همسر اسحاق از او شکایت کرد! / امنیت جانی ندارم! | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۸
کد خبر: ۳۰۶۰۵۴
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۵ - ۰۳ اسفند ۱۳۹۶
دیگر زندگی با یک مرد الکلی برایم بسیار آزاردهنده است امنیت جانی ندارم و می ترسم حادثه جبران ناپذیری رخ دهد. امروز هم به طور اتفاقی از یک فرصت استفاده کردم و با فرار از چنگ همسرم به قانون پناه آوردم تا ...
، زن 27 ساله که کودک سه ساله ای را در آغوش می فشرد هراسان وارد کلانتری شد و با بیان این که از چنگ همسرم گریخته ام راز پنج سال زندگی توام با ترس و وحشت و کتک کاری را فاش کرد، گفت: هفت سال قبل با شور و شوق عجیبی وارد دانشگاه شدم می خواستم با ادامه تحصیل مسیر زندگی ام عوض شود اگرچه در یکی از رشته های کاردانی تحصیل می کردم اما دوست داشتم در مقاطع بالاتر ادامه بدهم و این گونه با فردی تحصیل کرده و شایسته ازدواج کنم. تازه بعد از پایان مقطع کاردانی خودم را برای آزمون کارشناسی آماده می کردم که «اسحاق» به خواستگاریم آمد. او تا سوم راهنمایی درس خوانده بود و خانواده ما هیچ شناختی از او و خانواده اش نداشتند.
تنها واسطه این خواستگاری که زن همسایه بود از پدر اسحاق به عنوان مردی ساده و با ایمان نام می برد که با کارگری و سختی روزگارش را می گذراند. 
پدرم وقتی این حرف ها را شنید گفت همین اندازه که پدرش مردی زحمت کش است و حلال و حرام را تشخیص می دهد کافی است چرا که حتما فرزندانش را هم خوب تربیت کرده و به همین دلیل بدون انجام هیچ گونه تحقیقی موافقت خودش را با ازدواج ما اعلام کرد.
این گونه بود که چند روز بعد من درحالی پای سفره عقد نشستم که درگیری و فحاشی هنگام برگزاری مراسم عقدکنان بین چند نفر از جوانان مهمان رخ داد. عده ای می گفتند از دوستان داماد هستند که به خاطر نوشیدن مشروبات الکلی از حالت طبیعی خارج شده اند. با این وجود اسحاق همه چیز را انکار کرد و گفت آن ها را نمی‌شناسد! 
درست یک هفته از ازدواجمان می گذشت که شبی بوی زننده مشروبات الکلی در فضای اتاق پیچید آن جا بود که فهمیدم همسرم مشروبات الکلی مصرف کرده است. آن شب درگیری لفظی بین ما درحالی رخ داد که او از حالت طبیعی خارج شده بود و من می ترسیدم بیشتر از آن ماجرا را کش بدهم. طولی نکشید که دریافتم اسحاق به مصرف مواد الکلی اعتیاد دارد. 
چندین بار تلاش کردم او را از این کار زشت بازدارم تا مصرف مشروبات را ترک کند اما موفق نشدم. وقتی موضوع را با خانواده اش مطرح کردم پدرش گفت: مسائل خانوادگی شما به ما مربوط نمی شود و ما در این گونه مسائل دخالت نمی کنیم.
تو باید زندگی خودت را اداره کنی! این در حالی بود که هر روز اخلاق همسرم وحشتناک تر می شد به طوری که یک بار درحالی که از خود بیخود شده بود، سعی کرد فرزند کوچک ام را از پنجره بیرون بیندازد. دیگر هر بار که از این زهرماری ها می نوشید مرا کتک می زد و داخل سرویس بهداشتی حبس می کرد.

کارش به جایی رسید که دیگر به راحتی در منزل مشروبات الکلی تهیه می کرد تا مجبور به خرید آن نباشد. کاری از دست من ساخته نبود . برای آخرین بار یک روز تمام مرا در سرویس بهداشتی حبس کرد که من بی هوش شدم. بعد از این حادثه Incident از یک فرصت مناسب استفاده کردم و با در آغوش گرفتن پسرم از چنگ او گریختم و به قانون Law پناه آوردم. اما ای کاش ..

ركنا
برچسب ها: امنيت جاني ، شكايت
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
عکس روز
خبر های روز