حسين ابراهيمي از اعضاي شوراي مركزي جامعه روحانيت مبارز است. حالا اما ابراهيمي معتقد است دليلي ندارد كه شريك خرابكاريهاي احمدينژاد باشند چون عقد اخوت با كسي نبستهاند. او ميگويد: هرجا كه مطابق اصولگرايي و خوب كار كرده است شريكيم اما در جايي كه بد كار كرده چرا خودمان را شريك بدانيم. دليلي ندارد. او اما رسيدن به وحدت را محتمل ميداند و ميگويد نتيجه انتخابات مجلس دهم تاييدي بر اين وحدت خواهد شد. وحدتي كه آيتالله مصباح در انتخابات گذشته زير سوال برد و حالا عضو اصلي اين نشستهاي همگرايي و يك پايه رهبري اين جريان را بر عهده گرفته است.
تبعات و ثمرات مديريت اصولگرايان در دولت احمدينژاد و دولت هشتم و نهم را چطور ارزيابي ميكنيد؟
در دولت گذشته چهار سال اول بسيار خوب بود. تلاشهاي زيادي صورت گرفت و برنامههاي بسيار خوبي داشتند به ويژه در مورد روستاها، مناطق محروم و توزيع ثروت و همين?طور در زمينه رسيدگي به جمعيت محروم و مستضعف خدمات خوبي صورت گرفت. چهار سال دوم هم ادامه گذشته بود و وضعيت كشور خوب بود. دولت هم خدمت كرد. دو سال آخر هم من به اين باورم كه دولت در كارهاي اقتصادي توقف كرد و تنشهايي هم بين دولت و مجلس به وجود آمد. در مجموع اختلافات ميان دولت و مجلس و كم كاريهايي كه در دولت صورت گرفت و بيتوجهيها و رفتارهاي خلاف قانون نا به ساماني را در كشور به وجود آورد.
پس شما احمدينژاد و دولتش را بر خلاف برخي اصولگرايان جزيي از مديريت اصولگرايي ميدانيد؟
احمدينژاد اصولگرا به معنايي كه همراه با اصولگرايان باشد، نبود و خودش هم اعلام كرد كه من بدهكار هيچ فرد و جرياني نيستم و مستقل هستم. اما حقيقت اين است كه احمدينژاد در اردوگاه اصولگرايي بود.
اواسط دولت احمدينژاد اصولگرايان از احمدينژاد و جريان فكري نزديك به او فاصله گرفتند و ما شاهد انتقاد اصولگرايان از دولت بوديم چرا حمايت اصولگرايان تبديل به برائت شد؟
اصطكاكي كه بين مجلس و دولت و همچنين داخل دولت به وجود آمد اين تبعات را داشت. از سويي در دوسال آخر احمدينژاد با رهبري هم زاويه پيدا كرد و مجموعه اين عوامل باعث شد اصولگرايان نخستين منتقدين دولت باشند. دو سال آخر اين اصولگرايان بودند كه انتقاد ميكردند و به روش و منش كاري احمدينژاد اعتراض و انتقاد داشتند. احمدينژاد در رفت آمد به مجلس هم برخورد نامناسبي با نمايندگان داشت. چه در مجلس و چه در دولت اصولگرايان با ايشان مشكل داشتند. به هر حال چون احمدينژاد با حمايت اصولگرايان روي كار آمد كارنامه و عملكرد او در افكار عمومي به پاي اصولگرايان نوشته شد؟
بله همين اتفاق افتاد اما واقعيت امر اين است كه اصولگرايان در دو سال آخر با احمدينژاد نبودند و فاصله گرفتند. اما مردم مدت هشت سال گذشته و تبعات سياسي و اقتصادي را متوجه اصولگرايان ميدانند. فكر نميكنيد افكار عمومي در انتخابات 92 نشان دادند كه به مديريت اصولگرايانه خوشبين نيستند و نميخواهند تجربه گذشته تكرار شود؟
مردم از اصولگرايي دور نشدند. اصولگرايي جايگاه خود را داشت. دليل آن هم شركت در انتخابات است. حتي اگر به آراي آقاي روحاني هم رجوع كنيد متوجه ميشويد كه راي برخي اصولگرايان حسن روحاني بود. اصولگرايان راي خود را داشتند اما آرا متفرق شد. بخشي از آرا به صندوق روحاني ريخته شد و بخش ديگر هم در صندوق بقيه كانديداها. الان هم بخشي از آراي اصولگرايان براي روحاني است. از سويي مجموعه اصولگرايان بازهم اكثريت آرا را داشتند. با توجه به اينكه آقاي روحاني عضوي از جامعه روحانيت مبارز بود و حتي بخشي از جامعه روحانيت هم طرفدار ايشان بودند و او را اصولگرا ميدانستند حتي افرادي مثل آقايان اكرمي، علوي يا شهيدي در ستادهاي ايشان فعاليت ميكردند. اما جريان اصلاحات و آيتالله هاشمي حاميان اصلي آقاي روحاني بودند و اين حمايت توجه مردم را به سوي حسن روحاني جلب كرد. فكر نميكنيد حتي اصولگراياني كه به روحاني راي دادند جنس شان از جرياني كه سال 84 از احمدينژاد حمايت كرد نبود؟
بخشي از اصولگرايان پايداريها بودند كه همه ميدانيم اين طيف به روحاني راي ندادند اما برخي ديگر از اصولگرايان به ايشان راي دادند حتي در شوراي مركزي جامعه روحانيت طرفدار آقاي روحاني بودند، در جلسات اعلام ميكردند و از ايشان دفاع ميكردند. به هر حال بخشي از آراي ايشان مديون اصولگرايان است. از طرفي تنها نيم درصد تفاوت راي وجود داشت. به هر حال من معتقدم نميتوان گفت كه فقط اصلاحطلبان يا جريانات خاكستري راي دادند. آقاي روحاني هم براي اصلاحطلبان و هم براي اصولگرايان قابل احترام بود. من در مجلس دوم با ايشان بودم. من در كميسيون دفاعي بودم و هويت آقاي روحاني را به خوبي ميشناسم. همان وقت هم اصولگراي معتدلي بود. همان وقت هم در مجلس در جلسه عقلايي كه وجود داشت و ايشان جزيي از اعضاي اين مجلس بود همان جا هم ايشان از معتدلين بود. معتدلين اصولگرايان و اصلاحطلبان روحاني را برگزيدند و من معتقد نيستم كه جريان خاصي روحاني را روي كار آورد بلكه جريانات خاصي در راي آوردن روحاني تاثيرگذار بودند. از سويي تفرق بر اصولگرايان حاكم شد، يعني كانديداي واحدي نداشتند و ما هم از هيچ كس حمايت نكرديم. اصولگرايان كانديداي مشخصي اعلام نكردند كه از آن حمايت كنند. هر جرياني از يك نفر اعلام حمايت كرد. در نهايت هم اين امر باعث شد كه اصولگرايان راي نياورند. چرا اصولگرايان تبعات حمايت شان از احمدينژاد را بر عهده نميگيرند و هر وقت حرف از احمدينژاد ميشود ميگويند كه احمدينژاد اصولگرا نبود در صورتي كه افكار عمومي احمدينژاد را نزديك به اين جريان ميداند؟
ما معتقديم احمدينژاد چهار سال اول و دو سال بعد خوب كار كرد و كارهاي بزرگي انجام داد الان هم دولت كارهاي او را تكميل ميكند. بسياري از افتتاحهايي كه صورت ميگيرد در دولت احمدينژاد صورت گرفته است. اما كشور در هشت سال گذشته با بحرانهاي سياسي و اقتصادي زيادي مواجه شد از سويي بسياري از تخلفات و عملكردهاي غيرقانوني دولت احمدينژاد مشخص شده است چرا تبعات اين مديريت را نميپذيريد؟
تخلفات اشخاص را كه كسي به عهده نميگيرد. دادگاه هم به سراغ شان رفته است. اين در حالي است كه قوه قضاييه اصولگراست اما اغماض نكرده است. يعني هر كجا تخلفي بوده برخورد شده و اين از قوت نظام است. اصولگرايان تخلفات اشخاص را بر عهده نميگيرند، عملكرد و مديريت دو دولت نهم و دهم را چطور؟ فكر نميكنيد مردم چون اين سوءمديريت را تجربه كردند به كانديداهايي كه به اصولگرايان نزديكتر بودند راي ندادند و اصولگرايي با ريزش آرا مواجه شد؟
اگر اين افراد يك نفر شده بودند كانديداي اصولگرايان راي ميآورد. علت اينكه راي نياوردند اين نيست كه كل هشت سال دولت احمدينژاد زير سوال باشد. هر كس هم كه منصف باشد فقط در مورد دو سال آخر انتقاد ميكند. اين طور نيست كه تمام تيم مديريتي و وزراي احمدينژاد بد عمل كرده باشند. تعدادي از آنها افراد صادق، خدمتگزار و انقلابي بودند. برخوردي هم كه ما در دو سال آخر با احمدينژاد داشتيم به دليل همين بود كه نيروهاي مخلص و مومن را تحمل نكرد. وزراي بسيار خوبي كنار گذاشته شدند. دو سال آخر را ما هم قبول داريم كه عملكرد خوبي نداشت اما شش سال خدمت كرد. رهبري هم تاكيد داشتند و به دولت تذكر دادند. اگر فرض را بر آن بگيريم كه تمام بحرانهاي سياسي و اقتصادي كشور در دو سال آخر دولت احمدينژاد اتفاق افتاد به هر حال اين سوءمديريت متوجه جريانات حامي احمدينژاد هست يا خير؟
چه چيزي را بر عهده بگيرند؟ما اصولا هر كس كار خوب انجام دهد كار خوبش را ميپسنديم چه اصولگرا چه غير اصولگرا. ما عقد اخوت با كسي نميبنديم. اين فرد است كه تخلف ميكند جريان نيست. دليل انزواي احمدينژاد چيست؟ اصولگرايان او را كنار گذاشتند پس ما به وظيفه خودمان عمل كرديم. چرا ما بايد نواقص افراد و خلاف كاريها شان را بر عهده بگيريم. همان فردي كه تخلف كرده است بايد پاسخگو باشد. به هر حال همانطور كه در دولت آقاي خاتمي انتقادات متوجه جريان اصلاحات و اصلاحطلبان بود جريان اصولگرا هم بايد در مورد اين تخلفات و سوءمديريتها پاسخگو باشد؟
آقاي خاتمي هم كار خوب داشت و نبايد آنها راناديده گرفت. ما هم نميگوييم همه انتقادات متوجه اصلاحطلبان است؛ گاهي يك وزير خلاف كرده يا يك رييسجمهور اما مجموعه را نبايد زير سوال برد چون خلاف انصاف است. ما در اصولگرايي انصاف داريم آن جا كه خوب بود مورد تاييد ما است آن جايي كه بد شد خودمان منزوي شان كرديم.
بحث زير سوال بردن يك جريان فكري نيست اما آيا اصولگرايان خودشان را در اين مديريت شريك ميدانند يا خير؟
چرا شريك بدانند؟ هرجا كه مطابق اصولگرايي و خوب كار كرده است شريكيم اما در جايي كه بد كار كرده چرا خودمان را شريك بدانيم. دليلي ندارد. اصولگرايان بهترين برخورد را داشتند اما در اصلاحطلبان اينطور نيست. اصلاحطلبان مطلق از يك نفر حمايت ميكنند. از ويژگيهاي اصولگرايي اين است كه تا وقتي كه كار خوب انجام ميشود حمايت ميكنند اگر منحرف شد بلافاصله برخورد ميكنند و اين از سلامت اصولگرايي است.
اصولگرايان از اين حمايت پشيمان نيستند؟ حمايت از فردي كه بعدها به حاميانش هم پشت كرد و هم براي اين جريان فكري تبعات و هزينه سياسي داشت؟
پشت كردن كه دليل نميشود مهم اين است كه احمدينژاد خوب عمل كرد براي چي پشيمان باشيم.
پس اصولگرايان فقط در عملكرد مثبت خو دشان را شريك ميدانند؟
دليلي ندارد كه در خرابي شريك باشند. هيچ دليلي وجود ندارد. اما با احمدينژاد برخورد كرديم. مردم هم ميفهمند. همين كه او را كنار گذاشتند مردم ميفهمند كه حتي اگر خودي هم باشد كنار گذاشته ميشود. ديگر چكار بايد كرد. چرا گناه ديگري را بر عهده بگيريم. شرع اين حكم را داده ؟اين كه ما تبعات عملكرد منفي احمدينژاد را بر عهده بگيريم نه منطقي است و نه عاقلانه. اصولگرايان كار بسيار ارزشمندي كردند كه بايد درسي براي اصلاحطلبان باشد. مثلا اصلاحطلبان همچنان از كساني كه فتنه كردند حمايت ميكنند. فكر ميكنيد گفتمان اصولگرايي همچنان براي مردم جذابيتي دارد؟
من معتقدم در انتخابات تنها نيم درصد در آرا تفاوت وجود داشت و پيروزي روحاني به معناي روگرداني مردم از اين گفتمان نيست ضمن اينكه بخشي از آراي روحاني متعلق به اصولگرايان است. اصولگراها در روي كار آمدن روحاني كاملا نقش داشتند. فكر نميكنيد مردم به دليل حمايت آقاي خاتمي و آيتالله هاشمي به راي دادن به گفتمان اعتدال ترغيب شدند؟
اين موضوع را قبول دارم اما اين علت تامه راي آوردن روحاني محسوب نميشود و بخشي از علت است.
اگر اصولگرايان به وحدت مد نظرشان برسند و مجلس دهم هم با اكثريت اصولگرا تشكيل شود اين مجلس با مجلس نهم تفاوتي دارد؟
اكثريت مجلس نهم اصولگراست و اگر به وحدت برسند باز هم مجلس دهم شبيه به تركيب مجلس نهم شكل خواهد گرفت. من تصور نميكنم تفاوتي بين اين دو مجلس باشد و به احتمال بسيار زياد ما مجلس دهم را هم با اكثريت اصولگرا تشكيل ميدهيم. من معتقدم اصولگراها هم به وحدت ميرسند و هم مجلس دهم باز هم اصولگرا خواهد بود. علاوه بر رسيدن به وحدت فكر ميكنيد اصولگرايان مجلس چقدر راي افكار عمومي را دارند؟
من فكر نميكنم مديريت احمدينژاد تاثيري در نتيجه انتخابات مجلس داشته باشد چون در دوره نهم هم ديديم كه اكثريت مجلس با اصولگرايان بود. البته اين به معناي آن نيست كه نزديكان احمدينژاد در صحنهاند اما فكر ميكنم اصولگرايي مساوي با احمدينژاد نيست بلكه فوق احمدينژاد است. اما اينكه ما از احمدينژاد حمايت كرديم به معناي مساوي بودن با او نيست. ما از اين حمايت پشيمان هم نيستيم چون تا جايي كه مثبت بود حمايت كرديم و آن جا كه عملكرد منفي بود با خودش برخورد كرديم.
بخشي از مردم ممكن است عملكرد او را به حساب اصولگرايي بنويسند اما مردمي كه اصولگرايي را درك كردند ميدانند كه مشي ما اين است كه با خوب خوبيم و با بد بديم. هر كس عملكردش بد بود ولو برادر باشد برخورد ميكنيم. در ابتدا تبلور گفتمان اصولگرايي در احمدينژاد بود اما دو سال آخر از ريل اصولگرايي خارج شد كه نبايد به پاي اصولگرايان نوشت. از طرفي ما نميتوانيم همه افكار را بسازيم اما نبايد اصولگرايي با ريزش آرا رو به رو ميشد كه شد. اما اين ريزش آرا باز هم اصولگرايي را زير سوال نميبرد. مثلا در انتخابات آقاي ولايتي و حداد و قاليباف پيمان بستند كه يكي شوند اما در نهايت به اين كار تن ندادند. خودشان، خودشان را ضايع كردند.
فكر ميكنيد اقبال مردم به جريان اصولگرايي از سال 84 تا 92 چقدر دستخوش تغيير شده است؟
من به عنوان يك اصولگرا ميگويم كه ما دو سال آخر دولت احمدينژاد را قبول نداريم. اصولگراها در انتخابات 92 اجماع نداشتند اگر به وحدت ميرسيدند شما فكر ميكنيد آقاي روحاني راي ميآورد؟ اگر يك كانديدا بود حتما اصولگراها راي ميآوردند. فكر ميكنيد شرايط براي وحدت اصولگرايان فراهم است؟
همين جلسات و همايش وحدت اصولگرايان نشان ميدهد كه اصولگرايان به وحدت رسيدهاند.
اما در همين نشستها و همايشها هم تمام طيفهاي اصولگرا شركت نكردند؟
نه همه شركت كردند مثلا نزديكان آقاي قاليباف، لاريجاني، ولايتي يا آقاي باهنر؟
آقاي قاليباف از اصولگراها جدا نيست، ما با ايشان ارتباط داريم آقاي لاريجاني هم مسافرت بود. پس همه آمده بودند. فكر ميكنيد ائتلافي كه بين آيتالله يزدي، مصباح و موحدي كرماني در حال شكلگيري است محتمل است؟
بله، بايد به اين نكته هم توجه كنيد كه آيتالله مصباح جزيي از جامعه مدرسين هستند. فكر ميكنيد اختلافات نظري و عملي بين آيتالله مصباح و آيتالله يزدي نهايتا به وحدت ختم ميشود؟
اختلاف آن چناني وجود ندارد كما اينكه در مورد انتخابات خبرگان آيتالله مصباح هم گفتند كه من تابع نظر جامعتين هستم و اين نشان ميدهد كه اختلافي وجود ندارد.
اما تجربه انتخابات 92 نشان داد كه آيتالله مصباح چندان تمايلي به ائتلاف ندارد؟
گذشته گذشته است الان اصولگرايان متوجه اختلافاتشان شدهاند و به دنبال وحدت هستند اگر اين وحدت شكل نگيرد آينده جريان اصولگرايي را چطور پيشبيني ميكنيد؟ فكر نميكنيد با اين روند كم?كم در عرصه سياسي كشور كم رنگ ميشوند؟
چرا به وحدت نرسند؟ پس چه كساني مديريت كشور را برعهده بگيرند. اصلاحطلبان؟ اصلاحطلبان با عقبه خرابي كه دارند چطور ميخواهند كشورداري كنند.
و مسووليت حمايتهاي قبلي را نميپذيريد
ما اگر خرابكاري شود برخورد ميكنيم اما اصلاحطلبان اينطور نيستند. اين افراد ميخواهند كشور را اداره كنند؟ البته برخي از آنها كه تبري جستند متفاوت از آنهايي هستند كه با اين جريان همراهي كردند.