با توجه به نزدیک شدن کشور به زمان انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰، نگرانیها از مشارکت حداقلی مردم در انتخابات افزایش پیدا کرده است. همچنین مشکلات معیشتی روزانه شدت میگیرند و نگاهها به سمت دولت و مجلس است. با نزدیک شدن به انتخابات، زمزمهها از احتمال حضور یکی از نمایندگان مجلس در انتخابات ریاست جمهوری افزایش یافته است. در همین راستا ناصر ایمانی گفتوگویی داشت که میخوانید.
به گزارش روز نو :کشور شاهد کاهش مشارکت مردم در انتخابات مجلس بود. علت اين کاهش مشارکت نااميدي مردم از صندوقهاي راي بود يا رد صلاحيت اصلاحطلبان؟
اصلاحطلبان در انتخابات مجلس سال 98 حذف نشدند، بلکه نخواستند به صحنه انتخابات بيايند، زيرا ميدانستند که در اين دوره امکان راي آوري ندارند. بخش عمدهاي از اصلاحطلبان به ميدان نيامدند و اشخاصي هم که در انتخابات نامزد شدند، موفق به کسب راي نشدند. بهعنوان مثال انتخابات تهران را نگاه کنيد. ليست 30 نفرهاي از اصلاحطلبان منتشر شد اما حتي يک نفر از آنها نيز راي نياورد، يعني بالاترين راي ليست اصلاحات در تهران با کمترين راي جناح مقابل فاصله زيادي داشتند. اين موضوع نشان ميدهد که مردم در انتخابات اخير عزمي براي راي دادن به اصلاحطلبان نداشتند. موضوع اين نيست که اصلاحطلبان رد صلاحيت شدند، بلکه نتوانستند راي بياورند. دليل درستتر اين است که آن گروه از مردم که معمولا به اصلاحطلبان راي ميدهند، بهخاطر نااميدي از اصلاحطلبان و اينکه نميخواستند به اصولگرايان راي بدهند، اين دوره پاي صندوقهاي راي نيامدند. بنابراين راي کل کاهش پيدا کرد و اصلاحطلبان هم راي نياوردند.
پس نااميدي علت کاهش راي در انتخابات مجلس بود؟
نااميدي مشارکت مردم را کاهش داد. بهخاطر عملکرد دولت، مردم نارضايتيهاي گوناگوني در سطوح مختلف از کشور دارند که اينها در هر انتخاباتي خود را در صندوق راي نشان ميدهد. اين موضوع دليل اصلي کاهش مشارکت مردم در انتخابات سال گذشته بود. ممکن است اين موضوع علل جزئي ديگري نيز داشته باشد اما علت اصلي اين است که مردم، نوعي رويگرداني از مجموعه عملکرد مسئولان داشتند. اين مسأله ظهور خود را در صندوق انتخابات پيشين نشان داد. موضوع ارتباطي به اصلاحطلب و اصولگرا ندارد.
آيا اين کاهش مشارکت در انتخابات 1400 هم ادامه خواهد داشت؟
انتخابات مجلس هرگز با رياستجمهوري قابل قياس نيست. نميتوان گفت به اين دليل که مردم حضور کمرنگي در انتخابات مجلس داشتهاند، در انتخابات رياست جمهوري نيز حتما همين اتفاق صورت خواهد گرفت. چنين الزامي وجود ندارد و دلايل آن هم فراوان است. نوع انتخابات مجلس کاملا با رياست جمهوري تفاوت دارد. در انتخابات مجلس مردم به تعدادي افراد بهعنوان نماينده خود راي ميدهند و در انتخابات رياست جمهوري معمولا ميدانند که فرد رئيسجمهور تاثير بسياري در سرنوشت زندگي آنها خواهد داشت. در انتخابات رياست جمهوري به يک نفر راي داده ميشود نه چند نفر که در انتخابات مجلس تهران اين عدد 30 نفر است. بهخاطر اهميت رئيسجمهور در اداره کشور و سرنوشت مردم، معمولا مشارکت اقشار جامعه در انتخابات رياستجمهوري بهطور کلي بيشتر است. از طرف ديگر، ممکن است، فضاي سوم اسفند سال 98 با فضاي خرداد 1400متفاوت باشد. در خرداد 1400 ممکن است، فضاي جامعه بهصورتي باشد که مشارکت بالا برود. فضاي چالشياي که ميان نامزدهاي انتخاباتي به وجود ميآيد، مردم را ترغيب ميکند تا پاي صندوقهاي راي حضور پيدا کنند. به همين دليل اين موضوع که ما شاهد اقبال چنداني از سوي مردم در انتخاب 98 نبوديم، دليلي براي کاهش مشارکت انتخابات رياست جمهوري در خرداد 1400 نخواهد بود.
مشکلات معيشتي مردم در اين روزها افزايش يافته است. آيا در ميان شخصيتهاي اصولگرا فردي وجود دارد که توان بهبود مشکلات را داشته باشد؟
امکان دارد که مردم بهدليل رويگرداني از اصلاحطلبان، نامزدي غيراصلاحطلب را حمايت کنند. اسم اين نامزد را اصولگرا نميگذارم، بلکه تعمدا از واژه غيراصلاحطلب استفاده ميکنم. احتمال حمايت مردم از چنين نامزدي وجود دارد. از طرف ديگر، نگاه مردم برخلاف آنچه ما از آن صحبت ميکنيم، اصلاحطلبانه يا اصولگرايانه نيست. نگاه عمده مردم اين است که کدام فرد، ميتواند مشکلات کشور و آنها را رفع کند، نه اينکه نامزد انتخاباتي سابقه سياسي اصلاحطلب يا اصولگرا دارد. اگر نامزدي به چشم مردم توانا بيايد، عموما به آن اقبال ميکنند. کمتر به اين توجه ميشود که خاستگاه سياسي آن نامزد چيست. بنابراين اگر فردي در انتخابات 1400 نامزد شود که مردم ببينند، توانمند و کارآمد است، کشور را به مشکلات بيشتري گرفتار نميکند، اهل تخاصم و درگيريهاي متعدد داخلي يا خارجي نيست و ميتواند دردي از مردم دوا کند، به او راي خواهند داد. اينکه آن فرد متعلق به کدام جناح سياسي باشد، چندان مورد توجه مردم نيست.
اين بحث وجود دارد که مردم از چهرههاي قديمي که بارها در انتخاباتها نامزد شدهاند، خسته هستند. آيا اين چهرهها ميتوانند اعتماد مردم را جلب کنند يا مشکلات را اصلاح کنند؟
چهرههايي هستند که ميتوانند مشکلات کشور و مردم را حل کنند. نميتوان گفت، شخصيتي براي رياست جمهوري وجود ندارد. چهرههاي توانمندي حضور دارند که ميتوانند مشکلات را حل کنند. در اين شرايط بهتر است به يکديگر ضربه نزنيم، درصورتي که اين جريان چهره نامزد جريان ديگر را تخريب کند و جريان ديگر نيز همين عمل را در قبال نامزد جريان ديگر انجام دهد. اگر حقيقتا دست به اين تخريبها نزنيم، افراد توانايي وجود دارند که بتوانند در طول زمان مشکلات را حل کنند. روند اصلاح يک روزه و يکساله نيست. افرادي که به تدريج و مرور زمان کشور را از دام مشکلات خلاص کنند وجود دارند و خاستگاه سياسي اين افراد ممکن است هر جناحي باشد و حتي ممکن است جناحي نباشد. فرد مستقل اما توانايي از ميان مردم باشد.
باتوجه به انتخاب جو بايدن در آمريکا، امکان مذاکرات پس از انتخابات 1400 تا چه حد وجود دارد؟
بايد ابتدا به اين نکته بپردازيم که اصلا صحبت از مذاکره مجدد به چه معناست. درخواست همه مسئولان ما در ايران اين است که کشورهاي اروپايي و همه امضاکنندگان برجام، به آن متعهد شوند و بازگردند. در حال حاضر آمريکاييها و اروپاييها، هيچکدام به برجام عمل نميکنند. اين موضوع مذاکره ندارد. آنها بايد به برجام بازگردند و همه تحريمها را بهطور کامل بردارند، ايران نيز به تعهدات خود بازخواهد گشت. اين موضوع احتياجي به مذاکره ندارد. تنها کافي است که رئيسجمهور بعدي آمريکا تحريمهاي ايران را بردارد، به برجام بازگردد، اروپاييها نيز به برجام بازگردند، ديگر چه جايي براي مذاکره وجود دارد؟ چند سال مذاکره کرديم و امضا کرديم. بازگشت به مذاکره، مذاکره ديگري لازم ندارد. ما در زمينه هستهاي، تمام مذاکرات انجام شده و تمام تعهدات دو طرف مشخص است. هيچ موضوعي براي مذاکره نداريم. در مورد موضوعات ديگر هم مذاکرهاي وجود ندارد. کسي پيشنهادي درخصوص مذاکره در موضوعات ديگر نداده است تا ايران ببيند اصلا تمايلي براي گفتوگو در آن مسائل دارد؟ بنابر اصل مذاکره به چه معناست، چرا بايد مذاکره کنيم؟ درباره برجام که ديگر مذاکره نداريم. حتي احتياجي به يک تلفن نيز وجود ندارد. به تعهدات برجام بازگردند و ايران نيز آن بخش تعهدات خود را که در يک سال گذشته کار گذاشته، برميگرداند و موضوع به اتمام ميرسد. اين موضوع به مذاکره نيازي ندارد. اگر آنها ميخواهند موضوعات جديدي را براي مذاکره مطرح کند، موضوعت خود را مطرح کند و ايران نيز به آنها پاسخ خواهد داد که آيا اصلا در خصوص آن موضوعات مذاکره ميکند يا چنين قصدي ندارد. ممکن است، طرف غربي بخواهد در مواردي مذاکره کند که در حيطه امنيت ملي کشور باشد و ايران تمايلي به مذاکره در آن موارد نداشته باشد. بنابراين نميدانم کلمه مذاکره در اين برهه از زمان چه معنايي دارد. درباره بازگشت به برجام که مذاکرهاي نداريم.
در شرايط فعلي، مجلس حملات متعددي به دولت داشته است. با توجه به تاکيدات رهبري، بهتر نيست رويکرد مجلس در قبال دولت تعاملي باشد تا تقابلي؟
اظهارات يک نماينده را به حساب همه مجلس نگذاريد. اگر به سابقه مجالس نگاه کنيم، از مجلس اول تا يازدهم، همواره مباحثي از اين دست مطرح بوده است. نمايندگاني در اقليت همه مجالس حضور داشتهاند که حتي اکثريت قاطع مجلس با آنان مخالف بوده و از مجلس اول تا يازدهم اين موضوع اتفاق افتاده است. اين اظهارنظرها به معناي نظر مجلس نيست. يک نماينده نظري دارد و آن را مطرح ميکند و جدا از اينکه آن اظهارنظر تا چه حد صحت دارد، قابل بررسي است. نمايندگان نسبت به اظهارنظر آزاد هستند. مجلس يعني بيانيههاي مجلس که به امضاي اکثريت رسيده باشد، يعني مصوبات، طرحها و تصويب لوايح که در کليت اين به معناي نظر مجلس است. اينکه يک نماينده حرفي ميزند، به معناي سخن مجلس نيست و نميتوان نام آن را تقابل دولت و مجلس گذاشت. رهبري سياستهاي مشخصي در قبال دولت دارند و بارها گفتهاند که همه بايد از دولت حمايت کنند، به دولت کمک کنند، آزادند که انتقاد کنند، نبايد هتک حرمت کنند و اين دولت نيز بايد تا روز آخر به وظايف خود عمل کند. اينها سياستهاي کلي مقام معظم رهبري در قبال دولت است که بارها آن را اعلام کردهاند. تصور ميکنم، کليت مجلس کاملا به اين سياستها وفادارند، زيرا سياستهاي اصل نظام است. اينکه بعضي از نمايندگان حرفهاي متفاوتي ميزنند، نظر شخصي آنهاست و نبايد آن را به حساب کل مجلس گذاشت. اين موضوع را بزرگ نمايي نکنيد. چندبار تاکنون اين مسأله پيش آمده و رهبري تذکر دادهاند. آخرين آنها همان بود که رئيس يکي از کميسيونهاي مجلس صحبتي را مطرح کرد و رهبري بلافاصله تذکر دادند و اوضاع حل شد. اگر اين موضوع ادامه پيدا کند، باز هم منتظر باشيد تا رهبري در چارچوب سياستهاي کلي خودشان مبني بر حمايت از دولت، کمک به آن و ممنوعيت توهين به مقامات، تذکر بدهند.
ماه است که مجلس مستقر شده است. ارزيابي شما از عملکرد اين دوره مجلس چيست؟ آيا اين عملکرد رضايت بخش بوده است؟
فکر ميکنم، اين مجلس بايد مقداري پختهتر عمل کند، از احساساتي عمل کردن، تصميم گرفتن و احساساتي تصويب کردن فاصله بگيرد. مجلس طرحها و لوايح را با نظر کارشناسي مصوب کند، کمتر به مسائل جاري بپردازد و عمدتا به مشکلات کلي بپردازد. در اين زمينهها مجلس مقداري ضعيف عمل کرده است. البته اين موضوع تا حدي طبيعي است، زيرا بيشتر نمايندگان مجلس جديد هستند و آشنايي چنداني با مسائل اساسي و کلي ندارند. اين موضوع به مقداري زمان نياز دارد تا نمايندگان جديد نسبت به اين مسائل آگاهي پيدا کنند. معتقدم مجلس ميتوانست قويتر از اين ظاهر شود.
در ماههايي که از عمر مجلس ميگذرد، شاهد دستاورد سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بودهايم؟
دستاوردهاي اقتصادي اصولا زمانبر است. در عرصه اقتصاد هر قانوني، دستورالعملي و بخشنامهاي که به کار گرفته شود، زمان ميخواهد تا آثار خود را نشان بدهد. برخلاف حوزه سياست که دستاوردهاي آن سريعا خود را نشان ميدهد. حوزه اقتصاد زمان بر است، همچنين اگر بخواهيد به مسائل سطحي اقتصاد نگاه کنيد، وظيفه مجلس نيست. اگر هم مجلس وارد اين حوزهها شود، وقت خود را تلف کرده است. مجلس عمدتا بايد به مسائل اصولي، کلي و پايهاي اقتصاد بپردازد. اگر هم مجلس بخواهد به موضوعات سطحي بپردازد، اثر همان ورود هم بسيار دير خود را نشان خواهد داد. در حوزههاي اصولي هم از نگاه من، مجلس تا کنون ورود چنداني نداشته است. اين از نقاط ضعف مجلس است که در بخش اول صحبتها به آن اشاره کردم. نمايندگان بايد به مشکلات اصلي اقتصاد بپردازند، پرداختن به موضوعات سطحي مانند مسائل سطحي جاري و معيشتي مردم وظيفه دولت است. مجلس بايد به گرههاي اصلي اقتصاد کشور نگاه کند. از نظر من، مجلس در اين خصوص مقداري تعلل داشته است.
برخي از تحليلها بر اين مبنا است که احتمال ورود بعضي از نمايندگان به انتخابات 1400 وجود دارد. چه آسيبهايي را براي اين موضوع متصور هستيد؟
معمولا کسي که بهعنوان نماينده مجلس حضور مييابد، بايد تلاش کند که در مجلس بماند ولي کم شدن يکي از 290 نماينده مجلس ايرادي را وارد نميکند. در دورههاي پيشين نيز اين اتفاق سابقه داشته است. بهتر است تا جاي ممکن نمايندگان مجلس بر کرسيهاي سبز خود بنشينند و وارد نامزدي رياست جمهوري نشوند، مگر در شرايط خاص و شرايطي که آن فرد بهطور خاص براي رياست جمهوري مفيد باشد.