پیش از تشکیل دولت دوازدهم بسیاری از اصلاحطلبان و حامیان رئیسجمهور بر لزوم تغییر ۵۰ تا ۷۰ درصدی در کابینه و مجموعه مدیران دولتی تاکید داشتند، اما کابینه دوم روحانی بسیاری را به این تحلیل رساند که وی قائل به ثبات مدیریتی است و کمتر تغییر در مجموعه دولتش به چشم خواهد خورد. حال پس از گذشت یکسال و عملکرد منفعل دولت در بخشهای مختلف این بار نه اصلاحطلبان، بلکه خود رئیسجمهور به سخن آمده و از لزوم تغییر در دولت سخن به میان میآورد. گرچه برخی مطرح میکنند که روحانی منتظر است تا تکلیف چند وزارتخانه تفکیکی در دولت روشن شود تا آن زمان تغییرات لازمه را انجام دهد. البته تقریبا اکثر منتقدان عملکرد دولت براین امر متفقالقولاند که با تغییر چند وزیر مشکل دولت حل نخواهد شد بلکه باید تغییرات رویکردی در دولت دوازدهم صورت پذیرد. رئیسجمهور باید آن دسته از مدیرانی که ولو از اطرافیان خود او نیز باشند، اما حرکت دولت را مختل میکنند کنار گذاشته و نیروی جوان و با نشاط بر سر کار آورد. مردم با رأی به روحانی در سال گذشته رأی اعتماد خود به او و هیات دولتش دادند. حال نوبت اوست که به مطالبات مردم پاسخ دهد. برای بررسی تغییرات در دولت، سخنان اخیر رئیسجمهور و فیلترینگ فضای مجازی، با مرتضی مبلغ معاون سیاسی وزارت کشور دولت اصلاحات و عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
به گزارش روز نو : اصلاحطلبان به کرات به لزوم تغییرات در دولت اشاره کردهاند، با توجه به اینکه رئیسجمهور نیز اخیرا در چند نوبت بدین مساله پرداخته، تغییرات در دولت را چگونه ارزیابی میکنید؟
اینکه رئیسجمهور از ابتدای امسال در مواجهه با مدیریت ارشد کشور و کابینه خود رویکرد جدیدی را در پیش گرفته باید استقبال کرده و فرصت مغتنمی به حساب آوریم. بالاخره وی پس از مدت طولانی متوجه این امر شده یا اگر میدانسته به طور جدی وارد این بحث شده است. نکته مهم این است که این مساله فقط نباید در حد صحبت و شعار بماند بلکه باید جنبه عملیاتی به خود گیرد. عملیاتی نشدن این مساله خسارات زیادی خواهد داشت از جمله اینکه به سخنان مطرح شده در خصوص عملگرا نبودن رئیسجمهور دامن زده میشود و در لایههای مختلف جامعه رسوخ پیدا میکند. اما بالعکس اگر تغییرات جنبه اجرایی و عملیاتی به خود بگیرد نشان خواهد داد که این حرفها شایعه است و رئیسجمهور بر روی حرفی که زده محکم ایستاده و عمل میکند. تحقق این امر نیز صرفا در گرو تغییر وزرا نیست، به نظر من پیش از آن باید سازوکارهایی طراحی شوند تا وزرا و مدیران ارشد کشور پایش شوند و بر روی رفتارهایشان نظارت مستقیم صورت گیرد. باید متناسب با آن چیزی که از آنها توقع میرود از لاک دفاعی خود خارج شوند، مواضع فعال و سازندهای و ارتباط دو سویهای با مردم، احزاب و نهادهای مدنی در پیش گرفته شود. اگر این پایش و بازنگری به اینجا رسید که برخی از این مدیران توانایی لازم را برای کار ندارند حتما باید تغییر پیدا کنند، این تغییرات نیز نباید طولانی شود و سریع باید اقدام شود. نکته دیگر این است که با توجه به اینکه در اثر فشارهای روانی که طی این سالها جریان داشته در اثر انتخاب برخی مدیران ناشایست که به روحیه محافظهکاری دامن زدند به تدریج فرهنگ مدیریتی منفعل و محافظهکار بر فضای مدیریتی کشور حاکم شده است. از این جهت باید تیمی تشکیل شود تا سازوکارهای برون رفت از فرهنگ انفعال را تهیه و تنظیم کند و به مرحله اجرا در آورد. صرف تغییر مدیران کفایت نمیکند مصلحت جامعه و دولت در این است که حتما باید فضای فرهنگی متفاوتی بر فضای مدیریتی کشور حاکم شود و این نیاز به طراحی سازوکارهایی دارد که بشود بر این موضع فائق آمد و فضای بانشاط، شجاعانه و قوی را بر مدیریت کشور حاکم کرد تا بتوان روند سازنده و مناسبتری را در پیش گرفت. این روند موجب خواهد شد تا جریانهای افراطی نیز به لاک دفاعی فرو بروند.
بسیاری مطرح میکنند که رئیسجمهور با رصد فضای ارتباط با حاکمیت و اختیاراتش از برخی وعدههای خود عقب نشینی کرده و در جهت تحقق آنها قدمی بر نمیدارد. ارزیابی شما چگونه است؟
بله؛ این فضا در جامعه وجود دارد و به شدت بدان دامن زده میشود. از همان ابتدای روی کار آمدن دولت مشخص بود که این دولت دشمنان قسم خورده زیادی دارد. متاسفانه کشور ما به این مصیبت مبتلاست که افراطیون میدانداری میکنند، قدرت نفوذ دارند و اجازه نمیدهند که در در جامعه و میان قوا همافزایی و تعامل سازنده صورت بگیرد. به هر حال رئیسجمهور چارهای جز اتکا به توانمندیهای خود و رأی مردم ندارد، اینها جزء مفروضات جامعه امروز است. بخشهایی از مخالفان دولت به هیچ عنوان ملاحظه منافع ملی، دولت و ملت را نمیکنند و فقط به دنبال منافع باندی خود هستند و در این راستا دست به هر کاری میزنند و از اینکه با تندروهای آمریکایی و صهیونیستی در تخریب و تخطئه دولت همنوا و همآوا شمرده شوند، ابایی ندارند. در چنین شرایطی دولت باید به مدافعان اصیل خود تکیه کند تا بر مشکلات فائق آید و اعتماد عمومی را جلب کند. اگر چنین کاری صورت نگیرد دولت به سرعت به فروپاشی سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی مبتلا خواهد شد و دود آن علاوه بر اینکه در چشم دولت خواهد رفت کل نظام و کشور نیز متضرر خواهند شد. من فکر میکنم همان چیزی که آقای روحانی چندین بار در طول سال جاری بدان اشاره کرد مبنی برحاکمیت فضای مدیریتی فعال، شجاع و کارآمد بر کشور باید جنبه اجرایی و عملیاتی به خود گیرد. این امر موجب ایجاد فضای بانشاطی خواهد شد که مدیران بتوانند ارتباط سازنده و اعتماد بخشی با مردم برقرار کنند و واقعیتها را به مردم بگویند و سعی کنند مطالبات را متناسب با واقعیات تنظیم کنند و به طور شبانه روزی در راستای حل مشکلات کشور تلاش کنند. در این راستا دولت و مدیران ارشد باید بتوانند با بدنه فرهیخته اجتماعی ارتباط برقرار کرده و از نظرات اندیشمندان و فعالان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بهره ببرند و تلاش کنند به دریای جامعه مدنی اتصال برقرار کنند و از ظرفیتهای آنها بهره گیری کنند. این شرط لازم امروز برای مدیریت اجرایی کشور است تا بتواند خود را از لاک دفاعی خارج کند.
برخی مطرح میکنند تغییرات در دولت باید در رویکرد دولت و اطرافیان رئیسجمهور صورت گیرد و برای این کار به چهرههای نزدیک و حلقه اول اطرافیان آقای روحانی نظر دارند.
مهم این است که باید این اتفاق و تغییر اساسی رخ دهد چراکه دیگر نه ما، بلکه خود رئیسجمهور به کرات اعلام کرده و خیلی قاطعانه درباره تغییرات سخن گفته است. از این جهت اگر قرار باشد که این مساله رخ دهد باید نکات اندیشمندان و صاحب نظران و هشدار آنها شنیده و جدی گرفته شود. برخی از مدیران باید به گونهای دیگر با جامعه روبهرو شوند و ارتقای کارآمدی داشته باشند چون دیگر فرصتی برای مماشات باقی نمانده است. امروز اصلاحطلبانی که مهمترین و صادقانهترین پشتیبانان این دولت بوده و هستند بهخاطر رفتار انفعالی مدیران دولتی نمیتوانند از دولت دفاع کنند و این دفاع گاهی به ضد خود تبدیل میشود. آقای روحانی باید بیش از همه به این نکته واقف باشد که به نظر میرسد متوجه این امرشده است. اگر به سرعت اتفاقات مثبت امید بخش و اعتماد ساز رخ ندهد، با توجه به جنگ روانی مخالفان سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی از بین خواهد رفت. رئیسجمهور باید این تغییرات را از جاهای مهمتر و اساسیتر شروع کند تا این اعتماد عمومی بازسازی شود و روند سازندهتر و مناسبتری بر امور اجرایی کشور حاصل شود.
در هفتهای که گذشت فیلترینگ پیامرسان تلگرام بازخوردهای بسیاری در جامعه داشت و بسیاری از هجمهها از سوی عوام به سوی دولت هدایت شد، به نظر شما با توجه به اینکه این مساله در حیطه اختیارات دولت است رئیسجمهور به عنوان رئیس شورای عالی امنیت ملی و فضای مجازی نباید از بالا بدین مساله ورود کند؟
اگر بخواهیم قضاوتی منصفانه داشته باشیم دولت نقشی در فیلترینگ تلگرام نداشته است. بسیار بدیهی و روشن است که حفظ و حراست از گردش آزاد اطلاعات و فضای مجازی یکی از دستاوردهای بزرگ دولت در 5 سال گذشته بوده است. در این راستا دولت اجازه تحمیل اندیشههای مخالف این امر را نداده و تا همین الان نیز مقاومت کرده، اما متاسفانه شرایط کشور به گونهای است که در کشور با دو نظر و نگاه و طرز تلقی کاملا متفاوت، متخالف و متضاد مواجهیم. یک نظر بر این است که باید گردش آزاد اطلاعات و شبکههای اجتماعی بهشدت کنترل شده و نظارت همه جانبه صورت گیرد، اما نگاه دیگر معتقد است که این روش پاسخ نمیدهد و باید روش دیگری مورد استفاده قرار گیرد. مشکل به اینجا باز میگردد که این اختلاف در سطح حاکمیت وجود دارد و بالاخره قدرت در دست حاکمیت است و بخشهایی که نظر متفاوت دارند میتوانند به گونهای اعمال قدرت کنند. از این جهت من معتقدم امروز باید 2 اتفاق بیفتد، بهجز اینکه جامعه مدنی و فعالان اجتماعی باید روشنگری خود را انجام دهند، اما دولت و رئیسجمهور باید سعی کنند حقایق و مشکلاتی که با آن مواجهاند را خیلی سازنده و صمیمانه به مردم بگویند و در عین حال تا آنجا که میتوانند تلاش کنند تعهدی که به مردم دارند را با تمام وجود پاسداری کنند. در کنار آن نیز از طریق تعامل و گفتوگو با سایر اجزای حاکمیت بدانها نشان دهند که روشی که پیش گرفتهاند به ضد خود تبدیل خواهد شد و سرمایه اجتماعی را تخریب، اعتماد عمومی را سلب و مردم را جری خواهد کرد. با این کار مردم به سراغ راههای بدیلی میروند که ضرر آن بسیار بیش از آن چیزی است که اکنون در جریان بوده است. فیلترینگ و محدودیت به هیچ وجه نمیتواند نظر حکومت را تامین کند و به نفع کشور و جامعه نیست. دولت باید به جامعه اطلاع رسانی کند که چه تعاملاتی را انجام داده یا در جریان است تا جامعه نیز در جریان قرار گیرد. فکر میکنم اگر این حرکت دو سویه اتفاق بیفتد آینده عملکردی بهتری پیش روی دولت قرار خواهد گرفت.
برخی معتقدند که اگر دولت به حدی که تمرکز خود را در برجام و حواشی آن قرار داده به سایر حوزهها نیز توجه میکرد اکنون شرایط کشور به گونه دیگری بود، به نظر شما خروج آمریکا از برجام چه میزان بر سیاست داخلی ایران تاثیر خواهد گذاشت؟
من فکر میکنم آمریکا در طول یک سال گذشته به گونهای عمل کرده که درعمل از برجام خارج شده است. از این جهت که تحریمهای جدیدی اعمال کرده و به برجام متعهد نمانده و کاری را که قرار بود بعد از خروج از برجام انجام دهد در سطح وسیعی قبل از خروج از برجام انجام داده است. این نکتهای است که باید بدان توجه شود چون نقطهای که احتمالا آمریکا از برجام خارج شود نقطه عطف مهمی نیست. گرچه ممکن است پس از خروج آمریکا مسائلی رخ دهد یا آنها تحریمهای جدیدی را وضع کنند یا انعکاس خروج از برجام در ایران یا سایر کشورها معادلات جدیدی را بهوجود آورد. به هر حال اینکه همه چیز به 22 اردیبهشت وصل شده که اگر آمریکا از برجام خارج شده گویی اتفاقات عجیبی رخ خواهد داد کاملا غیرواقعبینانه است. البته اگر منصفانه قضاوت کنیم اینکه گفته میشود دولت همه تخم مرغهای خود را در سبد برجام چیده صحیح نیست. بله برجام مقداری بزرگنمایی شد، اما بیش از همه مخالفان برجام و دولت تلاش کردند که برجام را به یک موضوع بسیار تعیین کنندهتبدیل کنند. دلواپسان چون اساسا مخالف دولت بودند از طرفی اجازه ندادند دولت بهره برداری خود را از توافق داشته باشد و از سوی دیگر با تندروهای صهیونیست و آمریکایی همنوا شدند و برجام را بیش از حد بزرگ کردند. البته دولت نیز در این زمینه کوتاهیهایی داشته و کمتر واقعبینانه به این موضوع نگریسته است. از این جهت به جای اینکه بگوییم دولت تمام تمرکز خود را معطوف به برجام کرد میتوان گفت، توجه زیادتر از حد معمول به برجام انجام شد که به دلیل کارشکنیهای داخلی و خارجی نتایج لازم حاصل نشد. البته نباید از یاد برد که برجام با تمام نقاط ضعف و کارشکنیهایی که در آن صورت گرفته کشور را از بحران قطعی نجات داد. نباید از یاد برد که اگر برجامی نبود اساسا صادرات نفتی نداشتیم و ممکن بود صادراتمان در حد نفت در برابر غذا و دارو قرار گیرد. امروز ما نه تنها به جبران کمبود صادرات قبل از برجام پرداختیم بلکه مقداری بیش ازآن را صادر میکنیم. در نظام بانکی که در زمان تحریم صددرصد قفل شده بود امروز گشایشهای نسبی اتفاق افتاده است. گرچه همچنان اشکالاتی در نظام بانکی وجود دارد، اما به هر حال در حد امرار امور روزمره این گشایشها وجود دارد و همینطور تعاملاتی که با سایر کشورها بهوجود آمده همه از این توافق بهدست آمده است. به هر حال مهم این است که دولت باید با ارتقای سیستم مدیریتی خود بتواند سناریوهای مختلفی را طراحی کند تا از این بحران بیرون برود و به تدریج به مطالبات عمومی پاسخ دهد.
برخی روایتها حاکی از این است که شهردار تهران از جایی غیر از شورای شهر انتخاب میشود، موید این مطلب نیز اظهارات برخی نمایندگان مجلس یا اعضای شورای شهر است؛ تحلیل شما از این مساله چیبست؟
من معتقدم مساله خیلی روشن است، نتیجه پیروزی حماسی و شگفت انگیزی که در انتخابات سال 96 در ریاست جمهوری و شوراها رخ داد به نحوی بود که بسیاری از کسانی را که برای گرفتن این طعمههای بزرگ دندانهای خود را تیز کرده بودند بسیار نگران ساخت. نباید از یاد ببریم که در یک دهه گذشته جریاناتی بر شهر تهران حاکم بودند که محصولاتشان را دیدیم که اخیرا چندین پرونده از سوی آقای نجفی، شهردار سابق تهران، تنظیم شد و به دستگاه قضائی تحویل داده شد و هنوز هم معلوم نیست که با این پروندهها چه خواهند کرد. مشکلات، بدهیها، سوء استفادهها و فسادهای عجیب و غریبی که رو شده نشان میدهد که جریان به این سادگی نیست. برای اینکه اجازه ندهند اصلاحطلبان بتوانند کار خود را به درستی انجام دهند پس از انتخابات تحرکات گستردهای شروع شده است. در اینجا چند معادله مطرح است. نخست، بحث کسانی که صاحب منافع بسیار گسترده و عظیم در نهادهای شهری بودند که با به خطر افتادن منافعشان یا آشکار شدن مفاسد احتمالی گذشته تحرکات تخریبی خود را شروع میکنند که نتیجه آن احتمال روشدن مفاسد را از بین میبرد. از طرف دیگر اصلاحطلبان به طور کامل در کلان شهرها رأی آوردند و طبعا مخالفان قسم خورده آنها تلاش میکنند که اجازه ندهند آنها در این زمینه موفق شوند. در طول ماههای گذشته عملیات روانی گستردهای شکل گرفته که به دونکته اشاره شده معطوف است. گرچه این تحرکات از جهتی طبیعی بهنظر میرسد، مهم این است که 2 اتفاق باید توسط اصلاحطلبان رخ دهد. اول اینکه اصلاحطلبان مواظب باشند در زمین تندروها، افراطیون و مخالفان خود وارد نشوند و به گونهای عمل نکنند که وارد چالشهای بیاساس شوند و به دست خود به خود آسیب بزنند. از طرف دیگر هم اجازه دهند که شورا تصمیم بگیرد، بالاخره این شورا توسط مردم انتخاب شده و برای کارهای خود از جمله انتخاب شهردار مسئول است. کمک، مشاوره و همفکری خوب و لازم است، اما اینکه هر کس هر روز اظهار نظر یا مصاحبهای انجام دهد و جنگ روانی جدیدی راه بیندازد به هیچ وجه به صلاح جامعه و اصلاحطلبان نیست. همه باید نقطه نظرات خود را دلسوزانه مطرح کنند و شورا نیز تصمیم بگیرد. طبیعی است که شورا با مکانیزمی شفاف که از قبل اعلام شده به این 7 نفر رسیده است. هرگونه تحرکی که بخواهد نظم اعلام شده توسط شورا را بههم بزند تحرک مخربی است. این روند معقول باید ادامه پیدا کند و همه باید به شورا کمک کنند و تحرکات ضد شورا را خنثی کنند تا شورا در کار خود موفق باشد.
منتقدان شورا مطرح میکنند که اعضای شورا صرفا عمل کننده منویات احزاب مطبوع خود هستند، اعمال نظر شخصی ندارند و آبشخور انتخاب 7 گزینه شهرداری نیز همین مساله است. این موضوع را چطور تبیین میکنید؟
این یکی از نکات عجیبی است که از سوی برخی مطرح میشود و نوعی جنگ روانی و مغالطه بزرگی است که متاسفانه برخی از اصلاحطلبان نیز ناخواسته وارد آن شدند. این چه حرفی است که شورا تصمیم نمیگیرد؟ بالاخره روی زمین میبینید که 21 نفر عضو شورا رأی میدهند. این حرف اهانتی بزرگ به تک تک اعضای شورا است. عضو شورا چه منتسب به حزبی باشد چه نباشد منتخب مردم است و در فرایند شورا رأی میدهد. افرادی که میگویند که شورا هیچ ارادهای از خود ندارد متوجه تبعات سخنان خود نیستند. عضویت بسیاری از اعضای شورا در احزاب امری طبیعی است چون وقتی در جامعه انتخابات میشود احزاب نامزدهایی را مطرح میکنند و اعضای شورا نیز با احزاب خود تعامل و همفکری دارند. این وظیفه احزاب است که به اعضای خود که در نهادها حضور دارند کمک فکری و برنامهای بدهند. افرادی که این حرفها را میزنند ضد حزب عمل میکنند. امروز اجماع عمومی رخ داده که نظام مردمسالار بدون احزاب امکان پذیر نیست. اگر حزبی بخواهد قاعده را بههم بزند و ایجاد تشنج کند رفتار مضمومی است. اینها عمدتا جنگ روانی مخالفان و یا کم توجهی و غفلت بعضی افرادی است که وارد این بازیها میشوند. اگر شورا چهرهای کارآمد و ملی را پیدا کرد برسر او اجماع میکند. گرچه همه این 7 نفر که برگزیده شدند شایسته هستند. این سخنان وحدت اصلاحطلبان را نشانه رفته و درصدد است که میان اصلاحطلبان و شورا انشقاق ایجاد کند.
شما فشارهای بیرونی بر شورا را برای انتخاب شهردار تایید میکنید؟
بله این فشارها وجود دارد، اما درست نیست و شورا زیر بار نمیرود. اینکه فشارها وجود دارد و لابیهای گسترده صورت میگیرد امری طبیعی است. مهم این است که مجموعه شورا بتواند بدون توجه به این فشارها فرهیخته کار خود را پیش ببرد تا آنطور که شفاف با مردم حرف زدند و اعلام کردند کار را پیش ببرند تا وضعیت خوبی بهوجود آید.
با انصراف آقای انصاری لاری از کاندیداتوری گمانه زنیها اینگونه است که با وجود 1 یا 2 گزینه اصلی بقیه به مرور انصراف خواهند داد. چقدر با این گمانه زنیها موافقید؟
من این مساله را به این شکل قبول ندارم. ممکن است در ظاهر اینگونه باشد، اما واقعیت قضیه این نیست، در همان دور اول نیز گزینههای مختلفی مطرح بود منتها چون بنای شورا بر چهرهای بود که دارای ویژگیهای مختلف باشد آقای نجفی را به عنوان چهرهای ملی و صاحب صلاحیت انتخاب کردند. گرچه تا آخرین روزها نیز افراد مختلفی مطرح بوده و نهایتا شورا به این جمعبندی رسید. واقعا اینطور نیست که از قبل شخصی تعیین شود و به طور شکلی 6 نفر دیگر کنار او بگذارند. در دور جدید نیز از میان 28 نفر 7 نفر را برگزیدند که آقای حجتی نیز در میان آنها بوده که اتفاقا رأی او کمتر بوده است. اگر قرار بود که شهردار از پیش تعیین شده باشد که باید رأی آقای حجتی در شورا بیشتر میشد. بنابراین اینگونه تحلیلها غیر واقعبینانه است. اگر شورا تشخیص داد که آقای حجتی با توجه به سوابقش با معیارهای شورا تطبیق دارد نباید اتهامی زده شود که از پیش تعیین شده است. این مساله که یکی از کاندیداها انصراف داده به خودش مربوط است و دلیل نمیشود که چون یک نفر استعفا داده پس از قبل همه چیز تعیین شده است.