محمدجواد حقشناس، عضو هیئت مدیره انجمن ایرانی روابط بینالملل و فعال سیاسی اصلاحطلب ایرانی که البته خود عمری روزنامهنگار بوده و البته استاد دانشگاه و دکترای روابط بینالملل، میهمان روزنامه آفتابیزد شده است. حقشناس برخلاف دفعاتی که برای نامزدی نمایندگی مجلس از سد شورای نگهبان نمیتوانست بگذرد و ردصلاحیت میشد اینبار برای انتخابات شورای شهر تهران و با توجه به اینکه مرجع رسیدگیکننده به تاییدصلاحیتها نمایندگان مجلس دهم و البته مراجع چهارگانه هستند، توانسته تاییدصلاحیت شود. با حقشناس درباره شوراهای گذشته و شورای آینده گفتگو میکنیم و از نقصها میپرسیم و از امیدها.
شورای شهر چهارم تهران مملو از حاشیهها و انتقادها بود، از دیدگاهتان آنچه باعث بروز این روند در شورای چهارم شد چقدر به دلیل عملکرد شوراهای پیش از این بوده است. شوراهای اول تا سوم نیز کم از این حاشیهها نداشتند.
نکتهای که باید در ارزیابی عملکرد ما از شورای شهر مورد توجه قرار بگیرد پاسخ به این پرسش است که آیا میتوانیم این نهاد را با بقیه نهادهایی که در بدو انقلاب متولد شدهاند در یک تراز و قیاس بگذاریم و سپس درباره عملکرد این شورا نظر دهیم؟من فکر میکنم باید کمی سعهصدر به خرج داده و نهاد شورا را متمایز با سایر نهادها بدانیم دلیل آن هم این است که ما نهادهای اصلی و شناختهشده جمهوری اسلامی را دقیقا از زمانی که قانون اساسی در سال 58 کشور شکل گرفت، درکمتر از یک سال استقرار یافته، دیدیم، نهاد مجلس، نهاد شورای عالی قضایی، نهاد ریاستجمهوری و نخستوزیری و وزرا همه از ابتدای انقلاب شروع بهکار کردند، اما بخش مربوط به شوراها به نوعی فریز شد و در جای خود قرارنگرفت. سال 76 که دولت اصلاحات بر سر کار آمد یکی از برنامههای توسعهای که مورد توجه قرار داد بحث احیای شورا و موارد ذیل آن است. قانون شوراها عملیاتی میشود و ما شاهد اولین دوره شوراها در سال 78 هستیم. این موضوع نشان میدهد که نهاد شورا عملا 20 سال جوانتر است.
**
همان عقبماندهتر منظورتان هست!
من میخواهم بگویم که جوانتر است! به هر حال ساختارهای ما انباشتی از تجاربی هستند که در طول سالها گردهم جمع شده و تبدیل به یک نهاد پخته و متین میشوند، بنابراین باید به این جوانی شورا بیشتر از هر چیزی توجه کنیم.
**
بسیاری میگویند شورای شهر تهران از همان آغاز بهشدت سیاسی عمل کرد و دچار لغزش شد تا جایی که در دور دوم شاهد سردترین استقبال مردم (بهویژه تهرانیها) از یک انتخابات بعد از انقلاب بودیم، عاملی که بعدها باعث شد انتخابات شوراها همزمان با انتخاباتی مثل ریاستجمهوری برگزار شود، چون شوراها کشش جذب مردم بهعنوان یک انتخابات مجزا را نداشتند.
هنگامی که این نهاد متولد شد، در اوج فضای دو قطبی سال 78 بودیم. در آن سال شورا نتوانست در یک محیط ثابت و مطمئن مستقر شود و عملا نهاد شورای اول تهران تبدیل به مجموعه اتفاقاتی شد که از موضوعات اصلی خودش در حوزه شهروندی به دور بیفتد. در آن شورا عدهای از اشخاص شناخته شده ملی سیاسی، وارد شورا شدند، ولی آنها نقش ملیشان را پررنگتر و مهمتر از توجه به مسائل شهری تهران میدانستند. شاید اشتباه راهبردی دیگری که در تمام این دورهها شاهد آن بودیم (به جز دوره دوم) وجود نیروهایی بود که با رای مردم تهران به شورای شهر رفتند، ولی به دلیل پیشنهادهایی که به آنها از سوی دولت یا جای دیگر شد شورا را ترک کرده و راهی پست دولتی یا نهاد پیشنهادشده شدند، عملی که شورا را با نوعی ناکارآمدی و خدشه روبهرو کرد. یادمان نرود چند تن از اعضای شورا نیز این مکان را برای حضور در مجلس ترک کردند. روندی که هم در شورای سوم و هم شورای فعلی شاهد آن بودیم.
**
صرفاً این موضوع و این تغییر جایگاه افراد خاص را از شورا به جای دیگر باید منفی دانست؟
حداقل از لحاظ اخلاقی این موضوع را نمیپسندم. وقتی ما مینشینیم و با مردم تهران وارد یک گفتگو میشویم و به آنها قول میدهیم و میگوییم «ای مردم تهران این آمادگی را دارم تا تجارب، دانش خود و نگاهی که برای شهر دارم را در اختیار امنیت پایتخت و مردم بگذارم» چرا باید چنین تغییر مسیر و جایگاهی از شورا به نهاد دیگری صورت دهید؟
وقتی مردم شما را از میان هزار کاندیدا یا بیشتر برای شورا برمیگزینند چه کاری است که هنوز اعلام رای وزارت کشور تمام نشده، شما شورای شهر را به دلیل یک پیشنهاد دولتی ترک کنید و وارد نهاد دیگری شوید؟این هم بیاحترامی به مردمی است که به شما رای دادهاند و هم کوچکشماری کسانی است که شما را به خیل کسانی که آماده بودند در میان اعضای شورای شهر تهران حضور داشته باشند، ترجیح دادند ما حتی نامزدی داشتیم که همزمان برای شورای شهر تهران و نمایندگی یک شهرستان کاندیدا شد! در هر دو جا نیز رای آورد و ترجیح داد به مجلس برود. این اتفاق خوبی نیست و بنیه شورا را قطعا زیرسوال میبرد.
**
رابطه بین شورا و شهرداری همیشه محل پرسش بوده است، بسیاری شورا را تابع امر شهرداری میدانند، چرا نهاد شورا نتوانسته مستقل عمل کند؟
ما در شورا شاهد ایجاد یک دوقطبی بودیم. دو قطبی که به سمتی رفت تا آنچه شما میگویید رخ دهد. به جز شورای اول از شورای دوم به بعد شاهد بودیم که شورا مقهور شهرداری بوده است.
این روند در شورای دوم در حالت اوج خود است. برای آنکه در شورای دوم مشاهده میکنیم چهره ناشناختهای (درآن مقطع) به نام احمدینژاد از فضای پیش آمده در سطح کشور و فضای رودررویی که بین جریان اصلاحطلب و اصولگرا شکل گرفته استفاده میکند. او خوب میداند که فضای تنش جناحی در میان شورا موجب تقلیل جایگاه این نهاد شده است. از سویی در آن زمان جریان اصلاحطلب بهخاطر رای بالایی که از سوی مردم در سال 76 از آن خود کرد و کامیابی خیرهکنندهاش در مجلس ششم دچار یک نوع خودشیفتگی میشود این خودشیفتگی به جایی میرسد که اصلاحات دیگر اصلاً نگران رقیب نیست. اما دیدیم که به یکباره در مجلس ششم اتفاقات مختلفی رخ میدهد از جمله اینکه تحصن نمایندگان در صحن مجلس صورت میگیرد، بعد از آن شاهد ردصلاحیتهای گسترده اصلاحطلبان برای مجلس دوره هفتم میشویم هر چند در آن زمان هم در لیست شورای شهر شاهد هوشیاری جریان اصلاحات از تغییر اوضاع و ایجاد محدودیتها نیستیم و همین امر باعث میشود تا بین دو شاخه اصلی جریان اصلاحطلب، رقابت شکل بگیرد و دو لیست مجزا داده شود. اصلاحطلبان حتی در آن زمان هم به رقیب خودشان توجه نکرده و آنها را ناچیز و غیرتاثیرذار تلقی میکنند. در میان این اشتباه تاکتیکی و راهبردی که اصلاحطلبان مرتکب میشوند آقای احمدینژاد ناشناخته! عدهای را با خودش که عمدتا از خاستگاه دانشگاه علم و صنعت هستند و در برهههای مختلف (مثل کردستان در اوایل انقلاب یا منتقلشدن او به شورای نگهبان یا به اردبیل) با او (احمدینژاد) بودند به شورا معرفی میکند و با عدم مشارکت مردم و یک رای حداقلی، مشاهده میکنیم که لیستی ناشناخته با عنوان آبادگران وارد شورا میشود. در چنین فضایی راهیافتگان پیروز آن دوره به شورا، خودشان را مدیون خرد و استراتژی احمدینژاد میدانستند، پس عملا همین اعضا بهواسطه اینکه خودش را مدیون احمدینژاد میداند تلاش میکند احمدینژاد را به جایگاه شهرداری بنشاند و دیدیم نهایتا (علیرغم مقاومتهایی که بعضاً میشود)، احمدینژاد میتواند موقعیت خودش را بهعنوان شهردار تثبیت کند. از این تاریخ به بعد شهرداری تبدیل به نقطه ثقلی در مقابل شورا میشود، بهخاطر آنکه خاستگاه اعضای شورا به دلیل ابتکارعمل کسی مثل احمدینژاد است، این شورا در مقابل احمدینژاد منفعل میشود به عبارتی شورای شهر بازوی احمدینژاد و تسهیلکننده دیدگاه احمدینژاد است. این روند، ساختار شورا را بهطور کلی دچار یک تزلزل میکند و ما شاهدیم شورا اعتمادبنفسی که باید بهخاطر مشروعیت رای مردم داشته باشد، ندارد، چراکه اعضای آن شورا مشروعیت رای خودشان را نه از مردم بلکه از کار سازمانیافتهای که احمدینژاد انجام داده میدانستند. بعد از آنکه احمدینژاد از شهرداری به پاستور نقل مکان میکند، عملا میبینیم که شورا باز هم در داخل دچار دوقطبی میشود (مانند شورای اول که از درون دچار انحلال شد). در انتخاب شهردار جدید این اختلافات درونی به اوج خود میرسد. در آن سال، آقای احمدینژاد بهخاطر صراحتی که دارد علاقهمند نبود فضا را در اختیار قالیباف که رقیب اوست قرار دهد و به نظر میرسد جریان اصولگرا هم نمیخواست هم قوهمجریه را در اختیار احمدینژاد بگذارد و هم شهرداری را در اختیار تیم او قرار دهد. برای همین از سویی رئیسجمهور وقت (احمدینژاد) تلاش دارد تیم خود را در شهرداری نگه دارد و از طرفی عدهای خلاف این را میخواهند. نهایتا با دخالتهایی که صورت گرفت، در یارکشی میان اعضای شورا، آقای قالیباف با اختلاف یک رای بر نامزد مورد حمایت احمدینژاد پیشی میگیرد و شهردار میشود. از اینجا به بعد هم آقای قالیباف با توجه به پیشینه نظامی که داشته و با علم به اینکه برای رفتن به پاستور راهی ندارد و باید راهی خانه بهشت شود، نگاه بالا به پایین خود را بهعنوان آقای شهردار ادامه میدهد.پس این نگاه بالا به پایین یعنی همان روندی که در زمان احمدینژاد در شورا پیش آمده بود، تداوم پیدا میکند.از طرفی هم با توجه به شکافی که در این زمان در شورا وجود دارد این نهاد از گذشته نیز ضعیفتر میشود این وضعیت ادامه مییابد تا ما به شورای بعدی میرسیم. شورایی که در شرایطی به روی کار میآید که روند صلاحیتها علیه اصلاحطلبان است. مجلس هفتمی بهوجود آمده که حداد عادل رئیس آن است و عملا اصلاحطلبان فرصت حضور در شورا را به جز 3 نفر از آنها که سابقه حضور در کابینه را داشتند پیدا نمیکنند و آقایان نجفی، مسجد جامعی و خانم ابتکار در کنار یک چهره معروف ورزشی، سهمی است که اصلاحطلبان از لیست 31 نفره در آن زمان کسب کردند. عملا این دوره موقعیت آقای قالیباف تثبیت شد بهویژه آنکه دوره 4 ساله طی یک روند غیرقانونی 6 ساله میشود و دیدیم که در این دوره شورا ذیل آقای قالیباف، حاشیهنشین شد تا سرانجام به شورای چهارم که شورای فعلی است میرسیم.اگرچه پایان دوره احمدینژاد است، ولی در آن هیجان شکل گرفته، باز هم شورا همچنان در دست نهادهای اصولگراست و اعضای وزارت کشور بهجای مانده از دولت آقای احمدینژاد آن را اداره میکنند اتفاقی که در این میان میافتد این است که دوطرف به میزان یکسان نیروهای خودشان را وارد انتخابات میکنند.در این بین حضور چهرههای مشهور ورزشی و هنری به شورا را شاهد هستیم چهرههایی که علیرغم موفقیتی که در ورزش بهدست آوردند و جایگاهی که برای کشور در این عرصه نصیب میهن کردهاند، اما طبیعتا قرار نیست الزاما در بحث شورا موفق باشند. به هر روی مردم با رای به آنها، آن هم در شرایطی که عدم برتری نسبی یک جریان سیاسی به جریان دیگر در شورای تهران وجود دارد، فضا و حوزه اختیار و عمل را به این چهرههای ورزشی دادند چهرههایی که فاقد تجربه در شورای شهر بوده و شاید هیچ ایدهای برای شورای شهر هم نداشتند. متاسفانه این دوره باعث شد تا شورای شهر ما بهشدت افت کند. اقداماتی نیز در آن صورت گرفت که غیرقابل دفاع هستند بهخصوص آنکه در این دوره نیز چهرههای مجرب شورا به مجلس یا دولت نقل مکان کردند و این موضوع آسیب بیشتری به ساخت و بافت شورا وارد کرد. برخی اتفاقات هم افتاد که اساسا ساختار شورا را هم زیرسوال برد، مثلا فردی برخلاف آن ایده سیاسی مردمی که به او رای دادهاند عمل کرده و در رایگیریها رای میداد. عملا برخی رفتارهای غیرقابل درکی از این دست باعث کاهش جایگاه شورا شده و ما شاهد آن هستیم در چنین موقعیتی بود کسی که سابقه کارهای غیرشهری داشته، شهردار شده است و با نگاه اقتدارگرایانهای که دارد هیچ فضا و فرصتی برای شورای شهری که دو دسته هستند و با یکدیگر دائم درحال رقابتاند (بهطوری که این رقابت اجازه نمیدهد مباحث شهری و شهروندان مورد توجه قرار گیرد) نمیگذارد. این موضوع نوع رابطه شهرداری با شورا را بسیار تاسفبار میکند. ما در این دو دوره شاهد آن هستیم که با افول چنین نهادی به جای شورای شهر با شورای شهرداری روبهرو هستیم. بیتردید از یک شورای شهر انتظار میرود تا نقش مستقل خودش را ایفا کند، چیزی که شاهد آن نبودیم. صرفنظر از وجود برخی از چهرههای شناخته شدهای که در شورای سوم و چهارم هستند و میتوانیم آنها را از سایر اعضا جدا کنیم، اساسا عملکرد شورا ناامیدکننده بود.
**
بنابراین شورای چهارم هم بازوی آقای قالیباف بود؟
به نظر من شورای شهر چهارم بهدلیل تقسیمات سیاسی حزبی که در درون خود شکل داده بود مورد بیتوجهی قالیباف قرارگرفت. عملا بخشی از شورا حامی شهرداری بودند و بخش دیگر آن منتقد منفعل شهرداری که کاری از دستشان برنمیآید.
***
و مجموعه این فرآیند شده است شورای شهرداری؟
بله. با توجه به تقابل حزبی جناحی که در شورا شکل گرفت عدهای که مربوط به هیچکدام از این دو جناح نبودند و اطلاعی از امور شهرداری نداشتند، تصمیمساز شدند و ما دیدیم کسانی رئیس کمیسیون یک بخش شورا شدند که از آن حوزه اطلاعی ندارند. اتفاق بدی که برای شورای شهر رخ داد و عملا میتوان گفت که اینها باعث بهوجود آمدن شورای شهرداری شدند.
***
هرچند در گفتههایتان عملکرد شورای چهارم را به نقد کشیدید، اما مشخصا میخواهم در ارتباط با عملکرد شهرداری بفرمایید که واکنش شورای شهر در قبال برخی حوادث که در سال گذشته روی داد چیست؟
در یکسال گذشته ما شاهد شکلگیری دو پرونده جدی بودیم. دو پروندهای که نشان داد شهرداری که به مدت 12 سال مدیریت شهری را در اختیار دارد و البته رای شکنندهای هم همواره در شورای شهر داشته است...
**
و البته رای یکی از کسانی که به نام اصلاحطلبان به شورا راه یافت و خلاف نظر اصلاحات چه به شهردار چه به رئیس شورای شهر فعلی رای میداد را ازیاد نبریم. در پیروزیهای این دو فرد با آرای شکننده، این عضو نقش تعیینکنندهای داشت.
بله! همان یک رای تاثیرگذار!
**
و این ضعف خود اصلاحطلبان بود.
به هر حال باید ما پاسخگوی مردم باشیم که چرا یک نفر با نام اصلاحطلبی به شورا میرود، ولی سپس از دل آن چنین پدیدهای حاصل میشود.
**
از پروندهها میگفتید.
این دو پرونده خیلی از مباحث شهرداری را از حالت داخلی تبدیل به مسائل عام کرد. با توجه به بافت اقتدارگرایانهای که همواره شهرداری آن را دنبال میکرد، سعی میشد که مباحث اصلاً به بیرون درز پیدا نکند و حتی اعضای شورای شهر هم توضیحات و گزارش لازم را علیرغم پیگیریهایشان دریافت نمیکردند، ولی این بار این دو پرونده عمومی مطرح شد. یکی از آنها پرونده املاک شهرداری بود، پروندهای که ابتدا در سایتی منتشر و سپس تبدیل به بمب خبری شد و بعد از آن مشخص میشود تعداد زیادی از چهرههای شناخته یا ناشناخته شورا، شهرداری و بیرون از این مجموعه آمدهاند و از شهرداری املاکی را دریافت کردهاند که با توجه به قیمت اصلیشان در بازار، معلوم میشود تخفیفهای بهشدت غیرقابل قبولی از محل اموال مردم شامل حالشان شده است. اینکه جایی از اموال عمومی بذل و بخشش کند و تخفیفهای کلانی که شبیه به واگذاری است انجام دهد، بسیار اتفاق منفی بود. در این بین اتفاق بدتری که افتاد این بود که به جای تقدیر از شخصی که این اخبار را منتشر کرد شاهد برخورد با عنصر افشاکننده این فساد بودیم. ما باید با افشای بخشی از فسادی که در لایههای پنهان وجود داشته است به فکر چاره میافتادیم. ما بهجای آنکه به فکر درمان این موضوع باشیم یک نقطهضعف جدی از سوی دستگاههای متولی به جای گذاشتیم. این سوال، همچنان هم در افکارعمومی باقی ماند که املاک شهرداری چرا و چگونه واگذار شده؟ و چرا با افشاکننده برخورد شد؟ گزارشی که در مورد این پرونده ارائه میشود باید گزارشی باشد که بتواند افکارعمومی را اقناع کند. حادثه دیگر، حادثه بسیار تلخ پلاسکو بود. یک ساختمان تاریخی تجاری که بخشی از خاطرات مردم را شکل میداد در کمتر از 24 ساعت در آتش سوخت و از هم فروپاشید، تلاش آتشنشانان نیز نتیجه نداد. بخشی از نیروهای خدوم آتشنشان شهید شدند و به مدت 2 تا 3 هفته در آن خیابان و منطقه تجاری، رفت و آمدها فلج شد. عملا یک بحران جدی در عرصه مدیریت شهری رخ داد. معلوم شد در مدیریت بحران هم کاملا با مشکلات جدی روبهرو هستیم و این موضوع عملا منجر به بیاعتنایی عمومی نسبت به دستگاههایی که در مواقع بحرانی کار میکنند، شد. این دستگاهها نشان دادند که حتی برای مدیریت بحران یک ساختمان در مرکز شهر، خودشان دچار بحران بوده و ناتوان هستند. در آن موقع خیلیها توقع استیضاح شهردار را داشتند که این اتفاق نیفتاد و از طرفی شورای شهر هم باید شهردار تهران را پاسخگوی این اتفاقات میکرد که دیدیم چنین کاری را انجام نداد و همین نیز نشان میدهد که شورای چهارم ضعف داشته است.
***
نتیجه تایید صلاحیتهای شورای شهر تهران بسیار برای اصلاحطلبان امیدوارکننده بود اکثر چهرههای شاخص اصلاحطلب در تهران تایید شدهاند حتی شاهد تایید صلاحیتهای کسانی چون عبداله مومنی یا یاشار سلطانی هم که مدتی را به دلایلی در زندان بودند، هستیم. طبیعتا از این موضوع خوشحالیم و عمل مسئولان تاییدصلاحیتهای شورای تهران که از سوی مجلس دهم تعیین شدهاند را میستاییم، اما وقتی به آن طرف قضیه نگاه میکنیم، میبینیم که در مرحله نخست تاییدصلاحیتها، چهرههای اصولگرا چون مرتضی طلایی یا ورزشی مثل عباس جدیدی، حسین رضازاده و... (در مرحله اول) ردصلاحیت شدهاند، موضوعی که ما را ناامید میکند چون این سوال مطرح میشود، مبادا نمایندگان اصلاحطلب مجلس هم که به نوعی مسئول تاییدصلاحیتهای انتخابات شورای تهران هستند سیاسیکاری کرده و به حذف چهرههای ورزشی یا سیاسی مخالف خود دست زدهاند؟! حالا که مجلس متولی تاییدصلاحیتهای اعضای یک انتخابات مثل شوراست ما دوست داریم هر دو گروه چپ و راست صلاحیتشان تایید شود. ما که از ردصلاحیتهای اصلاحطلبان توسط شورای نگهبان (درانتخابات مجلس و ریاست جمهوری) گله میکنیم اکنون خود میخواستیم موجب ردصلاحیتهای عدهای برای شورای شهر تهران شویم؟ اتفاقا در این موضوع اصلاً سیاسی عمل نشده است. اگر میخواست سیاسی عمل شود قطعا ردصلاحیتهای برخی چهرههای ورزشی و فرهنگی شورا را شاهد نبودیم، بلکه ردصلاحیت اکثر سیاسیون اصولگرای شورا بهترین راهکار برای اصلاحطلبان بود. پس در این زمینه تنها چیزی که اتفاق نیفتاده نگاه سیاسی است، ما حرفمان درباره نحوه تاییدصلاحیتهای شورای نگهبان نیز در این است که به ما گفته شود که براساس چه ملاکی یک بند خاص را بهعنوان ردصلاحیت ما در نظر میگیرند. (مثلا عدم التزام به اسلام و ولایت فقیه روی چه حساب است؟)سیاسیکاری در دوره مجلس قبل روی داد. مثلا کسی مثل «مرتضی حاجی» اصلاحطلب، در دوره قبل با سوابق مشخص کارهای اجرایی و سیاسی و تواناییهای منحصربفردش چرا باید از سوی مجلس سابق رد میشد؟ اما از طرف دیگر هم نباید در مقابل کسی که در برخی موارد درست عمل نکرده است و استعلام مراجع چهارگانه نسبت به آنها مثبت نیست بیتفاوت باشیم. کسانی که به نمایندگی از مردم منتخب هیئت نظارت بر شورا هستند باید بررسی کنند چه کسانی در موقعیتی که قبلا در آن بودند پاکدستی خودشان را حفظ کردهاند؟ و اگر در دورههای گذشته آن افراد در بخشهایی قصور داشتند، این اجازه به آنها داده نشود تا دوباره در آن فضا و موقعیت قرار بگیرند.پس مقایسه شما مقایسه درستی نیست. جریان اصلاحطلب معمولا بهدلیل نگاه سیاسی یا اعتراضاتی که بعضا داشته است مورد حذف قرار میگیرد، ولی ما هیچ وقت این موضوع را نگفتیم که اگر یک فرد (چه اصلاحطلب چه اصولگرا و رادیکال)، خطای اقتصادی و قانونی داشت یا در یک مسیری نشان داد که امانتدار خوبی نبوده است مورد تایید قرار بگیرد. من نمیخواهم کسی را متهم کنم، اما اگر در جایی به خاطر آنکه یک شخص علامت سیاسی اصولگرا یا اصلاحطلب دارد، رد شود، این مذموم است، اما از تایید کسی هم که مرتکب خطا شده است نباید دفاع شود.ما این ایراد را در گذشته داشتیم که چرا کسانی که بعضا مشکلات جدی مالی و... داشته تایید میشوند، اما در این سمت، عدهای به دلیل اصلاحطلب بودن از رقابت بازماندند! اعتراض به حذف بهخاطر آن است که چرا افراد به دلیل دیدگاه سیاسیشان حذف میشوند. همین الان هم اگر محرز شود که اصولگرایی به دلیل نگاه سیاسی حذف شده است اولین معترض آن خود من هستم! اما میبینیم که اکثریت کسانی که در مرحله اول، صلاحیتشان برای شورا احراز نشد، غیرسیاسی بودند.
**
بحث سر لیست اصلاحطلبان در شورای شهر و نامهایی که بعضا آورده میشود نیز از دیگر نکاتی است که امروز مطرح شده، اسامی مثل محسن هاشمی!
زمانی سرلیست موقعیت ویژه پیدا میکند که کمکی برای آن لیست باشد و آن لیست را ارتقا دهد. یک سرلیست آنقدر بزرگ هست که بتواند افراد لیست را همراه با خود بالا ببرد، اما زمانی که افراد لیست افراد شناختهشدهای هستند و هیچ یک به دیگری برتری یا کمتری ندارد. استفاده از اسامی در لیست برحسب حروف الفباست. در لیست (امید) مجلس تهران هم به غیر از آقای عارف که وزن و جایگاه مشخصی دارد، بقیه اسامی برحسب حروف الفبا بود و در انتخابات شوراها نیز ما شاید اساسا نیازی به سر لیست نداشته باشیم و افراد شناختهشده با توانمندیهای مشخص بتوانند کارآیی خودشان را نشان دهند.
***
از گفتههایتان هم پیداست که تعداد افراد شاخص اصلاحطلب تهران زیاد است و همه این افراد نمیتوانستند در لیست اصلاحطلبان جای بگیرند. موضوعی که میتواند باعث ایجاد مشکلات و کدورتهایی در بین اصلاحطلبان نامزد برای شورای شهر تهران شود تا جایی که حتی شاهد چند لیست متفاوت از اصلاحطلبان باشیم.
قطعا. در این سالها چند اتفاق افتاد! متاسفانه ما شاهد عملکرد غیرکارشناسی مجلس دوره قبل برای کاهش تعداد اعضای شورای شهر بودیم و امسال به جای 31 عضو شورای شهر تهران باید 21 عضو به شورا بروند، در حالی که با توجه به افزایش جمعیت تهران باید اعضای شورای شهر به 51 نفر میرسید نه آنکه با کاهش 10 نفری آن روبهرو شویم. این موضوع عرضه را بهشدت کاهش داده است از طرفی دیگر تقاضا نیز زیاد شده است و ما برای اولین بار شاهد هستیم که نزدیک به 2800 نفر نامنویسی کردهاند. همچنین با توجه به تغییر بافتی که در نمایندگان مجلس تهران اتفاق افتاد، آن ردصلاحیت گستردهای که در دوره قبل بود و خیلیها به دلیلی عدم انطباق گرایش سیاسی و اصلاحطلب بودن از حضور در شورای شهر منع شدند! رخ نداد بلکه در فضایی باز و از منظر حقوق شهروندی بسیاری افراد تایید شدهاند. نتیجه آنکه ما هماکنون 21 جایگاه برای شورای شهر تهران داریم و شاید با بیشتر از 100 چهره شناخته شده روبهرو هستیم که تقاضای ورود به شورای شهر را دارند این موضوع از طرفی یک فرصت برای شورای شهر است و از طرف دیگر میتواند هزینههایی داشته باشد، چراکه قاعدتا رقابتها سخت میشود.
***
به عبارتی ما شاهد رقابتهای سختی بین خود اصلاحطلبان و ارائه چند لیست مختلف از سوی آنها برای شورای شهر خواهیم بود.
تلاش شده در جریان شورای عالی سیاستگذاری کمک شود تا همه افراد و گزینههایی که وجود دارد دیده شوند به جایگاه زنان، جایگاه جوانان و مدیران نگاه داشته باشیم تا شورایی را که نماد شجاعت و صداقت است را بهوجود بیاوریم؛ شورایی که جامعیت داشته و لایق شهری که 12 میلیون جمعیت دارد باشد تا هدف مدیریت شهری پاک تحقق یابد و این مستلزم آن است که شهروندان ما میزان مشارکتشان را افزایش دهند و برای اداره شهرشان این بار مطالعه کرده، حساسیت به خرج دهند. من پیشنهاد میکنم هر کسی یک ساعت در مورد شهرش وقت بگذارد و مطالعه کند مهم آن است که با افزایش مشارکت به یک شورا و شهر پاک برسیم.
**
ولی افزایش مشارکت ارتباطی با دو یا سه لیست مختلف از سوی اصلاحطلبان ندارد.
ما در انتخابات مجلس نشان دادیم که اگر مشارکت بالا برود، اتفاقات خوبی برای اصلاحطلبان میافتد. در انتخابات شورا هم باید دو اتفاق بیفتد؛ نخست آنکه مشارکت در کشور بالا برود، دوم آنکه مردم بهصورت لیستی و بهطور کامل به افراد لیست رای دهند. در انتخابات مجلس دهم هم دیدیم که مردم برای اولین بار بهطور کامل به لیست رای دادند و بهطور متوسط در تهران، هر تهرانی به 23 نفر رای داد. در حالیکه در دورههای قبل هر تهرانی بهطور متوسط به 8 نفر رای میداد. این موضوع نشان داد که تهرانیها اینبار با حوصله پای صندوقهای رای نشستند و بهطور کامل اسامی لیست اصلاحطلبان را نوشتند. در ارتباط با انتخابات شورای شهر نیز این آمار وجود دارد که در دورههای قبلی هر تهرانی به 7 نفر رای داده است در حالی که اعضای شورای شهر تهران در دورههای پیش 31 نفر بوده است. چنانچه مردم در این انتخابات که سهمیه تهران 21 عضو شده است به طور متوسط به 17 تا 18 نفر رای بدهند. عملا اصلاحطلبان دچار مشکل نخواهند شد. با توجه به جهتگیری که در انتخابات مجلس شکل گرفت و اینکه اسامی 1 تا 30 نفر به یک جناح تعلق داشت، مردم، لیستی رای دادن را انتخاب کردهاند. در حال حاضر نیز لیست انتخاباتی اصلاحطلبان با توجه به حضور آقای عارف در شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان کاملاً مشخص است و اکثر احزاب اصلاحطلب نیز در شورای سیاستگذاری مشغول فعالیت هستند. ما هیچ حزب اصلاحطلب بزرگی نداریم که در شورا بوده و نسبت به این روند شورا، معترض باشند. ممکن است برخی احزاب کوچکتر گلایههایی مطرح کنند، ولی آنها نیز هرگز در مقام تقابل برنیامدهاند. سران اصلاحطلب نیز نشان دادهاند که از تصمیمات شورا حمایت میکنند، بنابراین لیستی که از این شورا بیرون میآید مورد تایید است و قرار هم نیست، کسی درباره اینکه چه کسانی در لیست اصلاحطلبی قرار بگیرند یا نه، دچار اختلاف شوند.
نامه 9 فعال سیاسی اصلاحطلب به محمدرضا عارف و شورای سیاستگذاری و هشدار آنها درباره انتخاب اعضای شورای شهر به چه دلیل بود؟ اینکه بر اشتباهات دورههای پیش تاکید شده و گفته میشود افراد پاکدست به لیست اصلاحطلبان و اعضای شورا راه یابند؟
فضا آنقدر حساس است که این دوستان احساس کردند که برخی از نگرانیها که در فضای مدنی است را به شورا منتقل کنند.
**
شورایشهرتهران تبدیل به شورای شهرداری شد!
چون این شائبه ایجاد شده بود که اتفاق بدی افتاده یا قرار است اتفاق بدی در لیست یا انتخابات شورا برای اصلاحطلبان بیفتد.
برخی از ثبتنامهایی که شکل گرفت این شائبه را ایجاد کرد که مباحث خانوادگی، زد و بندهای سیاسی دوباره مشکل ایجاد کنند، چون در انتخابات مجلس شاهد بودیم که از آن لیست 30 نفره، دو، سه نفر از جناح مقابل به لیست، تحمیل شد، جریان اصلاحطلب دیگر تحمل تکرار این موضوع را ندارد اتفاقا فکر میکنم که این افراد درست هم عمل کردند! الان هم شاهد هستیم که حتی حزب اعتدال و توسعه که یکی، دو سالی نمایندهاش در جلسات شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان حضور نمییافت حضور مییابد. یعنی عملا نگاهها و فشارهای بیرونی کمتر شده است. نامهای که این 9 نفر نیز نوشتهاند تنها بیان برخی نگرانیها بوده که شورا نیز
به آن توجه خواهد کرد.