در این سالها، تهران روز به روز به یک کارگاه ساختمانی بزرگ شبیه شده است که تناسب و سنخیتی با خواستها و زمینههای فرهنگی و مطالبات مدنی شهروندانش ندارد. نیاز ضروری تهران توجه به این نکته است که «شهر» با «کارگاه» متفاوت است. شهر محل تبادلات فرهنگی و مکان و عرصه پیگیری خواستهای مدنی شهروندانش است. نگاه کارگاهی و سازهای و غیر مدنی و غیر فرهنگی به مدیریت شهری تهران در همه این سالها، شهروندان را هر چه بیشتر با این شهر بیگانه کرده است. علاوه بر این، در همه این سالها بودجههای کلان و هنگفتی از سوی شهرداری تهران به مسائلی اختصاص داده شد که در حیطه صلاحیت مدیریت شهری نیست و سازمانهای توانمند و متعدد دیگری وجود دارند که وظیفه پرداختن به آن مسائل را دارند. این در حالی صورت میگرفت که شهر تهران بسیار کمبودها و نیازهای ضروری دیگری داشته و دارد که بودجه مناسبی در این سالها به آن تعلق نگرفته است. نمونهای از این نیازهای فوری و ضروری مربوط به بخش ایمنی است که در حادثه پلاسکو همگی متوجه آن شدیم و دیدیم که چه خلاهای جدی و حیاتی در این زمینه داریم. در کنار اینها، مدیریت غیرشفاف و غیر پاسخگوی این سالهای شهر تهران نیز به شهروندان اجازه اطلاع دقیق و روشن از آنچه پشت درهای بسته مدیریت این شهر انجام میشد را نداد. آش آنقدر شور بود که تعدادی از اعضای شورا اعتراض کردند که هیچ پاسخگویی به آنها درباره بسیاری از اقدامات انجام شده صورت نگرفته است. مسوولیت این عدم تغییر طولانی به دوش همه ما است. گویا تهران نیازمند تلنگری بود تا مهیای اقدام شود. حادثه پلاسکو تهران را به خود آورد. این حادثه هشدار و بیدار باشی بود که چشمهای همه دلسوزان را به روی معضلات و کاستیها و نواقص نوع مدیریت شهری تهران در این سالها باز کرد. در یک کلام، پلاسکو لحظه تصمیم بود.
اکنون تهران متوجه لزوم تغییر در مدیریت شهری شده است، تصمیم خود را گرفته است و دیگر نمیخواهد این نوع مدیریت ادامه یابد. نشانه این عزم جمعی هم نامنویسی چهرههای دلسوز و توانمند بسیار برای انتخابات شورای شهر است. در میان کسانی که ثبت نام کردهاند، افراد بسیاری را میتوان یافت که برای عضویت در شورای شهر توانمند و شایسته هستند و دارای گرایش سیاسی اصلاحطلبی هستند. در این میان احزاب و گروههای اصلاحطلب نیز پس از بررسی و کنکاش بسیار، با روشی دموکراتیک و با ضوابط و معیارهای سنجیده و به دور از تاثیرپذیری از توصیه افراد یا گروهها، لیستی را تحت عنوان لیست امید برای شورای شهر تهران معرفی کرده است که متشکل از بیست و یک نفر از کاندیداهای شورای شهر با گرایش سیاسی اصلاحطلبانه است. پس از انتشار لیست، بحثها و اختلاف نظرهای بسیاری پیرامون قابل دفاع بودن لیست مطرح شده است. بسیاری از افرادی که از نظر دستهبندی سیاسی در جبهه بزرگ اصلاحات قرار میگیرند، از سر دلسوزی و خیرخواهی و با مطالبه تغییر جدی در مدیریت شهر تهران، نقدهای بسیاری را به لیست وارد کردهاند. البته بخشی از نقدها نیز از سر پیجویی منافع شخصی صورت گرفته است. برخی نقد کردهاند که بسیاری از اعضای معرفی شده در لیست شناخته شده نیستند و بسیاری نیز از نبودن برخی نامها در درون لیست اصلاحطلبان گلایه کردهاند. برخی نیز بر آن هستند تا با تمرکز و تکیه به حق و بجا بر مطالبات مدنی مغفول مانده، با ارایه لیستی جدا از لیست امید، زمینه را برای طرح و پیگیری هر چه بیشتر و موثرتر آن مطالبات فراهم آورند. به نظر میرسد همه این اتفاقات در مجموع تحولات بسیار مثبت و مبارکی است که نشان از عزم و اراده جدی و مصمم برای تحولی اساسی در ترکیب شورای شهر تهران و مدیریت این شهر و شیوه و منش و نگاه حاکم بر آن دارد و نشانهای است از سرمایه عظیم اجتماعی جریان اصلاحات.
اما با نگاه واقعگرایانه به عرصه رقابت پیشِ رو، این نکته حایز توجه بسیار است که برای پیروزی نیروی تحولخواه و اصلاحطلب در انتخابات شورای شهر در روز جمعه، علاوه بر عزم و خواست جدی برای تغییر، نیازمند انسجام و اتحاد بیشتری هستیم. درسی که از انتخابات گذشته شورای شهر تهران گرفتیم این بود که تنها این کافی نیست که بتوانیم چند چهره اصلاحطلب در شورای شهر داشته باشیم. بلکه آنچه که هدف و استراتژی اصلاحطلبان باید باشد این است که بتوانیم با اقدامات هماهنگ و هوشمندانه همه صندلیهای شورا یا حداقل اکثریت قاطعی از آنها را از آن خود کنیم. کسب اکثریت ضعیف نیز میتواند در راه تحقق خواست ما برای تغییرات ماهوی و جدی و عمیق در مدیریت شهر تهران ایجاد مانع کند. برای رسیدن به این مهم، بدون شک نیازمند به همبستگی بیشتری از آنچه هستیم که امروز شاهدیم. تجربه رای دادن لیستی در انتخابات مجلس نشان داد که میتوانیم با حفظ این همبستگی به پیروزی قاطع و تمام عیاری دست پیدا کنیم.
نمیتوان گفت که لیست ارایه شده از سوی شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، بهترین ترکیب ممکن را در خود جای داده و ایدهآل است. بدون شک عزیزان شایستهای هم هستند که نامشان در لیست نیامده است. اما همین لیست موجود نیز از جهات مختلف و متعدد لیست خوب و قابل دفاعی است و میتوانیم با چرخشی در رویکرد و نگاهمان، به جای تکیه صرف بر افراد، بر تشکیلات و کار جمعی و گروهی انجام شده اعتماد و تکیه کنیم و مطالبهگری از افراد را به مطالبهگری از لیست و گروه و مجموعه تبدیل کنیم. بدون شک قدرتجمعی که انتخاب لیستی کاندیداها به ما میدهد، در مجموع بسیار بیشتر از قدرت تکچهرههایی خواهد بود که با فرض انتخاب شدن وارد شورا میشوند. نکته دیگر این است که میتوان خواست و پیگیری مطالبات بحق و مغفول مانده مدنی را از طریق اعضای لیست اصلاحطلبان به عمل آورد. مجموعه نیروهای اصلاحطلب همواره نشان دادهاند که راه گفتوگوی خود را با جامعه مدنی باز نگه داشتهاند و نسبت به مطالبات جامعه مدنی همدلی و حساسیت بسیاری دارند. با وجود این سابقه و رویه مبارک، چرا به این سمت و سو حرکت نکنیم که با حفظ انسجام در رای دادن به لیست واحد، که شرط لازم پیروزی قاطع ما است، پیگیری مطالبات مدنی خود را از اعضای منتخب این لیست پس از انتخابات به عمل نیاوریم؟ توجه داشته باشیم که رقیب اصلی ما در انتخابات پیش روی شورای شهر، تشتت و چند دستگی است که میتواند به شکست همه نیروهای تحولخواه و اصلاحطلب درون و بیرون از لیست منجر شود. بنابراین، ضمن احترام به عزیزانی که در فهرست نهایی شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان قرار نگرفته و به هر دلیل بیرون از لیست شورا قرار دارند، برای جلوگیری از شکستن آرا و پیروزی رقیب، باید یک لیست را انتخاب کرد و در این خصوص از راهبرد رهبر اصلاحات حمایت کرد.