طنز/ پهلوان‌‌بازی دور گود | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۰۱ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۰
کد خبر: ۶۹۶۸۱
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۷ - ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۳
پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت:
یک نیسان آبی با سرعت 163‌کیلومتر بر ساعت، شاتالاق از پشت زد به آمبولانس و آمبولانس هشت‌کیلومتر پرید هوا، که خیال کردم با سرعت زیادی در حال پیشرفتم، اما یکهو دیدم با سرعت 800کیلومتر بر ساعت در حال پسرفتم و دارم سقوط می‌کنم و هوووووش به سمت زمین نزدیک می‌شوم و باومب، پایان ماجرا.
اولین آمبولانس‌چی جهان بودم که نیاز داشتم زنگ بزنم آمبولانس بیاید رتق‌وفتقم کند. سرم را داشتم از توی فرمان می‌کشیدم بیرون که از توی آینه‌بغل دیدم آقای کاظمی پشت فرمان نیسان نشسته و دارد با یکی بحث می‌کند. دست و پایم را از توی داشبورد و زیر صندلی جمع کردم و از آمبولانس خودم را کشیدم بیرون و رفتم دم نیسان. آقای احمدی‌نژاد و پرویز کاظمی، از نیسان پیاده شده بودند و به من لبخند زدند.
گفتم: راننده کی بود؟
آقای احمدی‌نژاد لبخند زد و گفت: ایشون.
کاظمی گفت: من؟ اصلا گذاشتی من توی دوران وزارتم یک بوق خشک‌و‌خالی بزنم، که الان مسوولیت رانندگی را می‌اندازی گردن من؟
آقای احمدی‌نژاد گفت: برو جلو بوق بزن. و اینطوری شد که پرویز کاظمی، اولین وزیری بود که در مهر 85 از کابینه احمدی‌نژاد خارج شد و رفت جلو بوق بزند.
من گفتم: ولی آقای احمدی‌نژاد می‌گوید راننده شما بودی.
کاظمی گفت: «احمدی‌نژاد دروغ می‌گوید. مثلا با من ظهر جلسه داشت و صحبت می‌کرد و شب در جای دیگری می‌گفت از صبح در اصفهان بودم. بعد طوری حرف می‌زد و توضیح می‌داد که حتی من هم قانع می‌شدم و با خود می‌گفتم که نکند حتما روز گذشته پیش ایشان بودم.»
گفتم: ‌ای بابا. سیستمش اینطوری است پس؟
کاظمی گفت: «احمدی‌نژاد اصلا سیستماتیک نیست. باورش بر این است که در پادگان و ارتش یک ژنرال وجود دارد و مابقی سربازند.»
گفتم: نکند واقعا تحت‌تاثیر مشایی است؟
کاظمی گفت: نه بابا. «خودش ۱۰۰ تا مشایی را درس می‌دهد.» در همین لحظه احمدی‌نژاد در مجلس هفتم در سال ۱۳۸۴ در جلسه رای اعتماد کاظمی گفت: «خدا کاظمی را به من معرفی کرده است.»
گفتم: این حرف‌ها را ول کن. تکلیف من چیست؟
کاظمی گفت: «در زمان احمدی‌نژاد کیلویی کار‌کردن خیلی مهم بود.» گفتم: یعنی چی؟ الان بکشم ببینم چقدر آسیب خوردم باهام حساب کنید؟
در این لحظه احمدی‌نژاد یک بیل و کلنگ داد دست کاظمی. کاظمی گفت: «ما را مثل کارگر‌ها به جلسات هیات‌دولت می‌بردند و هفت‌ساعت جلسه برگزار می‌شد. در ژاپن جلسات هیات دولت ‌20دقیقه است. برای اینکه پشتوانه کار‌شناسی دارد. اما خروجی جلسات ما چه بود؟»
گفتم: خروجی را ول کن. صافکاری ماشین من چه می‌شود؟ خودم که صاف شدم، زیر آمبولانس ماندم، آمبولانسم هم که صاف شده به زمین چسبیده. چرا حالا که هشت‌سال گذشته و دولت مهرورزی تمام شده همه‌چیز را می‌اندازید گردن احمدی‌نژاد؟ چه گناهی کرده؟ آن موقع چرا حرف نزدید؟ چه وضعش است؟ چرا حالا که بادها خوابیده همه زبان باز کرده‌اید؟ هان؟ واقعا دیگر دلم دارد برای احمدی‌نژاد می‌سوزد. او تک‌و‌تنها مانده.
کاظمی گفت: «احمدی‌نژاد اصلا علم، فهم و سواد مدیریت ندارد. نمی‌دانست در جایگاه یک رییس‌جمهور چگونه باید رفتار کند.»دیگر عصبانی شدم. گفتم: ببین، من هم که بچه بودم و زورم کم بود، ‌وقتی سر کوچه بهم زور می‌گفتند و دوچرخه‌ام را می‌گرفتند، سکوت اختیار می‌کردم. بعد می‌رفتم ته کوچه و از ته کوچه داد می‌زدم و دوتا حرف می‌زدم و فرار می‌کردم.
کاظمی گفت: از این حرفت منظوری داشتی؟
گفتم: نه. اتفاقا من هر وقت می‌نشینم کنار گود می‌گویم لنگش کنند و پهلوان‌بازی درمی‌آورم.
کاظمی گفت: نیش و کنایه می‌زنی؟
گفتم: نه. اتفاقا. کاظمی گفت: دیگر ‌داری تیکه می‌اندازی؟  گفتم: نه. اتفاقا. کاظمی گفت: این دیگر کنایه بود؟ گفتم: نه. اتفاقا یک گنجشکی خورد به موتور. وقتی به‌هوش آمد دید توی قفس است. گفت «وای... نکنه موتوریه‌رو کشته باشم و من‌رو انداختند حبس...»
کاظمی گفت:‌داری غیرمستقیم یک چیزی به من می‌گویی؟
گفتم: «نه گلم. می‌گویم آمبولانسم الان شده آهن‌قراضه، ولی نیسان شما آخ نگفته. ولی من حاضرم مسوولیت این اتفاق را به عهده بگیرم و هزینه خسارتی که نیسان دیده را بپردازم. موافقید؟» و دمم را گذاشتم روی کولم و رفتم در افق گم شدم.

برچسب ها: طنز ، پهلوان بازی
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
ویژه روز
عکس روز
خبر های روز