دلنوشته ای از تونل مترو! | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۰:۲۲
کد خبر: ۱۸۸۵۷۴
تاریخ انتشار: ۰۷:۱۵ - ۲۶ اسفند ۱۳۹۴
روز سه شنبه بود، مثل هر روز در کارگاه تاریک و تو درتوی مترو درگیر کار بودیم که ناگهان در مقابلم چهره آشنایی را دیدم؛ باورم نمی شد، خودش بود محسن هاشمی!

چهار سال بود که ندیده بودمش، قبلا که مدیرعامل مترو بود مرتب وبیش تر از معاونان و مدیران زیردستش به ما سرمی زد، شنبه و جمعه نداشت، گاه می شد که به خاطر مشکلات ترافیکی یا لزوم بهره برداری از پروژه، تعطیلات عید و تاسوعا و عاشورا را هم مجبور بودیم کار کنیم و یک دفعه می دیدیم مهندس هاشمی صبح زود یا بعد از وقت اداری در حال سرزدن به کارگاه ها سراغ ما هم می آمد.

با همه تک تک احوال پرسی می کرد و خسته نباشید می گفت، از کارگرهای افغانی تا افراد پیمانکار و ما که به عنوان ناظر و نماینده مشاور در کارگاه بودیم، یک‌راست می رفت سراغ جزئیات فنی، برنامه زمان‌بندی و قولهایی که برای پیشرفت پروژه داده بودیم. تا دقیقا مطمئن نمی شد که مشکل کار کجاست و چگونه حل می شود رها نمی کرد.

یک بار بخاطر می آورم هنگام بازدید توسعه خط یک تا تجریش، برای بررسی وضعیت پروژه داخل تونل نیمه تمام شد، واقعا وضعیت خطرناک بود اما مهندس هاشمی اصرار داشت مسیر را بررسی کند، به همین خاطر پیاده وارد شد و جلوتر از دیگران به سمت ایستگاه بعد حرکت کرد، یکدفعه سفره آب زیر زمینی کف تونل که هنوز کامل نشده بود، زیر پایش را خالی کرد، درون حفره پر از آب افتاد که کارگران نجاتش دادند.

اما 5 سال بود که دیگر از مهندس هاشمی خبری نداشتم ، در ایستگاه فرودگاه مهرآباد با تلاش و چانه زنی های زیاد توانسته بود موافقت مسئولین سازمان هواپیمایی کشور و فرودگاههای کشور را برای احداث آن و اتصال فرودگاه مهرآباد به شبکه مترو بگیرد تا بخش زیادی ازمشکلات مردم در رفت وآمد سر موقع به فرودگاه و ترافیک میدان آزادی  حل شود و با سرعت کارگاه‌های خط را فعال و بخشهای زیادی از تونل را حفر کرد.

وارد کارگاه که شد، مثل قدیم با کارگران و مهندسان شروع به احوالپرسی کرد و از پیشرفت پروژه و جزئیات پرسید.

مثل آنکه با وجود همه بی مهری هایی که در حقش شده بود هنوز دلش برای مترو می تپید و دوست داشت سریعتر برنامه ها و زحماتش به بار بنشیند.

*-*
وقتی دید با تکمیل خط، دسترسی مردم با مترو به فرودگاه آسان مي شود خوشحال شد. ولي از آنجا كه با وجود  گذشت 5 سال، هنوز قطار سه واگنه كاملا اتوماتيك و بدون اپراتور مورد نظر او و تجهيزات ثابت آماده نشده بود، غم پنهانی در چهره اش دیده می شد. اما سعی می کرد مثل همیشه با روی گشاده کارگران و مهندسان را تشویق به کار بیشتر کند.

بعد از احوالپرسی گفت برای ماموریت عمران دانشگاه عازم گرگان است، پروازش تاخیر داشته و از فرصت استفاده كرده تا سرزده به كارگاه مترو سري بزند، در همان زمان کوتاهی که در کارگاه قدم می زد ، از اینکه با چه زحمتي توانسته است اين خط را تصويب، طراحي و جانمايي كند و مجوز استفاده از املاك در منطقه فرودگاه و تجهيز كارگاه را بگیرد احساس غرور داشت و خوشحالی از نزديك به آماده شدن خط در چهره اش ديده مي شد.

او رفت که به پرواز و ماموريت عمراني در استانها برسد و من هم به سرکار خود بازگشتم و مدام ذهنم مشغول بود، سوالات زیادی داشتم که نمی دانستم جوابش را از چه کسی بگیرم:

 چه می شد ، اگر بخاطر مسایل سیاسی ، مدیریت مترو معامله نمی شد؟ شاید در این صورت تا الان بسیاری از پروژه های نیمه تمام و رها شده مترو تکمیل شده بود و مردم بجای تنفس هوای آلوده و معطل شدن در ترافیک می توانستند براحتی از مترو استفاده کنند. چه می شد که بجای حرکتهای نمایشی و راه اندازی خطی که قطار، تجهیزات ثابت کامل و هواکش ندارد، بصورت زیربنایی و كامل راه اندازی و از آنچه كه با اين همه تبليغات اعلام مي شد مسافرگيري كامل مي‌شد؟

چه می شد که بجای انتصابات جناحی ، افراد متخصص و با تجربه از درون خود مجموعه به مدیریت آن می رسیدند؟

و سوالات دیگری که به ذهنم رسید اما جرات بازگو کردنش را ندارم، آن روز با ذهنی پر از سوال به خانه رفتم ، اما اتفاقی که بعدا افتاد جواب بخشی از سوالاتم را داد: از حراست و مديران ارشد مترو افرادي را که آن روز در کارگاه با مهندس هاشمی به احترام 20 سال تجربه مدیریتي و زحمتی که برای متروی تهران کشیده بود پذيرا شده بودند، سلام واحوالپرسی کردند و با او چند قدمی همراه شدند، مورد سوال و اعتراض قرار دادند تا بفهمند علت این بلاتکلیفی ها و خسران هایی که به مردم و شهر وارد می شود چیست!
عکس روز
خبر های روز