ناهید با شیطنت هایش من را نابود کرد! | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۴۴
کد خبر: ۳۳۴۳۰۲
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۷ - ۱۲ شهريور ۱۳۹۷
یک زن معتاد سر راهم قرار گرفت و مرا به حال و روز سیاه نشاند. البته باید بگویم خود کرده را تدبیر نیست و خودم کردم که لعنت بر خودم باد. زندگی خوب و آبرومندانه‌‌ای داشتم.
 
همسرم یک خانم به تمام معنا بود. با قناعت و یکرنگی‌اش توانستیم روی پای خودمان بایستیم. پدرش هم زیر پر‌و‌بالمان را گرفت و با تولد فرزندمان‌، زندگی‌مان شیرین‌تر شد. همسرم مشغول ادامه تحصیل شد و من هم سرگرم کار بودم. متأسفانه با یکی از همکارانم صمیمی شدم. ما بعد از وقت اداری‌، با هم این‌طرف و آن‌طرف می‌رفتیم. رفاقت با این دوست ناباب قبح خیلی از مسائلی که قبل از آ‌ن برایم شرم‌آ‌ور بود را ریخت و از بین برد. کم‌کم پایم به شب‌نشینی‌هایی باز شد که بساط دود و دم و به قول دوستان‌، جام آ‌ب شنگولی‌اش هم جور بود.
 

 
اصلاً نفهمیدم چطور معتاد Addicted شدم. همسرم خیلی نگران بود و سعی داشت به من بفهماند که به بیراهه می‌روم. فایده‌ای نداشت‌، احترام همسرم را زیر‌پا گذاشتم و قلب Heart مهربانش را شکستم‌. اگر چه او تا آ‌خرین لحظه احترام من و رازم را نگه داشت و ثابت کرد که یک زن محترم است‌.
 
حالا که فکر می‌کنم قدرش را ندانستم و لیاقتش را نداشتم. مشکل ما از روزی به اوج خود رسید که همسرم فهمید زنی معتاد به نام ناهید که بسیار شیطنت می کرد را به عقد‌موقت خودم در‌آ‌ورده‌ام. من یک‌روز که برای خرید مواد‌مخدر رفته بودم با این زن آ‌شناشدم‌. او را تا نزدیک خانه‌اش رساندم. می‌گفت مطلقه است و برای فراموشی درد و غم روزگار به مصرف مواد‌مخدر روی آ‌ورده است.
 
من بیشتر وقت خودم را با این زن می‌گذراندم و همسرم که دیگر آ‌ن همه توهین و تحقیر را نمی‌توانست تحمل کند مهریه‌اش را بخشید و طلاق گرفت. پد‌ر، مادر و برادرانم بعد از جدایی ما، مرا طرد کردند. من برای همسرم پیغام فرستادم که برگردد، اما با خودم می‌گفتم باید او پا پیش بگذارد.
 
حدود ٧یا ٨ماه گذشت. ارتباطم با زن معتاد نیز قطع شد. دوستم می‌گفت در این چندماه همسرت به سر عقل می‌آ‌ید و می‌فهمد که باید اندازه دهانش حرف بزند. اما هیچ خبری از او و بچه‌ام نبود. چندماه دیگر هم سپری شد. از مادرم خواستم به خانه پدر‌زنم برود و صحبت کند. اما همسرم حاضر نشد او را ببیند و حالا هم برایم خبر آ‌ورده‌اند قصد دارد ازدواج کند. مثل دیوانه‌ها شده بودم. همراه برادرم چندروزی به مسافرت آ‌مدیم تا حال و هوایی عوض کنم. خانه یکی از اقوام بودیم، نصف شب حالم بد شد‌. از خانه بیرون آ‌مدم و قدم می‌زدم که گشت کلانتری ٢٨به من مظنون شد. من زندگی‌ام را از دست دادم و حساب و کتاب‌هایم در زندگی‌، درست از آ‌ب در نیامدند. امان از غرور و ندانم‌کاری که مرا به روز سیاه نشاند.

رکنا
برچسب ها: ناهید ، شیطنت
عکس روز
خبر های روز