سراج: رسانه‌ها سلیقه موسیقی مردم را تنزل داده اند | روزنو

سایت روزنو | روزنو | Roozno

به روز شده در: ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۴
کد خبر: ۹۳۵۷۹
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۰ - ۱۷ شهريور ۱۳۹۳
سيد حسام الدين سراج اواخر دهه 60 خورشيدي اثري را با آهنگسازي همايون رحيميان ضبط كرد كه اوايل دهه هفتاد منتشر شد. آلبومي با عنوان «نگاه آسماني» كه خيلي زود در دل مردم جا باز كرد و دوستداران آن، قطعاتش را زير لب زمزمه مي‌كردند و در آن دهه طلايي موسيقي ايراني، به اين نوع موسيقي عشق مي‌ورزيدند. از آن سال تا به امروز به گواه صحبت‌هاي سراج و همايون رحيميان آرزوي اجراي زنده قطعات اين آلبوم و ديگر قطعات ماندگار و نوستالژيك اين خواننده، در دل صاحبان اين اثر باقي مانده بود.

 چندي پيش بعد از حدود 21 سال بالاخره آرزوي ديرينه اين دو هنرمند برآورده شد و پنج‌شنبه گذشته حسام الدين سراج به همراه اركستر بزرگ به رهبري همايون رحيميان به روي صحنه رفت تا كنسرت «شب عاشقان بيدل» را براي دوستدارانش اجرا كند. در گفت‌وگوي زير كه چند روز پيش از كنسرت انجام شد، خواننده قطعه ماندگار «ملكا» و همايون رحيميان، نوازنده ويولن و آهنگساز پيشكسوت، علاوه بر ويژگي‌هاي كنسرت اخيرشان به مسائل و مشكلات توليد و ارائه موسيقي جدي و هنري در دنياي امروزي اشاره كرده‌اند...


آلبوم نگاه آسماني در دهه 70 منتشر شد و همان زمان در بين آلبوم‌هاي موسيقي ايراني، بسيار مورد توجه قرار گرفت. از زمان انتشار اين آلبوم چندين سال مي‌گذرد. چطور شد كه تصميم گرفتيد كنسرت اين آلبوم را برگزار كنيد؟

سراج: مدت‌ها بود كه تصميم داشتيم اين كار را اجرا كنيم اما شرايط و امكانات مساعد نبود و نمي‌شد، ولي امسال به همت همايون رحيميان عزيز و محمد حسين تفرشي، برنامه‌ريزي‌هاي اين كار انجام شد و قرار شد آن را اجرا كنيم. البته اجراي ما دو شب بود كه متاسفانه شب دوم آن به دليل مشكلات سالن و... لغو شد و قرار است در آينده اين كار را در تالار وحدت هم اجرا كنيم. همان طور كه اشاره كرديد، اين اثر متعلق به دهه 70-60 خورشيدي است و مجموعه‌يي است كه مردم با بسياري از تصانيفش خاطره دارند، به عنوان مثال تصنيف «شب عاشقان بيدل» يا «ملكا» و «اي عاشقان».

فكر مي‌كنم اين آلبوم هفت قطعه داشت. براي اجراي زنده آن چه قطعات ديگري به اين مجموعه اضافه مي‌شود؟

رحيميان: ما متاسفانه قطعه «مرغ باغ ملكوت» را اجرا نخواهيم كرد چون سال‌ها پيش پارتيتور آن را از من تحويل گرفتند و من از آن كپي نداشتم، اين طور بود كه وقتي پارتيتور را تحويل دادم، از دستم رفت و به نوعي گم شد. البته من قصد دارم مجددا اين قطعه را بنويسم اما اين كار مستلزم زمان است و براي اين برنامه مقدور نبود. به هر حال به جاي قطعه «مرغ باغ ملكوت»، قطعه‌يي را براي ويولن و اركستر نوشته‌ام كه به اين اجرا اضافه شده است. من اين قطعه را زماني كه استاد اسدالله ملك در قيد حيات بودند، براي ايشان تنظيم كردم و اجرا كردند. اما بعد از فوت استاد ملك، ما تصميم گرفتيم اين قطعه را به ياد ايشان به اين كنسرت اضافه كنيم.

سراج:قطعه «ملكا» هم به اين اجرا اضافه شده...

رحيميان: بله، «ملكا» هم اواخر دهه هفتاد ساخته شد اما متعلق به اين آلبوم نبود. ما تصميم گرفتيم اين قطعه را هم به اين اجرا اضافه كنيم چون اثر خاطره‌انگيزي براي مردم است. ناگفته نماند كه ملودي اين قطعه را برادر كوچك‌تر من -فرهاد رحيميان- كه در همين اركستر هم دف مي‌نوازد، نوشت و من بعد از بازنگري، آن را تنظيم كردم. حسام عزيز هم آن را خيلي خوب اجرا كرد و خوشبختانه قطعه به‌يادماندني و خوبي شد.

آقاي سراج، تجربه همكاري شما با همايون رحيميان در آلبوم «نگاه آسماني» به سال‌هاي دور برمي‌گردد. امروز بعد از گذشت 21 سال از همكاري با آهنگساز و نوازنده پيشكسوت ويولني مثل همايون رحيميان، قرار است دوباره اين قطعات را اجرا كنيد، تجربه اين كار را چطور مي‌بينيد؟

سراج: براي من جالب است كه بعد از گذشت اين همه سال، هنوز هم نوازندگان از اجراي اين قطعات لذت مي‌برند. در اصل فرم قطعات اين اجرا كه از ساخته‌هاي همايون عزيز هستند به‌گونه‌يي است كه وقتي نوازندگان آن را اجرا مي‌كنند دچار چالشي عجيب مي‌شوند. يعني پيچيدگي‌ها و زيبايي‌هاي لازم را براي علاقه‌مندي نوازنده‌ها دارد. من از صميم قلب معتقدم كارهاي همايون رحيميان از ارزش هنري بسيار زيادي برخوردار هستند.

در آلبوم دو بخش آوازي وجود داشت. براي اين اجرا، قسمت‌هاي آوازي بيشتري در نظر نگرفته ايد؟

سراج: در آلبوم دو بخش آوازي داشتيم كه يك بخش بيات اصفهان بود و بخش ديگر ماهور. در قسمت ماهور، آقاي فروهري با ساز ني با من همراهي مي‌كردند و در قسمت بيات اصفهان، مرحوم شهريار فريوسفي و مرحوم آندره آرزومانيان آواز مرا همراهي مي‌كردند كه متاسفانه امروز در بين ما نيستند، به همين دليل هم ما اين مجموعه را به اين دو بزرگوار تقديم مي‌كنيم. اما در اين برنامه ما بخش ماهور را اجرا خواهيم كرد، چنان كه در ابتدا يك مقدمه اركسترال اجرا مي‌شود، سپس ساز و آواز با ني و تار و بعد از آن تصنيف دل آرا كه در همين دستگاه ساخته شده است.

آقاي سراج شما در سال‌هاي اخير همواره با نوازندگان و آهنگسازان جوان كار كرده‌ايد. دليل اين همكاري چيست و آيا قصد نداريد با بزرگان موسيقي ايراني برنامه‌يي داشته باشيد؟

سراج: من با بزرگان موسيقي مثل استاد جليل شهناز، مرحوم ذوالفنون، محمد موسوي و... اجرا داشتم اما در طول چند سال اخير، براساس شرايطي كه پيش آمد، بيشتر با آهنگسازان و نوازنده‌هاي جوان كار كرده‌ام. اما باز هم سعي كرده‌ام در بخش تكنوازي يا ساز و آواز از نوازنده‌هايي استفاده كنم كه تجربه كاري بالايي دارند. مثلا براي تكنوازي تار معمولا از آقاي شهرام ميرجلالي استفاده مي‌كنيم كه نوازنده قديمي اين ساز است و به شيوه استاد شهناز ساز مي‌زند. در عين حال با همكاري كه بين من و همايون رحيميان شكل گرفته ديگر نمي‌توان گفت، او كه از اساتيد اين حوزه محسوب مي‌شود، آهنگساز جواني است.

نه منظور من، مشخصا درباره آثاري است كه در سال‌هاي اخير ارائه كرده‌ايد و اجراهايي كه با گروه «بيدل» داشتيد. چون در اين گروه غير از چند نوازنده سرشناس، اغلب نوازنده‌ها جوان هستند...

سراج: نوازنده‌هاي گروه بيدل چندان هم جوان نيستند. مثلا مسعود حبيبي يكي از بهترين نوازنده‌هاي دف ايران است يا محمود فرهمند يكي از نوازنده‌هاي برجسته ساز تمبك به شمار مي‌رود. به همين منوال نوازنده‌هاي ديگري چون شهرام ميرجلالي (تار)، كوروش بابايي (كمانچه) و... البته جوان‌ترين نوازنده‌هاي ما كوروش بابايي و داود ورزيده هستند كه آنها هم تجربه‌هاي زيادي در اين حوزه دارند. رامين كاكاوند و بهرام خاني هم سابقه ديگران را ندارند، اما در نوع خود نوازنده‌هاي خوبي هستند. در كل من همكاري با جوانان را خيلي دوست دارم چرا كه نسل جوان يعني فكر جوان و هرچقدر از فكر جوان استقبال شود، براي نسل‌هاي قبل آموزنده‌تر است. چيزهايي به ذهن جوانان مي‌رسد كه ممكن است نسل قبل از آن مطلع نباشند، يا اصولا با آن فاصله داشته باشند. اما اين نكته هم قابل توجه است كه موسيقي نسل قبل، به جهت پختگي و وفادار بودن به سنت‌ها، آرامش بيشتري داشته و دارد. به هر حال من به شيوه اساتيد بزرگ علاقه‌مندم و احترام مي‌گذارم اما اين پيشنهاد بايد از سمت آنها صورت بگيرد و در اصل ادب اقتضا مي‌كند كه من پيشنهاد ندهم.

آقاي سراج شما در فرم‌ها و سبك‌هاي مختلفي از موسيقي ايراني (اعم از اركسترال و اصيل) كار كرده‌ايد و تجربه همكاري با آنسامبل‌هاي گوناگوني را در كارنامه كاري‌تان داريد. بعد از گذشت اين همه سال، با كدام آنسامبل رابطه احساسي بهتري داريد و خودتان را متعلق به كدام سبك از موسيقي ايراني مي‌دانيد؟

سراج: من همه آنسامبل‌ها را دوست دارم اما آنسامبل اصيل ايراني، به جهت اينكه آرامش بيشتري دارد، با روحيه من سازگارتر است. در آنسامبل ايراني، تعداد سازها زياد نيست، پيچيدگي زياد نيست و همين سادگي با روحيه من سازگار است اما كار با اركستر سمفونيك را هم خيلي مي‌پسندم، به خصوص كارهايي كه با استاد فريدون شهبازيان و حسن يوسف زماني داشتم. يكي از افتخارات من اين است كه با اين عزيزان همكاري كرده‌ام.

كار كردن با اركسترهاي بزرگ براي خواننده‌هاي ايراني دشوار است. شما به عنوان كسي كه در همه اين سبك‌ها كار كرده و با آنسامبل‌هاي مختلف همراهي داشته‌ايد، فكر مي‌كنيد يك خواننده ايراني بايد چه توانايي‌ها و ويژگي‌هايي داشته باشد تا بتواند با اركستر بزرگ همراهي كند؟

سراج: شرايط موسيقي و آنسامبل ايراني با اركستر بزرگ كاملا متفاوت است. وقتي خواننده در اركستر بزرگ قرار مي‌گيرد بايد كاملا تابع شرايط اعضاي اركستر باشد و اگر تبعيت نكند، در اجرا و گروه هرج و مرج به وجود مي‌آيد. اما در آنسامبل‌هاي ايراني وضع به اين صورت نيست و خواننده مي‌تواند از بعضي مسائل عدول كند و گروه با او همراه شوند. اين در حالي است كه گروه بزرگ كاملا از اين منظر متفاوت است، به همين دليل هم كار كردن با اركستر بزرگ به مراتب سخت‌تر است. از سوي ديگر پلي فونيك (چند صدايي) بودن اركستر بزرگ هم باعث مي‌شود خواننده، زماني كه مي‌خواند، صداهاي ديگري را غير از صداي خودش بشنود. ولي در اركستر ايراني، معمولا موسيقي به صورت اونسيون است و حتي اگر تنظيم خاصي هم داشته باشد، خط اصلي ملودي، غالب است و بيشتر از بقيه قسمت‌ها شنيده مي‌شود.

نوازنده‌هايي كه در اركستر اخير براي اين اجرا با شما همكاري مي‌كنند، اغلب در اركسترهاي سمفونيك و ملي ساز زده‌اند. جمع كردن اين نوازنده‌ها خصوصا الان كه اين اركسترها فعال نيستند، كار دشواري است. كمي در اين مورد برايمان بگوييد و اينكه وضعيت نوازنده‌ها را با توجه به وضعيتي كه دو اركستر مهم كشورمان دارند، چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

رحيميان: نوازنده‌هايي كه براي اين اجرا جمع شده‌اند (مشخصا نوازنده‌هاي سازهاي زهي)، اغلب از بهترين نوازندگان نسل گذشته و حال حاضر موسيقي ايراني هستند. نوازندگان پيشكسوتي هم در اين اجرا، ما را همراهي مي‌كنند كه به خاطر دوستي و رفاقتي كه با هم از سال‌هاي دور داشتيم، پذيرفتند در اين اجرا در كنار ما باشند. در واقع اين نوازنده‌ها در تمام اركسترها، مشترك هستند. ما اركستر ثابتي در ايران نداريم و تعداد نوازنده‌هاي اركسترال‌مان هم بسيار محدود است بنابراين، اين نوازنده‌ها مجبور هستند هم در اركستر سمفونيك ساز بزنند، هم در اركستر ملي و هم برنامه‌هاي مختلف. مثلا براي تمرينات همين اجرا، برخي نوازنده‌ها نمي‌توانستند حاضر شوند چون براي يك برنامه يا اجراي ديگر در حال تمرين با گروه ديگري بودند. به هر حال ما در اين زمينه محدوديت داريم و من فكر مي‌كنم ريشه همه اين مسائل به صورت زنجيروار به مقوله آموزش برمي‌گردد. ما متاسفانه آموزش درستي در زمينه موسيقي نداريم در صورتي كه براي تربيت نوازنده‌يي كه بتواند در اركستر ساز بزند و گروه را همراهي كند، حداقل 10 سال زمان لازم است كه البته خيلي‌ها اين زمان را طي نمي‌كنند و متاسفانه در اركستر هم با مشكل روبه‌رو مي‌شوند. ما تعداد محدودي نوازنده كار بلد داريم كه در هر برنامه‌يي شركت مي‌كنند. مطمئن باشيد اگر اركستر سمفونيك و ملي هم دوباره تشكيل شوند، ما باز هم به تعداد كافي، نوازنده نخواهيم داشت و مجبوريم از نوازندگان اركسترهاي مختلف دعوت كنيم تا در اركستر سمفونيك يا ملي ساز بزنند. دراين ميان برنامه‌هاي خاص ديگري هم پيش مي‌آيد كه نوازنده‌ها را به شكلي ديگر، درگير مي‌كند. مثلا همايون شجريان براي اجراي خود از همين نوازنده‌ها استفاده مي‌كند، يا من هم به همين منوال. بنابراين ما نمي‌توانيم بگوييم اركستر سمفونيكي داريم كه نوازنده‌هاي آن فقط در همان اركستر ساز مي‌زنند. اين فقط در صورتي اتفاق مي‌افتد كه نوازنده‌ها دستمزدهاي خوب بگيرند و مجبور نشوند براي گذران زندگي در هر برنامه‌يي ساز بزنند.

شما به وضعيت نوازنده‌ها و دستمزدهاي آنها اشاره كرديد. از زماني كه دولت جديد روي كار آمد، مسوولان فرهنگي در مورد اركسترها صحبت كردند و قرار شد وضعيت اركسترهاي سمفونيك و ملي را تغيير دهند. شما به عنوان يكي از پيشكسوتان اين حوزه، فكر مي‌كنيد چه كارهايي بايد در اين زمينه انجام شود؟

رحيميان: بايد مراكز آموزشي به صورت جدي فعاليت داشته باشند. ما الان هنرستان موسيقي را داريم كه شاگردان خوبي پرورش مي‌دهد اما در همان هنرستان هم، كساني كه تدريس مي‌كنند و فعال هستند، چندان مورد توجه قرار نمي‌گيرند. دولت همان طور كه گفتم بايد ريشه‌يي و جدي وضعيت اركستر‌ها را درست كند كه من فكر مي‌كنم در اين ميان بحث آموزش از همه مهم‌تر است. ما از نظر آموزشي به معلم‌هاي باسابقه و خوب احتياج داريم كه به نوازنده‌هاي ما آموزش دهند.

آقاي سراج شما از سال 88 مدت زماني طولاني، فعاليت نداشتيد. بد نيست به اين دوره زماني اشاره كنيد و بگوييد دليل اين كم‌كاري چه بود؟

سراج: به هر حال هر دوره‌يي اقتضائات خاص خود را دارد. برخي از دولت‌ها فرهنگي هستند و به هنرمندان و فرهنگيان مجال كار مي‌دهند و بي‌شك كارهاي هنري ارزشمندي هم در زمان فعاليت آنها صورت مي‌گيرد. برخي از دولت‌ها هم اين‌طور نيستند و اين امر طبيعي است كه در آن زمان كارهاي فرهنگي- هنري زيادي انجام نشود. شايد به نوعي من هم مشمول اين قاعده بودم. يعني در اصل اقتضائات آن دوره باعث مي‌شد كه كمتر در عرصه هنر ظاهر شوم. البته من به طور مداوم فعاليت‌هاي شخصي خود را داشتم اما در زمينه انتشار آلبوم و اجراي كنسرت و... حضور نداشتم و ترجيح مي‌دادم سكوت كنم. علاوه بر اين، يك وجه كار هم بحث اقتصادي بود كه در اين زمينه هم اقتضائات به گونه‌يي بود كه ترجيح مي‌دادم تا مدتي كار نكنم.

آقاي رحيميان از زماني كه شما كار آهنگسازي آلبوم نگاه آسماني را تمام كرديد تا به امروز، ذائقه موسيقايي مردم دستخوش تغييرات زيادي شده است. در اين ميان با اجراي دوباره اين اثر، استقبال مردم از كنسرت مي‌تواند برآيند خوبي از سليقه شنيداري آنها در طول اين سال‌ها باشد. شما به عنوان يك آهنگساز فكر مي‌كنيد تا چه اندازه اين ذائقه موسيقايي تغيير كرده است؟

رحيميان: متاسفانه ذائقه شنيداري مردم در طول اين سال‌ها به ساده‌پسندي سوق داده شده است و به همين دليل هم كارهايي كه يك زمان زير لب زمزمه مي‌كردند امروز در نظرشان سنگين و ثقيل جلوه مي‌كند. اين آلبوم به سال‌هاي خيلي دور برمي‌گردد و من كار جديدي هم ارائه نكرده‌ام اما به خوبي متوجه مي‌شوم كه ذائقه مردم به سمت ساده‌پسندي و موسيقي پاپ رفته است. ما بايد ذائقه مردم را آماده برخي تغييرات كنيم.

در ايـن ميـان فكـر مي‌كنيـد موزيسين‌هاي پيشكسوت و با سابقه چه نقشي در تغيير اين ذايقه شنيداري داشته و دارند و آيا فكر مي‌كنيد در طول اين سال‌ها توانسته‌اند گامي در اين جهت بردارند يا خير؟

سراج: من فكر مي‌كنم بخشي از اين مساله به هنرمند مربوط مي‌شود و بخش عمده‌يي هم به رسانه‌ها. متاسفانه رسانه‌هاي ما سليقه موسيقايي مردم را متوسط مي‌كنند. امروزه از هر 10 جوان، هشت نفر موسيقي پاپ دوست دارند و دو نفر موسيقي ايراني (سنتي) كه تازه آن هم مربوط به نسل جوان موزيسين‌هاي ايراني مي‌شود.

من قصد محكوم كردن كسي را ندارم، اما فكر مي‌كنم رسالت رسانه اين است كه انواع موسيقي را به گوش مردم برساند و ميزان (دوز) آنها را حفظ كند. به نظر من موسيقي مثل داروست. اگر دوز يك ژانر زياد باشد، مردم را مسموم مي‌كند. من نمي‌گويم دايما موسيقي كلاسيك يا سنتي پخش شود ولي بايد ميزان آن رعايت شود. در حال حاضر آنقدر رسانه‌ها اين موضوع را زير پا گذاشته‌اند كه مردم ساده‌پسند شده‌اند و موسيقي را به جاي آنكه به ذات دوست داشته باشند، به خاطر حواشي‌اش دوست دارند. مردم وقتي براي ديدن يك كنسرت پاپ به سالن مي‌روند، حواشي كار بيشتر از موسيقي براي‌شان مهم است. در اصل همه‌چيز تبديل به تفنن و تفريح شده و موسيقي جدي، دايما سركوب مي‌شود. اين يكي از مشكلات مهم ما است.

رحيميان: من هم همين‌طور فكر مي‌كنم. در حال حاضر اكثر شركت‌هاي ضبط و انتشار آلبوم، به مسائل مادي آثار بيش از هر چيز ديگري فكر مي‌كنند و سوددهي در اولويت اول شان قرار دارد، همين هم باعث مي‌شود سراغ موسيقي‌هاي جدي و هنري، كه مخاطبان كمتري دارند، نروند. اين مسائل در واقع، ذائقه مردم را شكل مي‌دهد. در مورد رسانه هم من فكر مي‌كنم راديو بيشتر به سليقه شنيداري مردم فكر مي‌كند اما تلويزيون در اين زمينه به مراتب بدتر عمل كرده است. اصلا آثار شنيداري كه از تلويزيون پخش مي‌شوند حساب و كتاب ندارند. علاوه بر اينها تيتراژ همه سريال‌ها هم پاپ شده است، پس طبيعي است كه ذائقه مردم به اين سمت كشيده شود.

البته موزيسين‌هايي هم كه كار جدي و هنري ارائه مي‌كنند، اغلب كم كار هستند. اين البته به نوع موسيقي آنها برمي‌گردد و اينكه خلق يك اثر هنري بدون شك زمانبر است. اما فكر نمي‌كنيد همين خوراك موسيقايي كم، نيز باعث مي‌شود مردم به سمت كارهاي عامه پسند كشيده شوند؟

رحيميان: اين تقصير هنرمندان نيست. ما به عنوان موزيسين احتياج داريم دولت يا بخش خصوصي حمايت‌مان كند و ما هم با آنها همكاري داشته باشيم اما متاسفانه اين حمايت وجود نداشته. من در قسمت شوراي موسيقي راديو فعاليت دارم و جالب است كه اغلب آلبوم‌هايي كه براي راديو مي‌آورند، موسيقي پاپ هستند. من هم قبول دارم كه توليد موسيقي جدي كم شده است.

سراج: مي‌گويند چون پير شدي حافظ از ميكده بيرون شو... به نظر من ماجرا اين نيست. قضيه مثل اين است كه بگويند خط استاد اميرخاني به لحاظ قديمي بودنش كنار برود و يكسري تايپيست‌ جاي او رابگيرند. ماجرا اين طور نيست. شناخت خط استاد اميرخاني و برقراري ارتباط با هنر او، هنر مي‌خواهد. كسي كه بتواند با موسيقي جدي و ارزشمند ارتباط برقرار كند، شنونده قابلي است. اما متاسفانه گوش مردم براي اين نوع موسيقي‌ها تربيت نمي‌شود. رسانه (تلويزيون) به نظر من بايد يك برنامه آموزشي يا پژوهشي براي مردم داشته باشد تا آنها با اين موسيقي آشنا شوند، اما نه تنها اين كار را نمي‌كند بلكه ساز را هم نشان نمي‌دهد.

نكته جالب ديگر اين است كه پيش از انقلاب مردم از راديو موسيقي اصيل ايراني را در قالب برنامه‌هاي تكنوازان و گل‌ها مي‌شنيدند و كنسرت‌هاي موسيقي ايراني نيز در قالب جشن هنر شيراز و... برگزار مي‌شد. در حال حاضر بستر اين عرضه رسانه‌يي وجود ندارد. شما فكر مي‌كنيد در اين ميان رسالت هنري يك هنرمند براي حفظ اصالت‌هاي موسيقي ايراني و تغيير ذائقه شنيداري مردم، چيست؟

سراج: يك بخش به رسالت هنرمند بستگي دارد و بخش ديگري به رسالت هنري تهيه‌كنندگان و برنامه‌ريزان عمده و كلان كشور برمي‌گردد. مثلا زماني كه شهناز در قيد حيات بود به سراغش مي‌رفتند و يك آلبوم تكنوازي از او ضبط مي‌كردند و با احيا كردن اين هنرمند و كارش، شيوه او را احيا مي‌كردند. الان هم دولت بايد به صورت كلان با هنرمنداني كه در جامعه كار ارزشمند مي‌كنند برنامه‌ريزي كند كه آثار آنها ضبط شود، چراكه اين هنرمندان ميراث فرهنگي كشور محسوب مي‌شوند.

رحيميان: من هم همين‌نظر نظر را دارم. بايد به اين موضوع توجه بيشتري شود. اما من تصور مي‌كنم كه تهيه‌كنندگان و متوليان دولتي هستند كه بايد قدم پيش بگذارند و آهنگسازان و خوانندگان كشور را حمايت كنند. ما آهنگسازان خوبي داريم كه به دليل مسائل مالي كم كار هستند.

شما اشاره كرديد كه از سال 88 به بعد اقتضائات فرهنگي به گونه‌يي بود كه ترجيح مي‌داديد كمتر فعاليت داشته باشيد، در حال حاضر فكر مي‌كنيد اقتضائات فرهنگي دولت جديد به گونه‌يي است كه بتوان فعاليت بيشتري داشت؟

سراج: همين قدر كه ما فكر مي‌كنيم دولت جديد، يك دولت فرهنگي است كه به هنر و موسيقي علاقه دارد، گام بزرگي در پيشبرد اهداف فرهنگي- هنري ما است و اميد مي‌رود كه آثار خوبي در اين زمان خلق شوند. به عقيده من اين دولت حتي اگر به لحاظ اقتصادي هم نتواند به هنرمندان كمك كند، اما همين فكر فرهنگي‌اش براي ما هنرمندان ارزشمند است.

آقاي سراج شما دو آلبوم «مسيحا» و «لب‌خواني باران» را در دست انتشار داريد. فرم اين آلبوم‌ها به چه صورت است؟

سراج: آلبوم «مسيحا» فرمي روايي بر اساس يك شعر دارد و بقيه قسمت‌هاي آن (هم قطعات با كلام و هم بي‌كلام) با محوريت همان شعر، شكل گرفته‌اند. اثر «لب‌خواني باران» هم اجرايي با اركستر ايراني است ولي تنظيم جديدي دارد كه شكل موسيقايي جديدي از موسيقي ايراني ارائه مي‌كند.

حالا كه بحث شعر شد بد نيست

در اين باره هم صحبت كنيد كه چرا به نسبت ديگر خواننده‌هاي موسيقي ايراني كمتر به سمت شعر نو رفته‌ايد؟

سراج: من شعر كلاسيك را خيلي مي‌پسندم، البته شعر نوي خوب را هم دوست دارم. اما دركل سراغ شعر خوب مي‌روم و ترجيح مي‌دهم به محتوا و مفهوم شعر توجه داشته باشم تا سبك و فرم آن. از طرف ديگر شعر نو زياد با موسيقي ايراني سنخيت ندارد و اگر آن را دكلمه كنيد، تاثيرش بيشتر از اجراي آن با موسيقي ايراني است. البته در اين مورد استثناهايي هم مي‌تواند وجود داشته باشد و ممكن است در آينده اثري روي شعر نو ساخته شود كه همه را متعجب كند.

آهنگسازي روي شعر نو هم دشوار است...

رحيميان: بله، چون در واقع ريتم مشخصي ندارد، كار مشكلي است اما به گونه‌يي نيست كه اصلا امكان‌پذير نباشد. در اصل اين توانايي‌ را مي‌خواهد كه آهنگساز با آن ارتباط برقرار كند و بتواند موسيقي خوبي بسازد.

آقاي رحيميان شما كار جديدي در دست انتشار نداريد؟

رحيميان: نه متاسفانه. البته يك اثر براساس شعر مولانا دارم كه 10 سال پيش آن را نوشته‌ام ولي چون كار براي اركستر بزرگ است هيچ كس به عنوان سرمايه‌گذار پيدا نشده كه بتوانيم آن را ضبط كنيم.
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
ویژه روز
عکس روز
خبر های روز