نگاهي به تازه‌ترين نوستالژي عاشقانه سينماي ايران | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۰۳ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۱
کد خبر: ۱۳۹۶۴۲
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۰ - ۲۳ خرداد ۱۳۹۴
«در 20 سالگي همه شاعراند، در 40 سالگي مهم است چگونه باشي.» اين ديالوگ به ياد ماندني «در دنياي تو ساعت چند است» خود گوياي يك فيلم عاشقانه و آرام است. با اين تفاوت كه اين عاشقانه پر است از نوستالژي‌هاي زيبا و به ياد ماندني. از موسيقي فيلم گرفته تا كوچه پس كوچه‌هاي پاريس و لاهيجان. از بندر‌انزلي تا رشت. از باغ‌هاي چاي تا بازارهاي سنتي گيلان. به نظر مي‌رسد كه صفي يزدانيان به عنوان اولين تجربه كارگرداني‌‌اش با تهيه كنندگي علي مصفا موفق شده نظر مساعد منتقدان سخت‌گير را با خود همراه كند.
اينكه در «دنياي تو ساعت چند است» به چه معنا مي‌باشد، خود استعاره‌اي است از عاشق بودن يا نبودن آدم ها. مثلاً در جايي علي مصفا به ليلا حاتمي مي‌گويد: «اين ساعت هميشه عقب بوده. اصلاً به ساعت جاي ديگه‌اي تنظيم شده و همين‌طور مانده!» انگار آن آدم كلاً از زمان عقب مانده و موقعيت‌هاي عاشقي را از دست داده است.
 
داستان فيلم ساده است اما براي ديدنش بايد صبر داشت. به نظر تمام شهر از اين عشق خبر دارند به جز معشوق! حرف فيلم نيز در پايان همان حرف ساده يك عاشق است. جايي‌كه علي مصفا به ليلا حاتمي مي‌گويد: «ارزشش را داشت...»
در دنياي تو سلاعت چند است؟» داستان گيله‌گل ابتهاج (ليلا حاتمي) است كه بعد از 20 سال دوري از ايران به شهرش رشت باز مي‌گردد و در بدو ورود فرهاد يروان (علي مصفا) به استقبالش مي‌‌آيد. فرهاد خود را با نام «فرهاد دانشكده» معرفي مي‌كند و اطلاعات زيادي از گيله‌گل دارد. در حالي كه گلي او را به ياد نمي‌آورد.
 
فيلم داستان يك عاشق قديمي دوران دانشگاهي گيله‌گل را روايت مي‌كند كه دانشجو نبوده و از طريق دوستان و همكلاسي‌هاي معشوق، به علاقه‌‌اش ادامه مي‌داده اما به چشم گيله‌گل نمي‌آمده است. در جايي گيله‌گل به فرهاد مي‌گويد: «پس تو كجا بودي؟ نامرئي بودي؟»

از سوي ديگر زري خوشكام در كنار مصفا بازي دلنشيني را ارائه مي‌دهد. در هر حال او همسر زنده ياد علي حاتمي، مادر ليلا حاتمي و مادر زن علي مصفا است و همه اين‌ها باعث شده يك بازي خانوادگي دلنشين را شاهد باشيم.
 
شخصيت فرهاد آرام و شوخ است. يك عاشق 40 ساله كه آنچه گيله‌گل دوست داشته را آموخته تا بتواند بيشتر به دنياي معشوق نزديك شود. او فرانسوي مي‌داند و در كنار كارش كه قاب‌سازي است به 2 دختر خردسال، فرانسوي درس مي‌دهد. طرز درست كردن پنير فرانسوي را بلد است و به موسيقي‌هاي مورد علاقه گيله‌گل گوش مي‌دهد. با اين وجود رفتار فرهاد يروان به قدري آرام و راحت است كه گاه در شمايل يك مزاحم سمج جلوه مي‌كند.

اينكه چرا فرهاد پنير فرانسوي درست مي‌كند و به گيله گل هديه مي‌دهد از يك سو علاقه او به تمام علاقه مندي‌هاي گيله گل است. از سويي گفته مي‌شود كه پنير كممبر پر طرفدارترين و معروفترين پنير فرانسه به پنير عشق نيز معروف مي‌باشد. وجه تسميه اين نام به داستان خانمي فرانسوي از روستاي كممبر بر مي‌گردد كه به كشيشي فراري پناه مي‌دهد و دستور درست كردن اين پنير را از كشيش ياد مي‌گيرد.
 
در سوي ديگر شخصيت گلي سردرگم است و حضور شخصيتي مانند فرهاد كه از همه چيز و همه كس خبر دارد بيشتر او را سردرگم مي‌كند. گيله‌گل بعد از سال‌ها به زادگاهش بازگشته اما هيچ چيز مانند گذشته نيست. مادرش فوت كرده، دوستان قديمي‌‌اش سرنوشتي متفاوت از او داشتند... 
 
فارغ از داستان، موسيقي و تصويربرداري يكي از نقاط قوت فيلم هستند. كريستف رضاعي كه خود متولد فرانسه است انتخاب موسيقي و تنظيم مجدد دلنشيني داشته است. ترانه‌هايي كه گيلكي هستند اما به فرانسوي بسيار نزديكند! از جمله اين قطعات، قطعه شنيدي فيلم به نام «كي‌سه؟ كي‌سه؟» است كه يك ملودي كوبايي است با شعر حسن عاشورپور و اجراي روزبه رخشا.
 
در دنياي تو ساعت چند است اما از بهترين عاشقانه‌هاي سال‌هاي اخير سينما و اولين فيلم نوستالژيك زنده عاشقانه سينماي پس از انقلاب است. فيلمي از فرهنگ گيلان، بازار رشت، كوچه باغ‌هاي چاي لاهيجان، درياي بندر انزلي، ويم وندرس، تاركوفسكي و هر آنچه كه دنياي عاشقانه‌ها و نوستالژي‌ها مي‌طلبد.
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
ویژه روز
عکس روز
خبر های روز