هانتينگتون در سال ١٩٩٣/١٣٧٢ با مطرح كردن تئوري برخورد تمدنها، مهمترين خطر پس از پايان جنگ سرد را برخورد دو تمدن اسلامي و غربي (مسيحي –يهودي) دانست. پس از آن، خيليها، اين نظريه را دشمنسازي موهوم براي غرب خواندند و برخي نيز مانند آقاي خاتمي با طرح نظريه گفتوگوي تمدنها به مقابله با انديشه هانتينگتون برخاستند. چند سال بعد، عمليات١١سپتامبر٢٠٠١/٢٠ شهريور ١٣٨٠ توسط القاعده و حملات امريكا به دو كشور اسلامي افغانستان (۱٥مهر ۱۳۸۰ /۷ اكتبر ۲۰۰۱ ميلادي) و عراق (٢اسفند ١٣٨١/٢٠ مارس ٢٠٠٣) نشان داد كه ظاهرا عناصر تندروي اين دو تمدن به پيشواز نظريه هانتينگتون رفته و جنگي را كه هر دو سو (جورج بوش و بنلادن) ادامه «جنگهاي صليبي» مينامند، آغاز كردهاند.
هرچند هدف ازآغاز اين جنگ، نابودي القاعده و طالبان و در مرحله بعد، صدام حسين اعلام شد ولي روند وقايع نشان داد كه اينها بهانهاي بيش نبوده و غرب اهدافي فراتر از اين داشته است كه البته تا به امروز ادامه دارد. آن سالها جورج بوش سعي كرد، با محور شرارت خواندن ايران، پاي كشور ما را هم به جنگ بكشاند ولي با تدبير و درايت مسوولان وقت ناكام ماند و پس از آن به اقرار همگان، برنده نهايي اين جنگ، جمهوري اسلامي بود.
اكنون پس از گذشت ١٠ سال و اندي از آن واقعه، استراتژيستهاي صهيونيست غربي، ديگر مثل جورج بوش پسر و اطرافيانش عمل نميكنند. تجربه به آنها آموخته كه به جاي آنكه اسلحه و پول خود را در خاورميانه هدر دهند و مردم امريكا و اروپا را در عزاي سربازان كشتهشده خود سوگوار كنند، راه كمهزينهتري برگزينند. اين راه جديد و كمهزينه، ايجاد جنگ «درون تمدني» به جاي جنگ تمدنهاست. جنگ درون تمدني يا جنگ «مذهب عليه مذهب» در چارچوب استراتژي «مهار چندجانبه» و كشاندن گروههاي مختلف مذهبي، فكري و نظامي جهان اسلام و دولتهاي حامي آنان به جنگهاي مستقيم و نيابتي طراحي شده است.
نكته بسيار مهم آن است كه نئوسلفيگري افراطي و دولتهاي حامي آنان به راحتي مغلوب طراحان اين استراتژي خشونتبار شده و همه انرژي خود را در خدمت تحقق آن قرار دادهاند. ميدانيم كه سلفيگري كلاسيك، همواره بر جنگ بين تمدني يا همان دوگانه «دارالاسلام» و «دارالكفر» تاكيد كرده و جهاد در سرزمين كفار يا دارالحرب را ترويج كرده است اما نئوسلفيگري يا داعشيسم، سرزمين اسلام را به دارالحرب تبديل كرده و مسلمانان مخالف خود را از هرمذهب و مشربي و با هر سن و جنسيتي، با نام كافر؛ به مسلخ ميبرد.
آنچه تاكنون در نتيجه ظهور داعش برسر جهان اسلام آمده، اين است كه همه دشمنان اسراييل، ١٠ سال پس از جنگ ٣٣روزه، دشمن اصلي و مشترك را فراموش كرده و به روي هم شمشير ميكشند. امروز در سراسر جهان اسلام از پاكستان تا مصر، به استثناي ايران، جنگ برادركشي در بقيه كشورهاي اسلامي به راه افتاده و مسلمان به دست برادر مسلمان خود كشته ميشود. مسلمان باورمند به يك مذهب اسلامي پس از گرفتن وضو و خواندن نماز، جليقه انفجاري به خود ميبندد و با نام خدا، مسجد را بر سر مسلماناني از مذهب ديگر يا هم مذهب خود، اما با نگرش متفاوت خراب ميكند و خونشان را بر منبر و محراب خانه خدا جاري ميكند؛ پس از آن هم با نمايش عمومي اين جنايت، اذهان جهانيان را بر ضد اسلام تحريك كرده و به همه ميگويد كه مسلمانان گروهي وحشي، خشن و ضد تمدن هستند.
امروز در نتيجه ظهور داعش يا به بهانه ترس از نفوذ داعش، كشورهاي قدرتمند سوريه، عراق، مصر و ليبي كه خطري بالقوه و جدي براي اسراييل بودند، به مرز فروپاشي رسيدهاند. امروز قدرتمندترين گروههاي مقاومت اسلامي، يعني حماس و حزبالله به جاي اينكه در صف واحدي به اسراييل حمله كنند، اسلحههايشان را در سوريه و لبنان به روي هم نشانه گرفتهاند. امروز گروههاي تندرو سلفي مانند القاعده، طالبان، داعش و... نيز يكديگر را تكفير كرده و هيچ حد و مرزي در كشتار هم نميشناسند. متاسفانه عناصري از دولتها و گروههاي اسلامي هم، آگاهانه يا ناآگاهانه بازيچه دست دشمنان اسلام شده و اهداف آنان را محقق ميكنند.
به نظر ميرسد، حلقه تكميلي اين استراتژي، كشاندن آخرين بازماندگان قدرتمند خاورميانه يعني ايران، عربستان و تركيه به جنگ مستقيم است. خوشبختانه تدبير مسوولان و تيم ديپلماسي كشور ما در پايان دادن به مناقشه هستهاي با غرب و انعقاد برجام، تاكنون مانع تعبيرشدن روياي نئوكانها و صهيونيستها و حاميان منطقهاي آنان براي آينده خاورميانه شده است. در شرايط جديد، تمام تلاش آنان، بر هم زدن برجام و كشاندن ايران به رويارويي مستقيم است. آخرين اقدام براي تحريك ايران، سناريوي اعدام شيخ نمر، آن هم به شكل بدوي و بيرحمانه، بود. طراحان قتل اين روحاني شيعه، با علم به اينكه ايران واكنش سختي در برابر آن نشان خواهد داد، و آنان اين واكنش را دستمايه جلوگيري از اجراي برجام خواهند كرد، اين كار را انجام دادند. متاسفانه عدهاي هم در داخل كشور با حمله به سفارت عربستان، خواسته يا ناخواسته در خدمت نيات پليد آنان قرار گرفتند. خوشبختانه با تدبير دولت، دشمنان عزت ايران نتوانستند از اين قضيه به سود خود استفاده كنند. پس از آن هم مساله ورود غواصان امريكايي به آبهاي ساحلي كشور ما با درايت و سرعت حل شد و عقلانيت و دورانديشي مسوولان لشكري و كشوري نظام، بار ديگر دشمنان ايران را ناكام كرد.
اكنون كه با اجرايي شدن برجام و برداشته شدن تحريمها افقهاي تازهاي براي توسعه ايران فراهم شده، بايد هوشياري و دقت مسوولان كشور بيشتر از گذشته شود، زيرا اقتدار و توسعه ايران و رابطه مسالمتآميز با غرب، مانع اصلي تحقق آرزوهاي افراطگرايان غربي، عبري و عربي براي آينده خاورميانه است. به نظر ميرسد آنان از هر فرصت و ابزاري براي ناكارآمد كردن برجام و كشاندن ايران به منازعات منطقهاي استفاده خواهند كرد. آنان، حتي اگر در كوتاهمدت موفق نشوند، منتظر خواهند ماند تا دوره دولت اوباما خاتمه يابد و رييسجمهور جديد امريكا كه شايد هيلاري كلينتون يا يك جمهوريخواه ضد ايران خواهد بود، برسركار آيد.
اگر بخواهيم خوشبينانه قضاوت كنيم بايد بگوييم كه تا اين لحظه حاكمان عربستان و تركيه متوجه توطئه استراتژيستهاي تندروي غربي براي آينده خاورميانه نشده يا افرادي خائن و نفوذي در درون سيستم دولتي آنان به دولتمردان جهت ميدهند. در قضاوت بدبينانه هم بايد گفت كه آنان آگاهانه و عامدانه منافع خود را در همسويي با نئوكانها و صهيونيستها طراحي كردهاند. در صورت صحت هركدام از اين دو فرض، ايران هرگز نبايد با اين دو كشور وارد منازعه مستقيم شود. ايران بايد بداند كه با كاهش شديد قيمت نفت، تنها راه توسعه كشور، گسترش سرمايهگذاري خارجي و جذب حداكثري گردشگران از يك سو و صادرات كالاهاي غيرنفتي به خارج به ويژه كشورهاي همجوار است و اين هدف فقط و فقط در پرتو امنيت داخلي و تفاهم با غرب و كشورهاي همسايه ميسر ميشود. از اين رو هرگونه كاري كه سبب ناامني كشور، نقض برجام و ايجاد تنش در رابطه با غرب و كشورهاي همسايه شود، به ضرر ايران خواهد بود.
براي تحقق اين هدف، رعايت چند نكته زير، ضروري است:
١- مسوولان كشور، بايد همانند گذشته، با صبر و سعهصدر از واكنشهاي هيجاني، به رفتارهاي نامعقول و تحريككننده عربستان و تركيه خودداري و سران آنان را هوشيار كنند كه در دام پروژه خطرناك اسراييل و نئوكانها براي آينده خاورميانه نيفتند. در اين جهت، اصرار به تداوم گفتوگوهاي دوجانبه و چندجانبه با آنها براي حل مسائل منطقهاي و مشكلات فيمابين ضروري است. ممكن است امريكا بخواهد خود را از باتلاق خاورميانه بيرون بكشد و برخي كشورهاي منطقه مانند تركيه و عربستان و قدرتهاي فرامنطقهاي مانند روسيه را گرفتار آن سازد و اهداف خود را از طريق آنها جلو ببرد. سياستمداران كشور ما، حتي در صورت غفلت تركيه و عربستان، بايد مراقب اين مساله باشند و ضمن حفظ بيطرفي هرگز به يك طرف دعوا تبديل نشوند.
٢- چنانكه پيشتر گفته شد، بيترديد افراطگرايان غربي (مسيحي – يهودي) براي آينده ايران، برنامه دارند و ايران بزرگ و قدرتمند را مانع تحقق اهداف پليد خود ميدانند. يكي از سهلالوصولترين راهها براي بر هم زدن ثبات و آرامش ايران، كليد زدن استراتژي مذهب عليه مذهب و راه انداختن جنگ شيعه و سني در ايران است؛ كاري كه در كشورهاي همسايه كردند و ميكنند و در نتيجه آن اهداف خود را يكي يكي تحقق ميبخشند. براي جلوگيري از تعبير خواب آنان براي كشور چندمذهبي ايران، بايد از هرگونه گفتار و كردار تفرقهافكنانه مذهبي خودداري شود. صاحبان تريبونهاي ديني كشور، چه شيعه و چه سني بايد مراقب باشند كه از توهين به عقايد و شخصيتهاي مورد احترام يكديگر خودداري كنند. صدا و سيما بايد جلوي پخش برخي خطابهها و مداحيهاي تحريكآميز را بگيرد. همگان بايد بدانند كه هرگونه گفتهاي بر ضد يك مذهب، فردا به گلولهاي در قلب طرفداران آن مذهب تبديل ميشود. بيشتر جوانان زير سيسالي كه امروز با منفجركردن خود، زنان و كودكان مسلمان را به خاطر كسب ثواب و رفتن به بهشت به خاك و خون ميكشند، كسانياند كه در پاي سخنراني منبريان يك مذهب تحقير گشته و در پاي منبرهاي شيفتگان مذهب ديگري تربيت و تحريك شده و به اين نتيجه رسانده شدهاند كه خود، حق مطلقاند و ديگران ناحق و باطل؛ و بايد از بين بروند. آنان يك شبه به اين وضعيت نرسيدهاند، بلكه سالها در معرض بمباران فكري و شستوشوي مغزي اهل منبر بوده و بغض مخالفان در دلشان نهادينه شده و اكنون به راحتي به بازيچه دشمنان اسلام تبديل شدهاند. همچنين دولت نيز بايد توسعه فرهنگي و اقتصادي مناطق سنينشين را در اولويت برنامههاي خود قرار دهد و از سوي ديگر با رفع تبعيض و احساس تبعيض در مناطق سنينشين، نخبگان آنان را در سطح استاندار، سفير، وزير و حداقل معاون يا مشاور رياستجمهوري به كار گيرد و اين نوع بهانهها را از بدخواهان نظام براي تحريك اهل تسنن سلب كند.
٣- در شرايط پيش رو، تشكيل مجلسي قدرتمند كه نماد تخصص، كار آمدي، وطندوستي و تجلي حضور همه افكار و سلايق باشد، بايد اولويت اصلي نظام باشد. هيچ چيز بهتر از وحدت ملي و مشاركت همه دوستداران عزت و آبروي ايران در تعيين سرنوشت خود نميتواند ايران را در برابر خطرهاي پيش رو بيمه كند. در اين زمينه شوراي محترم نگهبان با تشخيص وضع موجود، حتما در تشخيص صلاحيتها بازنگري كرده و اجازه خواهد داد، نمايندگان همه سلايق و تفكرات موجود در انتخابات حضور يابند و مردم هم با مشاركت حداكثري، صحنه زيبايي را از وحدت ملي و اتحاد دولت و ملت به نمايش خواهند گذاشت و دشمنان ايران را ناكام خواهند كرد.
٤- دلواپسان بايد مواظب باشند كه در اين مقطع زماني كه صهيونيستها و نئومحافظهكاران غربي به همراه ارتجاع منطقه تمام تلاش خود را براي برهم زدن برجام و ناكام كردن دولت روحاني به كار گرفتهاند، هرگونه مانعسازي براي دولت، همسويي با دشمنان ايران محسوب ميشود. ايران در اين زمان بيش از هر دوره ديگري به تحقق آرمان توسعه نزديك شده و وظيفه ملي و مذهبي و وجداني هر ايراني است كه به دولت آقاي روحاني براي نيل به اين هدف كمك كند. به يقين صهيونيستها و ارتجاع منطقه و رقباي ايران هرگز مايل به وجود ايراني قدرتمند، پيشرفته، مرفه، متحد، يكپارچه و دموكراتيك نيستند و مخالفت آنان با برجام هم به همين دليل است كه نيك ميدانند برجام، راه رسيدن ايران به اين آرمان را تسهيل و تسريع ميكند. بنابراين مخالفت با برجام در داخل كشور، بهمنزله مخالفت با توسعه و ترقي ايران است.
نتيجه آنكه پس از فرجام نيكوي برجام در سطح بينالمللي، وقت آن رسيده كه به قول آقاي روحاني، الگوي برجام هم در داخل كشور، منطقه و حتي جهان تكرار و اجرا شود.