جریان اصلاحات امروز با چالشهایی مواجه است که میتوان به انتقادات به شورای سیاستگذاری اصلاح طلبان و استعفای رئیس آن یعنی محمدرضا عارف اشاره کرد که موجبات تشکیل نهاد جدیدی برای برنامهریزی در این جریان را سبب شده است. برخی از صاحبنظران این جریان بر این موضوع تاکید دارند که اصلاحات با به صدارت رسیدن امیرکبیر در دوران قاجار آغاز شده و تا به امروز باقی مانده است. این جریان همواره در طول تاریخ دچار فراز و نشیبهای فراوان شده و در دوره کنونی آنچه از عملکرد این جریان در اذهان باقی مانده عملکرد مجلس دهم و فراکسیون امید است؛ عملکردهایی که نقدهایی به آن وارد است. محمدرضا عارف همزمان سکان فراکسیون امید و شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان را در اختیار داشت که چند روز پیش از آن ریاست شورای عالی سیاستگذاری استعفا داد که موجب واکنشهایی شد. سهیلا جلودارزاده یکی از نمایندگان عضو فراکسیون امید مجلس دهم و فعال سیاسی اصلاحطلب درباره وضعیت این روزهای جریان اصلاحات به به گفتوگو پرداخته است که در ادامه میخوانید.
بهعنوان يکي از نمايندگان فراکسيون اميد مجلس دهم مشکلات و نقاط ضعف و قدرت اين فراکسيون را چه ميدانيد؟
به گزارش روز نو:فراکسيون اميد را اگر بخواهيم مورد ارزيابي قرار بدهيم، بخشي از آن به افراد و بخش اعظمي از آن به رهبري اين فراکسيون بازميگردد، اعضاي فراکسيون اميد در ابتداي تاسيس به اين اجماع رسيده بودند که رياست مجلس را نصيب خود کنيم و در رايگيري نيز شاهد آن بوديم که آرا بسيار نزديک هم بود. اما اين ضعف را داشتيم و نتوانستيم خوب عمل کنيم، اما امروز سخن گفتن از اين موضوع ديگر لزومي ندارد چون مربوط به گذشته است و چالش پيش روي ما اين نيست. آنچه امروز داراي اهميت است به اين موضوع بازميگردد که چگونه يک جريان ميتواند با فشار برخي نهادها به قدرت برسد البته اين سوال بدان معنا نيست که جريان اصلاحات نابود شده و ديگر جايي در عرصه سياسي نداشته و ندارد. اصلاحطلبان برخلاف جريان مقابل چنين اعتقادي را ندارند که ميتوان با استفاده ابزارهاي خاص در عرصه سياست حضور داشت و اصلاحطلبان اين امر را دور از اخلاق ميدانند. ما در دوران گذار موظف هستيم نسبت به عملکردهاي خود در اذهان عمومي شفافسازي کنيم، البته بايد يادآور اين نکته باشيم که با تحريم، کنار کشيدن و يا استعفا دادن موضوع حل نميشود و پاک کردن صورت مسأله روش غلطي است.
جريان اصلاحات امروز با چالشهايي روبهرو شده که ميتوان به نداشتن سهم از قدرت و کنار گذاشته شدن بهزعم برخي دلواپسان اشاره کرد. ارزيابي شما از ماهيت اين جريان چگونه است؟
ما بايد با روشهاي قانوني قدرت را به دست بياوريم که اين موضوع دور از انتظار نيست هرچند که با برخوردهايي مواجه هستيم اما جريان اصلاحات در درازمدت ميتواند به مسير در نظر گرفته بازگردد. طبيعي است که يک جريان وقتي به قدرت برسد داراي مخالفان و موافقاني ميشود که اين نشانه رشد برگرفته از اساس رشد و توسعه خداوند در جامعه است که اگر جرياني به اوج خودش ميرسد از همان اوج نقطه پايين آمدن آن شروع ميشود. ما براي تسريع اين جريان بايد با مردم شفاف سخن بگوييم و صادقانه با آنها روبهرو شويم، چون در اين دوران بياخلاقي در جامعه نه تنها از بين نرفته بلکه به نوعي نهادينه هم شده است، بهطوري که شاهد هستيم فساد و بياخلاقي همهجا ايجاد شده است. ظهور و بروز اين جريانات اصلا طبيعي نيست و نشانگر اين است که پشت اين بياخلاقيها و فسادها يک سقوط وجود دارد. بدترين تفکر اين است که مردم را ناديده بگيريم و با حذف فيزيکي افراد ميتوانيم به شرايط ثبات در قدرت برسيم، در اين بين شرايط جهاني را هم نبايد بيتاثير بدانيم. کشورهاي توسعهيافته همواره کشورهاي جهان سوم را درگير چالش ميکنند، بهطوري که از ظاهر امر پيداست، قدرتهاي بزرگ در تلاش هستند که در درون اين کشورها قدرتهاي ضعيف را بر راس قدرت بنشانند تا بتوانند به اهداف خود دست پيدا کنند. مردم جامعه در حال حاضر در دو جبهه مبارزه ميکنند؛ اولين جبهه مبارزه براي حفظ تماميت ارضي در تمام ابعادها و جبهه دوم اصلاح روند مديريت نهادهاي مختلف جامعه در بخشهاي مختلف است، چراکه کشورهايي که در درون خود به يک مديريت درخور در بخشهاي مختلف دست يافتند کشورهايي بودند که به ثبات رسيدهاند و با چالشهايي مواجه نيستند که ما با آنها درگيريم.
آيا نميشد جريان اصلاحات همچون جـــريان رقيب، بـراي کسب قدرت به مذاکرات خاص با برخي نهادها ميپرداخت؟
من با روشهاي خشونتآميز مخالف هستم، چون ما همه ايراني و پيرو دين اسلام هستيم. بايد با گفتوگو و تعامل به کاهش هرچه بيشتر تنشها گام برداريم و با تکيه بر اصول اخلاقي به اين موضوع يعني تعامل و نه مجادله جامه عمل بپوشانيم. وقتي ما با چالشها و نگاههاي قهر روبهرو ميشويم و از ديد مذهب آن را مورد ارزيابي ميکنيم، بسيار متعجب ميشويم چنانکه اين پرسش در ذهن ما ايجاد ميشود که علما تذکر بدهند و با امر به معروف و نهي از منکر به موضوع ورود پيدا کنند. شما ببينيد بازيهاي اقتصادي که در جريان است چه دستاوردي دارد و حاصل آن ميشود. فاصله اجتماعي که در حال حاضر رخ داده نمونهاي از نتايج اين آفت است. ايجاد راهکار مناسب نيازمند اين است که براي جلوگيري از اين موضوع بهطور قاطع برخورد کرده و با آن مقابله شود. اگر نهادها و دستگاههاي مسئول اتفاقات را رصد کنند به اين نکته ميرسند که مجريان و متوليان امور مربوطه وظايف خود را به خوبي انجام نداده و بايد به بازنگري در ساختارها و عملکردهاي خود بپردازند. همچنين شاهد هستيم که موازيکاري در اکثر امور باعث آن موضوع ميشود که مشکلات پيچيدهتر شده و نهتنها مشکل حل نميشود بلکه مشکلات جديد از آن زاييده خواهد شد. جريان اصلاحات متکي به اشخاص نيست، به عبارت ساده يعني در افرادي چون من و آقاي عارف و رئيس دولت اصلاحات يا هريک از بزرگان ختم نميشود وقتي صحبت از جريان ميشود يعني يک تفکر، يک آرمان و نه يک شخص و يا يک نفر با افکار محدود. جرياناصلاحات در درون و بطن انقلاب وجود داشته و دارد. زيرا انقلاب ما برگرفته از خون امام حسين(ع) است. خروج و قيام ايشان براي اصلاح برخي امور مربوط به دين جد مبارکشان بود که در دوران خود به وقوع پيوست. جريان اصلاحات، يک جريان دائمي است که هميشه در طول تاريخ در شکلهاي مختلف بروز کرده است. قدرت داراي جاذبههاي منحصر و مربوط به خودش است، بهويژه زماني که نظارتها کم ميشود و قدرت مردم کاهش پيدا ميکند، هر فسادي از جمله فساد اقتصادي انجامپذير است. منظور از هر کاري يعني اعمال نفوذ و هر کاري که براي اهداف افراد به کار برود. در اوايل انقلاب شاهد بوديم که برخي افراد وقتي کت و شلوار نو ميپوشيدند عنوان ميکردند که متعلق به برادرشان است يعني حتي اين ميزان از مالاندوزي زير ذرهبين بود و جامعه آن را مورد قبول نميدانست چون مردم قدرت داشتند اما حالا به جايي رسيدهايم که ساختمانهاي لاکچري ساخته و تجملگرايي رو به افزايش است. چنين تغيير رفتاري يک نشانه بيشتر ندارد و نشانگر آن است که مردم عملا قدرت خود را از دست دادهاند و صدايشان را نميتوانند به گوش مسئولان برسانند و حتي ميتوان گفت که صدايشان به جايي نميرسد. پس اصلاح در اصلاح يک ضرورت اساسي و غيرقابلانکار است که بايد صورت پذيرد و نميشود انقلابي که برخواسته از بطن مردم و با پرداخت هزينه سنگين و به بهاي گران چون ريخته شدن خون بدست آمده است توسط يک طيف خاص مصادره شود. اکنون مشکلات اقتصادي گلوي مردم را به سختي ميفشارد و بنده شاهد هستم که يک بازنشسته که از بد حادثه مستاجر است با حقوق يکميليون و 200هزار توماني خود نميتوانند مايحتاج اوليه خود که شامل خوراک و پوشاک است را تامين کند. بايد به اين باور رسيده باشيم و آن را از نزديک لمس کنيم که بخشي از جامعه توان خريد يک کيلو گوشت را ندارند. اينچنين مشکلات عميق ريشه در نهادينه شدن فساد در برخي ساختارهاي کشور دارد. ممکن است کسي که دست به اقدام اصلاحي ميزند از جريان اصولگرايي باشد و ايرادي هم ندارد که روند اصلاحي پيش بگيرد. به شخصه در باورم نميگنجد که يک شخصي که اصولگرا و شيعه باشد، خود را پيرو امام علي (ع) بداند و بر سر سفره امام راحل (ره) نشسته باشد، اما بتواند اين همه بيعدالتيها را به راحتي تحمل کند. تعجببرانگيز نيست، به ظاهر موضوع اگر نگاه کنيم شايد شخصي که دست به اختلاس و فساد ميزند با خود ميگويد من کار کرده و درآمد داشتهام اما بايد از خود بپرسد که آيا نوع کاري که انجام داده نابرابري در جامعه را تشديد نکرده است. مثلا شخصي ميرود دلار ميخرد و در دفاع از خود ميگويد که خواسته با اين روش ارزش پول و سرمايه خود را حفظ کند، اما نميدانند که افزايش قيمت دلار که به واسطه چنين افکارهايي به وجود ميآيد نرخ آن افزايش پيدا کرده و آن فرد بهزعم خود سود کرده است اما به چه قيمتي آيا به آن تا به امروز فکر کرده است؟ واضح و روشن است که اين سود و ثروتمند شدن از جيب اقشار مختلف بهويژه ضعيف بيرون ميآيد، زيرا با افزايش نرخ دلار اجناس مختلف گران شده و همين موضوع باعث ايجاد نقدينگي در دست همان افراد خاص ميشود و آنها دلار ميخرند. اگر واقعنگر باشيم اين يک ظلم است که به پاي جمهوري اسلامي نوشته ميشود. حضرت امام (ره) بارها در دوران حيات خود به اين موضوع اشاره کردهاند که مبادا روزي فرابرسد که شاهد يوما... ديگر باشيم، زماني فرا برسد که مردم قيام کنند و باعث برچيده شدن حکومت شود. وقتي بر اساس روند خداوند و اصل دينداري حرکت نکنيم مطابق وعدههاي داده شده از سمت پروردگار خواهيم شد که اگر قدرت و توان مردم نرسد دست انتقام خداوند پاسخ خواهد داد. ما قوانين داريم که به ظاهر به نفع مردم، اما در باطن به زيان آنهاست. وقتي به موجب اين قوانين اقتصاد مردم ضعيف بشود حق حيات از آن گرفته ميشود.
تحليل شما در حال حاضر از مجلس يازدهم با توجه به حواشي رخ داده چيست؟
در خصوص مجلس يازدهم بايد گفت که هنوز تحتتاثير فضاي انتخاباتي هستند، همچنان از آن دوران بيرون نيامدهاند و بيشتر از آن تحت تاثير افراد خاص و نهادهاي خاص قرار دارند که با حمايت آنها به راس امور تکيه دادهاند اما بايد اين موضوع را يادآور شد که نبايد رابطه خود را با مردم قطع کنند، چراکه اگر با مردم تعامل داشته باشند، پي به مشکلات آنها ميبرند اما اگر متکي به رفت و آمد با حاميان خود باقي بمانند در حد همان عمل ويترين يعني شعار دادن باقي خواهند بود، هرچند شاهد بوديم نمايندگاني با حمايت برخي راهي بهارستان شدند اما زبان مردم شدند و به مردم پشت نکردند. من به شخصه اميـــدوارم کــه اين مــجلس زبان گويا و وکيل مردم باشد و با عملکرد سنجيده خود اصلاحاتي در جامعه ايجاد کند.
جديدا صحبت از آپارتمانهاي 25 متري شده است . شما بهعنوان يک جامعهشناس اين موضوع را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
زندگي يک خانواده در يک آپارتمان 25 متري از لحاظ شرعي و همچنين تربيتي درست نيست. آيا در 25 متر ميتوان زندگي کرد. اين کار آسيبهاي اجتماعي فراواني در پي خواهد داشت. اگر قرار است که ساختماني احداث کنيم و نياز مردم را در موضوع مسکن تامين کنيم، با کمبود زمين مواجه نيستيم. مسکن بهنحوي بايد ساخته شود که فاصله بين فرزندان و والدين و حريم خصوصي في مابين آنها حفظ شود تا شاهد ناهنجاريها نباشيم. ما در 25 متر چگونه ميتوانيم زندگي کنيم. آيا قرار است که با احداث چنين واحدهايي در جهت تامين نياز مجردها گام برداريم ؟ که اگر چنين باشد با شعارهايي که در جهت اصلاح روش زندگي مردم سر داده ميشود در تضاد است ، بنابراين دليلي براي ايجاد واحد به اين سبک و سياق وجود ندارد و اين طرحها برگرفته از جوامعي چون چين است. همگان شاهد بودند حتي در مسکن مهر هم موفقيتي حاصل نشد. به جرات ميتوان گفت که هرکس از راه ميرسد طرحهايي را مطرح ميکند بدون آنکه آسيبشناسي انجام بدهد و صرفا طرح را ميدهند تا موردي براي عرضه داشته باشند.