علی رحمانی، نخستین مدیرعامل شرکت بورس اوراق بهادار تهران و همچنین از موسسان انجمن حسابرسان داخلی ایران است. وی عضویت در انجمن حسابداری اروپا و آمریکا را در کارنامه دارد، مدرک دکترای حسابداری خود را از دانشگاه علامه طباطبایی دریافت کرده و سال 85 صدارت سازمان بورس ایران را برعهده گرفته بود. عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا در روزهای نزولی شاخص بورس در گفتوگویی با فرهیختگان با تحلیل شرایط موجود گفت: بازار سرمایه ایران بنیان قوی دارد و دلیل آن حضور شرکتهایی با قدرت بالا برای جذب سرمایه است با این حال این کارشناس بازار سرمایه معتقد است برای بازار سرمایه نباید انتظار معجزه داشت، بهخصوص برای سال آینده که نرخهای بازدهی مورد انتظار خیلی کمتر از سال ۹۲ است.
با توجه به تجربه شما، وضعیت هماکنون بازار سرمایه کشور را که با افتهای مکرر مواجه میشود چگونه ارزیابی میکنید؟
بازار سرمایه ایران با حضور برخی شرکتها و صنایع با بنیان اقتصادی قوی هنوز از قدرت بالای جذب سرمایهگذار برخوردار است. از طرفی تردید مسئولان این بازار چون گذشته نیست و تجربه ثابت کرده توانایی و پتانسیل این بازار کم نیست. به خاطر دارم سال ۸۵ متوسط معاملات بورس اوراق بهادار دو میلیارد تومان بود، زمانی که به چهار میلیارد تومان رسید، از این میزان رشد، بسیار ابراز خوشحالی میکردیم. این در حالی است که امروز ارقام زیر ۱۵۰ تا ۱۶۰ میلیارد تومان نیست همچنین وقتی قرار بود سهمی عرضه شود، هیاتمدیره از پذیرش نشدن سهم ابراز نگرانی میکرد و بعضا مخالفت زیاد بود. فرضا در بحث سهام فولاد مبارکه نیز با کلی اما و اگر و با مسئولیت خودم عرضه را انجام دادیم که متناسب با شرایط آن زمان ریسک نیز داشت و بخشی از سهام فروش نرفت البته نباید برای بازار سرمایه انتظار معجزه داشت بهخصوص برای سال آینده که قطعا نرخهای بازدهی مورد انتظار خیلی کمتر از سال ۹۲ است، چون در یکی دو سال اخیر نوسانات ارز بر ارزش سهام برخی شرکتها افزود. از طرفی افزایش قیمت از سوی دولت برخی شرکتها را با انتظارات سوددهی روبهرو کرد. این در حالی است که سال ۹۳ افزایش قیمتی در کار نیست و شرکتهایی مثل داروسازی بعید به نظر میرسد، افزایش دوباره قیمت را به خود ببینند. کما اینکه یکبار افزایش قیمت قابل توجه در سال جاری داشتهاند به نظر میرسد در نرخ ارز نیز تغییر یا نوسان قابل توجهی اتفاق نمیافتد و بازه نوسان کاملا مشخص است. با این اوصاف در سال آینده به احتمال زیاد ثبات بازار سرمایه را شاهدیم البته اتفاقات دیگری مطرح است، اینکه دولت موفق میشود بازار مسکن را فعال کند یا نه؟ چه بسا بازارهای موازی سرنوشت بازار سرمایه را رقم میزنند.
سهم اتفاقات و شایعات چه میشود؟
در یک سال اخیر به گفته برخی مقامات تاثیرپذیری بورس از اتفاقات و شایعات کم نبود. معتقدم رشد شاخص بورس در سال ۹۲ تنها متاثر از سیاستزدگی نبود این رشد نتیجه یک دوره ۱۳ تا ۱۴ ماهه بود. در واقع رشد شاخص منطقی و معقول بود. البته یک دوره سرعت گرفت که ورود یکباره حجم زیادی از نقدینگی تاثیر بسزایی در پرش شاخص داشت. از طرفی اتفاقات سیاسی بر بازار سرمایه ایران اثر گذاشت که سایر کشورها نیز از این امر مستثنی نیستند و این ویژگی خاص بورس ایران نیست.
با این اوصاف در روزهای پایانی سال چه انتظاری از بازار سرمایه میرود؟
انتظار طبیعی این است که رشد شاخص در یک ماه پایانی سال کند شود چرا که در اسفند ماه یک عده مسافرت میروند و هزینههای تعطیلات را دارند و تجربه نشان داده بخشی از سهام را میفروشند تا این هزینهها جبران شود. بحث دیگر نیز سال مالی شرکتهاست، هرچند استاندارد حسابداری عوض شده و بسیاری برای تعیین سود سهام با شرایط خاص نیاز به فروش ندارند و شرکت میتواند ارزش دارایی را شناسایی و در دفاتر ثبت کند اما فرآیند جدید نیز میتواند روی عرضه شرکتها تاثیر بگذارد البته این پیشبینی در حالی است که یک عامل تعیینکننده برای آینده بازار سرمایه یعنی تصویب نهایی بودجه کشور توسط شورای نگهبان اتفاق نیفتد. مسائلی مانند مالیات و هزینه اضافی بر سهام شرکتها بر شاخص بورس اثر میگذارد اما هنوز زود است که بگوییم شاخص چه فراز و فرودی را در سال آینده خواهد دید، چرا که بحثهایی چون خوراک پتروشیمیها در انتظار تصویب شورای نگهبان است و در بحث حقوق مالکانه نیز علیرغم مواردی که تصویب شده، جای بحث وجود دارد. تا به امروز مدیران شرکتها معتقدند میتوانند در این خصوص از سوی مسئولان نظر موافق بگیرند. درنهایت روند ادامه مذاکرات و اینکه آیا گشایش جدیدی در روابط بینالملل حاصل میشود بر محقق شدن بودجه و به عبارتی برآورده شدن انتظارات بورس اثرگذار است. از طرفی تامین سرمایه در گردش شرکتها نیز بحثی است که مجلس و دولت از آن استقبال کردند منتها سیاست مالی به بودجه برمیگردد و عملکرد بودجهای دولت نشان میدهد این امور اثرگذار برای بازار سرمایه محقق میشود یا نه؟ البته بازار تحلیلهای خود را با تخمین زدن میزان محقق شدن این موارد روی تابلو انعکاس میدهد و میتوان تا آن زمان نوسانات را دید.
در مورد تاثیر گشایشهای اخیر در بخش تحریمها بر بازار سرمایه چه نظری دارید؟
توافق ژنو به نفع رشد شاخص کل بورس بود و مثبت عمل کرد. بر اساس توافق ژنو قسمتی از تحریمها لغو شد، در نتیجه انتظاراتی را برای صاحبان سهام به وجود آورد کمااینکه بازار سرمایه بازار انتظارات است و قطعا رشد شاخص یا افت آن بیارتباط با انتظارات نیست. بازار سرمایه، آینده را پیشبینی میکند و ارزش فعلی را تخمین میزند. هر چند کسب نتیجه نهایی از توافق ژنو یک بازه زمانبر است اما باید پذیرفت که از زمان شروع مذاکرات تاکنون بازار سرمایه خوشبین بوده و هست.
البته برخی معتقدند رشد بورس خوشبینانه نبوده ، بلکه هیجانی بوده است. البته عامل این هیجان سهمبازانی بودند که بازار را احاطه کردهاند؟
قطعا سفتهبازی یا سهمبازی در بازار سرمایه ما وجود دارد و متاسفانه این ساختار هست. بارها اتفاق افتاده که بعضی از سهام P/Eهای خیلی بالایی دارند و توجیه اقتصادی برای ارزش سهام آنها وجود ندارد، فرضا شرکتها با سرمایه اندک مثلا ۱۰۰ میلیون تومان تاسیس میشوند و بهراحتی با بازی گرفتن سهام و ایجاد صف کاذب سودجویی میکنند کمااینکه در شرکتهای بزرگی با سهام شناور پایین نیز این اتفاق میافتد. البته در بورس اروپا هم این مسئله را شاهدیم مثلا بورس ایتالیا و اسپانیا به بازار سرمایه کشور ما شبیهاند چراکه تمرکز مالکیت دارند و سهام شناور کم را میپذیرند اما غیر از حضور این سهامبازان باید پذیرفت که عموما تحلیل سهامداران خرد یا حتی سهامداران کلان از بازار سرمایه ضعیف است از همین رو برخی افراد میتوانند با شایعه سهام را به بازی بگیرند و سود کنند. در واقع سهامداران خرد یا حتی شرکتهای سرمایهگذاری بزرگ با مشاهده صف شلوغ خرید یک سهم، با نگرانی از جا ماندن در یک سود به ظاهر کلان بدون در نظر گرفتن سوابق مالی و انتظارات، سهم بازی شده را خریداری میکنند بنابراین هم سهمبازها تقصیرکارند و هم سهامداران ناآگاه.
غیر از نقش سهمبازان بعضا سیاستهای مدیران بورس به عنون عامل افزایش قیمتها تلقی میشود.
عموما در کنترل بازارها افراط و تفریط میشود مثلا در یک بازه زمانی گفتند همه پتروشیمیها و معادن آهن تولیدات خود را در بورس کالا عرضه کنند غافل از اینکه تقاضای خارجی (از سوی کشورهای خارجی) برای این نوع محصولات در بورس شکل نمیگیرد و از گذشته روال بر این بوده است که کشورها مستقیم با تولیدکننده طرف شوند. در رابطه با تقاضای داخلی نیز همین روند صدق میکند نباید شرکتها را وادار میکردند که نهاده خود را در بورس کالا تهیه کنند بهخصوص زمانی که نوسان نرخ ارز تولیدکنندهها را به سمت صادرات سوق میداد بهتر بود بورس کالا در آن بازه زمانی کشف قیمت میکرد و عرضه به دو طرف فروشنده و خریدار واگذار میشد بنابراین در نظر نگرفتن نیاز عرضهکننده و مصرفکننده و اتفاقات ارزی دستبهدست هم داد که عرضه کور شود و قیمت در بورس کالا افزایش یابد و در نهایت مسئولان بورس کالا را مقصر بدانند.
میتوان گفت مخالفت با راهاندازی بورس ارز با توجه به این نوع نگرانیها منطقی بود؟
یقینا، مسئولان بهخصوص در بانک مرکزی از این منظر نگران ایجاد بورس ارز یا بورس طلا بودند این در حالی است که اگر صندوق طلا راه میافتاد نهتنها روی بازار طلا اثر مستقیم نداشت بلکه صندوق یک بازار موازی در جهت کاهش التهاب بازار آزاد ایجاد میکرد، از طرفی برای نشان دادن قدرت اقتصادی کشور نیز نقش تعیینکنندهای ایفا میکرد. زمانی که کشور ترکیه در وضعیت وخیم اقتصادی قرار داشت، دولت از خانمها خواست طلای خود را نزد بانکها بگذارند، از آنجایی که طلا در بانک مرکزی یک کشور، در آمار رسمی قرار میگیرد، ذخایر طلای ترکیه در دید دنیا، قدرت اقتصادی محسوب شد، در حالی که هر اندازه طلا در خانه مردم انبار میشد، هیچ قدرتی برای این کشور منعکس نمیکرد. درباره ارز نیز این موضوع صدق میکند. قطعا صادرات غیرنفتی قابل توجهی در کشور داریم. پتروشیمیهای خصوصی بعد از این صادرکنندههای قدرتمندی خواهند شد پس ورود ارز صادراتی آنها به بهانه بورس ارز در اقتصاد کشور تاثیر بسزایی در بهبود وضعیت اقتصادی کشور میگذارد البته به شرطی که دولت در این بازارها دخالت نکند.