"آموزش زبان مادری حق قانونی است" | روزنو

سایت روزنو | روزنو | Roozno

به روز شده در: ۱۷ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۹:۳۵
کد خبر: ۵۶۲۱۲
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۳ - ۰۵ اسفند ۱۳۹۲

توجه به حقوق اقوام و اقلیت‌ها یکی از مسائلی بوده که دکتر روحانی قبل و بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری از آن سخن گفته است. در منشور حقوق شهروندی که توسط دولت تدبیر و امید منتشر شد، آمده است که احترام به تنوع فرهنگی، مذهبی، زبان و قومی شهروندان تکلیف دولت است. چندی پیش، علی یونسی، دستیار ویژه رئیس‌جمهور در امور اقوام و اقلیت‌های دینی و مذهبی، از پیگیری رسیدگی به تدریس زبان اقوام سخن گفت.

همچنین علی‌اصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش و علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز از اجرایی شدن اصل پانزدهم قانون اساسی مبنی بر آموزش زبان مادری حمایت کرده‌اند. با این حال، آموزش زبان مادری منتقدان خود را دارد و تفسیرهای گوناگونی از آن ارائه می‌شود. 21 فوریه (2 اسفند) از طرف یونسکو در سراسر جهان به‌منظور ارتقای آگاهی از وجود تنوع فرهنگی، زبانی و چندزبانگی روز جهانی زبان مادری نام گذاری شده است. از این رو گفت‌وگویی داشتیم با محمد صالح نیکبخت، حقوقدان و وکیل دادگستری که خود نیز کرد زبان است. در این گفت‌وگو تنوع قومی و وحدت اقوام در ایران از لحاظ تاریخی بررسی شده است. همچنین، نیکبخت از حقوق اقوام و اقلیت‌ها در قانون اساسی ایران صحبت می‌کند و به‌عنوان یک حقوقدان به اصل پانزدهم این قانون که مربوط به آموزش زبان مادری است، پرداخته است.

تنوع قومی و در عین حال وحدت در ایران را از لحاظ تاریخی چطور می‌بینید؟

سابقه تاریخی ایران، از استقرار نظام حکومتی متمرکز به 2714 سال پیش برمی گردد. برای روشن شدن موضوع به پیش از دوره هخامنشیان برمی گردم که اقوام آریایی که از جنوب سیبری به سمت جنوب آمدند و به سه گروه تقسیم شدند: گروهی از آنها به هندوستان رفتند (شرق)، گروهی دیگر به غرب که اروپا بود رفتند و گروه سوم به میان هند و اروپا یعنی فلات ایران آمدند. آریایی‌ها که به فلات ایران آمدند نیز به سه گروه تقسیم شدند: یک گروه از آنها از شرق دریای خزر وارد منطقه خراسان فعلی و ماوراء النهر و تاجیکستان و افغانستان شدند که پارتیان بودند. دو گروه دیگر از سمت غرب دریای خزر و از طریق مناطقی که امروز آذربایجان و ارمنستان نامیده می‌شود وارد غرب ایران کنونی شدند و در اطراف دریاچه ارومیه و مناطق جنوب شرقی و شرق آن اسکان یافتند. این گروه نیز دو قوم متمایز بودند: پارس‌ها و مادها. قوم پارس یکی از اقوامی بوده است که همراه مادها از سمت غرب دریای خزر وارد فلات ایران شده و کم کم به سوی جنوب غربی ایران کوچ کردند، در آن زمان اقوام دیگری مانند سکاها و بقایای قوم مانا که دارای تمدنی پیشرفته بود در فلات ایران به‌ویژه منطقه آذربایجان غربی و کردستان ساکن بودند که این اقوام قدیمی و اقوام جدیدی که وارد فلات ایران شدند و آریایی بودند همیشه در معرض هجوم و حمله آشوریان که از قدرت‌های مطرح آن عصر بود، قرار می‌گرفتند و برای اینکه با این مهاجمان مبارزه شود مردمان آن زمان با هم متحد شدند و اولین نظام پادشاهی را به نام حکومت ماد به وجود آوردند. جالب است این پادشاهی با حمله و اشغال مناطق دیگر اقوام به وجود نیامد درحالی که، اکثر دولت‌ها و حکومت‌های قدیم به صورت حمله و هجوم و اشغال مناطق دیگر به وجود می‌آمدند یعنی، با غلبه و به زیر سلطه کشیدن مردم دیگر،یک پادشاهی یا امپراتوری را تشکیل می‌دادند. چنانکه قدیمی ترین امپراتوری اروپا که انگلستان است، با حمله وایکینگ‌ها از شمال اروپا به وجود آمد. اولین پادشاهی متمرکز ماد بر اثر هجوم به وجود نیامد بلکه ساکنان قبلی این مناطق با مردمان مهاجران آریایی که مادها و پارس‌ها بودند در برابر حملات پی در پی آشور متحد شدند و اولین پادشاه ماد را که دیااُکو نامش بود و ابتدا به عنوان داور و قاضی برای حل اختلافات خود انتخاب کرده بودند و چون آدم عادلی بوده و درست با مردم رفتار می‌کرده است به عنوان پادشاه انتخاب می‌کنند که در تقویم کردان انتخاب دیالکو آغاز تاریخ شمرده می‌شود و این سلسله نزدیک به 178 سال بر مناطق وسیعی به نام ماد بزرگ و ماد کوچک از شمال عراق تا شرق ایران کنونی حکومت کردند. بنابراین کشور ما ایران بر اساس اتحاد خود خواسته مردمان این مناطق به وجود آمده است و هیچ وقت در کشور یک گروه واحد ساکن نبوده و هرگز در این کشور یک قوم به تنهایی حکومت نکرده است. اگر آثار باستانی را هم نگاه کنید (برای مثال در تخت جمشید) می‌بینید مردمان گروه گروه به دیدار پادشاه می‌روند و هدیه می‌دهند و حالت قوم مغلوب و اسیرشده را هم ندارند. اساس کلمه شاهنشاه که در شاهنامه هم آمده یعنی شاه شاهان از همین واقعیت تاریخی است. در واقع، چندین شاه وجود داشته و شاه ایران شاه همه آنها بوده است. به همین دلیل، همزیستی و تحمل اقوام مختلف در تاریخ ایران وجود داشته و اگر این تولارنس وجود نمی‌داشت اساسا به علت تنوع قومی که در ایران بود نباید جز نامی در تاریخ از ایران چیزی باقی بماند. بدین دلیل است که در کتاب‌های قدیمی درسی می‌نوشتند: «مُلک ایران یکی گلستان است، ما گل سرخ این گلستانیم.» به این دلیل در تاریخ گذشته ایران حتی آن زمان که دولت‌های مرکزی رو به ضعف و سستی می‌نهادند و ایران را تجزیه کردند گروهی از اقوام از ایران جدا شدند (مثل دوره صفویان و قاجاریه) که یک سوم خاک ترکیه که در آن ارامنه و کردها زندگی می‌کردند و در غرب تا بغداد و از جنوب هم تا آن سوی دریای عمان و کناره‌های اقیانوس هند جزء خاک ایران بوده و به علت سیاست‌های غلط این دو سلسله و طمع دو امپراتوری روس و انگلیس تجزیه شده است. در هر دو دوره هرچند پارسیان قوم غالب بوده و زبان فارسی ستون وحدت همه اقوام بود اما، تنها فارس‌ها نبودند که ایران را پابرجا نگه داشتند زیرا، پادشاهان فارس همیشه در مرکز فلات زندگی می‌کردند و فاصله مرکز تا مناطق حاشیه ای در غرب و شرق صدها کیلومتر بوده و با وضعیت حمل و نقل آن زمان هفته‌ها طول می‌کشید که نیروی مرکزی به مناطق مورد هجوم برسند. این مردمان و اقوام ساکن مناطق مرزی بودند که با مقاومت خود در مقابل دولت‌های مهاجم کشور را نگهداری کردند. ایران مانند موزاییکی چند رنگ است که اگر یک رنگ شود زیبایی ندارد. ما از لحاظ تاریخی هیچ گونه مشکلی با هم نداشتیم اگر گاهی اختلافاتی موجب درگیری‌هایی شده با همت حاکمان مدبر این موضوع با دلبستگی عمومی به این کهنه دیار از بین رفته است.

حقوق اقوام و اقلیت‌ها در قانون اساسی ایران چطور تعریف شده است؟

در قانون اساسی ما فصل سوم با عنوان حقوق ملت وجود دارد و یکی از اصلی‌ترین فصول قانون اساسی ایران است. اصل 19 قانون اساسی ایران تنوع قومی و قبیله ای و نژادی را می‌پذیرد و می‌گوید: مردم ایران (کلمه مردم را به جای ملت به کار می‌برد) یعنی این قانون تنوع قومی و ملی را پذیرفته است هر چند، از بیان کلمه «ملت‌ها» حذر کرده تا به وحدت ملی لطمه وارد نشود. در اینجا می‌گوید: مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ و نژاد و زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود. علاوه بر این، در اصل دیگری از قانون اساسی که اصل 20 است می‌گوید: همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند یعنی، همه از حقوق برابر برخوردارند. بنابراین در فصل سوم تحت عنوان (حقوق ملت) این حقوق اساسی را که در زمینه‌های مختلف اشاره کرده پذیرفته شده است و یکی از این اصول حفظ هویت قومی و ملی افراد است. قانون اساسی ایران که در میانه نیمه دوم قرن بیستم تصویب شد، با توجه به گذشته تاریخی ایران و سرگذشت ملت‌ها در قرن نوزدهم که با به وجود آمدن دولت‌های متعدد در خاورمیانه و دنیا همراه بوده است، تنوع اقوام و ملیت‌ها را در کشور ما پذیرفته است. به همین دلیل در این اصول و اصل 15 قانون اساسی ایران که تحت عنوان زبان و خط و تاریخ و پرچم رسمی کشور آورده است، برای اینکه به کسی یا قومی امتیاز خاصی نداده باشد از همان ابتدا حقوق افراد دیگر را به رسمیت شناخته است. نمایندگان خبرگان تصویب کننده قانون اساسی که تعدادشان حدود 71 نفر بوده، اساسا روی موضوعاتی که مربوط به همین فصل دوم و سوم است کمترین اختلاف نظر را داشتند و همه این اصول با اکثریت بسیار بالایی تصویب شده است. اکنون هم دولت و مردم باید آن را قبول کنند و کسی نمی‌تواند این اصول را نپذیرد یا برای خودش تفسیر جداگانه‌ای کند زیرا، قانون اساسی و حتی قوانین عادی تا زمانی که به تصویب نرسیده جای اما و اگر دارند اما، همین که به تصویب رسید برای همه لازم‌الاجراست حتی اگر عده‌ای آن را نپذیرند. دلیل آن این است که استمرار امنیت ملی به این است که همه قوانین را بپذیرند و اگر ایرادی دارند از مجاری قانونی بیان کنند. قانون اساسی مانند قوانین دیگر نیست که هر وقت که بخواهیم با ارائه لایحه یا طرحی به مجلس آن را تغییر دهیم و برای تغییر آن هم شرایط خاصی پیش‌بینی شده است.

به‌نظر می‌رسد درحال حاضر تفسیرهای مختلفی از اصل پانزدهم قانون اساسی که مربوط به آموزش زبان مادری است، وجود دارد. حقوقدانان این اصل را چگونه تفسیر می‌کنند؟

اکنون که در آستانه روز زبان مادری هستیم لازم است در این مورد توضیحاتی بدهم .اصل 15 قانون اساسی ایران زمانی به تصویب رسید که اقوام در مناطق مختلف کشور درخواست می‌کردند با توجه به اینکه همه مردم در پیروزی انقلاب شرکت کرده و انقلاب خواسته دسته و گروه خاصی نیست، حقوق همه باید محفوظ بماند. به همین دلیل نه‌تنها در مجلس خبرگان قانون اساسی بلکه در پیش‌نویسی که ارائه شده بود و بر مبنای آن قانون اساسی تصویب شد (تحت عنوان اصل 21) آمده بود: زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است؛ متون، اسناد و مکاتبات رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی، استفاده از زبان‌های محلی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی هر محل و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است. خواست مردم یا اقوام یا آنچه نظر دستیار محترم رئیس‌جمهوری است، آموزش به زبان اقوام نیست، بلکه آموزش زبان‌های محلی و اقوام درمدارس است. وقتی این اصل در آن مجلس مطرح شد یکی از منتقدان آن، دکتر خالاتیان نماینده ارامنه بود که می‌گوید: وقتی صحبت از زبان‌های محلی به میان می‌آید، ما ارامنه را شامل نمی‌شود چراکه، ما در یک محل خاص زندگی نمی‌کنیم. وقتی که می‌گویید «محلی» ناظر به زبان‌های کردها و ترک‌ها و... است اما، ما در مناطق مختلف کشور زندگی می‌کنیم. آقای دکتر بهشتی که این مجلس را به خوبی اداره کردند. این ایراد را درست دید و پیشنهاد کرد بعد از زبان‌های محلی، کلمه قومی را اضافه کنند. ملاحظه می‌کنید که هیچ کلمه دیگری از این اصل کم نمی‌شود و این اصل با 62 رای موافق و بدون مخالف به تصویب می‌رسد. از میان 67نفر هیچ مخالفی نداشته و فقط 5 نفر ممتنع بودند. مراد از این اصل، آموزش به زبان اقوام نیست بلکه مراد آن است که زبان اقوام و زبان‌های محلی و ادبیات آنها در مدارس تدریس شود. وقتی که می‌گوید ادبیات اقوام تدریس شود، همانگونه که برای آموزش زبان فارسی تمهیداتی لازم است، برای آموزش ادبیات و زبان‌های دیگر اقوام هم باید خط، نشان‌ها و قواعد دستوری آنها تدریس شود. به همین دلیل، وقتی آقای مولوی عبدالعزیز از دکتر بهشتی می‌پرسد اگر کسی بخواهد عربی بخواند آیا دولت موظف است برای او معلم عربی بگیرد که دکتر بهشتی پاسخ می‌دهد: بله، دولت موظف است. در مورد آموزش زبان کسی نمی‌تواند بگوید اجرای اصل 15 قانون اساسی توطئه است. چرا که اگر کسی این را بگوید یعنی خود را از 67 نفر اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی که اغلب از بزرگان انقلاب بودند آگاه‌تر و شایسته‌تر می‌داند. امام هم پس از تصویب این قانون فرمودند من هیچ امر خلاف شرعی در این قانون نمی‌بینم. اگر تاریخ اسلام را هم بخوانیم، در ابتدای ورود اسلام به سرزمین‌ها هیچ کس را مجبور نمی‌کردند که به زبان عربی صحبت کند، به‌جز نماز که به زبان عربی باید خوانده شود، کسی را از درس خواندن به زبان خودش ممانعت نمی‌کردند. در طول تاریخ ایران به جز دوره امویان که میراث بدی بود و اقوام غیرعرب را موالی می‌نامیدند چنین اتفاقی نیفتاد. در جنگ‌های متعدد که در اروپای فعلی هم رواج داشته هیچ کشور غالبی مردم کشور مغلوب را وادارد نمی‌کرد که به زبان کشور غالب درس بخوانند. تنها نمونه ترکیه است. از سال 1925 که زمان به حکومت رسیدن آتا ترک بود گفته شد ترکیه یک ملت واحد و یک زبان واحد و یک خط واحد دارد.

به‌جز قانون اساسی قوانین یا الزامات دیگری برای آموزش به زبان مادری وجود دارد؟

آموزش به زبان مادری نه‌تنها در قانون اساسی ما که برای همه لازم‌الاجراست، بلکه در عهدنامه‌ها، میثاق‌ها و کنوانسیون‌هایی که ایران آنها را پذیرفته و به منزله قانون است هم وجود دارد. ماده 30 کنوانسیون کودک تاکید می‌کند باید به کودکان به زبان مادری آنها آموزش داده شود و همچنین ماده 27 میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی که ایران آن را پذیرفته است نیز بر حق آموزش زبان مادری تاکید شده است. طبق قانون اساسی و قانون مدنی هر قانون، میثاق و کنوانسیونی که در مجلس ایران پذیرفته می‌شود در کشور ما باید اجرا شود.علاوه بر این،نگاه سیاستمداران در دنیا به کشورهای دیگر به این بستگی دارد که این کشور تا چه اندازه قانون اساسی خود را اجرا و حقوق مردم را رعایت می‌کند. اگر حاکمان این کار را کردند آن کشور کمتر مورد انتقاد قرار می‌گیرد. به عنوان نمونه، در زمان صدام حسین کشور عراق قانون اساسی خوبی داشت ولی او آن را اجرا نمی‌کرد و تمام کشور و همه چیز با فرمان‌های او اداره می‌شد.

آیا آموزش زبان مادری در ایران سابقه داشته است؟

بله زبان مادری در دوره‌هایی تدریس شده است. در مدارس و مکاتب در آذربایجان و در کردستان سابقه تدریس زبان کردی و ترکی وجود دارد. اکنون هم زبان ترکی تدریس می‌شود. به‌طور خاص، با همت اساتید بزرگوار دانشکده ادبیات دانشگاه تهران از سال 1351 ابتدا دو واحد زبان کردی تدریس می‌شد و بعد دو واحد دیگر به عنوان «کردی پیشرفته» اضافه شد. رئیس دولت سابق به‌عنوان شعار تبلیغاتی قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری دور دهم اعلام کرد از این به بعد طبق مصوبه شورای‌عالی انقلاب فرهنگی زبان و ادبیات اقوام در همه دانشگاه‌های مراکز استان‌هایی که آن مردمان اقامت دارند آموزش داده می‌شود. آموزش زبان اقوام و ملیت‌های دیگر در تمام کشورهای دنیا تشویق می‌شود و بسیاری از دولت‌های دنیا مانند کانادا و سوئد هزینه می‌کنند که اقوام مهاجر در این کشورها زبان مادری خود را بخوانند. برای کشور ما شایسته نیست که از یک طرف کشور کثیرالاقوام است و به وحدت این اقوام هم افتخار می‌کنیم ولی کوچک‌ترین قدمی در راه اجرای قانون اساسی خود برنداریم. فرزند ترک زبان بدون آموزش زبان مادری خودش چطور می‌تواند «حیدربابای» شهریار را بفهمد. غزل‌های کردی «نالی» و شعرهای « هه ژار» را چطور یک کرد بدون آموزش زبان کردی درک می‌کند؟

دولت جدید وعده توجه بیشتر به حقوق اقوام و اقلیت‌ها را داده است. این وعده تا چه اندازه ضمانت اجرایی دارد؟

اجرای آنچه رئیس‌جمهور منتخب ملت ایران و دستیارش وعده آن را داده‌اند یکی از مسائل اساسی است که می‌تواند موجب محکم‌تر شدن وحدت ملی و بازدارندگی سیاسی از طمع بیگانگان به خاک کشورمان باشد. مطابق قانون اساسی (اصل 12) دین رسمی ایران اسلام و مذهب جعفری اثنی‌عشری است و این اصل تا ابد غیرقابل تغییر است و دیگر مذاهب اسلامی احترام کامل دارند. پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی طبق فقه خودشان آزادند و تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه و دعاوی مربوط به آن در دادگاه رسمیت دارد که اینها در کشور اجرا می‌شود ولی، یک چیز اجرا نمی‌شود و این است که طبق قانون اساسی در هر منطقه که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها طبق احکام آن مذهب خواهد بود که هنوز اجرا نشده و برای اداره این مناطق از جاهای دیگر مسئولان اداری و دولتی می‌فرستند و از مدیران محلی کمتر استفاده می‌شود. در این مورد تا کنون وعده‌هایی داده شده که عمل نشده است. امیدوارم رئیس‌جمهور منتخب به میزان آرایی که بر اساس وعده او در این مناطق به او داده شده توجه فرماید و برای اجرایی کردن آن اقدام کند. یکی از موارد خواسته‌های اقوام مشارکت بیشتر پیروان مذاهب و اقوام مختلف در مدیریت سیاسی کشور است. خواه‌ناخواه در این کشور جمعی از نخبگان پیرو مذاهب دیگر وجود دارد اگر در مدیریت‌های عالی کشور درصدی را به آنها دهیم نه تنها هیچ اشکالی پیش نمی‌آید بلکه همبستگی ملی تقویت می‌شود و امید و تدبیر به فراتر از تهران هم خواهد رفت. چه اشکال و ایرادی دارد اگر از اهل تسنن هم در دولت حضور داشته باشند.

قانونمداری و قانون پذیری جامعه ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید و اقدامات آگاهی بخشی از جانب نهادهای مسئول و رسانه‌ها را چطور می‌بینید؟

من ابتدا باید یک نکته را بگویم. بین قانون و اخلاق فرق وجود دارد. در اخلاق انسان آزاد و مختار است عمل کند یا نکند و آموزش اخلاقی همراه با اجبار نیست. اما در قانون اجبار وجود دارد و باید‌ها و نبایدها را تعیین می‌کند و برای اینکه این بایدها و نبایدها به‌درستی کارکرد واقعی خود را پیدا کنند، ناگزیرهستیم قوانین را بر مبنای اخلاقی که در جامعه رواج می‌دهیم و عنوان فرهنگ عمومی پیدا کرده است به تصویب برسانیم. متاسفانه در جامعه ما امروز یک موضوعی رواج پیدا کرده و به همین دلیل زمینه قانون‌پذیری کم شده است. در جامعه ما دروغ رواج پیدا کرده و بعضا برخی از گفتن دروغ ابایی ندارند. حتی اگر مصلحت‌آمیز هم باشد. در این راستا وقتی که این بیماری دروغ‌گویی در جامعه رواج پیدا کرده، از یک طرف مانند خوره جامعه را گرفته و تنها راه درست و قابل اجرا این است که ما قانون گرایی را در جامعه ترویج دهیم. راهش این است که از تمامی امکاناتی که برای آموزش در اختیار داریم استفاده کنیم. صدا و سیما یکی از جاهایی است که باید مروج اخلاق‌مداری، صداقت، درستکاری و به‌تبع آن قانون‌گرایی باشد ولی، هم‌اکنون به علت انتشار یک سریال به یکی از اقوامی که نقش عمده‌ای در تاریخ کشور داشته توهین شده است. این ناشی از این است که صدا و سیما روی این موضوعات نظارت کمتری دارد. تنها اگر در جایی یک مساله ساده ای باشد و جنبه سیاسی پیدا کند آن را مطرح می‌کند اما، در چیزی که روحیه و بنیان فرهنگ کشور را در خطر قرار می‌دهد توجه لازم را ندارد. قانون‌گرایی و قانون‌پذیری صرفا تصویب قانون و اجرای آن در مرحله دادگاه یا در ادارات و نهادها نیست. اگر قانون خوب هم باشد اما، روحیه قانون‌پذیری نباشد و فرد بر این تصور باشد که من اعتقاداتی دارم که بالاتر از قانون است، قانون‌پذیری و قانون‌گرایی تضعیف می‌شود. در نتیجه یکی می‌گوید شیطان گولم زد، یکی می‌گوید طمع گولم زد، یکی با تحریک دوستان منحرف می‌شود، یکی با تعصب خودش را بزرگ می‌داند و مجموعه اینها سبب می‌شود او به جای اینکه به قانون توجه کند به آنچه در ذهن خودش تبدیل به نهاد دستوردهنده شده عمل می‌کند. به این دلیل به‌نظر من این موضوعات علت اصلی فقدان قانون‌پذیری و قانون‌مندی در جامعه است. اگر ما این را توسعه بدهیم بسیاری موارد از بین می‌رود و این کار باید از دوران کودکی آغاز شود.

نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
عکس روز
خبر های روز