هرکس هرطور میخواهد داوری کند، اما من اعتراض دارم. به این سنت «مردهداری تقویمی»، برای آدمهایی که از بسیاری زندهها، زندهترند! چرا یک روز خاص؟ بستگان و خانواده نازنین«احمد» البته حق دارند برای سالگشت پرکشیدن او مراسم بگیرند، نیایش کنند و یاد عزیزشان را هرطور که دوست میدارند، گرامی بدارند. اما شما ای همه«گواهان گرمگاه حادثههای کبود روزنامهنگاری این سالها»! آیا بورقانی، رفته است؟ آیا آنگونه که من میشناسمش و شما نیز، در تپش واژهواژه منتشرشده و منتشرنشده یک نسل، روزنامهنگاری نمیکند؟ در سینههای شما نفس نمیکشد؟! شرافت البته که گوهری کمیاب و ارزشمند است و هرکس در هر موقعیت اجتماعیای از آن بهرهای داشته باشد، پنجرهای میشود رو به سوی بهشت. اما شرافت «سیاستمدار و روزنامهنگارجماعت»، خودِ خودِ بهشت است و از اینرو چیزی است از جنس آرمانها و رویاها! بورقانی، شرافت را زندگی میکرد و همچنان زندگی میکند، در جاری روزنامهنگاری خانهبهدوش ما! چرا نباید بگویم که در همه سالیان دوستیام با او، هرگز ندیدمش آنروزها که هنوز سیگار میکشید، حتی یکبار از روی غیض و خشونت به سیگارش «پک» زده باشد! و از آن جالبتر، «احمد» هیچگاه در کار حرفهایاش پشت دود سیگار خویش پنهان نشد تا مبادا «حقیقت» را کژوکوژ بازبتاباند و آنکس که «پک سیگار» و تخلیه دود سیگارش را ابزار تخلیه احساسات برانگیختهشده و دیوار پنهانکاری قرار نمیدهد، خواه سیاستمدار باشد یا روزنامهنگار، چیزی شبیه «بورقانی» است. شریف است. احمدجان، سلام!