غالب است و براي اينكه بتواند در بلندمدت در فضاي سياسي كشور حضور موثر داشته باشد بايد ابزارها و امكانات مهمي در اختيار داشته باشد كه در شرايط كنوني فاقد آن است. اين گفتمان براي يك مقطع زماني مشخص يعني دولت آقاي روحاني در فضاي سياسي ايران حضور خواهد داشت. اما با پايان يافتن عمر دولت آقاي روحاني وضعيت نامشخصي پيدا خواهد كرد. تجربه تاريخي نشان داده گفتمان‌هاي مقطعي پس از مدتي دچار فراموشي مي‌شوند و جاي خود را به گفتمان‌هاي جديد مي‌دهند». استاد برجسته دانشگاه تهران همچنين خاطرنشان مي‌كند: «خطر التقاط افراطيون با اعتداليون فضاي انتخابات را تهديد مي‌كند. ممكن است افراطيون از نامشخص بودن مرزبندي‌هاي جريان‌هاي سياسي و نزديكي جريان‌هاي سياسي به هم‌ديگر استفاده كنند و خود را در ليست‌هاي اعتدالي قرار بدهند. در نتيجه ممكن است افراطيون از آب گل آلود فضاي انتخابات به سود خود استفاده كنند و به نام جريان‌هاي شناسنامه‌دار وارد رقابت‌هاي انتخاباتي شوند». در ادامه متن اين گفت‌وگو را می‌خوانید: 
 
خاستگاه اصلي جريان‌هاي سياسي كجاست؟ جريان اصلاح‌طلبي و اصولگرايي از چه زماني شكل گرفتند؟

هر دو جريان اصولگرا و اصلاح‌طلب ريشه در انقلاب اسلامي دارند. پس از انقلاب اسلامي هر دوي اين جريان‌ها به صورت يك جريان عمل مي‌كردند و با گروه‌هاي سياسي ديگر رقابت داشتند. در آن مقطع زماني جريان انقلابي به نام اصولگرايي در مقابل جريان‌هاي ديگر قرار داشت و در اغلب موارد گردش قدرت بين اين جريان‌ها صورت مي‌گرفت. چند سال پس از پيروزي انقلاب جريان‌هاي مقابل جريان انقلابي هر كدام به طريقي از صحنه بيرون رفتند. اين در حالي بود كه به مرور زمان برخي از شخصيت‌هاي انقلابي مشي جديدي را براي خود برگزيدند و در اردوگاه اصولگرايي اختلاف سليقه به وجود آمد. در نتيجه عده‌اي كه بعدا به اصلاح‌طلبان مشهور شدند در فضاي سياسي ايران ظهور كردند. افرادي چون بهزاد نبوي در ابتدا از انقلابي‌هاي پرشور بودند و انتقادات جدي به مشي مهندس بازرگان وارد مي‌دانستند. با اين وجود اين افراد بعدها به اصلاح‌طلبان پيوستند و در اين جريان داراي جايگاه و موقعيت شدند. اين وضعيت تا دوم خرداد76 ادامه داشت و با پيروزي رئيس دولت اصلاحات عملا خط‌كشي‌هاي سياسي شكل سازمان يافته و شفافي به خود گرفت و جريان‌هاي سياسي كاملا از هم تفكيك شدند. دولت اصلاحات تا حدود زيادي فضاي سياسي كشور را باز كرد و اقدامات مهمي در راستاي دموكراتيزه كردن جامعه انجام داد. در چنين شرايطي جريان اصولگرا از قافله دموكراتيزه كردن جامعه بازماند و تا حدود زيادي قافيه را به رقيب قدرتمند سياسي خود واگذار کرد. شكست سياسي دوم خرداد76 براي اصولگرايان بسيار سنگين بود. به همين دليل تلاش كردند دستاوردهاي دولت اصلاحات را براي افكار عمومي منفي جلوه بدهند و سپس به دنبال جايگزين براي آن بودند. سياست‌هاي اصولگرايان و همچنين تشتت در بين اصلاح‌طلبان در سال84 سبب ظهور و بروز محمود احمدي‌نژاد در سپهر سياسي ايران شد. رفتار و برنامه‌هاي احمدي‌نژاد تا حدود زيادي نظم جريان‌هاي سياسي را در ايران به هم زد. اصولگرايان گمان مي‌كردند با روي كار آمدن احمدي‌نژاد به بسياري از اهداف خود دست پيدا خواهند كرد. اين در حالي بود كه احمدي‌نژاد پس از رسيدن به قدرت فرصت بازي را از اصولگرايان گرفت و به صراحت عنوان كرد كه وي اصولگرا نيست و دولت وي نيز خاستگاه اصولگرايي ندارد و به صورت مستقل عمل مي‌كند.

چرا طبقات پایين جامعه بيشتر به سمت اصولگرايان تمايل دارند و در مقابل طبقه متوسط بيشتر به دنبال افكار اصلاح‌طلبانه هستند؟

اصولگرايان بيشتر به سمت مذهب سنتي گرايش دارند و همين مساله سبب علاقه طبقات پایين جامعه به سمت آنها مي‌شود. آنها تلاش مي‌كنند به صورت مستقيم با مردم صحبت كنند. نكته ديگر اينكه اصلاح‌طلبان بيشتر از اصولگرايان نسبت به پديده مدرنيسم اشتياق نشان مي‌دهند و همين مساله سبب علاقه بيشتر طبقه متوسط جامعه به سمت اصلاح‌طلبان مي‌شود. اين در حالي است كه اصولگرايان تمايل زيادي به حفظ سنت‌ها و پاسداشت آنها دارند. هرگاه يك لیدر سياسي مطالبات واقعي و مهم جامعه را مورد توجه قرار مي‌دهد مورد توجه همه جريان‌هاي سياسي قرار مي‌گيرد. برای مثال راي بالايي كه رئيس دولت اصلاحات در دوم خرداد76 به‌دست آورد به دليل توجه به خواسته‌هاي مردم بود. در دوم خرداد76 هر دو جريان اصولگرايي و اصلاح‌طلبي با هم از رئيس دولت اصلاحات حمايت كردند و ايشان با كمك هر دو جريان سياسي به رياست جمهوري رسيدند. اساسا «دين» گرچه همه مردم جامعه را مورد توجه قرار مي‌دهد اما همواره دغدغه طبقه پایین جامعه را داشته است. يكي از رسالت‌هاي دين كمك به طبقات پایین جامعه براي رشد بيشتر است. طبقات بالاي اجتماعي داراي قدرت و ثروت هستند. به همين دليل طبقات پایین نياز به كمك دارند. مهم‌ترين مفهومي كه دين تلاش مي‌كند به وسيله آن طبقات پایین را رشد دهد «عدالت» است. براي طبقات پایین جامعه عدالت به معناي برطرف كردن حداقل نيازمندي‌هاي آنهاست. اصولگرايان دين‌گرا‌تر هستند يا بيشتر به آموزه‌هاي ديني تاكيد مي‌كنند. به همين دليل راحت‌تر با طبقات پایین جامعه ارتباط برقرار مي‌كنند. طبقات بالاي جامعه دغدغه عدالت ندارند. عدالت بر ضد اين طبقه عمل مي‌كند و نه به سود آنها. طبقه بالاي جامعه اگر بخواهد عدالت را اجرا كند بايد مقداري از قدرت و ثروت خود را به طبقه محروم جامعه بدهد و به همين دليل اين تكليف براي آنها سخت و دشوار است. عدالت براي طبقات پایین وضعيت بهتر و براي طبقات بالا وضعيت نامطلوب ايجاد مي‌كند. در نتيجه كسي كه شعار عدالتخواهي مي‌دهد در بين طبقات پایین جامعه هواداران بيشتري پيدا مي‌كند. لذا هرچه به سمت جنوب شهر حركت كنيم اصولگرايي قوي‌تر خواهد شد. حتي راديكال‌هاي اصولگرايي در بين طبقات پایین جامعه بيشتر به چشم مي‌خورد. اين در حالي است كه هرچه به سمت شمال شهر حركت كنيم وضعيت برعكس مي‌شود. طبقات متوسط در كشور كساني هستند كه از نظر تحصيلي در وضعيت خوبي به سر مي‌برند اما از امكانات مالي گسترده‌اي بهره نمي‌برند. طبقه متوسط خود به دو دسته تقسيم مي‌شود؛ يك دسته به سمت طبقات بالا تمايل دارد و يك دسته به سمت طبقات پایین جامعه علاقه نشان مي‌دهد. گروهي كه در طبقه متوسط روبه بالا قرار دارند سرشان در طبقات بالاست اما پاهايشان در طبقه متوسط قرار دارد. اين مساله به اين معني است كه اين گروه تمايل دارد به وضعيت بهتري دست پيدا كند. اين گروه به دليل اينكه در حال تغيير است و مطالبات جديد و به روزي دارد پيام‌هاي اصلاح‌طلبان را راحت‌تر دريافت مي‌كند و به همين دليل به احزاب اصلاح‌طلب و رفرميستي گرايش بيشتري دارند.

چرا در ايران هيچ‌گاه يك جريان سياسي سوم شكل نگرفت؟ پس از دولت آيت‌ا... هاشمي عده‌اي تلاش كردند جريان سومي را به نام كارگزاران در كشور به وجود بياورند اما در عمل موفق نشدند. محمود احمدي‌نژاد نيز تلاش كرد جريان سومي در فضاي سياسي ايران شكل بدهد كه در اين زمينه شكست خورد. آيا جريان اعتدالگرايي كه در شرايط كنوني به وجود آمده در بلندمدت در فضاي سياسي ايران تاثيرگذار خواهد بود يا اينكه در كوتاه‌مدت از بين مي‌رود؟

جريان اعتدالگرا محصول افراط و تفريط‌هاي گذشته است و در يك محيط افراطي متولد شده است. گفتمان اعتدال حسن روحاني محصول گفتمان راديكال محمود احمدي‌نژاد است. دولت يازدهم با شعار اعتدال توانست اقبال عمومي را به دست آورد و پيروز كارزار انتخابات شود. به همين دليل يكي از چالش‌هاي اساسي دولت يازدهم از ابتداي روي كارآمدن معنايابي و تعريف اعتدال در حوزه‌هاي مختلف سياسي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي بوده است. گفتمان «اعتدال» ريشه در گفتمان عدالت دارد و اصولا اين كلمات هم‌خانواده هستند و مفهوم و محتواي اساسي و دروني اعتدال نيز به معناي اجراي عدالت واقعي در جامعه است، اما عدالتي كه از افراط و تفريط به دور است. اصولا اجراي عدالت نيازمند روحيه اعتدال‌آميز است و مطمئنا خارج شدن از مسير اعتدال ما را از مسير عدالت نيز خارج خواهد نمود. ما در دولت احمدي‌نژاد شاهد افراط و تفريط‌هاي زيادي بوديم. مفهوم اعتدال به معناي محافظه‌كاري يا بي‌اعتنایی در امور نيست، بلكه نوعي ميانه‌روي و حركت در مسير صراط مستقيم جامعه است، حركت در مسير جاده عدل و انصاف است، اعتدال راهي ميانه است كه از تندروي و كندروي‌هاي غيرمنطقي و بي‌حساب و از كج‌روي‌ها و انحرافات به دور است. نكته ديگر اينكه مفهوم اعتدال به معناي قبول نداشتن گفتمان اصولگرايي و اصلاحات يا موضوعي برخلاف يا متضاد با ديگر گفتمان‌هاي قبلي نيست، بلكه به نوعي تكميل‌كننده اين گفتمان‌ها با درك شرايط زمان و وضعيت موجود كشور است. گفتمان اعتدال برآيندي ازگفتمان‌هاي سازندگي، اصلاحات، عدالت محوري، مقاومت و ديگر گفتمان‌هاي انقلاب است. نكته ديگر اينكه جريان‌هاي سياسي از ابتداي انقلاب تاكنون همواره به دو جريان كلي تقسيم شده‌اند. اين در حالي است كه در بين هر كدام از اين جريان‌ها گرايش‌هاي مختلفي نيز وجود دارد. در نتيجه به صورت سنتي الگوي دو جرياني در فضاي سياسي ايران شكل گرفته است. در اغلب كشورهاي جهان مانند ايالات متحده آمريكا و همچنين انگلستان نيز اين وضعيت وجود دارد. در ايران نيز اين وضعيت وجود داشته و تمامي جريان‌هايي كه تلاش كردند در كنار دو جريان اصلي كشور يعني اصولگرايي و اصلاح‌طلبي فعاليت كنند به نوعي ريشه در درون همين جريان‌ها داشته‌اند و در نهايت نيز در يكي از همين جريان‌ها مستحيل شده‌اند. برای مثال حزب كارگزاران سازندگي كه تلاش كرد جريان سومي را در فضاي سياسي كشور به وجود بياورد در نهايت در گفتمان اصلاحات مستحيل شد. محمود احمدي‌نژاد نيز با خاستگاه اصولگرايي تلاش كرد جريان جديدي را در فضاي سياسي كشور به وجود بياورد كه در اين زمينه موفقيت چنداني به دست نياورد. گفتمان اعتدال در شرايط كنوني يك پارادايم فكري غالب است و براي اينكه بتواند در بلندمدت در فضاي سياسي كشور حضور موثر داشته باشد بايد ابزارها و امكانات مهمي در اختيار داشته باشد كه در شرايط كنوني فاقد آن است. اين گفتمان براي يك مقطع زماني مشخص يعني دولت آقاي روحاني در فضاي سياسي ايران حضور خواهد داشت. اما با پايان يافتن عمر دولت آقاي روحاني وضعيت نامشخصي پيدا خواهد كرد. تجربه تاريخي نشان داده گفتمان‌هاي مقطعي پس از مدتي دچار فراموشي مي‌شوند و جاي خود را به گفتمان‌هاي جديد مي‌دهند. گفتمان‌هاي جديد در ايران نيز معمولا همراه با روي كار آمدن دولت‌ها در فضاي سياسي كشور به وجود مي‌آيد. با اين وجود همه گفتمان‌هاي شكل گرفته به صورت‌های مختلف ريشه در تفكرات دو جريان اصولگرايي و اصلاح‌طلبي دارد و نمي‌توانند خود را به صورت كامل از دو جريان اصلي كشور جدا ببينند. نكته ديگر اينكه ريشه گفتمان اعتدال در ايران به افكار مهندس بازرگان بازمی‌گردد و آقاي روحاني نيز ادامه‌دهنده راه اعتدالي مهندس بازرگان است. برخي نيز مفهوم اعتدال را به معناي سوسياليستي آن مورد توجه قرار مي‌دهند كه اين وضعيت درباره ايران صادق نيست و مفهوم اعتدال در ايران بيشتر از اينكه يك مفهوم اقتصادي باشد يك مفهوم سياسي است. با اين وجود اگر به مرور زمان آنتي‌تز اعتداليون در جامعه به وجود بيايد ممكن است اعتداليون در فضاي سياسي كشور حضور بيشتري داشته باشند.

آيا آنتي‌تز گفتمان اعتدال، افراطيون هستند؟

بله، افراطيون مي‌توانند آنتي‌تز گفتمان اعتدال باشند.

به نظر شما مجلس آينده از چند اقليت و با چه كيفيتي تشكيل خواهد شد؟ آيا مجلس دهم از يك اكثريت اصولگرا يا اصلاح‌طلب و دو اقليت ديگر تشكيل خواهد شد يا اينكه اعتدالگرايان محوريت مجلس آينده را به دست خواهند گرفت؟

ماهيت مجلس آينده كه از ليست‌هاي مختلف انتخاباتي بيرون خواهد آمد ممكن است تا حدودي به اصلاح‌طلب‌ها نزديك باشد ولي به نظر مي‌رسد با توجه به جو اعتدالي كشور، قالب نيروهاي مجلس آينده را اعتداليون دو جناح تشكيل خواهند داد. در انتخابات پيش رو نقش دولت و بي‌طرفي برگزاركنندگان بسيار مهم است. دولتي كه داعيه‌دار اعتدال است و بر رفتار اعتدالي اعتقاد دارد لازم است در انتخابات بي‌طرف باشد. اصلاح‌طلبان توقع ندارند دولت به دليل اينكه بدنه اجتماعي خود را مديون اصلاح‌طلبان است از آنها حمايت كند، زيرا اگر اين دولت از اصلاح‌طلبان حمايت كند چه آنها پيروز انتخابات شوند و چه شكست بخورند دولت از خط اعتدال خارج خواهد شد. نكته ديگر اينكه نامشخص بودن بررسي تاييد صلاحيت‌ها اجازه اظهارنظر درباره مجلس آينده را سلب مي‌كند. رد صلاحيت اصلاح‌طلبان نبايد به گونه‌اي باشد كه براي اصولگرايان منفعت محسوب شود و اصلاح‌طلبان و اصولگرايان بايد بتوانند در بستر يك انتخابات رقابتي كرسي‌هاي مجلس آينده را به دست آورند. ائتلاف ميان اصلاح‌طلبان و اصولگرايان نيز امر بعيدي به نظر نمي‌رسد، هرچند اين ائتلاف مطمئنا به معني حذف رقابت ميان دو جناح كشور نيست؛ ائتلاف ميان اصلاح‌طلبان و اصولگرايان در حد استفاده اصلاح‌طلبان از افراد مطرح اصولگرايان در ليست‌هاي انتخاباتي است چرا كه اگر قرار باشد اين دو جريان سياسي با يكديگر ائتلاف كنند اساسا ديگر رقابت و ايجاد شور و شعف براي حضور مردم در انتخابات بي‌ثمر خواهد بود. راي بالاي حجت‌الاسلام روحاني و عملكرد وي در پرونده هسته‌اي متضمن اين ادعاست. مساله بعدي ورود تندروها به مجلس آينده است. به نظر مي‌رسد تندروها به دليل اينكه تا حدودي هرچند كم، داراي بدنه‌ اجتماعي هستند به مجلس آينده راه خواهند يافت ولي مطمئنا تعداد اين تندروها كمتر از مجلس فعلي است زيرا بدنه اصولگرايان سنتي به طور قاطع از آنها حمايت نخواهد كرد. از طرفي شرايط حال حاضر كشور تندروي را برنمي‌تابد، زيرا تندروها چندان بر اساس منافع ملي عمل نكرده و بيشتر منافع جرياني خود را در نظر مي‌گيرند. اگر هم تعدادي از تندروها به مجلس آينده راه پيدا كنند به دليل مشي اعتدالي مجلس نمي‌توانند بر تعداد خود در مجلس بيفزايند و براي دولت دردسرآفرين باشند. با اين وجود صداي تندروها همواره حتي با وجود تعداد كم نيز بلند خواهد بود. اگر تصميمات مجلس آينده با مشي اعتدالي دولت هماهنگ باشد، باعث خواهد شد حركت كندي كه دولت آقاي روحاني شروع كرده است شتاب بگيرد و جريان توسعه كشور با سرعت بيشتري حركت كند.

به نظر شما افراطيون نيز در مجلس دهم حضور خواهند داشت؟ اين گروه با چه اهداف و ابزاري در فضاي انتخابات حضور خواهند داشت؟

به نظر من خطر التقاط افراطيون با اعتداليون فضاي انتخابات را تهديد مي‌كند. ممكن است افرطيون از نامشخص بودن مرزبندي‌هاي جريان‌هاي سياسي و نزديكي جريان‌هاي سياسي به هم‌ديگر استفاده كنند و خود را در ليست‌هاي اعتدالي قرار بدهند. در نتيجه ممكن است افراطيون از آب گل آلود فضاي انتخابات به سود خود استفاده كنند وبه نام جريان‌هاي شناسنامه‌دار وارد رقابت‌هاي انتخاباتي شوند.

با ثبت‌نام محمدرضا عارف در انتخابات مجلس احتمال رقابت وي با علي لاريجاني براي رياست مجلس وجود دارد. به نظر شما كدام يك از اين دو شخصيت سياسي براي اداره مجلس مناسب‌تر هستند؟

علي لاريجاني تا حدود زيادي سياسي‌تر از آقاي عارف است و تجربه بيشتري در مجلس دارد. با اين وجود آقاي عارف شخصيت فرهيخته و تحصيلكرده‌اي است كه سوابق درخشاني در عرصه مديريت اجرايي كشور دارد. ايثار و فداكاري آقاي عارف در انتخابات رياست جمهوري مساله بسيار بزرگي بود كه تا مدت‌ها در افكار عمومي ايران باقي خواهد ماند. به نظر من اگر عارف به رياست مجلس دست پيدا كند با چالش‌ها و مشكلات زيادي روبه‌رو خواهد بود. اين در حالي است كه بسياري از اين چالش‌ها پيش روي علي لاريجاني نيست. عملكرد لاريجاني در سال‌هاي گذشته نشان داده كه وي به يك سياستمدار كاركشته و كاربلد تبديل شده است. همين مساله كه وي قادر است در ليست‌هاي مختلف انتخاباتي حضور داشته باشد و بحث سرليستي وي براي جريان اصلاحات نيز مطرح مي‌شود به معناي اين است كه وي در جايگاه مناسبي در پازل قدرت قرار گرفته و قدرت مانور زيادي دارد. آقاي عارف از توانايي بسياري بالاي مديريتي برخوردار است و داراي شان و جايگاه رفيعي در بين مردم است. با اين وجود ممكن است توسط گروه‌هاي تندرو تحت فشار قرار بگيرد. اين مسائل چالش‌هاي جديدي را پيش روي آقاي عارف براي رياست مجلس ايجاد مي‌كند. با تمام اين اوصاف تعيين رئيس مجلس همواره به تركيب كلي مجلس بستگي دارد. اگر اصولگرايان يا اعتداليون اكثريت مجلس را به دست بگيرند احتمال رياست علي لاريجاني بر مجلس بيشتر است و اگر اصلاح‌طلبان موفق شوند پيروز انتخابات مجلس دهم شوند اين احتمال كه آقاي عارف به رياست مجلس دست پيدا كند قوت خواهد گرفت. نكته ديگر اينكه لاريجاني از حوزه انتخابيه قم كانديدای مجلس شد و حاضر نشد از تهران كانديد مجلس شود. لاريجاني گمان مي‌كند اگر از تهران كانديدای مجلس شود بايد رقابت سختي را با اصلاح‌طلبان براي ورود به مجلس داشته باشد. به همين دليل از رقابت با اصلاح‌طلبان طفره رفته است. اين مساله مي‌تواند لاريجاني را در موضع ضعف قرار بدهد و در آينده به ضرر وي تمام شود. اين در حالي است كه ممكن است محمدرضا عارف با راي بسيار بالايي در تهران وارد مجلس شود و از يك موضع برتر نسبت به لاريجاني در مجلس برخوردار شود.

نكته‌اي كه همواره در پارلمان ايران مورد غفلت قرار گرفته حضور زنان در اين عرصه بوده است. حضور زنان را در انتخابات مجلس چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

همواره وضعيت اجتماعي زنان، كه نشات گرفته از تغييرات جامعه است، در دوره‌هاي مختلف تاريخي دچار تحول و با افت و خيز‌هاي زيادي همراه بوده است. در اواخر دوره پهلوي امكان حضور، اشتغال و فعاليت بيشتر زنان در حوزه‌هاي مختلف اجتماعي و سياسي ميسر گرديد. در اين مقطع زماني حتي حوزه قضاوت نيز به زنان سپرده مي‌شد. در جريان جنبش‌هاي منجر به انقلاب اسلامي نيز حضور زنان بسيار فعال و گسترده بود. به همين دليل زنان پس از انقلاب اسلامي با تجربه و آگاهي بيشتري پا به عرصه فعاليت‌هاي اجتماعي و سياسي گذاشتند. با اين وجود يكي از دلايل پايين بودن تعداد زنان نماينده آن است كه تعداد داوطلبان زن براي حضور در رقابت‌هاي انتخاباتي مجلس پايين بوده است. اين امر باعث مي‌شود نامزدهاي زن مجلس، سلایق كمتري از راي‌دهندگان را پوشش دهند. تعداد نمايندگان زن از متغيرهايي است كه بر ميزان فعاليت آنان در صحن علني مجلس يا حضور پررنگ‌تر در كميسيون‌هاي تخصصي تاثير مي‌گذارد. در نتيجه بخشي از عملكرد كيفي زنان نماينده متاثر از تعداد كرسي‌هايي است كه در مجلس شوراي اسلامي به دست مي‌آورند. يك علت ديگر براي پايين بودن آراي زنان به ويژه در شهرهاي كوچك و غيرپايتخت مي‌تواند به نگاه و انتظارات مردم از نماينده به عنوان كارگزار حوزه انتخابيه در جذب امكانات مختلف دولتي براي آن شهر از طريق رايزني با دستگاه‌هاي اجرايي مرتبط باشد كه اين امر را وظيفه‌اي مردانه مي‌دانند، در حالي كه اگر وظيفه اصلي نماينده كه همان تقنين و نظارت است مد نظر راي‌دهندگان قرار گيرد ديگر تمايز جنسيتي در تصميم آنها و انتخاب نمايندگان نقش نخواهد داشت يا به حداقل خواهد رسيد. به هر حال يك واقعيت عيني كه در جامعه ما به چشم مي‌خورد سهم اندك زنان در تصميم‌گيري‌هاي سياسي و اجتماعي است. جهت تغيير اين واقعيت عيني نياز به ارائه رويكردي نو و اقدام مثبت سياستگذاران و برنامه‌ريزان كشور نسبت به حضور زنان در سطوح كلان تصميم‌گيري است. آنچه مسلم است بدون آموزش و آگاهي‌بخشي و ايجاد حساسيت بين افكار عمومي نسبت به مساله زنان اين نتيجه حاصل نمي‌شد.
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
عکس روز
خبر های روز