مجلس آتی قطعاً یک مجلس چالشی بین اصولگرایان خواهد بود. هر چه به خردادماه و آغاز فعالیت دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی نزدیک میشویم دعواها و سهمخواهی اصولگرایان برای ریاست، هیئت رئیسه و تعیین تکلیف کمیسیونها شدیدتر میشود. لابی رقبا هم برای جانشینی علی لاریجانی هم مدتهاست که شروع شده است.
به گزارش روز نو :در این بین قالیباف که رقیبی سرسخت همچون پایداریها را در مقابل دارد فعالتر است و تا به حال بر طبق برنامههایش پیش رفته است، به گونهای که تلاش پایداریها برای بازکردن جعبه سیاه شهرداری تهران در زمان مدیریت قالیباف نیز در نزد اصولگرایان نتیجه نداد و همچنان با سکوت خود از او حمایت میکنند. اما قالیباف برای رسیدن به صندلی ریاست فقط دست به دامن اصولگرایان نشده است و گفته میشود او سعی در جذب نمایندگان معدود اصلاحطلب و همچنین مستقل داشته که آنها را نیز با خود همراه کند. حال باید دید که در چنین شرایطی، این نمایندگان به قالیباف و جریان اصولگرایی نزدیک خواهند شد یا نه از این ائتلافهای جناح رقیب دور خواهند ماند؟
علی صوفی، فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتوگو با «ابتکار» میگوید: اولین نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که نمایندگان اصلاحطلب تعدادشان به حدی نیست که قادر به تشکیل یک فراکسیون به همراه نمایندگان مستقل باشند. پس قطعا تاثیرگذاری آنها به صورت جمعی و فراکسیونی در حال حاضر کاملا منتفی است. در صورتی طیفهای مختلف در مجلس وارد ائتلاف برای تشکیل یک فراکسیون میشوند که از نظر تعداد رای بتوانند در مجلس تاثیرگذار باشند، بنابراین زمانی که چنین امکانی وجود ندارد و مجلس یازدهم کاملا اصولگرایی بسته شده است، فکر کردن به این مسئله میتواند در حد یک شوخی باشد و ایجاد فراکسیونی اصلاحطلب کاملا دور از ذهن است. ما نیز نباید در شرایطی که هویت اصلاحطلبی از راه یافتن به مجلس باز مانده است انتظار تشکیل فراکسیونی داشته باشیم.
این فعال سیاسی میافزاید: البته شاید نمایندگانی نیز وجود باشند که بخواهند نسبت به اصولگرایان استقلال داشته و با اصلاحطلبان وارد یک ائتلاف شوند که درنهایت به حد نصاب تشکیل یک فراکسیون برسند، اما این بحثی است که در آینده مشخص خواهد شد و در حال حاضر بهتر آن است اصلاحطلبان معدود فرصت نمایندگی خود را از دست ندهند. مجلس یازدهم در شرایطی کارش را آغاز کرد که اصلاحطلبان سهم بسیار ناچیزی در آن دارند و بهواسطه ریزش پایگاه اجتماعی که منجر به کاهش مشارکت شد و همچنین ردصلاحیتهای گسترده شورای نگهبان نتوانستند مانند دورههای قبل نامزدی در مجلس داشته باشند. اما تعداد معدود نمایندگان اصلاحطلبی که در پارلمان آتی حضور دارند به همراه مستقلین توانایی برهم زدن بازی اصولگرایان را خواهند داشت. یعنی میشود گفت وزنه تاثیرگذاری در رقابت درونی بین طیفهای اصولگرایی خواهند بود. همین امر باعث شده است که برخی طیفها برای پیروزی بر رقیب خود نیمنگاهی هم به این نمایندگان داشته باشند. محمدباقر قالیباف مدعی اصلی کسب صندلی ریاست مجلس از جمله افرادی است که گفته میشود در حال لابی و رایزنی با این نمایندگان است.
امانقلیچ شادمهر، نماینده گنبدکاووس است که با گرایش اصلاحطلبی توانست راهی بهارستان شود، درباره اینکه اصولگرایان چقدر در جریان لابیها و جلسات مجازی به سراغ اصلاحطلبان و مستقلین رفتهاند به «خبرآنلاین» گفته: «ما نشستهایی را به صورت مجمع با آقای قالیباف و آقای حاجبابایی و سایر دوستان داشتهایم و حضوراً خدمت آنها رسیدهایم و حضور فعالانه هم داریم، به خصوص در زمینه تعامل و تبادل افکار.» این منتخب مجلس یازدهم گفته: «گویا تنها قالیباف است که عزم خود را برای ریاست جزم کرده است؛ چراکه او میگوید تنها هر صحبتی هم که با طیف اصلاحطلب و اعتدالی صورت گرفته است درباره ریاست قالیباف بوده و هنوز نه جلسهای و نه رایزنی از سوی میرسلیم و آقاتهرانی و... با آنها صورت نگرفته است».
حال سوال اینجاست تکلیف این نمایندگان اصلاحطلب در شرایط فعلی چیست و چگونه میتوانند بهترین نتیجه را دریافت کنند. آیا در صورت ائتلاف و حمایت از قالیباف مسئولیتی متوجه آنها میشود یا صرفا یک ائتلاف استراتژیک محسوب میشود؟
علی صوفی در اینباره میگوید: افرادی همچون قالیباف و و یا پایداریها به گونهای هویت اصولگرایی بر آنها غالب شده است که اساسا به دنبال خواستههای و مطالبات مردم نیستند. یعنی این هویت اشکال بزرگش این است که برعکس عمل میکند؛ یعنی به جای اینکه نماینده مردم باشد و نسبت به بالا مطالبهگر باشد، خودش را مقید به آن چارچوب خاص جناحی میدانند و تلاش دارند تا از این طریق به نهادهای حاکمیتی دست یابند. چرا که در شرایطی که ما شاهد کاهش مشارکت در انتخابات بودیم، این طیفها تمام نیروهای خود را به این صورت وارد مجلس نمیکردند. پس بهتر است همین تعداد معدود نمایندگان اصلاحطلبی که در مجلس یازدهم حضور دارند وارد بازی قدرت اصولگرایان نشوند. چرا که در این فضای کاملا اصولگرایی مجلس یازدهم امکان پیگیری مطالباتشان وجود ندارد.
این فعال سیاسی اضافه میکند: به نظر من در چنین فضایی بهتر است همین تعداد نماینده اصلاحطلب مجلس یازدهم از تریبونی که در اختیار دارند استفاده کرده و مطالبهگر مردم خود بوده و صدای آنها باشد. همانطور که در مجلس دهم ما نمایندگانی را داشتیم که به تنهایی صدای مردم را فریاد میزدند، مانند خانم پروانه سلحشوری. به عقیده من این نمایندگان در چنین شرایطی میتوانند متفاوت عمل کنند و نقش نمایندگی خود را آنچنان که حق رای مردم است ادا کنند. اما باید توجه داشت که این کار و رویکرد قطعا برای آنها هزینه خواهد داشت، پس باید منتظر ماند و دید که آیا حاضر هستند هزینه آن را بپردازند.
وزیر دولت اصلاحات در نهایت تاکید میکند: به هر حال، با توجه به فضایی که در مجلس آتی حاکم شده است امکان تاثیرگذاری فراکسیونهای مستقل را خواهد گرفت حالا چه برسد که این افراد بخواهند وارد ائتلاف اصولگرایی شوند و اتحادی صورت بگیرد. اینها فقط خودشان را محدود میکنند و نتیجهای عایدشان نخواهد شد. بنابراین وارد چنین بازیهای اصولگرایی شدن نه تنها نقش نمایندگی و رسالتی که بر عهده آنهاست را محدود میکند؛ بلکه حتی در آینده شاید مورد نقد جدی جریان سیاسی متبوع خود باشند.
اصلاحطلبان در سالهای اخیر برای جلوگیری از ورود نیروهای تندرو به مجلس و حتی ریاستجمهوری مجبور به ائتلاف با طیفها و جناحهای اعتدالی شدند. ائتلافی که هرچند در هدف اولیه خود موفق عمل کرد، اما در ادامه مورد نقد جدی قرار گرفت. این تجربه تلخ شاید آنها را از وارد شدن دوباره به یک ائتلاف باز دارد، هرچند در این مرحله ائتلاف قرار است با نیروهای کاملا اصولگرا صورت بگیرد. البته اینها همه گمانهزنی و احتمال است. ما نباید از نقش تاثیرگذار خود همین نمایندگان به صورت مستقل برای شنیده شدن صدای جریان اصلاحات و حتی مردمی که به آنها رای دادهاند چشمپوشی کنیم.