ماجرای عجیب مردی که عاشق زندگی هم‌زمان با رویا و زیبا بود | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۳۳
کد خبر: ۵۸۲۱۱۱
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۴ - ۰۶ شهريور ۱۴۰۲
فیلم سینمایی «بی رویا» ساخته آرین وزیر دفتری که به مدت دوسال در نوبت اکران به سر می‌برد، در نهایت نتوانست رنگ پرده را ببیند و اوایل هفته قبل بود که نسخه با کیفیتی از این فیلم به شکل غیر قانونی توسط سایت‌های دانلود فیلم و همچنین کانال‌های تلگرامی منتشر شد.

 

ماجرای عجیب مردی که عاشق زندگی هم‌زمان با رویا و زیبا بود

 

سینمای ایران درگیر سوژه‌های تکراری شده که خارج از این چارچوب‌ها ساختن یک شجاعت خاصی می‌خواهد. کارگردانان فیلم اولی معمولا این درایت را پیدا می‌کنند که آثار خاص خودشان را خلق کنند و کاری به این سوژه‌های تکراری نظیر اعتیاد و خیانت و قصاص و… نداشته باشند. بی‌رویا از این حیث کاملا قابل تقدیر است چرا که پا در ژانری غریب در سینمای ایران گذاشته: سینمای تعلیق و سورئال. این دو عبارت برای فیلمبازانی که با آثار جهانی طرف هستند، عبارات آشنایی است اما برای بسیاری از سینمادوستان آثار ایرانی تا حد زیادی ناملموس هستند.

 

آرین وزیردفتری هم یکی از این کارگردانان است که قصد داشته با ساخت «بی رویا» اثری متفاوت و روان‌شناختی را به تماشاگران ایرانی عرضه کند. اما مشکل این جاست که فیلم تنها یک برداشت ایده معمولی از آثار مطرح است که نتوانسته تبدیل به یک اثر منسجم شود. وزیردفتری سال‌هاست که به‌صورت جدی سینمای جهان را دنبال می‌کند. او در این جا نیز فیلمش را به حال و هوای آثار روان‌شناختی همچون «پرسونا» به کارگردانی برگمان یا «بچه رزماری» به کارگردانی پولانسکی نزدیک کرده است و قصد دارد همان مسیر را پیش بگیرد. اما مشکل این جاست که این رویکرد تنها یک رونوشت از آثار مذکور است و ماهیت اثر چنان شلوغ و شلخته است که از جایی به بعد منطقش را از دست می‌دهد و نمی‌تواند روایتی یکدست داشته باشد.

ماجرای عجیب مردی که عاشق زندگی هم‌زمان با رویا و زیبا بود

داستان فیلم درباره زنی به نام رویا است که دختری را به خانه خودش و بابک می‌آورد، او و بابک قصد مهاجرت دارند و این دختر که هیچ حرفی نمی‌زند و زیر باران در خیابان بوده، حالا مهمان تازه خانه آنهاست. رویا می‌خواهد پدر و مادر این دختر را پیدا کند و سعی می‌کند به دنبال والدین او بگردد اما دائم به بن بست می‌خورد. با گذشت زمان اما به نظر می‌رسد که این دختر می‌خواهد هویت رویا را بدزدد، او خودش را رویا می‌نامد و بابک و هم این دختر را همسرش می‌داند. رویا معنی این چیزها را نمی‌فهمد و وقتی از دوستانش هم پیگیری می‌کند می‌فهمد که آنها هم معتقدند که او رویا نیست و این مساله او را به شدت گیج می‌کند…

فیلم تا حدی تماشاگر را یاد اثر Father می‌اندازد که سال گذشته اکران شد، در آنجا هم ما زندگی را از دیدگاه مردی می‌دیدیم که آلزایمر داشت و وقایعی که برایش رخ می‌دادند، گیج کننده بود. در بی‌رویا خبری از آلزایمر نیست اما حس تعلیق فیلم شبیه به فیلم Father است. فیلم Mother! نیز می‌تواند از دیگر الهام‌های فیلم بی‌رویا باشد، اثری از آرنوفسکی که در آن قهرمان زن فیلم با حوادثی درگیر می‌شود که ریشه مذهبی دارند و زندگی‌اش دگرگون می‌شود؛ در بی‌رویا اما این حوادث ریشه مذهبی ندارند و بیشتر حالتی روانشناختی دارند. الهامی که کارگردان از این دو فیلم گرفته و ترکیب آن با بینش خودش از مساله هویت انسان و ترس و وحشت از دست دادن آن، منجر به خلق فیلم بی‌رویا شده است.

ماجرای عجیب مردی که عاشق زندگی هم‌زمان با رویا و زیبا بود

متأسفانه، فیلم از یاد برده که برای ورود به حوزه روان‌شناسی، می‌بایست شخصیت‌های کم تعداد فیلم را در موقعیتی قرار دهد که تماشاگر بتواند به درک درستی از آنچه که می‌بیند برسد و سپس کارگردان ایده‌های مالیخولیایی خود را در طول قصه مطرح کند. اتفاقی که در «بی رویا» رخ نمی‌دهد و فیلم به یکباره در میانه داستان، شخصیت‌ها و هویتشان را تغییر می‌دهد و ازآن‌پس تمام مدت‌زمان فیلم به التماس رویا و انکار دیگران در خصوص شناخت وی منجر شده است.

در طول فیلم هم حتی موقعیت‌هایی وجود دارد که به‌اصطلاح، تعلیق رقم می‌زند؛ اما کارگردان این نشانه‌ها را به حال خود رها می‌کند و از توضیح در خصوص آن صرف‌نظر می‌کند. از جمله سکانسی که همسر رویا در کنار در بیمارستان ناگهان فردی را در ماشین ملاقات می‌کند؛ اما فیلم کات می‌خورد و هرگز نمی‌دانیم چرا باید چنین لحظه‌ای را ببینیم وقتی قرار نیست درباره آن ببینیم و بدانیم! یا این که اصلاً چرا زیبا سخن نمی‌گوید و به یکباره به‌راحتی و سادگی دهان باز می‌کند و تبدیل به فردی عادی می‌شود و اگر نقش طناز طباطبایی در فیلم “رویا” را از بین ببریم، با یک فیلم متوسط، آشفته و در روایت قصه مخدوش روبرو می‌شویم که ادعای روانشناختی دارد، اما جدیت ندارد. لحن پاره‌پاره آن قادر نیست تا تأثیرگذار باشد و تنها آزار و ضجه‌ای ایجاد می‌کند که به فیلمساز نگرانی درباره جهان فیلم اشاره کند.

ماجرای عجیب مردی که عاشق زندگی هم‌زمان با رویا و زیبا بود

«بی رویا» بی‌خود و بی‌جهت قصه‌اش را پیچیده می‌کند بی‌آنکه حرف مهمی برای گفتن داشته باشد. در نمایش قبلی فیلم در جشنواره، ظاهراً سازندگان بحث اسکیزوفرنی را به کلیت داستان نسبت داده‌اند که در نسخه غیرقانونی منتشر شده این مورد به چشم نمی‌خورد. وضعیت فیلم چیزی شبیه به همین اتفاق است. به حدی گنگ و نامفهوم که می‌توان هر برداشتی از آن داشت و اتفاقاً به همین جهت هم هست که فیلم ضعیف و ناکارآمد است. فیلمی که داعیه روان‌شناختی دارد؛ اما نه می‌تواند شخصیت بسازد، نه شخصیتش را پرورش دهد و نه در نهایت به حرف مشخصی برسد. نتیجه فیلمی که دائم گره ایجاد می‌کند و در نهایت خودش هم ناتوان از باز کردن آن است، بی‌رؤیاست!

نظر کاربران چیست؟ 

* فرم نسبتا خوب در خدمتِ متن بسیار بد! بی رویا از آن دست فیلم هایی در سینمای ایران است که فیلم با یک منطق بد شروع می شود و بدتر هم می شود. فیلم در لحظاتی کارگردانی خوبی دارد مانند سکانس صبحانه دونفره دو زن با حرکت آرام دوربین و به نظرم فیلم با سکانسِ پایانی، خود را نابود می کند!

* ‌فیلم "بی‌رویا" رو امروز دیدیم. صرف نظر از چند تا ایراد غیر سینمایی، واقعاً عالی بود. پیشنهاد می‌کنم با ۱۰۰٪ حواستون ببینید وگرنه نیاز به دوباره دیدن پیدا می‌کنید یا می‌گید چرت بود. یک دقیقه‌ی پایانیش هم از نگاه من کولاک. قشنگ با‌ روان آدم کاری می‌کنه که ندونی چه واکنشی نشون بدی.

* هر چقدر ‎تفریق رو دوست داشتم، همونقدر از ‎بی رویا بدم اومد! بسیار فیلم رو مخی بود. انگار قصد فیلمساز گند زدن به اعصاب بیننده بود و نه روشن کردن اصل قصه (که البته به هدفشم رسید) پیشنهاد میکنم به جاش فیلمهای استاد هیچکاک بزرگ رو ببینید.

* هرچی فکر میکنم میبینم واقعا از "بی‌رویا"هیچی نفهمیدم:)) اینایی که تحلیل دادن عجیبن:/

برچسب ها: رویا و زیبا
عکس روز
خبر های روز