واقعيت اين است كه قيمت تمام شده نفت، گازوييل مازوت، بنزين، برق و در يك كلام حاملهاي انرژي در ايران به دلايل مختلف واقعي نيست و همواره با قيمت كمتري عرضه ميشود. از سوي ديگر همواره كساني كه مصرف انرژيشان بيشتر است از يارانه بيشتري هم استفاده ميكنند كه به اينگونه يارانهها، يارانه پنهان ميگويند. خانوارهايي كه مالك چند واحد مسكوني هستند و يا متراژ واحدهاي مسكوني آنها بيشتر است، طبيعي است كه وقتي قيمت تمام شده را پرداخت نميكنند، در واقع يارانه پنهان بيشتري استفاده كردهاند.
خانوارهايي كه بيش از يك خودرو دارند وقتي قيمت واقعي بنزين را پرداخت نميكنند، هر چه ميزان مصرف بنزين آنها بيشتر باشد، يارانه پنهان بيشتري را هم مصرف ميكنند و كساني كه خودرو ندارند يارانه پنهاني را مصرف نميكنند.
به نظر ميرسد انتشار كارت يارانه انرژي كه با تجميع قيمت حاملهاي انرژي به هر يك از خانوارها پرداخت ميشود، به سمت توزيع عادلانه مصرف انرژي خواهد رفت. آنهايي كه بيشتر مصرف ميكنند بايد بيشتر پرداخت كنند و آنهايي كه مصرف نميكنند ميتوانند يا يارانه خود را به ديگري واگذار كنند يا آن را صرف مخارج ديگري كنند. آنچه امروز به عنوان يارانه نقدي بين مردم توزيع ميشود درظاهر به دهكهاي پايين جمعيتي همانند دهكهاي بالاي جمعيتي به طور يكسان پرداخت ميشود.
اما چون قيمت تمام شده بنزين با نرخ آزاد آن خيلي با قيمت تمام شده فاصله دارد باز طبقه بالا يا دهكهاي بالاي درآمدي بيشتر يارانه پنهان استفاده ميكنند. نكته جالب اينجاست؛ تورمي كه از محل يارانه نقدي ايجاد ميشود بيشتر دهكهاي پايين را متزلزل ميكند و دهكهاي بالاي جامعه نه تنها از محل تورم يارانه نقدي آسيبي نميبينند بلكه ارزش داراييهايشان هم افزايش مييابد. به عبارت سادهتر هنگام تورم به خصوص تورمي كه از محل افزايش قيمت حاملهاي انرژي ايجاد ميشود، نهتنها ضرري به دهكهاي بالا نمي رساند بلكه به دليل اينكه ارزش داراييهاي آنها افزايش مييابد آنها به نوعي سود نيز ميبرند.
بنابراين ارائه كارت يارانه انرژي مطمئنا راهكاري بهتر از راهكار فعلي در پرداخت يارانه نقدي يكسان براي همه دهكهاي جمعيتي است و مطمئنا به توزيع عادلانه منافع حاصل از افزايش قيمت حاملهاي انرژي نيز نزديكتر است. اما نكته مهم اين است كه دولت نبايد همواره در دور تسلسل باطل افزايش قيمت ها و تورم بيفتد. در واقع آنچه ميتواند از بين افزايش قيمت حاملها و تورم، زنجيره تسلسل باطل را قطع كند اين است كه ساختار مديريتي در تمامي پالايشگاهها، نيروگاههاي برق و همه بنگاههاي اقتصادي توليدكننده حاملهاي انرژي اصلاح شود، پالايشگاهها بهينه شود و از تكنولوژي جديد استفاده كنند تا به اين شيوه بازدهي نهادها و عوامل توليد افزايش يابد. در واقع يكي از مشكلات نيروگاههاي برق، خطوط انتقال گاز و پالايشگاههاي نفت و گاز اين است كه بازدهي در آنجا هم به دليل مسائل مديريتي و هم به دليل فرسوده بودن تكنولوژي بسيار پايين است.
دولت از يك سو كه مردم را به صرفهجويي تشويق ميكند، بايد از سوي ديگر به فكر اصلاح شيوههاي توليد، اصلاح ساختار مديريت، استفاده از تكنولوژي جديد و كاهش تلفات درشبكههاي توليد هم باشد. تنها زماني كه ساختار مديريت در پالايشگاههاي ما اصلاح شود و تكنولوژيهاي فرسوده جاي خود را به تكنولوژيهاي جديد بدهند، شاهد افزايش ظرفيت توليد خواهيم بود كه به اين شكل مي توان قيمت تمام شده فرآوردههاي نفتي را كم كرد. جان كلام اينكه، راهكار فقط اين نيست كه مردم قيمت واقعي را پرداخت كنند و هر سال شاهد افزايش قيمتها باشند بلكه راهكار اين است كه با اصلاح ساختار مديريت و استفاده از تكنولوژي جديد، ميزان توليد را افزايش داد.