معمولا وقتی برنامهای با عجله به مرحله اجرا گذاشته و اهداف متنوع و متعدد و حتی متناقضی برای آن اعلام میشود، در پشت پرده خود اهداف دیگری دارد که اعلام نشده است که گاهی این اهداف، هدفهای خوب و قابل دفاعی نیستند. به نظر میرسد اهدای سبد کالایی به مردم نیز در قالب چنین برنامههایی بگنجد یعنی در مجموع به دنبال اهدافی جدا از اهداف اعلام شده بود و بسیاری کارها به شکلی پیش رفت که دقیقا در تناقض با اهداف اعلام شده قرار داشت. به عنوان یک مثال از تناقضهای روشن در اهدای سبد کالایی میتوان به اظهارات یک مقام مسئول در این زمینه اشاره کرد که روز قبل از اهدای سبد کالایی و در حالی که به روشهای مختلف همه مردم از مشمول بودن و مشمول نبودن خود آگاه بودند ناگهان اعلام شد این سبد به افرادی تعلق میگیرد که حقوق زیر 500 هزارتومانی دریافت میکنند. این در حالی بود که بسیاری از کارمندان دولت که حقوق میلیونی دریافت میکنند نیز در زمره دریافت کنندگان سبد کالایی معرفی شدند و در مقابل کارمندان قراردادی، حاشیهنشینهای روستاها و شهرهای بزرگ، اقشار مظلوم و زحمتکشی مثل کارگران ساختمانی، دستفروشها، پیک موتوریها و غذابرها و ... در زمره دریافت کنندگان سبد کالایی قرار نگرفتهاند؛ یعنی اقشاری که بیمه نیستند و البته مالیات هم نمیپردازند در میان دریافت کنندگان سبد کالایی معرفی نشدهاند. به طور کلی میتوان گفت در این طرح همه توجهها به شهرهای بزرگ به جای شهرهای کوچک و به کارمندان رسمی و نزدیک دولت به جای همه اقشار آسیبپذیر جامعه بوده است و بیشتر سبدی برای حمایت از کارمندان بوده تا سبدی برای حمایت از ضعیفان! تا آنجا که اطلاع دارم در میان مدیران دولتی نیز طرح اهدای سبد کالا به مردم مخالفانی داشته است و همه دولت نیز با اجرای این طرح به این شکل موافق نبودهاند. یکی از مشکلات اصلی این سیستم توزیع فساد است. توزیع کالا برای چند میلیون خانوار موجب گردش مالی بالایی میشود و در این میان خانوادههایی وجود دارند که منابع برای دریافت سبد کالایی به آنها اختصاص مییابد اما سبد کالایی به آنها داده نمیشود و باعث به وجود آمدن فساد در قسمتهای مختلف این سیستم توزیع خواهد شد. دولت باید بداند ادامه این کار به روش فعلی اشتباه بزرگی است و این طرح در مراحل بعدی نیاز به بازبینی و تغییر دارد. در حال حاضر در کشورهای مترقی دنیا طرح مشابهی اجرا میشود که برای نیاز افرادی که توانایی تامین غذا برای گذران زندگی ندارند، کالابرگهایی اختصاص مییابد.
این کالابرگ و این اقدام درواقع برای ریشهکن کردن مشکلات تغذیهای است؛ به نظر میرسد در شرایط فعلی این طرح بهترین طرح ممکن در کشور است و دولت باید به جای اهدای سبد کالا به مردم، در قسمتهای دیگری که نیاز به سرمایهگذاری دارند و به عنوان وظیفه دولت مطرح است، سرمایهگذاری کند. بخشهایی مثل خدمات دارویی، مسکن، سلامت، حملونقل و حمایت از صنعت باید در برنامه اصلی دولت قرار بگیرند البته نه هر سرمایهگذاری و نه هر صنعتی؛ در همین چند سال گذشته عدهای به بانکداری لقب «صنعت بانکداری» دادند و رشد روزافزون و غیر منطقی بانکها مخل امنیت اقتصادی در کشور شد. در حال حاضر توزیع اینگونه کالابرگهای غذایی در بسیاری از کشورهای دنیا مثل آمریکا اجرا میشود و اگر در کشور ایران نیز چنین طرحی اجرا شود، افراد ضعیف نیز از حقوقی که بر اساس قانون اساسی دارند بهرهمند خواهند شد. اما بستهبندی و توزیع این سبد کالایی از سوی دولت اصرار بر تکرار شیوههای غلطی است که از دولت گذشته شروع شده است. در این میان برخی افراد با اهداف و اغراض کاملا مشخص سعی کردهاند این طرح را زیر سوال ببرند و آن را با دوران توزیع کالابرگ در سالهای دفاع مقدس مقایسه میکنند. این قیاس کاملا قیاس غلطی است و توزیع کالابرگ در آن سالها تنها روشی بود که با آن میشد کشور را از قحطی و شیوع بیماریهای واگیردار حفظ کرد. این شیوه بهترین شیوه و درستترین کار در زمان خود بوده و متاسفانه امروز افرادی که برنامههایشان در هشت سال گذشته اقتصاد ایران را بیمار کرده است و برخی نولیبرالهای وطنی میخواهند با این مقایسهها که در واقع هیچ ربطی به هم ندارد و طرح این مباحث به اهدافی شوم دست پیدا کنند. فراموش نکنیم کسانی که اقتصاد کشور را بیمار کرده اند نمیتوانند برای برونرفت از وضعیت فعلی نسخه شفا بخشی ارائه کنند و در صحبتهای این افراد هیچ اثری از خیرخواهی نسبت به مردم دیده نمیشود.