محسن صفاييفراهاني درباره شکلگيري هسته سخت در ميان اصلاحطلبان گفت: جريان اصلاحات البته ميتواند رنگينکمان نباشد، اما من با هر اقدام غيردموکراتيکي مخالف هستم؛ يعني اگر قرار است هر اتفاقي رخ دهد، بايد نهادهاي اصلاحطلبي در آن مشارکت داشته باشند و هر هستهاي بخواهد بهوجود آيد، بايد جميع نظرات در آن دخيل باشد، چون کار ديگري انجام شود باز هم انتصابي ميشود. هر نهاد انتصابي امروز جواب نميدهد؛ يعني امروز تنها نهادي که انتخابي باشد و براساس يک مکانيسم جمعي و با خرد جمعي انتخاب شده باشد، ميتواند جواب دهد. بديهي است که اگر هسته سالمي به وجود آيد و تلاشش در جهت اعتلاي اصلاحطلبي در کشور باشد، ميتواند به مردم در شرايط کنوني اميد بيشتري دهد. بنابراين اگر قرار است هستهاي هم شکل بگيرد، بايد براساس يک مکانيسم انتخاباتي باشد. نميشود که عدهاي را شما خودتان بچينيد؛ حالا چه اين چهرهها جوان يا شاخص باشند. امروز جامعه به قدري از طريق فضاي مجازي اطلاعات دارد که به راحتي افراد شناخته ميشوند و مردم شناخت کافي نسبت به آنها دارند، بنابراين ميتوان با يک انتخابات منطقي يک هسته متشکل را به وجود آورد که بيايد و روي جريان اصلاحطلبي کار مؤثر انجام دهد.
اصلاح اصلاحات ميانمدت است
به گزارش روز نو : صفاييفراهاني درباره موضوع اصلاح اصلاحات هم گفت: به نظر من راهحل رفع انتقادات مردم اين موضوعات نيست. مردم که همه سياسي نيستند، مردم ميخواهند زندگي خود را بکنند. مردم اگر امروز ناراضي هستند، از نتايجي است که عامل ميشود زندگي راحتتري نداشته باشند و ناراضي هستند. آنها با همه مسائل سياسي درگير نيستند و مانند شما مدام مسائل سياسي را مورد تجزيه و تحليل قرار نميدهند. آنها ميخواهند زندگي عادي خود را داشته باشند، ميخواهند صبح سر کار بروند و شب برگردند و ميخواهند زندگيشان بچرخد. بديهي است که يک حرکت سياسي امروز نتيجه آن فورا به مردم برنميگردد. نتايج طرحهايي مانند اصلاح اصلاحات معمولا ميانمدت است؛ يعني در ميانمدت نتيجه ميگيريد اما در کوتاهمدت اين نتيجه را نميگيريد.
او درباره ائتلاف بين اعتداليها و اصلاحطلبان در سال 92 هم گفت: بستگي به اين دارد که ائتلاف را به چه معني نگاه کنيم و چه ائتلافي ميتواند شکستخورده باشد يا شکستخورده نباشد. از اين بعد ميتواند شکستخورده باشد که نتايج مطلوبي نداشته است. از اين بعد که قولهاي بيخودي به مردم داده شده و نبايد اين قولها داده ميشد. همانطور که گفتم مردم سياسي نيستند، زماني که به عنوان نمونه فردا ميگوييد که حقوقها را اضافه ميکنيم، کاري به اين ندارند که شما اين قدرت را داريد يا نه، روي اين قول حساب باز ميکنند. پس شمايي که داريد اين قول را ميدهيد، بايد ببينيد که ابزار اين قولدادن را داريد يا نه، بعد بايد آن قول را بدهيد. اگر ابزار اجرائيشدن آن قولها را نداريد، بايد بدانيد که داريد در ذهن مردم نهال منفي ميکاريد. اين باعث شده که مردم امروز مشکل داشته باشند. او درباره نقد به دولت روحاني هم گفت: ببينيد، وعدههاي محققنشده دولت آقاي روحاني عمدتا سياسي است؛ يعني باز هم به شرايط مردم بازنميگردد. به عنوان مثال فرض کنيد که آقاي مهندس موسوي يا آقاي کروبي از حصر خارج شوند، خب، خيلي خوب است اما مشکل مردم را حل نميکند. به عنوان مثال مردم از اين موضوع خوشحال ميشوند. مانند برد تيم ملي است که وقتي به آن طرف دنيا ميروند و پيروز ميشوند مردم خوشحال ميشوند اما مشکل مردم که حل نميشود. شايد به مردم يک انرژي جديد و روحيه بدهد اما اين نميتواند بلندمدت باشد. چون بحرانهايي که در زندگيشان به وجود آمده آنقدر روي آنها تأثير منفي ميگذارد که اين شادي بهزودي پاک ميشود و بار ديگر به معضلات و مشکلاتي که از قبل داشتهاند بازميگردند... انتقاد به دولت روحاني به معني تخريب آن نيست بلکه به آن معناست که آقا توجه کن و سيستمت را اصلاح کن.