تنش بین ایران و آمریکا که هر روز ابعاد جدیدی به خود میگیرد اجازه نمیدهد مشکلات واقعی مردم که عمدتا نیز اقتصادی و معیشتی است به مطالبه محوری جامعه تبدیل شود. اتفاقی که با فروکشکردن این تنش رخ خواهد داد و مشکلات اقتصادی دوباره عیان میشود. مسأله حائز اهمیت این است که اگر قرار بوده تنش بین ایران و آمریکا به یک رویکرد تاریخی تبدیل شود باید سازوکارهای لازم اقتصادی برای رفاه مردم در نظر گرفته میشد که در شرایطی که احتمال تحریم وجود دارد زندگی مردم با چالش جدی مواجه نشود. نکته دیگر اینکه پس از برجام کمتر کسی پیشبینی میکرد که تحریمها ممکن است دوباره برگردند. با این وجود این اتفاق رخ داده است و به همین دلیل زمینههای لازم برای مدیریت تحریمها در کشور وجود نداشت. برای تحلیل و بررسی این موضوع «آرمان» با حجتالاسلام غلامرضا مصباحیمقدم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی گفتوگو کرده است. حجتالاسلام مصباحیمقدم در این زمینه معتقد است: «شرایط زندگی برای اقشار کمدرآمد جامعه بسیار سخت و تحمل آن دشوار است و نمیتوان این واقعیت را کتمان کرد. با این وجود شواهد نشان میدهد که هوشیاری و بیداری مردم نسبت به گذشته بیشتر شده است. آنها با صبوری شرایط را تحمل میکنند. ممکن است اعتراضاتی نسبت به ناکارآمدی دولت وجود داشته باشد. کما اینکه این اعترضات در گذشته نیز وجود داشته است. رویکرد دولت نباید به طریقی باشد که با مشاهده صبر و تحمل مردم همچنان دچار بیعملی و ناکارآمدی باشد. در شرایط کنونی علائمی در دولت وجود دارد که نشان میدهد قصد دارد اقدامات جدیدی را نسبت به گذشته انجام بدهد.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
به گزارش روز نو :در شرایطی که با روی کار آمدن ترامپ احتمال تشدید تقابل بین ایران و آمریکا وجود داشت، آیا در این بحران تحریمها به خوبی مدیریت شد؟
موضوع تحریمها را باید به دو حوزه تحلیلی تقسیم کنیم؛ بخش نخست به عملکرد دولت ارتباط دارد که آیا دولت موفق شد تحریمها را بهخوبی مدیریت کند و یا خیر. بخش دوم اما نگاه افکار عمومی و مردم جامعه به تحریمها و پیامدهای آن است. دولت در زمینه مدیریت تحریمها اقدام چندان جدی انجام نداده است. البته دولت در زمینه مدیریت ارز تاحدودی موفق عمل کرده است. با این وجود دولت حرکت و استراتژی مناسبی برای رسیدن به اقتصاد مقاومتی از خود نشان نداد. در سال92 و در حالی که کشور در وضعیت تحریمهای قبل از برجام قرار داشت مقام معظم رهبری سیاستهای اقتصاد مقاومتی را ابلاغ کردند. با این وجود تاکنون اقدامات قابل توجهی در این زمینه انجام نشده است. مشکلات اقتصاد ایران تنها مختص به دوران تحریم نیست. به همین دلیل نیز باید راهبردهایی در اقتصاد ایران در نظر گرفته شود که در مقابل تنشهای داخلی و خارجی وضعیت شکنندهای به خود نگیرد. حوزه دوم تحلیل رویکرد مردم و بازار و وضعیت تولید داخلی در مقابل تحریمهاست. واکنش مردم در مقابل تحریمها همراه با حرکت جدید و سازگارشدن با وضعیت تحریمها بوده است. تحلیل کارشناسان بینالمللی مبنی بر این بود که اگر تحریمها در کوتاهمدت و بهصورت پرفشار صورت بگیرد احتمال تأثیرگذاری بیشتری وجود دارد اما اگر زمان تحریمها طولانی شد ملتی که مورد تحریم قرار گرفته تلاش میکند خود را با وضعیت تحریمها سازگار کند. این اتفاق در ایران رخ داده است. یکی از نشانههای این اتفاق این است که امروز دیگر کسی فکر نمیکند که با سرمایهگذاری خارجی مشکلات اقتصاد حل خواهد شد؛ يعنى حالت صبر و انتظاروجود ندارد. نکته دیگر اینکه بالارفتن نرخ ارز فرصت مناسبی در اختیار تولیدکنندگان داخلی قرار داده است. در چنین شرایطی که واردات گرانشده تولیدکنندگان داخلی تکاپوی بیشتری از خود نشان دادند تا بتوانند جایگزین مناسبی برای واردات پیدا کنند. مسأله حائز اهمیت این است که این دستاوردها تحتتأثیر مدیریت دولت به وجود نیامده است. این دستاوردها بهوسیله مردم و تولیدکنندگان داخلی به وجود آمده است.
شما عنوان میکنید مردم ایران با تحریم سازگاری پیدا کردهاند. این سازگاری ایجابی بوده یا سلبی؟ آیا در این سازگاری قدمی به جلو برداشته شده است؟
این سازگاری ایجابی بوده است. همین مسأله که مردم نسبت به گذشته استقبال بیشتری نسبت به کالاهای داخلی نشان دادهاند سازگاری ایجابی را نشان میدهد. از سوی دیگر برخی از تولید کنندگان داخلی در شرایط تحریمها کیفیت تولید خود را بهبود بخشیدهاند. این اتفاقی است که در بخش لوازم خانگی و پوشاک تاحدودی رخ داده است. وضعیت به شکلی بوده که تولید و صادرات پوشاک نسبت به گذشته افزایش پیدا کرده و در مقابل واردات پوشاک به کشور کاهش داشته است. بنده معتقدم نشانههای مثبتی در این زمینه وجود دارد اما تا رسیدن به نقطه مطلوب هنوز فاصله زیادی وجود دارد.
تجربه تاریخی نشان داده که ایرانیان در مقابله با دشمن خارجی همواره متحد بوده و اختلافات داخلی را کنار گذاشتهاند. این اتفاق در شرایط کنونی نیز رخ داده است. با این وجود نمیتوان واقعیتهای زیر پوست جامعه را در زمینه مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم نادیده گرفت. آیا این احتمال وجود دارد که در صورت از بین رفتن تهدید خارجی این مشکلات دوباره خود را نشان بدهد؟
شرایط زندگی برای اقشار کمدرآمد جامعه بسیار سخت و تحمل آن دشوار است و نمیتوان این واقعیت را کتمان کرد. با این وجود شواهد نشان میدهد که هوشیاری و بیداری مردم نسبت به گذشته بیشتر شده است. آنها با صبوری شرایط را تحمل میکنند. ممکن است اعتراضاتی نسبت به ناکارآمدی دولت وجود داشته باشد. کما اینکه این اعترضات در گذشته نیز وجود داشته است. رویکرد دولت نباید به طریقی باشد که با مشاهده صبر و تحمل مردم همچنان دچار بیعملی و ناکارآمدی باشد. در شرایط کنونی علائمی در دولت وجود دارد که نشان میدهد قصد دارد اقدامات جدیدی را نسبت به گذشته انجام بدهد.
آیا با توجه به فرصت کم دولت، هنوز این اقدامات میتواند کارگشا باشد؟
هنوز به نقطه ناامیدی نرسیده است. البته این نگاهی است که نخبگان به وضعیت دولت دارند. به هر حال مردم با ناامیدیهایی در این زمینه مواجه هستند، با این وجود مردم با درک وضعیت موجود تلاش میکنند این شرایط را تحمل کنند.
این تحمل تنها برای شرایط تهدید خارجی نیست؟
روشن است که چنین است. نمیتوان این تحمل را بهعنوان توجیهی برای برخی عملکردهای دولت تلقی کرد. در سالهای اخیر و بهخصوص سال گذشته نقدینگی در جامعه ما افزایش پیدا کرده و به همین دلیل میزان درآمد و قدرت خرید مردم نسبت به گذشته کاهش پیدا کرده است. کاهش قدرت خرید نیز حاصل بازتوزیع نامناسب ثروت در جامعه است. بازتوزیع نامناسب ثروت در جامعه ثروتمندان جامعه را ثروتمندتر و در مقابل محدودیتهای اقتصادی بخش عظیمی از جامعه را بیشتر کرده است. به تعبیر دقیقتر سفره خرید مردم کوچکتر از گذشته شده و این حقیقتی است که نمیتوان آن را انکار کرد. راهحل این مسأله نیز این است که بانک مرکزی انضباط مالی را رعایت کند و از سوی دیگر بر وضعیت بانک نظارت داشته باشد که بانکها نیز انضباط مالی را رعایت کنند. در شرایط کنونی بدهی بانکها به بانک مرکزی که رقم قابل توجهی نیز دارد یکی از عوامل اصلی رشد نقدینگی است. عامل دیگر هم استقراض دولت از بانک مرکزی است. این عوامل دستبهدست هم داده و نقدینگی کشور رابه 2هزار میلیارد تومان رسانده است. این در حالی است که در آغاز دولت این رقم در حدود450هزار میلیون تومان بود، یعنی در طول ششسالی که از دولت آقای روحانی میگذرد نقدینگی در کشور چهاربرابر افزایش پیدا کرده است؛ آماری که بسیار نگرانکننده است.
آیا مردم نیز این مسأله را باور دارند که دولت به نقطه ناامیدی نرسیده است؟ آیا مردم بین دولت و سایر نهادهای تصمیمگیر در وضعیتی که بهسر میبرند تفکیک قائل هستند؟
بنده شرایطی را میبینم که مردم بین این دو مسأله تفکیک قائل هستند. مردم نسبت به عملکردها معترض هستند اما نسبت به نظام همچنان وفادار هستند. حضور مردم نمونه بارز وفاداری است. حضور مردم در راهپیمایی 22بهمن، روز قدس و یا انتخابات نشان میدهد که مردم بین عملکرد مسئولان و کلیت نظام تفکیک قائل هستند و همچنان پای نظام ایستادهاند. البته مردم وضعیت نامناسب اقتصادی و معیشتی خود را میبینند و منتظر یک راهحل از سوی مسئولان هستند. این تصمیمات نیز مختص به دولت آقای روحانی نیست و ممکن است در دولتهای دیگر نیز وجود داشته باشد. ممکن است یک دولت تصمیمات نابخردانهای اتخاذ کند اما با تلاش و تکاپوی زیاد بتواند بخشهایی از این نقصان را جبران کند. حداقل اینکه بتواند افکار عمومی را نسبت به نقصانها و دلایل آن اقناع کند. از سوی دیگر ممکن است دولتی وجود داشته باشد که هم برخی تصمیمات نابخردانه اتخاذ کند و در عین حال تلاشی برای جبران آن از خود نشان ندهد. در شرایط کنونی ما با نوع دوم آن مواجه شدهایم.
چرا؟
به دلیل اینکه دولت آقای روحانی فاقد سرعت عمل و چالاکی لازم است. در دولت آقای احمدینژاد ما شاهد یک دوگانگی بودیم. از یکطرف دولت گاهی تصمیمات مناسبی اتخاذ نمیکرد اما در مقابل دارای تحرک بالایی بود. هر کدام از این دو رویکرد نیز آثار و پیامدهای خود را داشت. تحرک بالای دولت حداقل میتوانست افکار عمومی را نسبت به رویکرد مثبت دولت برای حل مشکلات مردم اقناع کند. این در حالی است که در شرایط کنونی نه تصمیمات سیاسی مناسب اتخاذ میشود و نه اینکه دولت از تحرک کافی برخوردار است. اگر دقیقتر به تصمیمات دولت آقای روحانی نگاه کنیم متوجه میشویم که هر تصمیمی که گرفته میشود با تأخیر و به کندی گرفته میشود. گاهی تصمیمات خوبی هم در دولت گرفته میشود اما هنگامی این تصمیمات گرفته میشود که زمان آن گذشته و دیگر دیر شده است.
چرا دولت آقای روحانی در دور دوم در وسط کارزار آنگونه که باید قرار نگرفته است تا بتواند عملکرد بهتری از خود نشان دهد؟
کاش آقای روحانی در دور دوم ریاستجمهوری به میدان نمیآمد. اگر آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری سال96 حضور پیدا نمیکرد بهعنوان یک قهرمان کنار رفته بود. در چنین شرایطی تلقی مثبتی از ایشان در جامعه وجود داشت. آقای روحانی در دولت نخست خود در برخی زمینها دچار ناکارآمدی بود. این در حالی است که همه این ناکارآمدیها را به پای دولت قبل گذاشت. جریانهای حامی وی نیز از این رویکرد حمایت کردند. آقای روحانی در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری با شعارهایی در انتخابات حضور پیدا کرد که مشکلات اصلی و مطالبه محوری مردم نبود. کسی که به این شیوه در انتخابات به پیروزی دست پیدا کرده باید به فکر شرایط امروز نیز میبوده است. هنگامی که کسی تلاش میکند به هر قیمتی که شده از مردم رأی بگیرد پس از انتخابات باید در مقابل مردم پاسخگو باشد. وضعیت داخلی و خارجی نیز به شکلی بود که از قبل میشد پیشبینی کرد دولت دوازدهم با چالشهای جدی در زمینه داخلی و بینالمللی مواجه خواهد بود. آقای روحانی نیز فرد تحولآفرین و پرتحرکی نبود. خداوند متعال آقای هاشمی را بیامرزد. ایشان با اینکه به مدت هشتسال رئیسجمهور کشور بودند و سن پایینی هم نداشتند اما بسیار پرتحرک بودند. آقای هاشمی از نظر هوش مدیریتی و درک مسائل به اندازهای توانمند بودند که کسی نمیتوانست ایشان را فریب بدهد. اگر کسی میخواست شرایط را برای آقای هاشمی به شکلی ترسیم کند که غیرواقعی باشد ایشان مچ آنها را میگرفت. حتی مهندسان پروژههای زیربنایی گاهی در مقابل سوال و جوابهای آقای هاشمی به مشکل برمیخوردند و توان پاسخگویی نداشتند. آقای روحانی باید این نکته را در نظر داشته باشد که جای آقای هاشمی قرار گرفته است. نکته دیگر اینکه اقدامات آقای هاشمی بهموقع و حساب شده بود. بهعنوان مثال در سال1374 ما تورم 49درصد را در کشور تجربه کردیم. با این وجود در طول یکسال با درایت آقای هاشمی این رقم به 23درصد رسید. عاقلانه این بود که آقای روحانی برای بار دوم به میدان نمیآمد. اگر هم میآمد باید یک کابینه قوی تشکیل میداد. کابینهای که توانایی حل مشکلات مردم و بهخصوص مشکلات اقتصادی را میداشت.
اگر آقای روحانی در دور دوم وارد صحنه انتخابات نمیشدند تلقی شکست و ناتوانی ایشان در بین افکار عمومی ایجاد میشد. آیا این چنین نبود؟
شرایط به هر شکلی بود از وضعیت امروز بهتر بود. برخی عنوان میکنند به محض اینکه برجام با خروج آمریکا سرنوشت نامعلومی پیدا کرد کار آقای روحانی گره خورد. بنده این تحلیل را قبول ندارم. 80درصد ظرفیت اقتصاد ایران داخلی است و تنها20درصد به خارج از کشور بستگی دارد. مدافعان دولت آقای روحانی برجام را فتحالفتوح مینامیدند و معتقد بودند برجام میتواند بسیاری از چالشهای اقتصادی ایران را از بین ببرد. واقعیت این بود که برجام پوششی برای ناکارآمدی دولت بود. به همین دلیل نیز هنگامی که برجام به نتیجه مطلوب نرسید ناکارآمدی دولت خود را نشان داد.
البته دولت آقای روحانی دارای محاسنی هم بوده است. از جمله آرامش کشور، کاهش تنش داخلی و عدم جنجالآفرینیهایی که در دولت احمدینژاد به یک عادت تبدیل شده بود و هر روز برای کشور هزینهتراشی میکرد. این مسأله را میپذیرید که باید نقاط قوت و ضعف دولتها را به صورت یکسان در نظر گرفت؟
حاشیههای دولت آقای احمدینژاد کارنامه سیاهی است که از ایشان باقی گذاشته است. با این وجود این حاشیهها وجه غالب دولت ایشان نبود. البته بنده در مقام دفاع از دولت احمدینژاد نیستم و شرایط دولت آقای روحانی و آقای احمدینژاد برای مدیریت کشور را متفاوت میدانم. ما در دوران آقای احمدینژاد درآمدهایی داشتهایم که به دلیل سوءمدیریت و تصمیمات اشتباه از دست دادهایم. ما میتوانستیم در دوران احمدینژاد بار کشور را ببندیم و بسیاری از مشکلات را حل کنیم، اما با مدیریت ناکام احمدینژاد مواجه بودیم و نتوانستیم به این مهم دست پیدا کنیم. این وضعیت بهخصوص در دوسال پایانی دوره دوم ریاستجمهوری آقای احمدینژاد وجود داشت و کشور با حاشیههای زیادی همراه شد. با این وجود مشاهده میکنیم که دور دوم ریاستجمهوری آقای روحانی از ابتدا با حاشیه همراه میشود.
با چشماندازی که پیشروی کشور وجود دارد آرایش سیاسی منتهی به انتخابات مجلس را چگونه تحلیل میکنید؟ آیا جریانهای سیاسی میتوانند فضای پرشوری ایجاد کنند؟
آن چیزی که مشخص است این است که مجلس دهم مجلس ناکارآمدی بود و مردم نیز این وضعیت را مشاهده کردند. به همین دلیل نیز در انتخابات آینده مردم دوباره از جریان انقلابی حمایت خواهند کرد و سهم اصلاحطلبان از کرسیهای مجلس کم خواهد بود. حتی اگر اصلاحطلبان با نیروهای درجه یک خود نیز در صحنه انتخابات حضور پیدا کنند به دلیل اینکه حامیان آنها از انگیزه کافی برای حضور در انتخابات برخوردار نیستند احتمال پیروزی پایینی خواهند داشت. شواهد و قرائن نیز نشان میدهد که در درون جریان اصلاحات برای انتخابات آینده اختلافاتی بروز کرده است. بنده از این وضعیت خوشحال نیستم و معتقدم باید از ظرفیت نظام برای تقویت مجلس استفاده کرد و نهتنها یک جریان سیاسی. بنده فقدان حضور شخصیتهای کارآمد اصلاحطلب در مجلس را نمیپسندم و معتقدم این مسأله به کارآمدی مجلس ضربه خواهد زد.