زنان از دیرباز فرصتهای برابری برای حضور در عرصه سیاست نداشتهاند و تنها چند صباحی است که به پستهای مهم دولتی از جمله وزارت رسیدهاند اما قضیهای که در این بین مغفول مانده است، حضور زنان در عرصه ریاستجمهوری است. اعظم طالقانی هر دوره برای انتخابات ریاستجمهوری ثبت نام میکرد اما رد صلاحیت میشد. امروز اما زنان دیگری هستند که راه او را ادامه دهند که حتی فاطمه راکعی دبیر کل جمعیت زنان نواندیش هم معتقد است: «معرفی کاندیدای زن را در دستور کار داریم.» با این حال بسیاری بر این عقیدهاند که طی این سالها شرایط به گونهای پیش رفته که چون به زنان در مناصب بالای مدیریتی اعتماد نشده است جامعه زنان نیز خود بدین باور رسیدهاند که اجازه حضور در مناصب ارشد کشور در حد ریاستجمهوری را ندارند. از این رو است که صحبتهای سخنگوی شورای نگهبان برای برخی باورپذیر نیست. در همین راستا، با طیبه سیاوشی نماینده تهران و عضو فراکسیون امید مجلس دهم به گفت وگو پرداخته است که میخوانید.
تفسير شما از واژه «رجل سياسي» چيست؟
به گزارش روز نو :همانطور که اين کلمه بار جنسيتي ندارد، در مجلس خبرگان هم زماني که مطرح شد، بار جنسيتي نداشت. مطلبي که در اينجا حائز اهميت است، اين است که واژه «رجل سياسي» کسي است که شايستگيهاي انتصاب به مسند رياست جمهوري را دارد که علاوه بر آن شش يا هفت مورد ملاکهاي اخلاقي که شمرده ميشود، اين توانايي را به او ميدهد که در مسند رياستجمهوري قرار بگيرد. مثلا اگر وزير بوده و ... اين سمتها را يک به يک پشت سر گذاشته است تا توانسته اين ويژگيها را دريافت کند. اين کلمه، اين بار را درون خودش دارد. زماني که در مجلس خبرگان به تصويب رسيد، اين ويژگي مدنظر آنها بود.
سخنگوي شوراي نگهبان چند مدت پيش مطرح کرد که ممکن است زنان هم براي انتخابات 1400کانديدا شوند. اصلا پذيرش اين گزاره در فضاي سياسي کنوني کشور ممکن است؟
همين که اين مطلب از سوي ايشان مطرح شده نشانه خوبي است. اما پيش از اين نيز به اين قضيه اشاره شده بود. اينکه اين مطلب از سوي ايشان مطرح شده است را بايد به فال نيک گرفت اما بحثي که اينجا مطرح ميشود اين است که ما چند زن در کشور داريم که اين ويژگي رجل سياسي را دارند و ميتوانند به اين منصب دست پيدا کنند؟ اين فرصت به آنها داده شده است؟ بايد گفت که به دليل موانعي که وجود داشته، اين فرصتها کمتر در اختيار زنان قرار گرفته است. شايد به تعداد انگشتان يک دست هم زناني وجود نداشته باشند که بتوانند اين منصب را کسب کنند. شايد تنها کساني که توانستند اين ويژگي را کسب کنند که البته تعدادشان کم هم است، واقعا با ارزش هستند. به دليل اينکه در چنين بستري که به زنها مقدار کمي فرصت داده شده توانستند اين فرصت را کسب کرده و کار کنند. اينها از نظر ديگران هم زناني بودند که در سمتهايشان موفق بودهاند. منتهي من نميخواهم اسم ببرم، اما کساني هستند که بتوانند اين ويژگي را داشته باشند، هرچند که تعداشان کم است؛ اما اينکه آيا الان زمانش است يا نيست را جامعه تعيين ميکند. زماني که ما وارد مجلس شديم، فکرش را هم نميکرديم که جامعه بيايد و به هشت نفر زن راي بدهد. به دليل اينکه ما فکر نميکرديم 30 درصد از سهم کل تهران از نمايندگان، به زنان اختصاص داده شود و اين براي ما بسيار دور از ذهن بود که به هشت زني که براي خيليها هم ناشناخته بودند راي بدهند. اينکه جامعه به اين درک برسد و اين شرايط مهيا باشد که بتواند اين کار را بکند، در آستانه انتخابات مشخص ميشود. زيرا ما آن سيستم حزبي را نداريم که بتوانيم از هم اکنون به ارزيابي آن بپردازيم.
اتفاقا به همين موضوع اشاره شده و گفتهاند که خود زنان هم به زنان راي نميدهند و با اشاره به حضور 16 يا 17 نفر زني که در مجلس يازدهم حضور پيدا کردند، گفتند که اين مسأله فرهنگي است...
صرفا اين قضيه به تنهايي صادق نيست. به اين معنا که زناني که در بسياري از شهرها در رقابت با مردها قرار ميگيرند، متاسفانه از فرصتهاي مالي و فضاي اجتماعي برخوردار نيستند. زيرا آنها همانطور که نتوانستهاند در سمتهايي که در دولت مطرح ميشود، برخوردار باشند، جامعه هم شناخت لازم نسبت به آنها پيدا نکرده است. به اين معنا که حتي به آنان در درون دولت هم فرصت برابر داده نشده است. به نظر من اگر اين فرصت به زنان داده شود که در دستگاه دولت حضور پر رنگتري پيدا کنند، قطعا جامعه هم پذيراي آنها خواهد بود. زيرا به جامعه اين طور ثابت شده است که زنان در حوزههاي اقتصادي، بسيار پايينتر از مردان هستند. يعني اين قضيه در تمام دنيا ثابت شده است، نه تنها در ايران. بنابراين، ميبينيم که بودجه و راهبرد سياسي در بسياري از کشورها به اين جهت هدايت شده است که در نخست وزيري و وزارت، به زنان بيشتر راي داده شود. اين قضيه بهخصوص در کشورهايي اتفاق ميافتد که در زمينه آموزشي کار کردهاند که متاسفانه در کشور ما اينطور نيست و آموزش عدالت جنسيتي به افراد داده نميشود، هم اينکه بايد بعد از اين مرحله، فرصتهايي عادلانه بر اساس عدالت جنسيتي به زنان و مردان داده شود. يعني به زنان هم همان فرصتهايي داده شود که به مردان داده ميشود.
بر فرض اينکه چنين بستري براي حضور زنان در انتخابات فراهم شود و حتي کانديدا بشوند، آيا تاثيري بر حضور مردم پاي صندوقهاي راي خواهد داشت؟
به هرحال اينکه ايدهها، ديد و برنامههاي نو و جديد که متفاوت از برنامهاي که مردان در اين چهار دهه ارائه دادهاند، قاعدتا ميتواند در آراي مردم تاثير داشته باشد. به عنوان اينکه حتما برنده انتخابات باشد نه اما ميتواند سهمي را به خودش اختصاص دهد. به دليل اينکه اين برنامهها و اين اظهارنظرها براي جامعه ايراني يک مقدار غيرقابل پذيرش است و از طرف جامعه زنان بهراحتي پذيرفته نميشود. اگر اين آموزشها داده شود، زماني که برنامهها را ارائه ميکنند، ميتوانند جذب آرا داشته باشند.
بر فرض اينکه رئيسجمهور زني هم انتخاب شود، فکر ميکنيد ممکن است در حوزه زنان از يک رئيسجمهور مرد، بهتر عمل کند؟
بحث اين است که اگر شما در فرايند تصميمسازي و تصميمگيري شرکت داشته باشيد، قطعا ميتوانيد به نفع آن جامعهاي که نمايندگياش را ميکنيد، نه فقط بحث زنان بلکه در جامعه بتوانيد نقش مهمتري را ايفا کنيد. هنگامي که زني اين پست را به عهده ميگيرد، تنها به بحث جنسيتياش فکر نميکند. در واقع آن چيزي که برايشان مهم است بحث خانواده است که شامل همسر و فرزند هم ميشود. به اين لحاظ، زناني که اين پست را مديريت ميکنند، بيشتر ميتوانند يک بستر اجتماعي مناسب را براي امنيت اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي مهيا کنند. البته ممکن است استثناهايي هم وجود داشته باشد اما ميتواند به عنوان يک دستاورد مهم براي زنان محسوب شود.