بهمن، ماه پیروزی انقلاب اسلامی فرا رسید. درآستانه چهلمین سال از انقلاب اسلامی بررسی روند پیروزی این انقلاب و احتمالاتی که میتوانست بر اساس رفتار رژیم پهلوی بهوسیله مردم در مقابل محمدرضا پهلوی به وجود آید، مورد بررسی انقلابیون 57 قرار میگیرد. هرچند در ابتدای پیروزی انقلاب برخی گروهها همچون نهضت آزادی خواهان شیوههای متمایزی از حکمرانی در قالب انقلاب اسلامی بودند، اما ملت ایران به رهبری امام خمینی بر طی مسیرخود تاکید کرد. امروز بسیاری از تحلیگران وکارشناسان و بهخصوص مبارزان علیه شاه اعتقاد دارند، انقلاب اسلامی امری اجتنابناپذیر درسال 57 بود زیرا محمدرضاپهلوی بهخاطر اجرای برنامههای توسعهای خود به چنان تکبری دچار شد که هرگونه حرکت مردم به سمت صندوقهای رأی را مسدود میکرد. در نتیجه مردم جز تغییر رژیم حاکم راهی نداشتند. روز گذشته حزب اتحاد، ملت نشستی را با حضور «عباسعبدی» و «بهزاد نبوی» فعال دانشجویی زمان انقلاب و چریک پیر برگزار کرد که نکات ارزنده ومتمایزی از این نشست قابل درک است.
توسعهاقتصادی واجتماعی منهای توسعه سیاسی
به گزارش روز نو :عباس عبدی در این نشست در پاسخ به این سوال که آیا روند اصلاحات در رژیم گذشته امکان داشت یا نه و چرا مردم و مخالفان شاه به جای اصلاحات، انقلاب را برگزیدند در جمع اعضای حزب اتحاد ملت گفت: زمانیکه قطره- قطره در یک کاسه آب ریخته میشود در ابتدا حجم آب کم است اما بعد از چندی آب از کاسه سرازیر میشود زیرا ظرفیت ظرف پرشده است. نظامهای سیاسی بسته نیز دقیقا به همین شکل است؛ زمانیکه دریک بخش از حکومت انسداد ایجاد شود، کل سیستم جامعه با اختلال مواجه خواهد شد. در پاسخ به این سوال که چرا رژیم شاهنشاهی دچار بحران شد؟ باید گفت: هرجامعهای روی چهار پایه استوار است و اگر قرار برتوسعه وپیشرفت جامعه باشد، این چهار پایه باید به یک اندازه رشد کنند. درغیر این صورت حتی با سهپایه محکم و یک پایه ضعیف، میز سقوط خواهد کرد. نظام شاه در بین سالهای42 تا 52 تحول عظیم اجتماعی و اقتصادی را در ایران به وجود آورد. رشد اقتصادی در آن مقطع درجهان بینظیر است. درمقاطعی بالای 14درصد رشد اقتصادی به وجود آمد، اما نرخ تورم درکل یک دهه جمعا به نرخ تورم 25درصد رسیده بود. طوری که درنتیجه این رشد، جهش شهرنشینی گسترده به وجود آمد. در حوزه آموزش و بهداشت هم رشد قابل ملاحظهای البته نه به اندازه رشد اقتصادی ایجاد شد. در این سالها نرخ نابرابری درآمدی(ضریب جینی) حدود 55درصد افزایش یافت. اما نکته کلیدی که درکنار این تحولات ایجاد شد و باعث به وجود آمدن انقلاب اسلامی گردید این بود که به میزانی که رشد اقتصادی و فرهنگی در یک جامعه به وجود میآید مشارکت سیاسی نیز لازم است. آزادی امری فانتزی برای جامعه نیست. زمانی که جامعه به رشد در زوایایی میرسد، دیگر دیکتهپذیر نیست و علاقهمند است از جایگاه و ظرفیت خود استفاده کند. درچنین شرایطی شاه باید به جمعکننده نظرات تبدیل میشد تا یک فرمانده. شاه در سالهای 52 و53 به لحاظ اقتصادی و فرهنگی دستاوردهایی داشت، اما به لحاظ سیاسی و ارتباطی عقب مانده بود. نهتنها مشارکت اجتماعی و احترام به آزادیها درآن زمان رشد نکرد، بلکه احزاب نیز طبقهبندی شدند و حزب رستاخیر به وجود آمد. در نتیجه بنیانهای سیاسی پهلوی، هر روز ضعیفتر میشد.
درآمد افسانهای و سقوط پهلوی
این تحلیلگر سیاسی در مورد عمده عاملی که درکنار فقدان توسعه سیاسی باعث سقوط حکومت شاهنشاهی شد، گفت درآمد نفتی سالهای52 و53 ناشی از جنگ اعراب و اسرائیل یکی از این علتها بود. ضمن اینکه جمعیت ایران تنها 30میلیون نفر بود. این درآمدها شکاف عمیقی را در سیستم به وجود آورد. دلارهای نفتی آنقدر قدرت به شاه داده بود که پایه سیاست ضعیفتر شد و از طرف دیگر تقاضا برای مشارکت سیاسی بالارفت. من که سال 53 وارد دانشگاه شدم با پرداخت مقداری پول ثبتنامکردم، اما زمانی که درآمدهای نفتی افزایش یافت، هرگونه دریافت وجه از دانشآموز و دانشجو حذف گردید و آموزش مجانی شد و باعث تحرک در این حوزه شد که این تحرک بقای خود را مبتنی برحضور و مشارکت در سیاست میدانست. اما شاه به هیچوجه اجازه اینکار را نمیداد. ضمن اینکه اگر مذاکرت اقتصادی شاه را مورد مطالعه قرار دهیم به این مهم دست خواهیم یافت که شاه تا سال52 طرفدار سازمان برنامه و بودجه بود. این سازمان از سال 1338 شکل گرفت و مسئول برنامهریزی برای توسعه کشور بود و همه وزارتخانهها و نخستوزیران با این سازمان رابطه مطلوبی نداشتند. شاه اما طرفدار سازمان برنامه بود و علت رشد اقتصادی در آن سالها همین طرفداری بود.اما از سال 52 فرایند تغییر کرد و دشمن اول سازمان برنامه شاه شد زیرا درآمدهای نفتی 3 برابر شده بود و راهی برای هزینه کرد آن وجود نداشت و سازمان برنامه مخالف هزینه کردن آن بودند و میدانستند آوردن پول خارجی به داخل بیماری هلندی را به وجود خواهد آورد. شاه چون قصد توسعه داشت به روسای سازمان برنامه فحاشی و آنها را کمونیست خطاب میکرد و عملا سازمان برنامه از فرایند سازمان برنامه توسط شاه حذف شد و تنها دوسال بعد در سال 55 به دوران بحران برق رسیدیم و مسیر توسعه متوقف شد. طوری که یکباره تورم به 25درصد رسید آن هم تورمی که طی یک دهه جمعا 25درصد بود. در نتیجه تمامی تخم کینههایی که شاه کاشته بود، علیهاش سر برآورد.
چرا هیچکس از پهلوی دفاع نکرد
عباس عبدی درادامه اظهار داشت: در آن مقطع شاه از ازهاری میپرسد افرادی که شبها علیه من شعار میدهند، عموما چهکسانی هستند، ازهاری پاسخ میدهد که خانواده من هم جزء همین افراد مخالفند! پس خود سیستم شاه نیز از او دفاع نمیکرد. این به دو علت بود: اول اینکه خود شاه تمام اختیارات را گرفته بود و دوم اینکه کسی را قبول نداشت نه تنها اطرافیان خود را مسخره میکرد، بلکه حتی اروپایی را هم به تمسخر میگرفت. پاتیل بزرگ نفت باعث شد عقل شاه در اداره کشور از بین برود. شاه در اواخر عمر خود تنها بود زیرا کسی را نزد خود نگاه نداشته بود.
پهلوی تمامی نهادها را کنارگذاشت
اتفاق بعدی که به وجود آمد این بود که شاه با اتکا به درآمدهای افسانهای نفت تمامی نهادها را حذف کرد؛ از سرمایهدارها تا روشنفکرها را یا خرید یا حذف کرد. تنها نهادی را که شاه نتوانست حذف کند یا بخرد نهاد دین بود. چون این نهاد دارای استقلال بود. از این منظر است که این روزها اصلاحطلبان مخالف بودجهگیری این نهادها از دولتها هستند. در آن زمان نهاد دین استقلال داشت که میتوانست بهخاطر استقلال خود در مقابل شاه ایستادگی کند. در زمان شاه که من و سعید حجاریان و سایر دوستان در «نازیآباد» به فعالیت میپرداختیم، چندان مورد ماخره از سوی ساواک نبودیم. چرا؟ چون قرآن در جلسات ما تدریس میشد اما در آن سالها دو گره از چپها در همین محله نازی آباد دستگیر شدند زیرا منشور... به جای قرآن داشتند.
اگر انقلاب نمیشد، سیستم با فروپاشی مواجه میشد
عباس عبدی در رابطه با پاسخ به این سوال که اگر انقلاب نمیشد احتمال چه اتفاق دیگری بود، گفت: اگر انقلاب نمیشد» بهطور یقین سیستم با فروپاشی روبهرو میشد. شاه زمانی که فرار کرد گفت:«6 ماه دیگر ایران ایرانستان خواهد شد، اما آن روی سکه را نخوانده بود و زمانی که قضیه پاوه به وجود آمد، ظرف چند ساعت آن ناآرامیها تمام شرد، زیرا نیروی آلترناتیو در مقابل شاه به شدت قدرتمند بود. درنتیجه انقلاب به وجود آمد نه فروپاشی. برای نمونه، در جنگ اول جهانی ترور ولیعهد اتریش، لایه روین ماجرا بود. اختلافات و تنشهای آن روز اروپا بین دول مختلف علت اصلی جنگ اول جهانی بود. هیچکس امروز نمیگوید آن ترور علت جنگ اول جهانی بود. آن ترور تنها یکجرقه بر انبار باروت بود. درمورد پدیدههای منفرد نمیتوان اظهارنظرکرد.
اصلاحات یا انقلاب؟
این تئوریسین جریان اصلاحات در پاسخ به این سوال که رژیم شاه که دچار سستی شده بود آیا تنها با انقلاب روبهرو میشد یا امکان اصلاحات نیز وجود داشت، گفت: اولا اصلاحات یا انقلاب تنها به رژیمهای مستقر سیاسی بستگی ندارد، بلکه به اپوزیسیون ومخالفان آن هم بستگی داد. مخالفان شاه افراد بسیار باسوادی بودند. اپوزیسیون زمان شاه بهدلایل مختلف به دنبال اصلاحات نبود. هنگامیکه انحرافی به وجود میآید و پایه سیاست ضعیف میشود براثر اتفاقی مردم و حکومت متوجه لنگیدن میشوند. از این مرحله به بعد این سوال به وجود میآید که باید به دنبال انقلاب رفت یا اصلاحات؟ در این مرحله بدترین وضعیت زمانی است که قصد تغییر سیاست دارد و این بدتر زمانی است که تغییر سیاست ندهد. این حکومتها در یک شرایط بد و بدتر قرار میگیرند نه خوب و خوبتر. بههمین علت است که همواره حکومتها تن به تغییر نمیدهند؛ از این مرحله به بعد فرایند فروپاشی شروع میشود. در این مسیر اگر اپوزیسیون قوی باشد، انقلاب خواهد شد و اگر اپوزیسیون قوی نباشد، فروپاشی به وجود میآید. اما بهترین روش آن است که اپوزیسیون در مسیری حرکت کند که به صرفه بوده و اصلاحات انجام شود که در آن زمان اینگونه نشد و انقلاب شد.
انقلاب اسلامی ادامه مسیرخیزش مردم از مشروطه
بهزاد نبودی نیز در این نشست با اشاره به تحلیلهای عباس عبدی درمورد موضوع جلسه هم اندیشی حزب اتحاد ملت گفت: بررسی ریشههای تاریخی انقلاب اسلامی و علل سیاسی آن محور سخنان من است. چریک پیر افزود: انقلاب اسلامی واقعهای جدا از گذشته خود نبود. متاسفانه برخی در سالهای اخیر انقلاب اسلامی را جدا از خیزشهای تاریخی ملت ایران دانستهاند و حداکثر پیشینه تاریخی انقلاب را 15 خرداد سال 42 اعلام میکنند اما من اعتقاد دارم انقلاب اسلامی ادامه انقلاب مشروطه است. به عبارت بهتر انقلاب اسلامی ادامه جنبشهای ضداستبدادی و استعماری ملت ایران است. تحرکات مردمی از جنبش مشروطه که جنبشی ضداستبدادی بود،آغاز شد و بعدها نهضت جنگل، قیامخیابانی و قیام محمد تقیخان پسیان به وجود آمد و در مرحله پیشرفته به نهضت ملی شدن صنعت نفت رسیده و بعد از آن به 15 خرداد 42 و در انتها به انقلاب اسلامی ختم شد. درنتیجه انقلاب اسلامی دارای شجرهنامه است. حوادث بعد از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی جزء شجره نامه انقلاب 57 محسوب میشود. انقلاب مردم ایران ضد استبدادی و استعماری بود.
زمان شاه وضعیت سیاسی چگونه بود؟
این فعال سیاسی اصلاحطلب با اشاره به اینکه برخی از جوانانی که چندان اطلاعاتی از رژیم گذشته ندارند، بعضا آن رژیم را دموکراتیک میدانستند. درحالی که درطول دوره پهلوی که باید رژیم مشروطه سلطنتی میبود و شاه باید در این رژیم سلطنت میکرد نه حکومت، شاه حکومت میکرد. درحالی که تاریکترین دوران استبداد سیاسی در دوران رضا شاه و محمدرضا شاه بود. درطول دوران رضا شاه و محمدرضا شاه حتی در مورد یک نفر حق انتخابات آزاد به مردم داده نشد. مرحوم مدرس در دورههای 5 و6 نماینده بود. از این دوره به بعد دیگر هیچنماینده واقعی که نماینده مردم باشد، نه شاه درمجلس وجود نداشت. درآن زمان جز انتخابات مجلس هیچگونه انتخاباتی وجود نداشت البته نمایندگان مجلس به نخستوزیران اعتراض میکردند اما هیچکدام از نمایندگان اجازه این اعتراض نیم بند را هم به دستگاه سلطان نداشتند. تنها در یک دوره در زمستان سال 32 فشار آمریکا در زمان کندی روی کشورهای جهان سوم بود که باید آزادی و حقوق بشر را رعایت کنند و به خاطر همین موارد آمریکا کمکهای خود را به ایران قطع کرد و مستشارهای خود را از ایران خارج کرد. البته نه اینکه آمریکا خواهان دموکراسیون در ایران باشد، بلکه به خاطر رقابت با شوروی بر دولتهای جهان سوم فشار میآورد. و گرنه در عربستان هیچگاه با رژیم استبدادی مشکل نداشته و ندارند. در آن زمان یک نفر از کاشان در یک رقابت سالم وارد مجلس شد. آن فرد مرحوم الهیار صالح سفیر ایران در آمریکا در زمان مرحوم مصدق و نماینده ایران در سازمان ملل بود و به این علت این فرد آزادانه به مجلس رفت چون آمریکاییها او را میشناختند. البته آن دوره مجلس 3 ماه بیشتر دوام نیاورد و منحل شد و مرحوم الهیار صالح 2 سخنرانی در آن مجلس انجام داد. در حال حاضر به برخی نهادها گله میکنند که چرا بهزاد نبوی رد صلاحیت شده است، درحالی که آن زمان بحث به اینجا نمیرسید و کسی اجازه پیدا نمیکرد که وارد مرحله ثبتنام شود. از قبل افرادی که باید به مجلس بروند مشخص شده بودند.
تاسیس حزب واحد؛ اوج استبداد
بهزاد نبوی درمورد تحرکات چند سال آخر شاه افزود: علاوه به محدودیتهای شدید در حکومت گذشته، شاه اعلام کرد که هیچحزبی جز حزب رستاخیز نباید باشد و اعلام تاسیس حزب واحد داد و اعلامیه داد که هرکس نمیخواهد عضو این حزب شود، از ایران بیرون برود. البته برونرفتن هم امکان نداشت. من درآن زمان از 43 تا 57 ممنوعالخروج بودم. شاه همه را خفه میکرد. همه از معلم تا پرستار و دکتر باید جاوید شاه گفته و دسته جمعی عضو حزب رستاخیز میشدند. در زمان رژیم گذشته استقلالی وجود نداشت. درعزل پهلوی اول، نصب پهلوی دوم، کودتای 28 مرداد سال 32 و بسیاری از وقایع دیگر انگلستان وآمریکا دخالت داشتند و در اسناد وزارت خارجه آمریکا این موارد وجود دارد. البته در آن زمان مردم عادی این مسائل را تشخیص نمیدادند، اما قشر روشنفکر و تحصیل کرده متوجه بود که این رژیم، رژیم دست پروده خارجی بود و نظام مستقلی در ایران وجود ندارد. به همین علت شعار استقلال، آزادی،جمهوری اسلامی اصلیترین شعار مردم ایران شد.
امکان اصلاحات نبود
بهزاد نبوی با اشاره به نهضت ملی شدن نفت و قیام 15 خرداد 42 و دهها مورد دیگر به سرکوبهای پهلوی اشاره کرد و برخی آزادیها درآن دوره را به علت فشار آمریکا دانست. وی گفت: محمدرضا شاه از شهریور20 تا 32 به علت اشغال خارجی قدرتی نداشت. درآن زمان با نهضت ملی شدن صنعت نفت روبهرو بودیم. سال 39 و 42 هم به علت تضاد آمریکا و انگلستان امکان به روی کار آمدن دولت مصدق به وجود آمد. البته فشارهای آمریکا برای دادن آزادی برای مقابله با کمونیستها در ایران در زمان کارتر یکی دیگر از دلایل انقلاب بود. در آن زمان رهبر انقلاب قدرت لازم را داشت و کار را تمام کرد و انقلاب را به نتیجه رساند. بنابراین انقلاب اسلامی بعد از سرکوب مبارزان اصلاحی به وجود آمد و رژیم کاری کرد که مردم به دنبال حرکت اصلاحی نروند و من دانشجو وارد مبارزه مسلحانه شدم. مرحوم بازرگان اعتقاد داشت انقلاب ایران دو رهبر داشت یکی امام و دیگری شاه با تحریک کردن جامعه علیه خود. در نتیجه همواره باید فضایی ایجاد کنیم که مردم از طریق صندوق رأی به سمت مسیر خود راه پیدا کنند.