فردوس حاجیان:کار، کار احمد توکلی است/اصلا من ۱۸۰ میلیون گرفته باشم، خب که چی؟ | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۰
کد خبر: ۴۸۹۷۹
تعداد نظرات: ۸ نظر
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۲ - ۲۲ دی ۱۳۹۲
روزنو-نهادهای نظارتی در حال بررسی موشکافانه عملکرد فرهاد دانشجو و تیم مدیریتی وی در زمان ریاستش بر دانشگاه آزاد هستند. برخی منابع از فسادهای گسترده در زمان مدیریت دانشجو خبر می دهند و می گویند پای مسئولان سابق چند واحد مهم و معروف دانشگاه آزاد در تهران نیز در میان است.
به گزارش پیام نو،یام نو،  فردوس حاجیان رئیس سابق واحد تهران مرکز دانشگاه آزاد یکی از مدیرانی است که حرف وحدیث های زیادی درباره مدیریتش در دانشگاه آزاد مطرح شده است. منتقدان حاجیان می گویند که مدیریت وی در دانشگاه آزاد دارای ابهام های فراونی است از جمله اینکه وی به واسطه منتقل کردن حقوق کارکنان دانشگاه آزاد به یک بانک خاص وام میلیاردی دریافت کرده است یا در ماه های پایانی مدیریتش حقوق های چند میلیونی بلا وجه گرفته است. البته این همه حرف و حدیث هایی نیست که پشت فردوس حاجیان همان «عمو فردوس» سابق برنامه شهرک الفبا زده می شود!

فردوس حاجیان البته خودش این ادعاها را قبول ندارد و آنها را صرفا ساخته چند کامنت گذار سایت های خبری می داند. وی تاکید دارد که سایت پسر احمدی توکلی! (منظورش همان سایت الف است) پشت این اتهام هاست و می گوید:« من می‏ گویم آقای توکلی عزیز که با پسرت، زهیر و عروست در سایت خودتان علیه فردوس حاجیان کامنت می‏ گذارید، این کارها درست نیست». وی به موارد جالبی درباره اتهام هایی که علیه وی مطرح است اشاره می کند از جمله اینکه در زمان وی نه تنها فسادی اتفاق نیفتاده است بلکه کارهای قشنگی هم شده است!

مصاحبه پیام نو، را با فردس حاجیان بخوانید. اثبات صحت یا سقم ادعاهای وی با نهادهای نظارتی.

* جناب آقای حاجیان، اگر امکان داشته باشد می‏ خواستم چند دقیقه‏ ای در خصوص مسایلی که پیرامون موضوع دوران ریاست شما در دانشگاه آزاد تهران مرکز وجود دارد با شما گفتگو کنم.

- واقعیت این است که من بعد از خروج از دانشگاه خیلی علاقه‏ ای به گفتگو و مصاحبه ندارم.

* چرا؟

- چون مریض هستم و آلودگی هوا و شرایط جانبازی‏ ام باعث شده تا چندان از آمادگی برای گفتگو برخوردار نباشم. این روزها هم همینطور در خانه نشسته‏ ام و چند روزی است که تحت درمان هستم.

* اگر امکان داشته باشد امروز خیلی کوتاه در چند مورد توضیحات شما را بشنویم و حتی اگر موافقت کنید، برای یک مصاحبه حضوری با شما قراری بگذاریم.

- حالا پشت سر ما چه گفته‏ اند؟ گفته‏ اند ما دزد بودیم؟

* به هر حال یک سری موضوعات مالی عنوان شده است که می‏ خواستیم از خود شما در این باره سوال کنیم.

- مثلا چه گفته‏ اند؟

* مثلا یک مورد مطرح شده که در دوران مدیریت شما ۳۰ میلیارد تومان اوراق مشارکت بی نام خریداری شده که نه سرنوشت آنها مشخص است و نه معلوم است که سود آنها چه شده است.

- نه. در دوره ما در دانشگاه ما این اتفاقات نیفتاده است. این چیزها شوخی است. ما جزو پاک‏ترین دانشگاه‏ ها بودیم. مسایل مالی را هم باید از بچه‏ های مالی دانشگاه سوال کنید. من در کارهای مالی دخالتی نمی‏ کردم.

* اما در خصوص سفر شما به ژنو هم مسایلی مطرح شده است؛ از جمله اینکه این سفر با هزینه‏ های چند صد میلیونی انجام شده و یا پسر شما در این سفر حضور داشته است.

- کجا اینها را گفته‏ اند؟ سایت پسر احمد توکلی یا سایت شما؟

* جاهایی هست که این مسایل در آنجا مطرح شده.

- به جز کامنت سایت الف دیگر هیچ منبعی در این خصوص حرفی نزده است و شما به جز آن چیزی نمی‏ بینید. من هم الان می‏ توانم برای سایت شما بیایم و کامنت بگذارم. اینها را ول کنید. بروید سراغ پروژه‏ های بزرگ. سراغ اینکه بپرسید الان چه کار می‏ توان برای فرهنگ کرد، چه کار می‏ توان برای صلح کرد. این صحبت‏ ها را ول کنید. اینها بچه بازی است.

* در مورد ۱۱۰۰ ساعت اضافه‏ کار چه؟ آیا این مورد را تائید می‏ کنید؟

- یعنی چی؟

* گفته شده که در ماه پایانی مسئولیت‏ تان، شما ۱۱۰۰ ساعت اضافه کار برای خودتان رد کرده‏ اید و یا اینکه ۱۸ میلیون تومان حقوق در همین ماه دریافت کرده‏ اید.

- من نمی‏ دانم چقدر حقوق می‏ گیرم. کارت بانک من دست این و آن است، دست افرادی که وضع مالی‏ شان خوب نیست. خودم اصلا از حقوقم برداشت نمی‏ کنم. من از طریق حق التالیف کتاب‏ هایم زندگی می‏ کنم و منبع درآمد من نویسندگی است. این حرف‏ ها الکی است. یکسری بچه و کودک یکسری سایت راه انداخته‏ اند و این حرف‏ ها را می‏ زنند. می‏ آیند و در سایت‏ های خودشان کامنت می‏ گذارند. این کامنت‏ ها را خودم خوانده‏ ام. سایت پسر توکلی هم این کارها را می‏ کند.

* فکر می‏ کنید دلیل این کارها چیست؟

- در واحد دانشگاه آزاد تهران مرکز یکسری کار خوب انجام دادیم. مثلا آمدیم پرداخت حقوق کارکنان را در بانک انصار گذاشتیم و به جای آن آمدیم برای کارکنان‌مان وام‏ های ۵ میلیونی با بهره ۴ درصد گرفتیم.

* گفته می‏ شود شما از همین بانک یک میلیارد وام دریافت کرده‏ اید.

* یک میلیارد نبوده، بیشتر بوده.

* منظور این است که این وام یک میلیاردی شخصی بوده است.

- نه. ۳۰۰ تا وام ۵ میلیونی بوده که جمعا می‏ شود ۱ و نیم میلیارد. ۵۰ تا وام بیست میلیونی هم گرفته‏ ایم که می‏ شود ۱ میلیارد؛ ولی هیچ کدام برای خودم نبود. من خودم حتی یک وام یک میلیونی هم نگرفته‏ ام.

* پس دلیل تغییر حساب کارمندان دانشگاه چه بوده است؟

- ما آمدیم یک طرح بسیار زیبا دادیم که کارمندان از آنجا حقوق خود را بگیرند و در عوض این بانک موظف شود که به کارمندان ما وام بدهد.

* در بانک‏ های قبلی که حساب داشتید نمی‏ شد چنین کاری کرد؟

- نه.

* چرا؟ شرایط خاصی داشتند؟

- ببینید این بانک‏ ها یکسری وام‏ های قرض الحسنه دارند که با بهره ۴ درصد است که قطعا برای یک کارمند خوب است. اتفاقا من مجوز دوره دوم این وام را هم  گرفته‏ ام تا پرداخت شود. زمانی که من وارد دانشگاه تهران مرکز شدم این واحد ۳ میلیارد تومان پول داشت و روزی که من آن را تحویل می‏ دادم ۷۵ میلیارد پول نقد در حساب دانشگاه بود.

* خب این پول‏ ها از چه طریقی به دست آمدند؟ شما چطور مدیریت کردید که اینهمه درآمد داشتید؟

- روزی که ما آمدیم دو تا موضوع را محور قرار دادیم. یکی آموزش در بستر پژوهش و پژوهش در بستر آموزش و یکی هم بحث پیمانکاران. گفتیم پیمانکارانی که سالم کار می‏ کنند، ادامه دهند. احیانا پیمانکارانی که مواردی از آنها مشاهده شده است با آنها قطع همکاری شود.

* با چه تعداد پیمانکار قطع همکاری کردید؟ چند پیمانکار جدید در این دوره وارد کردید؟

- هیچ پیمانکار جدیدی را شخص بنده وارد نکردم، مگر اینکه طبق قانون کمیسیون معاملات وارد شده باشند.

* طبق همان قانون چند پیمانکار وارد کردید؟

- بیشتر همان افرادی که از قبل بودند کار می‏ کردند.

* پس چه تعداد از کار خارج شدند؟

- من واقعا تعداد این را نمی‏ دانم. من این را اطلاع ندارم. اما این موضوعی که گفتید برای من جدید بود. همین مساله سودی که گفتید. سود چی بود که شما گفتید؟

* سود سهام اوراق مشارکت که گفته شده شما ۳۰ میلیارد تومان از این اوراق را خریداری کرده‏ اید

- اینها یک مشت … هستند که این مسایل را مطرح می‏ کنند.

* یعنی در دوره شما اصلا اوراق مشارکت بی‏‌نام خریداری نشده است؟

- نه. اصلا رسم است برای اینکه از پول دانشگاه بشود بهره‏ برداری کرد، اوراق مشارکت خریداری شود. این پول را که نمی‏ شود در جریان نزول خواری انداخت یا با آن کار خلاف کرد. بر همین اساس امکانی را به حوزه معاونت اداری- مالی می‏ دهند تا از این پول استفاده شود. این یک بحث اداری و فنی است.

* مساله نامعلوم بودن سرنوشت این اوراق سهام مشارکت است.

- اینها بچه بازی است. قبلا بودند کسانی در حوزه‏ های مالی دانشگاه که یکسری کارهایی می‏ کردند، اما ما گوش آنها را کشیدیم. الان همان ها این حرف‏ ها را مطرح می‏ کنند. مگر می‏ شود که این کارها را کرد؟ در مملکت اگر کسی توی مسایل مالی کمی بالا و پائین کند باید گوش او را بگیرند و به زندان بیاندازند. این حرف‏ ها چیست که شما می‏ زنید عزیز من؟ منتها یک وقت است که شما یک پولی دارید و آن را می‏ دهید به حوزه اداری و مالی و می‏ رود اوراق مشارکت می‏ خرد. این اوراق مشارکت در خود دانشگاه به عنوان امانت می‏ ماند. کسی نمی‏ تواند اوراق مشارکت را ببلعد.

* یعنی این اوراق به نام دانشگاه خریداری شده است؟

- اگر شما می‏ گویید من خبر ندارم…

* بالاخره شما اوراق مشارکت خریداری کرده‏ اید یا نه؟

- این را باید از معاونت اداری- مالی دانشگاه بپرسید. من خبر ندارم. ایشان خیلی فنی به شما پاسخ خواهد داد. اینها همه سر جایشان هستند و هر صبح سر کارشان می‏ روند. جواب سوال شما را اینها می‏ دهند. از من درباره فرهنگ و پژوهش و علم بپرس.

* در جریان همان جشنواره ژنو چه اتفاقی افتاد؟ چون بهر حال حرف‏ های زیادی زدند.

- خیلی نامرد هستند کسانی که این حرف‏ ها را می‏ زنند. کسی که می‏ رود برای مملکت اینهمه افنخار می‏ آورد و آن وقت با او اینگونه برخورد می‏ شود. هنوز تازه پول ما را هم نداده‏ اند.

* چه پولی را؟ پول جایزه را می‏ گویید یا خرج سفر را؟

- باید بدهند بالاخره. من از طرف دانشگاه رفته بودم. ته این مسایل می‏ دانید چیست؟ منظور کسی که این کارها را می‏ کند و کم لطفی انجام می‏ دهد فقط تخریب است. من حتی هنوز پول خودم را هم نگرفته‏ ام.

* خب کدام پول را نگرفته‏ اید؟

- پولی که من برای دانشجوها دادم. من برای دانشجوها خرج کردم.

* یعنی در همین سفر ژنو؟

- بله. ببنید، ۸ نفر از دانشجویان ما ۸ مدال گرفتند و من به عنوان معلم فرهنگ صلح و معلم برگزیده سازمان ملل و به عنوان کسی که در اختراعات ژنو ۶ طرح فرهنگی در خصوص فرهنگ صلح در چهل و یکمین جشنواره اختراعات ژنو شرکت کردیم و مجموعا ۱۴ مدال گرفتیم. آقای هاشمی هم پیام بلند بالایی برای بنده و برگزیدگان دادند. منتها من خودم که رئیس دانشگاه بودم به خاطر اینکه با مجوز دانشگاه رفتم، خودم نخواستم شخصا برای تسویه حساب هزینه‏ های این سفر اقدامی انجام بدهم اما هزینه‏ های سفر را خودم دادم.

* یعنی چقدر هزینه کردید؟

- همان چیزی که بوده، یعنی همان هزینه معمول.

* شما گفتید که هزینه دانشجویان را هم شما داده‏ اید.

- بله من دادم.

* چقدر هزینه کردید؟ شما از جیب شخصی خودتان چقدر پول دادید که هنوز تسویه نشده است؟

- من نمی‏ دانم. باید به اسناد مراجعه کنم. الان در تب ۴۰ درجه با شما صحبت می ‏کنم و  این برایم امکان ندارد.

* پسرتان را هم برده بودید یا نه؟

- پسر من که بالاخره تحت یک شرایط باز رقابتی مقام دوم را در ژنو کسب کرد. پسر من یک تیزهوش است که در سه سالگی خواندن را فرا گرفت و در ۴ سالگی کلاس اول را خواند. مسلط به زبان انگلیسی است و … . تو رو خدا اینها را ول کنید. می‏ دانید چیست؟ در کشورهای دیگر وقتی یک نفر حرکتی می‏ کند و افتخار کوچکی برای کشورش می‏ آورد، سر تا پای او را طلا می‏ گیرند. ولی در کشور ما یک جانباز شیمیایی ۵۰ درصد می ‏ر‏ود و مدال سازمان ملل را می ‏گیرد با او اینچنین برخورد می‏ شود. به همین دلیل من اصلا گفتگو نمی‏ کنم. الان هم چون پشت صدای شما یک انرژی عاطفی بود، کمی با شما حرف زدم. ببینید این کامنت گذاران کار زشت و بدی می‏ کنند. مثلا یک کار زشتی که این سایت الف انجام می‏ دهد اصلا درست نیست. به هر حال گفتگو آئین دارد، اگر کسی حرفی را می‏ زند باید آن را با اسناد معتبر بزند.

* یعنی شما می ‏گویید اینها سندی ندارند؟

- سند کدام است. اینها باید سر تا پای ما را هم طلا بگیرند. ما ظرف ۱۸ ماه توانستیم ۱۰ رشته دکتری بدهیم و یا کارهای فرهنگی که دانشگاه تهران مرکز انجام داده و ترویج امور قرآنی که ما در این مجموعه انجام دادیم. دانشگاه ‏ها را باید با شاخص‏ های آن سنجید. مثلا می‏ گویند شاخص اداری مالی، دیگر در این شاخص نباید سراغ رئیس واحد رفت و باید بروید سراغ مسئول مستقیم آن در مجموعه.

* یعنی شما به عنوان رئیس از این مسایل خبر ندارید؟

- مسایل خرد به حوزه‏ های معاونت مربوط می‏ شود.

* یعنی شما به عنوان رئیس واحد دانشگاهی هیچ نظارتی بر ای حوزه‏ ها نداشتید که الان جوابگو باشید؟ به هر حال اینها معاونت‏ های شما بودند و با دستور و نظر شما کار می‏ کردند.

- اینها شاخص ‏های خرد است. من جوابگوی استراتژی‏ های کلان دانشگاه هستم. مثلا اینکه برای بهبود سطح معیشت کارکنان چه کردم. مثلا اینکه برای پژوهش دانشگاهی با ۴۲ هزار دانشجو چه کردیم را من باید جواب دهم. یا مثلا درباره توسعه عمرانی دانشگاه که ملک پیامبر اعظم شهرک غرب ما را ‏ده‏ ها پلمپ کردند و بستند چه اتفاقی افتاده را من باید جواب بدهم. زمین‏ خواران به ملک ما هجوم آورده بودند و ما شب‏ ها باید از آن مراقبت می‏ کردیم.

* خب چرا بعد از هجمه‏ هایی که می‏ گویید صورت گرفته این مسایل را مطرح نکردید؟ به هر حال شما در دانشگاه آزاد و نزدیکانتان در این مجموعه رسانه‏ های متعددی داشتید که می‏ توانستید شفاف سازی کنید.

- ما اصلا هجمه ‏ای نمی‏ بینیم. اینها چند تا کامنت بی اهمیت است.

* پس شما فضایی علیه خود نمی ‏بینید؟

- من با سایت‏ ها و کامنت ‏ها کاری ندارم. اما اگر رسانه ‏ای مدعی شود که حتی یک نکته علیه من وجود دارد و سند بدهد، می‏ شود مساله را جدی دنبال کرد. شما هم در دام این فضا گرفتار نشوید. یک استاد دانشگاه می‏ تواند ترمی ۱۰ تا پایان نامه را راهنمایی و مشاوره کند. برای هر پایان نامه‏ ای که مشاوره و راهنمایی می‏ شود، اگر در مقطع فوق لیسانس باشد مبلغی را به عنوان حق راهنمایی و مشاوره می ‏دهند و در مقاطع دیگر هم به همین شکل. یک وقت هم برخی حقوق معوقه دارند، یعنی مثلا ایثارگر یا جانباز هستند و یا ارتقا پایه دارند و پایه معوقه دارند، اینها را یک دفعه به طرف می‏ دهند و می‏ گویند فلانی این مقدار حقوق گرفته است. ولی اینچنین مطالبی که به من نسبت می‏ دهند بازی است. حقوق کدام است؟ من اصلا یادم نمی‏اید که چنین حقوقی که شما می‏ گویید گرفته باشم.

* با این وضعیت اصلا از دانشگاه حقوق می‏ گرفتید یا نه؟

- بله می‏ گرفتم. من عابر بانک داشتم و کارت آن دست خودم نیست.

* یعنی واقعا نمی ‏دانید چقدر حقوق می‏ گیرید؟

- نه واقعا نمی ‏دانم. من ۶۵ تا کتاب نوشتم و پر کارترین نویسنده آموزشی جهان هستم. بابت اینها هم حق التالیف می‏ گیرم. من از آن نویسنده‏ های آموزشی هستم که بیشترین حق التالیف آموزشی را می‏ گیرم. بعضی مواقع یک کتاب به من ۳۰ میلیون حق التالیف می ‏دهد. البته در بخش خصوصی نه دولتی. مثلا همان پروژه‏ های آموزشی که کار می ‏کنم یک دفعه سود زیادی به من می‏ دهد. یک کتاب من ۱۳۵ بار چاپ شده است. من اصلا نیازی به حقوق دانشگاه ندارم. من برای حقوق به دانشگاه نرفتم. به خاطر عشق و علاقه به دانشگاه آمدم. اگر هم کسی بگوید که ۱۸ میلیون حقوق به من واریز شده، می‏ گویم بیا  این چک این مبلغ، تمام آن را برای خودت بردار. نمی‏ دانم حقوق من هم چقدر است، ۳ میلیون است، ۴ میلیون، ۵ میلیون، ۶ میلیون یا مبلغ دیگری. هر چه هست، همان قدر که دیگران حقوق می گیرند، من هم همانقدر حقوق می‏ گیرم. من ظرف دو ساعت فهمیدم که برکنار شدم و خودم را به جلسه تودیع ام رساندم و در آن شرکت کردم.

* ناراحت نشدید؟

- نه، هیچ ناراحتی نداشتم. اصلا ما در این مملکت باید در حالتی مثل حالت آماده باش، باشیم. امروز اینجا هستم، فردا نیستم و پس فردا جای دیگری می‏ روم. دلیلی ندارد ناراحت شوم. من عمو فردوس فرزندان شهید ایران هستم. من فردوس حاجیانی هستم که رتبه یک ورودی دکتری دانشگاه هنرهای زیبای دانشگاه تهران هستم. این … ها را ول کنید. شماها همه شاگردان من بوده‏ اید. به یاد بیاورید سال‏ های ۷۷ و ۸۱ را که من رئیس دانشکده هنر و معماری بودم و جنبش عظیم رسانه ‏ای و هنری این مملکت را من ایجاد کردم. سال‏ هایی که خروجی آن آدم ‏هایی مثل کامبیز دیرباز و محسن تنابنده و هانیه توسلی و ایلیا منفرد و سالار عقیلی و نسل عظیمی از اهالی فرهنگ این کشور بودند که ما آنها را پرورش دادیم. من همان آدمی هستم که یک زمانی در جبهه‏ های جنگ تحمیلی در خط مقدم بودم و الان هم در خط مقدم هستم.

* پس سکوتتان برای چیست؟

- برای این است که من نباید به چهار تا بچه جواب بدهم. این چهار تا بچه سایت باباهاشون رو دست گرفتند و می‏ خواهند با کامنت بازی نقش آدم بزرگ ‏ها را ایفا کنند. وگرنه اگر رسانه‏ ای بخواهد حرکتی بکند، مدیر مسئول آن باید یک خبرنگار خیلی مشتی و با سواد و با صفا را تعیین کند، وقت بگیرد و با هم بنشینیم و در خصوص شاخص ‏ها با هم حرف بزنیم. این حرف‏ ها دیگر کهنه شده است. حضرت عباسی بروید توی اینتنرت بزنید دروغ ‏های توکلی. همین احمد توکلی که همه را دروغگو می‏ دانند. نوشته سه هزار متر زمین گرفته و رفته مدرسه زده است.

* اما منبع ما لزوما آقای توکلی نیست. خودمان را هم در گروه آقای توکلی و دوستان ایشان نمی ‏دانیم.

- خب بقیه را هم بگو. بگو روزنامه فرهیختگان. یکی دیگه هم حتما تابناک است.

* بهرحال یک مجموعه ‏ای از موارد هست که مطرح شده است.

- نه. الکی نگو. من آدم زرنگی هستم. ۷ روز پیش ختم همسر بنیامین بودم، آخر بنیامین با من رفیق است. آنجا خیلی از دوستان ما بودند. یکی از همین دوستان به من گفت که نوشته ‏اند حضور آقای شهاب مرادی و مرادخانی، خشایار اعتمادی و بقیه در مراسم ختم همسر بنیامین. این «و بقیه» کلی آدم مهم و معروف بودند. من آمدم دیدم که بله همینطور است. می‏ خواستم ببینم کدام سایت است که با من مخالف است.

* چرا؟ مگر چیز بدی نوشته بودند؟

- بله. اینها مخالف من هستند. اینها حتی حضور یک شخص در یک مراسم عادی را هم بر نمی‏ تابند. از طریق نمودار این چند سایت را پیدا کردم. همان سایت‏ هایی که حرص می‏ خوردند وقتی یک جانباز برگزیده سازمان ملل مدیر دانشگاه شده و زمانی هم با همین تاول ‏های جنگ روی تخت بیمارستان بوده است.

* چه سایت‏ هایی بودند؟

- به شما نمی‏ گویم. خودتان بروید پیدا کنید.

* خب به کجا وصل هستند؟

- شما برو از طریق نمودار دلفی صفر و یک آنها را پیدا کن. یکی همین سایت الف احمد توکلی است. یکی سایت فرهیختگان احسان مازندرانی است، که اولین کسی بود که ما را زد.

* سوال من این است که چرا این کار را می‏ کنند؟

- وای خدای من! شما خبرنگار هستید و از من می‏ پرسید چرا من را می‏ زنند؟ بروید در بیاورید چرا این کارها  را می‏ کنند.

* می‏ خواهم ارزیابی خودتان را بدانم.

- به من پیشنهادهای زیادی برای کار شده است.

* از طرف نهادهای دولتی؟

- بله. از ۷-۸ جا به من برای کار پیشنهاد داده‏ اند. من معلوم است که چی هستم. من معتقدم برای فرهنگ باید خرج کرد و من به دنبال فرهنگ هستم. من فردوس حاجیان هستم که زمانی که گردانندگان این رسانه ‏ها بچه بودند، من رئیس دانشگاه بودم. ۱۸ سال پیش من رئیس دانشگاه بودم. بعد هم چون بالاخره افرادی که معمولا توی چشم می ‏آیند بیشتر مورد آسیب هستند، این در مورد من هم صدق کرده است. در قرآن است که حضرت یعقوب به فرزندانش می‏ گوید وقتی وارد مصر می‏ شوید از درهای مختلف وارد شوید. برای اینکه چشم نخورید.

* یعنی شما معتقدید چشم خورده ‏اید؟

- بله. به هر حال افرادی که توی چشم هستند اینگونه می‏ شوند. یک چیزی به تو می‏ گویم تا حال کنی. توی زندگی ‏ام تا این لحظه حتی یک لقمه نان حرام نیامده است و نمی‏ گذارم بیاید. به همین دلیل الان راحت گوشه خانه‏ ام با اینکه مریض هستم، داروهایم را می‏ خورم، کنار خانواده ‏ام هم هستم و در همین حال پیشنهاداتم را هم مرور می‏ کنم. اما اگر کسی بخواهد با ابزار رسانه رسمی حرفی علیه من بدون سند بزند من با همان روش جواب خواهم داد. امروزه ببین برادر من، میلیون‏ ها سایت هر چه بخواهند می‏ گویند. اما اینها را کسی نمی‏ خواند. اما من پارسال یک حرف زدم و در اوج گرانی مرغ یک روز را، روز بدون مرغ اعلام کردم. می‏ دانید چند سایت این را منتشر کردند؟

* نه نمی‏ دانم.

- یعنی یک عدد نمی‏ توانید بدهید؟

* نه، نمی‏ توانم.

- جالب است. شما خبرنگار هستید و من فردوس حاجیان را هم می‏ شناسید. ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار سایت این پیشنهاد من را منعکس کرده‏ اند. می ‏دانید چرا؟ چون هر مشهوری محبوب نیست.

* یعنی شما فکر می‏ کنید که محبوب هستید؟

- وقتی برای علامه جوادی آملی یک شعر را خواندم و گفتم تو ای مرگ، ای مرگ زار و زغن، تو را می‏ کشم، می‏ کشم در رسن و الی آخر. حضرت علامه روی منبر گفتند که فردوس حاجیان مولانای زمان است. آن وقت می‏ خواهید من را نزنند؟ کجا آقای جوادی آملی در مصداق‏ ها ورود کرده است؟ همه سایت ‏ها هم نوشتند مدال معنوی آیت الله جوادی آملی به فردوس حاجیان. فضای زندگی من در ۱۸ ماهی که رئیس دانشگاه بودم عوض شد، یعنی شب‏ های نورانی من با روزهای ظلمانی افرادی که نمی‏ توانند نوک دماغ خود را هم ببینند عوض کردم.

* یعنی پشیمان هستید که این پست را قبول کردید؟

- خوشحالم. برای اینکه پست من را عوض کرد. از من یک فردوس حاجیانی ساخت که رنج‏ ها را بپذیرم، غم را بپذیرم. در رنج ساخته شوم. پست به من یاد داد که آن هایی که در گذشته به من ظلم کرده ‏اند را ببخشم و آنهایی که من در هنر و معماری بودم عده‏ ای هم آنجا بودند و کارهایی کردند را ببخشم.

* چه کسانی بودند؟

- نمی‏ توانم بگویم.

* چرا؟

- آدم ‏هایی تنگ نظر بودند که نمی‏ خواهم درباره‏شان حرفی بزنم.

* یعنی طیف سیاسی خاصی خاصی بودند؟

- نه برادر من. من اصولا چون که خودم آدم سیاسی نیستم، وارد این فضاها نمی‏ شوم. هیچ کس را هم در این زمینه خرج نمی‏ کنم. شما الان نزدیک یک ساعت است که با من حرف می ‏زنید اما یک کلمه هم نتوانستید از من در بیاورید چون اخلاقا معتقدم که خودم را باید خرج کنم. اما آدم‏ هایی که گاهی کوچک هستند و نوک دماغ خود را می‏ بینند، این پست‏ ها برایشان یک لجن زاری است که برسند به یک خواسته‏ ای که توسط لیاقت‏ های وجودی و استعدادهای آنها نیست. مجبورند یا با تخریب دیگران این کار را بکنند و یا با به چاله انداختن دیگران به قله برسند. من پیش پیش اینها را در همان شب اولی که مسئولیت گرفتم متوجه شدم. خدا هم یک عنایتی به من کرد که مسیر زندگی من عوض شد. من یک لحظه همنشینی با آیت الله جواد آملی را با صدها ساعت همشینی با افرادی که اهل غیبت و تهمت و ریا هستند عوض نمی ‏کنم. خداوند اینقدر برکات خود را شامل حال من کرده که نیازی به خیلی از کارها ندارم. وقتی خداوند می‏ آید به عمو فردوس فرزندان شهید این امکان را می‏ دهد که ۶۰-۷۰ کتاب بنویسد که هر روز بدون حمات دولت چاپ می‏ شوند، خداوند به اشاره به من می‏ گوید که من روزی تو را می‏ دهم و نگران نباش. تو برو دنبال علم و معرفت و دانش. حالا من چه کار دارم که فلانی برگه اوراق خریده یا نه. چشمش کور، اکر هر کس کرده برود و جواب هم بدهد.

* اما اگر اتفاقی هم افتاده باشد شما رئیس آن مجموعه بوده ‏اید.

- رئیس فقط در مجامع رسمی حاضر می‏ شود که بگوید در استراتژی این بودم.

* پس یعنی امکان دارد که در معاونت شما بدون آنکه متوجه شوید این اتفاقات افتاده باشد؟

- نه، فساد نه. ولی کارهای قشنگ اتفاق افتاده است.

* اشتباه چه؟

- نه. یک زمانی رسم بود که پول دانشگاه را به نفع دانشگاه باید در گردش می‏ گذاشتند. این کار زیبایی است و اگر بیشتر داشتیم هم همین کار را می‏ کردیم.

* پس قبول دارید که ۳۰ میلیارد تومان اوراق مشارکت خریداری شده است؟

- نه. آن را هم من نمی‏ دانم. اگر خریده باشند خوب است. اشکالش چیست؟

*خریدش که مشکلی ندارد. مشکل اینجا است که معلوم نیست سود اینها چه شده و کجا رفته است.

-چه کسی این را گفته؟

*به هر حال مسایلی مطرح شده است.

-شما خبرنگاران معمولا در ۵ دقیقه اول مصاحبه مثل پلیس‏ ها هستید. می‏ فهمید طرف مقابلتان خوب است یا بد. دروغ می‏ گوید یا نه. شما همه اینها را می‏ دانید و من را می‏ شناسید. فقط می‏ خواهید از زیر زبان من حرف بکشید. این خنده‏ دار است و مردم می‏ خندند به این بازی‏ ها. این بد و زشت است. من می‏ گویم آقای توکلی عزیز که با پسرت، زهیر و عروست در سایت خودتان علیه فردوس حاجیان کامنت می‏ گذارید، این کارها درست نیست. بعد چهار تا بیمار دیگر هم این را می‏ برند در چهار تا سایت دیگر مطرح می ‏کنند. همه این بازی این است. مگر اینکه شما بخواهید کار دیگری بکنید. بعدها خواهید دید که یکی از پاک‏ترین و زیباترین دوره‏ های دانشگاه آزاد تهران مرکز همین دوره ۱۸ ماهه ما بوده است. من دوستان زیادی در رسانه‏ ها دارم. هیچ رسانه و روزنامه خاصی از هیچ جناحی علیه من بعد از رفتنم از دانشگاه مطلبی ننوشت. این مسایلی هم شما مطرح می‏ کنید مسایل بسیار کوچکی هستند. در دام اینها نباید افتاد. زشت است شما از یک رئیس دانشگاه بپرسید که آیا ۱۸ میلیون حقوق گرفتید یا نه. اصلا من ۱۸۰ میلیون گرفته باشم، خب که چی؟

* بحث بر سر این است که این حقوق اگر بوده چرا باید به شما اختصاص پیدا می‏ کرده است؟ آیا حق شما بوده یا نه؟

- حقوق یعنی حکم کارگزینی. هیچ کس در این حکم نم ی‏تواند مبلغی بالاتر از مبلغ مصوب بنویسد.

* از جاهای مختلف به آن که می ‏شود اضافه کرد.

- جلوی فیش حقوقی می‏ نوسند مثلا پایان نامه استاد راهنما ۴ میلیون تومان. من استادیار پایه ۲۲ هستم و ترمی ۲۲ پایان نامه می‏ توانم بگیرم. بعد موارد دیگری هم هست که برخی مواقع با هم جمع می‏شوند یک دفعه می‏ بینید زیاد شده است.

* پس احتمال دارد که شما این حقوق ۱۸ میلیون را گرفته باشید؟

- نه. به روح پدرم که روز عاشورا وفات کرد، من از حقوقم خبر ندارم. چون نیازی ندارم. مساله اینها نیست. من دانشگاهی را اداره می‏ کردم که از طریق آن میلیاردها از سرمایه مملکت در اختیار من بود. اینها برای من مهم نیست. شان ما چیز دیگری است. یک روزی من و شما باید با هم بنشینیم و شما با فضای فکری من آشنا شوید و درباره استراتژی صحبت کنیم. اشخاص را بگذاریم کنار و نقد و بررسی کنیم. باید برویم سراغ شاخص‏ ها. بحث دانشگاه که بحث بالا و پائین شدن حقوق نیست. به روح پدرم شما اولین خبرنگاری هستید که من حاضر شدم با او صحبت کنم. شما می‏ دانید من در ژنو ۶ مدال گرفتم؟

* بله. خبرش را شنیده ‏ام.

- آن وقت کل رسانه‏ های جهان این خبر را پوشش می‏ دانند. آیت الله هاشمی برای ما پیام داد و مقام معظم رهبری ما را دعا کردند. دلیل همه این مسایلی که مطرح می‏ کنید تنگ نظری است. شما تعجب نکردید که من پول خودم را هم هنوز نگرفتم؟ به جان پسرم و به روح پدرم راست می‏ گویم.

* اما نگفتید که چقدر خرج آن سفر شد؟

- آن موقع دلار بود دیگر. نمی‏ دانم هر دلار چند بود. من از جیب خودم ۸۶ میلیون تومان خرج کردم. من می‏ ترسم یک جانباز شیمیایی و رزمنده‏ ای که در این آلودگی هوا با دارو زنده است، فردا همین افراد بیایند زیر تابوت او را بگیرند و بگویند الله اکبر. مثل حاج داوود کریمی. زن و بچه من اندازه من صبور نیستند و تف توی صورت اینها می‏ اندازند.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۸
غیر قابل انتشار: ۰
نخود همه آش
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۲۲ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۳
0
12
ايشان چه جور رئيسي بوده‌اند كه از هيچ چيز خبر نداشته‌اند؟ با اين حساب چرا بنده را رئيس نكردند؟ خوب من هم از هيچ چيز خبر ندارم.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۳۹ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۳
0
12
خدا رحم كرده رئيس دانشگاه تهران يا شهيد بهشتي نشده! ظاهرا خود شيفته هستند و همه حقوقشان قربه الي الله.....! مشكل ما ايرانيها اين است كه يكي را وقتي مي خواهيم بزرگش كنيو چنان پف توش مي كنيم كه خودمانم ميترسيم صداش كنيم عمو!!! حالا بالا غيرتا از كي پهلوان شدي عمو...!!؟
پدرام
-
۰۳:۰۱ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۲
0
9
ازخبرنگارمحترم که موشکافانه این رییس را مورد سوال قرار دادندتشکرمیکنم ازهمه خبرنگاران ومسئولان خواهش میکنم که پولی که باهزاران زحمت ومشقت ازدانشجویان پرداخت شده واینطورتوسط افرادی فرصت طلب وسودجو موردتصاحب وچپاول قرارگرفته موردبررسی قرارگرفته وباشخص خاطی درهرلباس ومقامی که هست برخوردشودیادمان باشدکه سرمایه این مملکت فقط مال یک عده نیست.یادمان باشد که شهدانظارگراعمال ماهستند
حمید
Iran, Islamic Republic of
۱۹:۳۰ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۲
0
9
جناب عمو فردوس من به عنوان یک استاد دانشگاه چند نکته را به شما نذکر می دهم:
طرح مرحوم نیرزاده را به نام خود جا زدن افتخار نیست مدال یونسکو مال آن مرحوم است نه شما
دکترا گرفتن زحمت دارد و شما هم مثل کردان ها آمدید و می روید و روسیاهی برایتان باقی می ماند
شما در حد اداره کردن دانشگاهی که در آن همکاران عزیز ما در رده های علمی بالایی نبوده نیستید و نخواهید بود حد خود را بدانید
مهسا
Iran, Islamic Republic of
۲۳:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۵
0
10
تکلیف هنر در مملکتی که استادان هنرمندش چنین هستند کاملا مشخص است! شما اول یک داروی تب بر می خوردید بعد مصاحبه می کردید، چون این پاسخ های بی سر و ته را در تب 40 درجه هم نمی توان داد!!!
پاسخ ها
رضا
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۵۱ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۴
واقعا!
گل گفتین خانم!
تب 40 درجه داره! خب صبر میکردی خوب میشدی بعد مصاحبه میکردی
شایدم تبن از اینه که حقایق بعد سالها رو شده!
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۶:۵۳ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۲
0
8
هزاران بار به این حاجیان مراجعه کردیم از گند های علنی دانشکده ادبیات و گروه فقه و حقوق با روی باز از ما استقبال میکرد نامه های ما را امضا میکرد و در نهایت هیچ اتفاقی ندیدم فقط دوست دارد همه را راضی نگه دارن :/
رضا
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۴۹ - ۱۳۹۴/۱۲/۱۴
0
7
از همه خنده دار تر اینه میگه نمیدونم حقوقم چقدر بوده!
مرغ پخته خندش میگیره!
واقعا چی فکر کردی درباره ملت ایران؟
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
عکس روز
خبر های روز