بر اساس بسیاری از گمانهزنیهای رسانهای، اینطور به نظر میرسد که در پیِ شکست راهبردی ناتو و خروج آن از افغانستان، آمریکا و ناتو بار دیگر در تلاش جهت ایجاد شرارتهای ژئواستراتژیک در منطقه علیه ایران، روسیه و چین باشند. بر این اساس، این مرتبه دستورکار اصلی آنها، تلاش جهت تغییر مرزها میان ایران و ارمنستان و مرتبط ساختن قلمرو تحت نفوذ ناتو از طریق خاک ترکیه به دریای خزر، آسیای مرکزی و غرب چین، به واسطه ایجاد یک کریدور و دالان ارتباطی در جنوب قفقاز است. در این میان، بخش زیادی از ایدههای پانترکیسم و یا پانتورانیسم نیز ناشی از کنشگری و حمایت پشت پرده انگلیسیها دانسته شده است که با هدف ایجاد مانع برای ایجاد یک نظم نوین منطقهای توسط ایران، روسیه و چین در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی طراحی شدهاند.
به گزارش ایسنا، آسیای مرکزی و قفقاز شبیه به دالانی است که توسط سه قدرت مهم یعنی ایران، روسیه و چین، محاصره شده است. از این رو، هر قدرتی که وارد این منطقه شود، عملا دسترسی خوبی را به مرزهای سه قدرتِ یاد شده نیز پیدا خواهد کرد. در این چهارچوب، ناتو با محوریت انگلستان به دنبال پروژهای جدید در این منطقه است و میخواهد از طریق ایجاد کانونهای ناامنی در آسیای مرکزی و قفقاز، نوعی کانون بحران را علیه ایران، روسیه و چین ایجاد کند. در این راستا، سفر اخیر وزیر جنگ رژیم صهیونیستی و یا وزیر خارجه سعودی به جمهوری آذربایجان نیز در برهه زمانی کنونی حامل پیامهایی خاص است که توجه به آنها کاملا ضروری به نظر میرسد.
احمد کاظمی تحلیلگر و پژوهشگر مسائل منطقه قفقاز در برنامه تلویزیونی اینسایت که به تازگی از شبکه پرستیوی، پخش شد در توضیح اینکه چه تحولاتی در منطقه جنوب قفقاز در حال وقوع است؟ گفت: «اکنون یک فتنه ژئوپلیتیکی از سوی انگلیس، ناتو و رژیم صهیونیستی در منطقه قفقاز جنوبی در حال پیگیری است. مسالهای که از ابعاد گستردهای نیز برخوردار است و عملا در منطقهای در حال وقوع است که به درستی از سوی اندیشمندان غربی نظیر مکیندر به عنوان یک هارتلند مهم جهانی مورد شناسایی قرار گرفته است. در این چهارچوب، شاهد ظهور یک فتنه ژئوپلیتیکی هستیم که در قالب آن به نظر میآید جمهوری آذربایجان و حتی ترکیه به عنوان یکی از حامیان اصلی این کشور، تصمیم گیرندگان صِرف نیستند و محرک اصلی ایدئولوژیک این تلاشها، پانترکیسم یا پانتورانیسم است.»
او ادامه داد: «مسالهای که به طور خاص انگلستان با توجه به سابقه استعماری خود در منطقه به دنبال بهرهبرداری از آن است. در این چهارچوب انگلیسیها و ناتو با ترویج ایدئولوژیهای تصنعی و ساختگیِ پانترکیسم و پانتورانیسم، سعی دارند شرایطی را که نازیسم قبل از جنگ جهانی دوم در اروپا داشت ایجاد کنند. البته که رویههای فتنهآمیزی اینچنینی نمونههای مشابه دیرینهای دارند. باید توجه داشت که ارمنستان نوعی سد را در برابر اتصال پانترکیسم به منطقه آسیای مرکزی ایجاد میکند. هرچند که در طول سالهای قبل توطئههای مختلفی جهت برداشتن موانع گوناگون در برابر توسعه پانترکیسم از سوی قدرتهای استعماری نظیر انگلیس انجام شده است. در این چهارچوب، اساسا جنگ دوم قرهباغ نیز با اهداف ژئوپلیتیکی خاص و به طور ویژه با هدف از بین بردن حاکمیت ارمنستان بر منطقهای که ترکیه را به آذربایجان و سپس آسیای مرکزی متصل میکند، انجام شده است.»
در این میان صاحبنظران سیاسی نیز بر این باورند که سفر اخیر مسوولان رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی به جمهوری آذربایجان و همچنین سفر رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به ارمنستان نیز به هیچ عنوان اتفاقی انجام نشدهاند. بر این اساس، سفرهای مقامهای سعودی و صهیونیستی به جمهوری آذربایجان، عملا نوعی حمایت از ادعاهای این کشور در پیگیری فتنهای ژئوپلیتیکی که همان ادغام کردن بخشی از خاک ارمنستان به خاک خود است، به شمار میآید که در این چهارچوب میتوان موضع ریاکارانه آمریکا نیز به وضوح مشاهده کرد.
در این زمینه ایسنا گزارش داد: « در مورد سفر نانسی پلوسی به ارمنستان باید گفت که او تاکید کرده که کشورش از تمامیت ارضی ارمنستان حمایت میکند با این حال، سوال اساسی که دراین میان مطرح میشود این است که اگر واقعا آمریکا به دنبال حمایت از ارمنستان است و صرفا به دنبال جذب حمایتهای لابی ارمنی در جریان انتخابات میاندورهای کنگره و امثالهم نیست، چرا این کشور از رژیم صهیونیستی درخواست نمیکند که فروش گسترده سلاح به جمهوری آذربایجان را هر چه سریعتر متوقف کند؟ این معادله در سطحی کلان حاکی از نوعی تقسیم کار میان آمریکا و رژیم صهیونیستی است. از یک سو آمریکاییها میگویند که با الحاق سرزمینهای جنوبی ارمنستان به آذربایجان مخالف هستند اما در سوی دیگر، مقامهای ارمنستانی را تحت فشار میگذارند که امتیاز ایجاد یک دالان ارتباطی را بدهند. دالانی که ایجاد آن از ماهیتی بینالمللی برخوردار است و صرفا در اختیارِ ارمنستان نیست. در این راستا، کمکهای رژیمصهیونیستی به آذربایجان نیز به نوعی این سیگنال هشدار را به ارمنستان میدهند که با درخواستهای آمریکا موافقت کند و الا باید منتظرِ سناریوهای نامناسبی باشد.»
به گزارش ایسنا، ایجاد دالان تورانی به طور خاص چهار هدف عمده و اساسی را علیه ایران، روسیه و چین دنبال می کند. یکی از اشتباهاتی که صورت میگیرد این است که برخی به اشتباه، تحرکات اخیر در منطقه قفقاز جنوبی را، چون در مجاورت مرزهای ایران قرار دارد صرفا به مثابه تحولاتی که به ضرر ایران هستند، ارزیابی میکنند. این در حالی است که منطقه قفقاز و ایجاد دالان تورانی در آن تبعات ژئوپلیتیکی گستردهای را برای کلیتِ منطقه قفقاز و آسیای میانه و حوزه پیرامونی کشورهای روسیه و چین نیز به همراه خواهد داشت. با این همه، چهار حوزهای که در قالب آنها با ایجاد دالان تورانی سعی میشود به ایران، روسیه و چین ضربه زده شود، شامل مواردی است که در ادامه به آنها اشاره میشود. اول، این دالان به دنبال ترویج ایده پانتورانیسم است که شبیه به ایدئولوژی نازیسم کنشگری خواهد کرد. این دالان با ایده پانتورانیسم سعی دارد که کانونهای قومی را در منطقه علیه ایران، روسیه و چین را فعال کند. البته که در این رابطه فکتها و حقایق زیادی نیز تاکنون مطرح شده است.
از سوی دیگر دالان تورانی سعی دارد تا خطوط لوله گاز کشورهای آسیای مرکزی را از بستر دریای خزر به آذربایجان وصل کند و گاز اروپا را تامین کند. اکر این مساله محقق شود، اروپا دیگر در معادلات انرژی، به روسیه و ایران نیازی نخواهد داشت. البته که در این میان یک اشتباه راهبردی نیز از سوی غربی ها وجود دارد و آن این است که اساسا ایران اجازه نخواهد داد که از بستر دریای خزر، خط لوله گازی عبور کند زیرا این دریا، یک دریای بسته و البته زلزلهخیز است و اگر در آن حادثه ای اتفاقا بیفتد، یک فاجعه بزرگ زیست محیطی را برای ایران رقم میزند. در همین چهارچوب هم بوده که ترکمنستان اقدام به سوآپ گازی از طریق ایران به آذربایجان و ترکیه کرده و میکند.
به گزارش ایسنا، هدف دیگر مهم در ایجاد دالان تورانی، بحث ترانزیتی است. منطقه قفقاز و آسیای مرکزی هارتلند است و در این منطقه، طرحهای ارتباطی مختلفی مطرح است که یکی از آن ها ابتکار کمربند و جاده چین است. در این چهارچوب، همانطور که اندیشکده چتم هاوس میگوید، ایران در کانونِ طرح یک کمربند یک جاده چین است. طرحی که آسیا و اروپا و آفریقا را به یکدیگر وصل میکند. نباید فراموش کرد که ایران شاخههای ارتباطی قابل توجهی را نیز در اختیار ابتکار یک کمربند یک جاده چین قرار میدهد. جدای از اینها دالان شمال و جنوب نیز مطرح است که هند را از طریق بندر چابهار به روسیه و شمال اروپا متصل میکند. دالانی راهبردی که به نوعی جایگزین کانال سوئز است و حتی تا 50 درصد هزینهها را در قیاس با کانال سوئز کاهش میدهد. دالان دیگر، اتصال خلیج فارس به دریای سیاه است و دالان چهارم کریدور پاکستان، ایران و ترکیه است که با عنوان کریدور اکو مطرح است. این چهار دالان ایران را در وضعیتی بسیار راهبردی قرار میدهند و نبض اقتصادی چین و روسیه نیز به این دالانها بستگی دارد. در ادامه گزارش ایسنا آمده است: « مسالهای که به ویژه پس از جنگ اوکراین از اهمیت زیادی نیز برخوردار شده است. در این چهارچوب، دالان تورانی سعی دارد که یک دالان ترانزیتی را به صورت انحصاری برای ناتو ایجاد کند. در این چهارچوب، این دالان سعی میکند که دالانهای ارتباطی ایران، روسیه و چین را تضعیف کند و انحصار این کشورها در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز را از بین ببرند. در نهایت چهارمین هدف ایجاد دالان تورانی از سوی غرب و ناتو، توسعه تشکیلات ناتو به قفقاز و آسیای مرکزی است. آمریکا سالهاست سعی دارد که ایران، روسیه و چین را از طریق سازمان ناتو و پیشرویهای آن در حوزههای مختلف محاصره کند. در این چهارچوب، دالان تورانی عملا طرحی است که می تواند به حوزه پیرامونی هر سه کشور مذکور نفوذ کند. از این رو، اجرای دالان تورانی یک فتنه ژئوپلیتیکی است که اجرای آن تا حد زیادی مخالفِ اصول شناخته شده حقوق بینالملل نیز است.»