ابوالقاسم سعيدي و آيدين آغداشلو از نقاشي صحبت كردند كه مرداد سال ٩٠ در ٨٣ سالگي در پاريس درگذشت. به گفته آنها اگرچه عصار در خارج از ايران زندگي كرد و در دورهاي كه نقاشي مدرن رواج داشت، اما با ديدن آثار او، روح شرقي و تغزلي كه در نقاشيهاي ايراني وجود دارد، ديده ميشود. ابوالقاسم سعیدی، نقاش ساكن پاريس كه خرداد سال جاري اولين نمايشگاه انفرادي خود را در سن ٩٠سالگي در گالري شهريور برگزار كرد، بار ديگر میهمان اين گالري شد تا در نشست بررسي آثار عصار شركت كند. او درباره دوستي خود با اين نقاش گفت: «عصار از نسلی بود که هرکدام از هنرمندان آن راه خودشان را رفتند، ناصر بین ما آدم باشعوری بود. فرهنگ و زبان غرب را میشناخت. آشنایی من با نقاشی او عجیب بود. برای بازدید از نمایشگاه تعدادی از هنرمندان به یکی از گالریهای پاریس رفته بودم که در بین آن تابلوها، نقاشی کوچکی دیدم که هنرمندش را نمیشناختم. نقاشی او انتزاعی و آبستره بود و با من حرف میزد. فردای آن روز با همکارم زندهرودی، قرار گذاشتیم برویم او را ببینیم. آتلیه و کارگاه عصار در یکی از محلههای شناختهشده پاریس بود. آنجا بود که فهمیدم با نقاش پروپاقرصی سروکار داریم که از ما جلوتر بود».
سعيدي درباره كارهاي عصار عنوان كرد: «او هنرش را از تهران و با شاگردی محمدعلی حیدریان، که از شاگردان کمالالملک بود، آغاز کرد و بعدها به پاریس آمد و با فرهنگ فرانسه آشنا شد. کارهای او شستهرفته و تقریبا کامل بود. معلوم بود که سلیقهاش به طرف شرق دور است. تکنیک و به کاربردن قلممو در آثار او خاص بود. قلم برای ناصر یک قلم چینی و ژاپنی است که وقتی به رنگ آمیخته میشود سنگینی قابلحسی دارد که این سنگینی یک نشانه ایجاد میکند».
او درباره نحوه كاركردن عصار گفت: «وقتی بوم میخرید، خودش آن را روی سهپایه سوار میکرد و کاغذی روی آن میچسباند که شتاب قلممو را بگيرد. کمکم شتاب قلم او از انتزاعی به سمت اشکال فیگوراتیو رفت و گل، درخت، مناظر طبیعی، کوهستان و... دیده شد. پرترههایی هم بعدها در آثارش دیده شد که بعد از فیگوراتیوها آمدند».
آيدين آغداشلو، نقاش و پژوهشگر هنر، نيز با بيان اينكه کلید اصلی معنا و مفهوم کارهای عصار خطوط چيني و ژاپني است، گفت: «بین خوشنویسی ما و خوشنویسی چینی و ژاپنی یک اختلاف اساسی وجود دارد. در خوشنویسی آنها هر حرف با ضربه آزاد و راحت قلممو شکل میگیرد و ممکن است شکل یک حرف در کارهای هنرمندان مختلف و حتی کارهای یک هنرمند معین، متفاوت باشد. این شکل به حرکت آزاد قلممو و حس و حال هنرمند بستگی دارد اما در خوشنویسی ما به عنوان مثال اگر ٥٠٠ «ن» هم نوشته میشود، باید عین هم باشند. این دو هنر در عین متفاوتبودن، مقدس، مهم و هنرمندانه هستند». او صحبتهاي خود را با اين پرسش ادامه داد كه چرا این نوع خوشنویسی آزاد و رها برای عصار مهم شده است: «او در دورهای به پاریس رفت و آن محيط در فرانسه دهه ٥٠، زمینهای را فراهم کرد که علاقهمندان شرق دور گرد هم بیایند و کارهایشان موردعلاقه و توجه قرار بگیرد. اختلاط دورهها شايد مكتب پاريس را از اين نظر جذاب كرد. عصار چیزی را از دستمایه ملی خود به مکتب پاریس اضافه نکرد اما توجهش به شرق دور اهميت دارد».
او به سه نقاشي كه در آثارشان به شرق دور توجه كردهاند، اشاره كرد: «در مقالهای که در روزنامه «شرق» منتشر شد، به ناصر عصار، سهراب سپهری و ابوالقاسم سعیدی اشاره کردهام که هریک در آثار خود بهنوعی به هنر شرق توجه کردهاند؛ مثلا سعیدی در آثارش به مینیاتور ایرانی توجه داشته است. اینکه بتوان گفت خاستگاه و ریشههای این موضوع کجاست هم دلپذیر است، هم سخت. با این حال به روانشناسی جامعه و دورانی که هنرمند آثار خود را در آن عرضه میکند، برمیگردد. در دورانی که شاهد تسلط مدرنیسم و فضای اشباعشده بودیم، میطلبید هنرمندانی چون عصار و سعیدی هنر متفاوتی را عرضه کنند».
او با ذكر ويژگي آثار عصار از بهنتيجهنرسيدن جستوجوي هنرمندان گله كرد: «برای من جالب است که عصار چگونه میتواند از سنت نقاشی چینی و ژاپنی و نحوه بهکارگیری سیال و رقیق قلم و اضافهکردن رنگها به منظرهسازی برسد. منظرههایی شگفتانگیز و وهمآلود که آدم وقتی به آنها نگاه میکند، انگار دارد خواب میبیند. همیشه در صحبتهایم اشاره کردهام که کاش هنرمندان ما که جستوجوگر هستند، کمی هم یابنده باشند. بیشتر هنرمندان ما در میانه راه میمانند».
آغداشلو در ميانه صحبتهايش نگاهي نيز به وضعيت مينياتور كرد: «گاهی میخواهند بهزور مینیاتوری را که عمرش در اواخر صفوی تمام میشود، بازسازی و تجدید حیات کنند که بیشتر شبیه زامبیها میشود. مینیاتور اگر بخواهد تا امروز تغییری حاصل کند، آن را میتوان در آثار سعیدی خلاصه کرد، او با رنگهای فوقالعاده و حسابشده مینیاتور را برای ما ساخته است. عصار نیز با روح بزرگی که از قدیم در وجودش جاری بود، موفق شد این معنا را روی بوم بیاورد. کارهای او سهل و ممتنع هستند، یعنی اینقدر ساده هستند که میتوان مثل او نقاشی کرد اما نمیتوان بهسادگی عصار شد».
اين منتقد هنر در توصيف آثار عصار از واژه «تغزلي» استفاده كرد: «هروقت کارهای عصار را میبینم، روحم آسوده میشود و از آشفتگی بیرون میآیم چون بهشدت تغزلی هستند. هیچکدام از آثارش به من پسگردنی نمیزنند. مطمئن نیستم این نگاه تغزلی در جهان معاصر ما ادامه داشته باشد. تنها میتوانیم از راه تماشاکردن این آثار از آنها لذت ببریم. هریک از آثار عصار باید به ما احساس آرامش و امنیت بدهند، مگر اینکه هیزم باشیم که از دیدن این آثار لذت نبریم. من هر بار که به پاریس میرفتم با او دیدار میکردم. با اینکه سالها در فرانسه زندگي و با زنی فرانسوی ازدواج کرد اما روح ایرانی و شرقی در آثارش موج میزند».
او افزود: «از قرن ١١ و ١٢ هجري قمري به سمت جهان غرب رفتيم. نقاشي خريدند و كمالالملك و صنيعالملك به اروپا رفتند. سپهري، عصار و سعيدي رويشان را به سمت شرق چرخاندند. براي من مهم است كه نگاه شرق را در نگاه هنرمندان مهم مدرن جستوجو كرديم. اين برداشتها براي ما آسودگي ميآورد و در دنياي يونيفرم كه قرار بود همه چيز يكي شود، اين گريز دلپذير است».