فدراسیون فوتبال با این بهانه که تا دو بازی دوستانه «امیدها» در قطر فاصلهای بسیار کم باقی مانده، فرمان غیررسمی ابقای موقتی نلو وینگادا را به عنوان سرمربی آنان صادر کرده و حتی یک دستیار رسمی ایرانی هم برای او گزینش شده که کسی نیست جز مهدی تارتار که اخیرا از هدایت گسترش فولاد تبریز کنار گذاشته شد.
فدراسیون فوتبال با این بهانه که تا دو بازی دوستانه «امیدها» در قطر فاصلهای بسیار کم باقی مانده، فرمان غیررسمی ابقای موقتی نلو وینگادا را به عنوان سرمربی آنان صادر کرده و حتی یک دستیار رسمی ایرانی هم برای او گزینش شده که کسی نیست جز مهدی تارتار که اخیرا از هدایت گسترش فولاد تبریز کنار گذاشته شد. با این حال به نظر میرسد که این فقط مقدمات ابقای طولانی مدت این مربی پرتغالی در تیم ملی امید باشد. این در حالی است که این تیم با هدایت وینگادا در رقابتهای اخیر آسیایی در اینچئون نتایج اسفباری گرفت و بین سه تیم و آن هم در رقابت با تیمهای بسیار قدرتمندی(!) مثل ویتنام و قرقیزستان سوم و حذف شد و کمیته فنی فدراسیون هم با مشاهده نشانههایی از همین قبیل خواستار تعویض وی و آوردن یک سرمربی جدید بوده است. در این میان بازنده اصلی را باید حبیب کاشانی دانست. او داشت راحت زندگی میکرد اما در دام بدی افتاد و پیشنهاد علی کفاشیان را برای احراز پست خلقالساعه و کمی تا قسمتی مندرآوردی مدیر تیم ملی امید پذیرفت. برای پستی که از قبل وجود خارجی نداشت، طبعا بعدا هم تعریف مشخصی ارائه نشد و فقط ادعا شد که اختیارات رییس فدراسیون در ارتباط با این تیم تماما به کاشانی واگذار شده است. بعدا که در جلسات چند باره کمیته فنی حرف یک نفر (کارلوس کروش) بر نظریه همگان چربید و وینگادا مسافر قطر شد، مشخص شد که اختیارات مورد بحث «فرضی» بوده و وجود خارجی نداشته و یا اگر هم وجود خارجی داشته، اختیارات سرمربی پرتغالی تیم ملی بزرگسالان از یک تا صددرصد و از یک تا 180 درجه بر آن اختیارات میچربد. در کجای دنیا؟ حالا کاشانی مانده است و تیمی که نه تیم اوست و نه ربطی به او دارد و نه با شکل و بافتی به قطر میرود که لزوما مورد تایید وی است. شاید ادعا شود انتصاب تارتار برای پر کردن جای هومن افاضلی کنار گذاشته شده از جمع امیدها باشد اما تحت هیچ شرایطی در دنیا ابتدا کمک مربی انتخاب نمیکنند و سپس سرمربی را و اگر پست تارتار فقط دو هفتهای و تنها تا پایان تورنمنت قطر است، باید از او بابت پذیرفتن آن به شدت متعجب شد. آیا خاکپور موافق است؟ اتفاقات عجیب در تیم امید به همین حد ختم نمیشود و انتصاب تارتار فقط 48 ساعت بعد از اینکه انتصاب «رسمی و غیررسمی» محمد خاکپور به عنوان مدیر فنی و سرپرست امیدها اعلام شد، صورت پذیرفته است. آیا خاکپور با این انتصاب موافق است یا او را هم باید مانند آن یکی مدیر (کاشانی) بازنده این ماجراها تلقی کرد و کسی که اعتبارش به بازی گرفته شده است. نحوه برخورد فدراسیون فوتبال با مسائل تیم ملی امید در تمامی سال جاری و به ویژه بعد از بازگشت پیروزمندانه(!) این تیم از اینچئون مصداق کامل سهلانگاری و نشانه بلاتکلیفی محض بوده است. اگر فدراسیون هم مثل کروش معتقد به لزوم ابقای وینگادا است چرا این را رسما اعلام نکرد و به چه سبب کاشانی را آورد که همه میدانند مخالف با باقی ماندن وینگادا است؟ چرا یک فهرست 7 نفره متشکل از نامزدهای احراز پست وینگادا اعلام و تصریح شد که مطالعه روی آنها ادامه دارد و اگر یکی از بندهای قرارداد جدید کروش به این معناست که حق و سهم او در تعیین سرمربی تیم ملی پایه بالاتر از همگان است و میتواند نظرات همه افراد دیگر را وتو کند چرا این مساله صریح و سریع اعلام نشد تا همه بدانند قضایا از چه قرار است و توقعات بیهوده برایشان ایجاد نشود. آیا همان افاضلی بهتر نبود؟ در این میان برای چه کاشانی و خاکپور فراخوانده شدهاند؟ آمدهاند چه بکنند؟ اگر کاشانی قرار است برخلاف برخی تعابیر موجود از واژه مدیر فقط کارهای اجرایی مثل سفرهای خارجی اعضای تیم و مدارک آنها را جور کند، چرا اجازه داده شد بر جلساتی نظارت کند که دستور آن بحث درباره کادر فنی تیم و تغییر بسیار محتمل این کادر بود. الان قرار است خاکپور در چنین تیمی چه کاری انجام بدهد؟ اگر قرار است یک دستیار ایرانی برای وینگادا بیاورند و ساختار فعلی کادر فنی حفظ و فاجعه اینچئون فراموش شود، آیا همان هومن افاضلی برای دستیاری وینگادا و پست مدیر فنی امیدها بهتر نبود؟ به هرحال او دو سه سال است با همین نفرات سر و کله میزند و بسیار بیشتر و بهتر از تارتار از چند و چون کار آنها مطلع است. یک فدراسیون بیرقیب اینها سوالات بیپاسخی است که فدراسیون کفاشیان به رسم و سیاق همیشگیاش آفریده است و مثل معمول مشمول مرور زمان میشود و دیگر حوصله پرسیدن مکرر آنها از رییس فدراسیون و دستیاران وی نیز وجود ندارد و اگر هم بپرسید جواب روشن و قانعکنندهای نمیگیرید. این فدراسیونی است که هر کاری را از جانب آن باید انتظار داشت و در شگفتزده کردن مردم اول است و بیرقیب هم اول است.