تذكر دكتر روحاني در مقام رييسجمهوري اسلامي ايران درباره بررسي صلاحيتهاي انتخاباتي نامزدهاي مجلس دهم نهتنها هيچ منع قانوني نداشت بلكه ميتوان آن را در راستاي انجام وظايف وي نيز ارزيابي كرد. اما به نظر ميرسد موضوع اساسي چيز ديگري است. اينكه نهايتا حرفها و موضعگيريها و در ابعادي وسيعتر و عمليتر، رايزنيهاي رييسجمهوري و مقامات ارشد دولت براي تغيير وضعيت احرازصلاحيتها به كجا خواهد رسيد؟ طيف مخالفان و رقباي سياسي دولت به شكل جدي از همان روزهاي ابتدايي حضور آقاي روحاني در پاستور يك دستور كار ويژه را براي خود تعيين كرده بود و آن هم خارج كردن دولت تدبير و اميد از حيز انتفاع بود. همانطور كه همگان شاهد بودند و ميدانند اين جريان علاقه داشت تا در جريان مذاكرات هستهاي كه بزرگترين شعار و وعده دكتر روحاني محسوب ميشد، اين كار را انجام دهد و حتي لحظهاي هم براي اين كار تعلل نكرد. آنها در آن برهه زماني به جايي نرسيدند اما اين به معني پايان پروژه توقف دولت نبود. جريان مقابل دولت يك نكته را خوب ميداند؛ اينكه براي ادامه و تضمين حيات سياسي خود نياز به دو اتفاق توامان دارد؛ اول ماندن در مجلس و حفظ پايگاه پارلماني خود و دوم هم از كار انداختن دولت روحاني. باز در تعبيري طبيعي ميتوان ارزيابي كرد كه نتيجه دوم، يعني زمين زدن دولت تا حد بسيار بالايي در گروه حفظ موقعيت اين جريان در مجلس خواهد بود. به همين دليل به نظر ميرسد الزام حفظ و ادامه حيات سياسي براي جريان مخالف و رقيب دولت آنقدرها واجب باشد كه تلاش خود را مصروف بياثر گذاشتن رايزنيها و موضعگيريهاي رييسجمهوري درخصوص وضعيت بررسي صلاحيتها كند. آنها انتخابات خرداد ٩٢ را با تمام جان خود تجربه كردهاند و ميدانند. آن زمان مردم در حالي به حسن روحاني راي دادند كه تنها به وعدههاي او اميد داشتند. وعدههايي كه امروز يكي از مهمترين آنها يعني موضوع هستهاي به سرانجام رسيده است و بنابراين رايدهندگان با حالتي كه حاكي از افزايش اميد و اعتماد نسبت به سياستهاي طيف اصلاحطلب و اعتداليون است، پاي صندوقهاي راي خواهند آمد. بسيار روشن است كه هم رييسجمهوري و دولت او و هم منتقدان و مخالفان جدياش در دو طرف اين بازي به ابعاد چنين وضعيتي آگاه و هوشيار هستند. رييسجمهوري با سخنان روز پنجشنبه خود دو كار را انجام داد. يكي اعتماد به نفس خود از جايگاه و عملكردش در مقام نفر دوم مملكت را به نمايش گذاشت و به موافقان و مخالفان خود اين پيغام را فرستاد كه محكم و استوار بر سر جاي خود ايستاده است. او در حقيقت خواست تا با اين موضعگيريها اقتدار عمومي دولتش را قدري به رخ مخاطب بكشد. دوم هم اين بود كه اگر در اين شرايط جامعه و خصوصا هواداران آقاي روحاني از او سخناني ديگر ميشنيدند، شايد بهشدت زير سوال ميرفت. چرا كه حتي در فاصله كمتر از يك هفته بعد از اجراي برجام، موضوع هستهاي ديگر اولويت افكار عمومي كشور نيست و همه حواسها متوجه رقابت انتخاباتي هفتم اسفند شده است كه قرار است دولت در آنجا براي بار دوم خود را نشان دهد. آقاي روحاني در ميان سخنان خود يك نكته كليدي داشت و آن هم اينكه «مهمترين و بزرگترين كاركرد دولت يازدهم در عرصه سياست داخلي در انتخابات هفتم اسفند، به نمايش در خواهد آمد.» اين با توجه به عملكرد قبلي دولت در انجام وعدهها درباره مساله هستهاي جملهاي اميدواركننده است، اما نكته اساسي ديگر اين است كه انتخابات و موضوع صلاحيتها با مساله هستهاي تفاوت عمدهاي دارد كه ميتواند باعث تفاوت نتيجه وعدههاي دولت در اين دو موضوع شود. اصليترين تفاوت را ميتوان در تفاوت ابعاد ملي دو موضوع ديد. در مساله هستهاي موضوع آنقدر ابعاد ملي و فراگيري داشت كه در ميان سياسيون توانست جمعي بزرگ، متنوع و متشكل را در حمايت از توافق هستهاي ايجاد كند. هرچند در اين ميان برخي هم تلاش كردند تا همچنان مساله را در چارچوب يك مساله جناحي پيش ببرند. مساله انتخابات و ردصلاحيتها اما موضوعي است كه ابعاد جناحي و جرياني آن به مراتب پررنگتر است. يك مثال شايد موضوع را روشنتر كند؛ در جريان برجام چهرههايي چون محمدحسن ابوترابيفرد يا محمدرضا باهنر و افرادي از اين دست از دل جريان اصولگرايي به حمايت تمام قد برخاستند. در همان ايام هم برخي چهرهها و شخصيتهاي ديگر تحتتاثير همان فضاي ملي، هر چند حمايتي نكردند ولي با سكوت خود فضا را به نفع دولت ترك گفتند. آيا همين دست افراد حاضر خواهند شد در موضوع ردصلاحيتها هم همچنان به همان اندازه در راستاي خواست دولت تلاش كنند و به تقويت رايزنيها بپردازند؟ پاسخ اين سوال كاملا روشن و مشخص است. آنها امروز حتي با گروههايي نظير جبهه پايداري پاي ميز گفتوگو نشستهاند. نتيجه اين است كه موقعيت دولت به لحاظ نيروهاي مؤتلف در گفتوگوها و رايزنيها براي بازبيني در وضعيت صلاحيتها با موضوع برجام كاملا متفاوت است. مؤتلفان و همراهان آن روز دولت در اين بزنگاه رقباي سياسي آن محسوب ميشوند كه اغلب نيز مشكلي از لحاظ صلاحيتها ندارند. مضافا اينكه حيات و ممات جريان مخالف دولت به نحو بسيار عميقي به نتيجه انتخابات پيش رو بستگي دارد و همانطور كه آقاي رييسجمهور در اين خصوص فعال است، آنها هم تكاپوي خود را دارند. بنابراين از نفوذ خود حداكثر استفاده را خواهند كرد تا رايزنيهاي رييسجمهوري بينتيجه باقي بماند و شرايط هم نشان ميدهد كه نتيجه نهايي شايد بيشتر متمايل به همين سمت باشد.