متفاوت و عجيب مثل «ميرسليم» | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۴
كمتر از دو ماه بعد از سفر ميرسليم به پاريس مصادف شد با پيروزي انقلاب اسلامي و حالا ديگر ميرسليم كه در دسته انقلابيون بود، به فعاليت‌هاي خودش ادامه داد و ديگر يك مدير در سيستم پهلوي نبود.

متفاوت و عجيب مثل «ميرسليم»

روايتي از زندگي مهندسي كه در فرانسه تحصيل ‌كرده و با واردات خودرو مخالف است

گروه گزارش| پوشش خاصي دارد؛ شكل آرايش صورتش هم همين‌طور. كمتر با كتي غير از كت يقه گرد ديده شده؛ پيراهن‌هايش هم يقه‌اي شبيه به كت‌هايش دارند. آرايش محاسنش هم متفاوت است؛ ريش‌هايي با زاويه قائمه كه از كنار گوش شروع مي‌شود و به چانه‌اش مي‌رسد؛ سیبيل‌هاي او اما چندين درجه از ريش‌هايش كوتاه‌تر است. با لحني خشك حرف مي‌زند و صاف مي‌نشيند. همين‌هاست كه «مصطفي ميرسليم» را متفاوت كرده است. ميرسليم اين روزها در شبكه‌هاي اجتماعي در اوج است؛ هر صفحه‌اي كه باز مي‌شود، اين نماينده مجلس در حال گفتن جمله معروف «لندكروز با پژو 206 تفاوتي ندارد» است؛ سخناني كه در يك برنامه زنده تلويزيوني بيان كرد و پس از چند روز، از مجري و تهيه‌كننده و ميهمان ديگر برنامه كه او هم يك نماينده مجلس است، شكايت كرد.

 

تحصيل در فرانسه با دلار 7 توماني

نام كاملش «سيد مصطفي آقا ميرسليم» است و 76 ساله؛ او سال 1326 در تهران متولد شد. او از فارغ‌التحصيلان دبيرستان البرز است؛ دبيرستاني معروف در تهران كه شخصيت‌هاي زيادي در آن درس خوانده‌اند. روايت شده كه خانواده او، خانواده‌اي مذهبي بوده‌اند. اين خانواده مذهبي، سال 1344 خورشيدي، فرزند خود را براي تحصيل به فرنگ فرستادند تا مهندس شود. او با دلار حدود 7 توماني، راهي شهر «پواتيه» در فرانسه شد و در دانشگاه اين شهر مشغول درس و مشق. رشته ميرسليم، مكانيك بود و سال 1349 توانست فوق ليسانس خود را بگيرد. او از فرانسه بازنگشت و سال 1351 پس از دو سال تحصيل در مدرسه عالي نفت و موتور پاريس، توانست تخصص در رشته مهندسي موتورهاي درون‌سوز را از اين موسسه آموزشي دريافت كند. ميرسليم زماني كه در فرانسه دانشجو بود، عضو موسس انجمن اسلامي مسلمانان در ايالت آلزاس شد؛ همانجا بود كه با ابوالحسن بني‌صدر آشنا شد و پاي سخنراني‌هاي او مي‌نشست.

 

مدير در زمان حكومت پهلوي

پس از پايان تحصيلش، سه سال يعني تا 1354 در شركت صنايع مكانيك آلزاس مشغول كار شد، اما آن سال تصميم به بازگشت گرفت؛ او احساس كرده بود كه ماندنش در فرانسه بيشتر به نفع اين كشور است تا خودش. سرانجام به تهران بازگشت و عضو هيات علمي دانشگاه «پلي‌تكنيك» يا همان «اميركبير» فعلي درآمد. همزمان كه به گفته خودش مبارزات انقلابي مي‌كرد، از سال 1354 تا 1357 ذيل حكومت پهلوي، مدير بهره‌برداري شركت راه‌آهن شهري تهران و حومه بود: «با اعتقادي كه به آن راه‌حل (استفاده از مترو براي جابه‌جايي شهري) داشتم و دارم، در پي آگهي استخدام آن شركت در ١٣٥٤، اعلام آمادگي نمودم و به عنوان مدير بهره‌برداري مشغول شدم. اين سمت را تا ١٣٥٧ و پيروزي انقلاب حفظ كردم.»

 

اصابت تير به سر و شست‌وشو كنار باغچه

او روايتي دارد از شركت در تجمع قيطريه تهران به تاريخ 16 شهريور 357 كه حين اين تجمع مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود. ميرسليم مي‌گويد «نرسيده به خيابان دولت صداي چند تيراندازي بلند شد و يكي از آنها به سر من اصابت كرد، چون خونريزي شديد بود، نتوانستم مسير راهپيمايي را ادامه دهم.» همچنان كه گلوله به سرش خورده بود و خونريزي شديدي داشت، در خيابان‌هاي اطراف محل رفت و به گفته خودش، با كمك فردي كه مشغول آبياري باغچه خانه‌اش بوده، سرش را شست‌وشو داده و پس از آن به راهش ادامه داد؛ در همين حال بنا به روايتش، همين اصابت گلوله باعث شد تا در تجمع 17 شهريور ميدان ژاله نتواند شركت كند.

به گفته ميرسليم او در مسجد اميرالمومنين كه امام جماعت آن موسوي اردبيلي بود، كار سياسي مي‌كرد. دي‌ماه ۱۳۵۷ و هنگامي كه او مدير بهره‌برداري شركت راه‌آهن شهري تهران در حكومت پهلوي بود، بنا شد كه پيام جامعه اسلامي دانشجويان را به امام برساند؛ به پاريس رفت و با كمك بني‌صدر در نوفل‌لوشاتو با امام ديدار كرد.

كمتر از دو ماه بعد از سفر ميرسليم به پاريس مصادف شد با پيروزي انقلاب اسلامي و حالا ديگر ميرسليم كه در دسته انقلابيون بود، به فعاليت‌هاي خودش ادامه داد و ديگر يك مدير در سيستم پهلوي نبود.

همان روزهاي پيروزي انقلاب ايران، حزب «جمهوري اسلامي» در حال تشكيل بود و ميرسليم به دعوت موسوي اردبيلي به عضويت «جمهوري اسلامي» درآمد. سابقه آشنايي ميرسليم و موسوي اردبيلي به حضور اين دو در مسجد اميرالمومنين خيابان فرصت تهران باز مي‌گردد.

 

گزينه نخست‌وزيري بني‌صدر

بهمن 1358 ابوالحسن بني‌صدر به رياست‌جمهوري رسيد و پس از آن در بهار 1359 مجلس اول با حضور اكثريت نامزدهاي حزب جمهوري‌اسلامي شكل گرفت. حزب و بني‌صدر كه با يكديگر اختلافات عميقي داشتند، بر سر معرفي نخست‌وزير به بن‌بست سياسي رسيدند. پس از مخالفت امام با پيشنهاد بني‌صدر مبني بر معرفي سيداحمد خميني به عنوان نخست‌وزير، رييس‌جمهوري راه رسيدن به تفاهم را در معرفي يكي از اعضاي حزب جمهوري اسلامي يافت. بني‌صدر كه با ميرسليم از زمان حضور در فرانسه آشنا بود، به ميرسليم پيشنهاد كرد كه او را براي نخست‌وزيري به مجلس معرفي كند. ميرسليم درباره معرفي شدنش به عنوان نخست‌وزير گفته كه «در حزب جمهوري اسلامي، افرادي مطرح شدند از جمله فارسي، مرحوم پرورش، غرضي، مرحوم رجايي و ميرسليم. شناخت بني‌صدر از اينجانب بيشتر به فعاليت‌هاي خيرخواهانه اينجانب بعد از پيروزي انقلاب برمي‌گردد... در اين مرحله بني‌صدر ناگزير شد اينجانب را كه در عمل و پايبندي به اصول پسنديده بود، برمبناي معرفي حزب، به مجلس براي راي تمايل پيشنهاد دهد. به نظر مي‌رسد در آن مرحله، بني‌صدر مي‌خواست قواعد مردم‌سالاري را زير پا نگذارد و با چنان انتخابي موفقيت خود را با حفظ ظاهري سلامت و دوري از جنجال، در جريان فعاليت‌هاي سياسي جمهوري اسلامي نوپا، پيوند بزند. در اينكه رفتارهاي بني‌صدر بدون سوءظن نبود شك نبايد كرد اما همه مي‌دانستند كه معرف اصلي اينجانب حزب است و بني‌صدر بر مبناي محاسبه سياسي به آن تن در داده است، پس بايد جريانات سياسي درون حزب را عامل اصلي وقايع بعدي دانست و به نظر مي‌رسد همان‌هايي كه در شوراي مركزي حزب، با محوريت مهندس موسوي، نظر موافق با معرفي اينجانب نداشتند، در مجلس مانع از ابراز تمايل نسبت به اينجانب شدند و درنتيجه بني‌صدر پيشنهاد خود را پس مي‌گيرد و فرآيندي آغاز مي‌شود كه منجر به انتخاب مرحوم شهيد رجايي به عنوان نخست‌وزير مي‌شود.»

 

اولين پست مديريتي

اولين پست مديريتي او در حكومت جديد، معاونت سياسي و اجتماعي وزارت كشور بود. در روزهايي كه ميرسليم روي صندلي معاونت سياسي و اجتماعي وزارت كشور مي‌نشست، اين وزارتخانه 6 وزير به خود ديد: «احمد صدر حاج‌سيدجوادي»، «هاشم صباغيان»، «اكبر هاشمي‌رفسنجاني»، «محمدرضا مهدوي‌كني»، «سيد كمال‌الدين نيك‌روش» و «علي‌اكبر ناطق نوري».

سه سال در اين سمت باقي ماند؛ سه سالي كه چندين انتخابات در كشور برگزار شد؛ از همه‌پرسي قانون اساسي گرفته تا اولين دوره‌هاي انتخابات رياست‌جمهوري و مجلس شوراي اسلامي. ميرسليم به نخست‌وزيري نرفت و در اين سال‌ها همزمان معاونت وزارت كشور، سمت‌هاي ديگري هم داشت؛ از سرپرستي شهرباني با حكم مهدوي‌كني گرفته تا سرپرست امور مهاجرين جنگ در زمان نخست‌وزيري رجايي.

او در زمان رياست‌جمهوري آيت‌الله خامنه‌اي در سال 1361 تا سال 1368 سرپرست نهاد رياست‌جمهوري و مشاور عالي آيت‌الله خامنه‌اي بود.

پس از آنكه رهبري بر عهده آيت‌الله خامنه‌اي قرار گرفت و هاشمي‌رفسنجاني هم رياست‌جمهوري را، ميرسليم با حكم هاشمي‌رفسنجاني مشاور او در امور تحقيقات شد. اين رويه ادامه داشت تا اسفند 1372. با استعفاي محمد خاتمي از وزارت ارشاد در تابستان 1371، علي لاريجاني براي اين وزارتخانه به مجلس معرفي شد و تا اسفند 1372 سكاندار ارشاد بود. با انتصاب لاريجاني به رياست صداوسيما، هاشمي‌رفسنجاني ميرسليم را به عنوان وزير ارشاد انتخاب كرد. در همان سال 1372، ميرسليم به عضويت حزب بازاري و پولدار «موتلفه اسلامي» درآمد و در رده‌هاي بالاي اين حزب مشغول فعاليت شد. در همين حال او وزارت ارشاد را هم قرار بود عهده‌دار شود. از همان سال، او دبيري شوراي عالي انقلاب فرهنگي تا سال 1375 را برعهده داشت.

 

استخاره كرد؛ بد آمد!

در روز بررسي صلاحيت ميرسليم در مجلس چهارم، هاشمي‌رفسنجاني دليل عدم استفاده از ميرسليم در امور اجرايي را اين‌گونه بيان كرد: «نهايت رضايت را مقام معظم رهبري از كار ايشان داشتند، وقتي كه من به رياست‌جمهوري رفتم، با ايشان مشورت مي‌كردم براي همكارانم، ايشان كاملا نظر مساعد داشتند كه با آقاي ميرسليم كار كنيم كه خود آقاي ميرسليم به خاطر خستگي استخاره كرده بود، چون استخاره‌اش مساعد نبود ما كار مشورتي به ايشان ارجاع داديم.»

در اين جلسه ميرسليم از لزوم مقابله با آنچه «تهاجم فرهنگي» مي‌خواند صحبت كرد و لزوم پايبندي به آرمان‌هاي انقلاب و اسلام. او در اين سخنان گفت كه «امروز يك فرهنگ مصرفي مبتذل، فرهنگ مبتني بر اصالت رفاه ماديات و بي‌بند و باري در مقابل فرهنگ‌هاي مستقل ديگر ملت‌ها كه زنده‌ترين آنها فرهنگ اسلامي است، قرار گرفته است.» ميرسليم همچنين تاكيد كرده بود كه «اساس كارها فرهنگ است و رشد فرهنگي نه تنها مقدم بر توسعه اقتصادي و اجتماعي است، بلكه اساسا زمينه‌ساز آن است و چه بسا عدم مراعات ارزش‌هاي فرهنگي نظير انصاف، مروت، قناعت و انفاق، موجب رشد حرص و طمع و بي‌توجهي به مشكلات يكديگر و احساس نياز كاذب مي‌شود كه چون ارضا نشده باعث احساس محروميت و سپس گرايش به سمت شيوه‌هاي انحرافي نظير رشوه، اخاذي و كلاشي خواهد بود.»

جالب اينكه در جلسه راي اعتماد، فقط انصاري نماينده مشهد به عنوان مخالف ثبت‌نام كرده بود كه صحبت نكرد و بقيه در موافقت با ميرسليم پشت تريبون رفتند. نهايتا مجلس چهارم به رياست ناطق‌نوري به ميرسليم براي تصدي وزارت ارشاد راي اعتماد داد: «178 راي موافق»، «27 راي مخالف» و «19 راي ممتنع».

 

مميزي‌هاي شگفت‌انگيز در دوران ميرسليم

دوران وزارت ارشاد ميرسليم يكي از دوران بسته و تاريك اين وزارتخانه بود؛ به‌طوري كه خود او مي‌گويد «در صحن مجلس با استغفار از درگاه الهي از نمايندگان پوزش طلبيدم و اعلام كردم كه مميزي متمركز را براي حل مشكل برقرار خواهم كرد و كردم و همين موجب نارضايتي مولفان و ناشراني شد كه با استهزاي فرهنگ كشور و خيانت به آن، فقط در فكر سوءاستفاده مالي و پركردن جيب خود بودند و ادعا كردند وزارت به جلادي كتاب پرداخته است.» وزارت ارشاد تحت مديريت ميرسليم 28 مميز براي نظارت بر كتاب‌ها قرار داده بود و آنها هم با تيغ‌هايي برنده، به جان كتاب‌ها مي‌افتادند.

در كتاب «مميزي كتاب» اثر احمد رجب‌زاده به مميزي‌هاي تنها يك سال از وزارت ارشاد ميرسليم پرداخته كه مواردي شگفت‌انگيز در آن ديده مي‌شود. بنا بر اين كتاب، آثاري از «رسول پرويزي»، «نادر ابراهيمي»، «اسماعيل فصيح»، «محمود دولت‌آبادي»، «نسرين ثامني»، «امير عشيري» و «هوشنگ گلشيري» كه همگي از نويسندگان بنام و مشهوري بودند، در ميان كتاب‌هاي «مشروط» و «غيرمجاز» در سال 1375 بود.

به نوشته «احمد رجب‌زاده»، «مميز درباره هوشنگ گلشيري مي‌نويسد: به خاطر محتواي اغلب داستان‌هايش و نيز موضع گلشيري عليه انقلاب و نظام قابل انتشار نيست»؛ «صداي موسيقي و شادي مساله جنگ را براي مدتي تحت‌الشعاع خود قرار داده بود. (مميز: حذف؛ احتمالا با اين تلقي كه نوعي نگاه منفي نسبت به جنگ از اين عبارت فهم مي‌شود)»؛ «كتاب «بر بال‌هاي پرواز» غزل تاجبخش به خاطر انقلابي شدن شخصيت‌هاي منفي غيرمجاز شناخته شد»؛ «در كتاب «افسانه‌هاي مشرق زمين» شخصيت تنبل و كم‌كار عبدالله نام داشت كه بايد نامش تغيير مي‌كرد»؛ يا عجيب‌ترين مورد در بين موارد مميزي، رمان «دلباخته» بود كه بنا بر نظر مميز، «دلبر» بايد به «خواهر» تغيير مي‌كرد يا در مورد ديگر براي كتابي ديگر، كلمه «عاشق» به «دوستدار» تغيير داده شد.

وبسايت «تاريخ ايراني» در گزارشي به نقل از «مميزي كتاب» موارد ديگري از عجايب دوران ميرسليم را نوشته است: «كلمه «شراب» تبديل شود به «نوشيدني»؛ «توي كوچه جلوي دختر مردم را گرفت و ماچ كرد» تبديل ‌شود به «توي كوچه جلوي مردم به دختر ناسزا گفت»؛ در جمله‌اي مانند «زانوي او را به نشانه ادب و اخلاص بوسيد» بوسيدن بايد حذف شود؛ عنوان كتاب «فريب‌خوردگان عشق» به «عاقبت غفلت» تغيير پيدا مي‌كند؛ «گوشت خوك» تبديل شود به «گوشت گاو»؛ عكس ماهاتما گاندي به دليل «نيمه‌عريان» بودن حذف مي‌شود؛ داستان «شغال و عرب» كافكا از كتاب «ديوار» حذف مي‌شود با اين استدلال كه «كنار هم گذاشتن اين دو واژه موهن است»؛ «آرايش و زيبايي» تغيير يابد به «مراقبت از پوست»؛ عنوان كتاب «عشق صدراعظم» تغيير يابد به «صدراعظم»؛ جمله «گاه‌گاهي آرايش كنيد» تبديل شود به «گاه‌گاهي به ظاهر خود برسيد»؛ جمله «زن! من تو را مي‌توانم خوشبخت كنم» تبديل شود به «خواهرم! من تو را مي‌توانم خوشبخت كنم»؛ «عاشق» تبديل شود به «علاقه‌مند و دوستدار»؛ «وطن‌پرستي» تبديل شود به «وطن‌دوستي»؛ «رفيق» تبديل شود به چيز ديگري چون ماركسيست‌ها آن را به كار مي‌بردند.»

 

«آدم برفي» ‌آب شده!

يكي ديگر از حاشيه‌هاي دوران وزارت ميرسليم، سينما بود؛ پرحاشيه‌ترين فيلم اين دوران، «آدم برفي» ساخته داوود ميرباقري بود كه به مدت سه سال توقيف شده بود. اين فيلم ماجراي تلاش يك ايراني براي مهاجرت را به تصوير كشيده بود كه براي انجام آن دست به هر كاري مي‌زند و نهايتا پشيمان شده و به كشور بازمي‌گردد.

ميرسليم در اين باره گفته «من فيلم را ديدم و معاونت سينمايي ارشاد ايراداتي به آن گرفته بود. برمبناي آن ايراد‌ها با اكران آن مخالفت كرديم. حوزه هنري خدمت مقام معظم رهبري شكايت كرد كه فيلم ما را اجازه اكران نمي‌دهند! آيت‌الله خامنه‌اي به من فرمودند كه درباره اين فيلم سختگيري نكنم و اكرانش ايرادي ندارد، من هم اطاعت كردم.» او افزوده «آن موقع نامه‌اي خدمت رهبري نوشتم كه برمبناي دستور شما اجازه اكران صادر شد، اما مساله‌اي وجود دارد كه نياز به راهنمايي شما دارد، از ايشان پرسيدم كه «اگر اصل روش ما غلط است، بفرماييد تا اصل روش را اصلاح كنيم.» روش ما مبتني بر نظر شخص وزير نبود و نظر معاونت سينمايي و كارشناسان مطرح بود و يك روش علمي بود كه البته بعدا با هيچ فيلمي به چالش نخورديم، چون سعي‌مان مواجهه فني و علمي با فيلم‌ها بود.» نهايتا اما فيلم از پرده پايين كشيده شد تا سال 1376 كه خاتمي رييس‌جمهوري شد.

 

عضويت در مجمع

با نزديك شدن به پايان دولت هاشمي‌رفسنجاني، اسفند ماه 1375، حكم انتصاب اعضاي جديد مجمع تشخيص مصلحت نظام از سوي آيت‌الله خامنه‌اي صادر و ميرسليم نيز به عنوان فرد حقيقي وارد اين مجموعه شد. از آن سال به بعد حضور ميرسليم در سياست كم شد؛ اما او همچنان به كارهاي حزبي‌اش در چارچوب حزب موتلفه اسلامي ادامه داد. او سال 1378 معاونت فرهنگي و اجتماعي مركز تحقيقات استراتژيك مجمع تشخيص را برعهده گرفت؛ منصوب‌كننده او «حسن روحاني» رييس وقت مركز تحقيقات استراتژيك مجمع بود. او مختصات حضورش در سياست به موتلفه و مجمع محدود شده بود؛ در مجمع براي خودش كار مي‌كرد و مشغول بود. سال 1397 محسن رضايي دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام، در حكمي او را به دبيري كميسيون زيربنايي و توليدي مجمع تشخيص مصلحت منصوب كرد؛ البته به مدت دو سال بود. سال 1396 هم او عضو «هيات عالي نظارت مجمع تشخيص مصلحت نظام» شد؛ هياتي كه مسووليت «نظارت بر حُسن اجراي سياست‌هاي كلي نظام» را دارد.

 

حضور در انواع و اقسام انتخابات

در همان سالي كه عضو اين هيات مجمع شد، هواي رياست‌جمهوري به سرش زد؛ براي انتخابات رياست‌جمهوري دوازدهم ثبت‌نام كرد و جزو تاييد صلاحيت‌شدگان قرار گرفت؛ او شعارش را «راستي و درستي» و «حق گرفتني است» قرار داده بود. او وارد مناظره‌هاي انتخاباتي شد؛ در تبليغات انتخاباتي و مناظره‌ها بيش از آنكه برنامه‌ها و انتقادات ميرسليم نسبت به دولت مستقر مورد توجه قرار بگيرد، حركات، سخنان و تكه‌كلام‌هاي او مورد استقبال مردم در شبكه‌هاي اجتماعي قرار گرفت. شب انتخابات، در حالي كه ميرسليم هنوز در ميان نامزدها بود، حزب موتلفه در بيانيه‌اي با اعلام انصراف او، از ابراهيم رييسي حمايت كرد. در بيانيه موتلفه، ميرسليم «شخصيتي بزرگوار و واجد شرايط سپردن امانت الهي در مديريت اجرايي كشور و ساده زيست و متعهد و داراي سوابق درخشان علمي و سياسي و فرهنگي و خدماتي» معرفي شده بود و پس از اين تمجيدها و تعارف‌ها، آورده بود كه «بر اساس مشورت با بزرگان و علما و با تشكر از شخص ميرسليم از پذيرش نامزدي حزب و حضور فعال و مدبرانه در صحنه انتخابات اعلام مي‌دارد كه حزب موتلفه اسلامي با انصراف از نامزدي ايشان از حجت‌الاسلام رييسي، حمايت مي‌كند و ان‌شاءالله در آينده از شخصيت ارزشمند ميرسليم استفاده مطلوب به عمل خواهد آمد.»

اما دقايقي بعد ميرسليم در بيانيه‌اي كه در كانال تلگرامي‌اش منتشر كرد، به روشني بيانيه موتلفه را رد كرد: «اينجانب انصراف نداده‌ام و كليه بيانيه‌هاي مبني بر انصراف را تكذيب مي‌كنم. از همه علاقه‌مندان و دوستان و همراهان دعوت مي‌كنم بدون توجه به اين شايعات كه حتي به نام حزب صادر مي‌شود، اعتنا نكنند و با اطمينان به پاي صندوق‌هاي راي حاضر شوند.» اين تك و پاتك‌هاي موتلفه و ميرسليم نشان‌دهنده ميزان تنش در اين حزب قديمي و متمول بود. نهايتا ميرسليم با آرايي كمتر از نيم ميليون، يعني 478 هزار و 267 راي نفر سوم از ميان چهار نامزد شد. البته كه آراي سفيد و باطله يك ميليون و 200 هزار راي بود.

او در جريان انتخابات مجلس يازدهم، به عنوان سهم موتلفه در ليست محافظه‌كاران به سرليستي محمدباقر قاليباف قرار گرفت و با 892 هزار و 318 راي توانست راهي بهارستان شود. او كه نايب‌رييس سني در نخستين جلسه مجلس يازدهم بود، خود را دوباره در معرض يك راي‌گيري ديگر قرار داد. اين‌بار براي رقابت با قاليباف كه نهايتا با 12 راي برابر 230 راي قاليباف صحنه را باخت. در حالي كه اكثريت محافظه‌كاران در مجلس يازدهم، بر رياست قاليباف اجماع داشتند، ميرسليم براي نشان دادن مخالفتش با قاليباف نامزد رياست شد.

 

ماجراي رشوه 65 ميلياردي

ميرسليم پس از حضور در مجلس، نخستين تير را به سمت قاليباف انداخت و در سخناني كنايه‌آميز و بدون نام بردن از كسي، گفت كه «براي پس گرفتن يك طرح تحقيق و تفحص 65 ميليارد تومان فقط به يك رييس كميسيون در مجلس پرداخت شده است... تاكنون تعداد زيادي طرح‌هاي تحقيق و تفحص در مجلس به‌واسطه همين بده و بستان‌ها متوقف شده است.»

او بعد از مدتي كه سر و صداها بلند شد و كار به شكايت و شكايت‌كشي رسيد، با تاكيد بر گفته‌هاي قبلش گفت «اينكه يكي از نمايندگان مجلس مبالغي را با واسطه از شهرداري در سال 1395 دريافت كرده است حرف من نيست، فعلي است كه رخ داده و قابل انكار نيست. فرد دريافت‌كننده نيز بازداشت شده و حتما درباره آنچه مرتكب شده بازجويي خواهد شد. مستنداتي كه در اختيار داشته‌ام تقديم دستگاه قضايي كرده‌ام و يقين دارم دستگاه قضايي به‌دقت تمام به اين موضوع رسيدگي خواهد كرد و ابعاد پنهان آن فاش خواهد شد و اين به نفع مجلس انقلابي و به مصلحت نظام ما است.»

در همين روزها بود كه سخنگوي هيات نظارت بر رفتار نمايندگان مجلس خبر داد كه ميرسليم در نشست اين هيات «اسناد قابل قبولي ارايه نكرد و هيات نظارت دلايل ايشان را قانع‌كننده تشخيص نداده است.» اما قاليباف از ميرسليم شكايت كرد و همان‌طور كه پيش‌بيني مي‌شد، ميرسليم محكوم شد. اين محكوميت با واكنش تند ميرسليم روبه‌رو شد: «ما كاري با آقاي قاليباف نداشتيم، گفتيم آن زمان كه تحقيق و تفحص صورت گرفته، بايد به نتيجه مي‌رسيد اما بين شروع تحقيق و تفحص تا نتيجه‌گيري آن يعني در بازه زماني ۶ ماهه يكي از نمايندگان ۶۵ ميليارد تومان از شهرداري و سازمان‌هاي وابسته به شهرداري كه در راس آن شريفي قرار گرفته بود، پول گرفته كه خودش هم اعلام كرده اين كار براي تاثير گذاشتن بين نمايندگان انجام شده و بعد هم شريفي محكوم شد و آن بنده خدا هم با وثيقه آزاد است؛ من نمي‌دانم شكايت براي چه بوده است... بالاخره آن زمان قاليباف شهردار بوده و مسوولان نمي‌توانند بگويند كه مسائلي كه در شهرداري مي‌گذرد، شهردار در اين زمينه اطلاعات ندارد و آگاه نيست.» سرانجام اين دعواي ميرسليم با قاليباف تا همين‌جا رسانه‌اي شده و از نتيجه فرجام و حكم و ... خبري رسانه‌اي نشده است.

 

محكوميت فرزند ميرسليم؛ اتهام:

همكاري با منافقين

يكي ديگر از حواشي ميرسليم، دستگيري پسرش، مهدي ميرسليم است بابت همكاري با سازمان منافقين (مجاهدين خلق)؛ او در اين باره گفته كه «مهدي را ظاهرا پس از دو سال مراقبت، در تيرماه ١٣٩٨ بازداشت و در بهمن ۱۳۹۸ به اتهام اجتماع و تباني به قصد اقدام عليه امنيت كشور به پنج سال حبس محكوم كردند كه پس از درخواست تجديد نظر و قطعي شدن حكم، در بهمن ١٣٩٩ به زندان اوين برده شد.» اين درحالي است كه وقتي صلاحيت ميرسليم براي حضور در انتخابات از سوي شوراي نگهبان مورد بررسي قرار مي‌گرفته، فرزند او داراي محكوميت آن هم با اتهام همكاري با منافقين بوده است؛ موردي كه انتقادات زيادي را به همراه داشت.

 

مهندس فرنگي؛ مخالف واردات خودرو

ميرسليم در حوزه تخصصي خود كه همان موتور و خودرو باشد هم فعال است. او موسس و رييس اولين مركز تحقيقات موتور ايران و ناظر عالي طراحي و ساخت اولين موتور پايه گازسوز (موتور ملي ايران) است. فروردين ماه 1389، ايران خودرو ميزبان مقام رهبري شد تا ايشان از اين مجموعه صنعتي بازديد كند. خط توليد موتور ملي خودرو يكي از محل‌هاي مورد بازديد بود و ميرسليم هم ناظر عالي طراحي و توليد موتور ملي. ميرسليم در سخناني از تلاش ۱۲ساله براي توليد موتور ملي گفت و افزود: «تمام مراحل طراحي و ساخت چهار موتور ملي به وسيله متخصصان و كارشناسان داخلي و با همكاري مراكز دانشگاهي انجام شده است. ساخت موتور ديزل سنگين يكي از موفقيت‌هاي بسيار بزرگ متخصصان داخلي است و دانش فني ساخت موتورهاي ملي به صورت كتاب تدوين شده و در حال چاپ است.»

او در ماه‌هاي اخير اظهارات شاذ و عجيب و غريبي درباره خودروهاي ساخت داخل و خارجي بيان مي‌كند. لندكروز را با 206 مقايسه و شكايت مي‌كند. او در يك مناظره با رشيدي كوچي نماينده ديگر مجلس كه درباره واردات خودرو در صدا و سيما شركت كرده بود، پس از آنكه رشيدي كوچي خودروهاي داخلي را «آشغال‌هاي داخلي» ناميد، موجب واكنش و شكايت ميرسليم شد؛ او در بخشي از شكايتش نوشته «رشيدي‌كوچي در مناظره از خودروهاي داخلي به عنوان «آشغال‌هاي داخلي» نام برده كه بي‌احترامي محرز به ساحت ‎رهبر معظم انقلاب است.» اين بند از شكايت ميرسليم با واكنش يكي از اعضاي دفتر رهبري روبه‌رو شد: «آنچه در نامه اخير دفتر ميرسليم به صداوسيما «اهانت به رهبري» تلقي شده سخني نسنجيده و ناصواب است.» اين مهندس فرنگ ديده و فرنگ درس خوانده، از مخالفان سفت و سخت واردات خودرو است؛ بسياري از او بابت مخالفت‌هايش با واردات خودرو و عدم مقابله با سيطره آنچه «مافياي خودرو» مي‌خوانندش، به‌شدت انتقاد مي‌كنند. جامعه اگر بتواند با دوران تاريك وزارت ارشاد او كنار بيايند؛ يا چشم بستن شوراي نگهبان در تاييد صلاحيت او با وجود محكوميت فرزندش به ارتباط با منافقين را ناديده بگيرند؛ مخالفت‌هاي مهندس ميرسليم با واردات خودرو آن‌هم در شرايطي كه خودروهاي داخلي روز به روز بي‌كيفيت‌تر مي‌شوند را از ياد نخواهند برد.

منبع: اعتماد
ویژه روز
عکس روز
خبر های روز