دختری که با سرقت پول پدرش فرار کرده بود سرنوشت شومی پیدا کرد.

با اشتباه بزرگی که مرتکب شدم خودم را درگیر مشکلات زیادی کرده ام و ناخواسته در دام پسر حیله گری افتادم که با چرب زبانی مرا خام کرد به طوری که از منزل فرار کردم و او به بهانه پس دادن پولم مرا مدتی در خانه اش نگه داشت و ... 

دختر 14ساله ای که به اتهام فرار Escape از منزل دستگیر شده بود به تشریح ماجرای سرقت Stealing و چگونگی فرار از منزلش پرداخت و به مشاور کلانتری گفت: مادرم در کارگاه خیاطی مشغول کار بود تا کمکی برای تامین هزینه های زندگی باشد او تا نیمه های شب کار می کرد و کمتر در منزل حضور داشت. پدر و مادرم اختلافات زیادی داشتند و بیشتر اوقات با یکدیگر دعوا می کردند؛ من و خواهر و 2 برادر دیگرم همواره شاهد مشاجرات لفظی و درگیری های آن ها بودیم و من از دیدن این صحنه ها خیلی رنج می کشیدم اما کاری از دستم برنمی آمد.

یک روز که از مدرسه به خانه برگشتم بحث و جنجال بین پدر و مادرم، با این جمله مادرم که «طلاقم» را می گیرم! دیگر خسته شده ام! خاتمه یافت. با شنیدن حرف های مادرم خیلی ناراحت شدم و تصمیم گرفتم از منزل فرار کنم با این تصور که شاید والدینم به خودشان بیایند و کمتر بحث و جدل کنند به مدت یک هفته به منزل دوستم بهناز رفتم.

پدر و مادر بهناز در قید حیات نبودند و او در بهزیستی بزرگ شده بود. با بهناز به یکی از شهرستان های اطراف شهر رفتیم و او اصرار می کرد در شهرستان بمانم تا پدرم نتواند مرا پیدا کند در آن جا با پسری آشنا شدم که از دوستان بهناز بود بدین ترتیب با بهزاد ارتباط تلفنی برقرار کردم و او مدعی بود که مرا دوست دارد و به زودی با من ازدواج می کند.

با وعده های «بهزاد» روزی که بهناز در خانه نبود از آن جا فرار کردم و به خانه بازگشتم. اوضاع منزلمان بهتر شده بود و سخنی از جدایی پدر و مادرم نبود. همه چیز خوب پیش می رفت تا این که بهزاد در تماس تلفنی از من خواست مبلغ 500هزار تومان برایش فراهم کنم، مرا راضی کرد که از کمد پدرم آن مبلغ را سرقت کنم.

آن روز با سرقت پول ها دوباره فرار کردم و به خانه بهزاد رفتم. به خاطر ترس از لو رفتن ماجرای سرقت، مجبور شدم مدتی را در خانه بهزاد بمانم اما از وعده پس دادن پول ها 4ماه گذشت و او مرا بازیچه خودش قرار داد تا این که یک روز به بهانه قرض گرفتن پول از دوستانش مرا به پارک برد و قرار بود تا به منزل دوستش برویم که دستگیر شدیم.

دختر نوجوان درحالی که اشک می ریخت ادامه داد: اینجا بود که فهمیدم آن ها به بهانه پس دادن پول هایم قصدسوء استفاده از مرا داشتند اکنون هم از کارهایی که انجام دادم پشیمانم چرا که در مدتی که از خانواده ام دور بودم خیلی سختی کشیده ام و به خاطر ترسی که از پدرم داشتم و همچنین پول هایی که از منزل سرقت کرده بودم جرات نمی کردم برگردم.

ای کاش خودم را بازیچه دست دوستانم قرار نمی دادم و درس و مدرسه ام را رها نمی کردم تا ...

ركنا