صدیقه احمدی، مدرس دانشگاه در نوشتاری به نقد سخنان علی مطهری در باب تفکیک جنسیتی پرداخته است.
به گزارش روز نو، با آن روح آزادهخواهی و شجاعت در بیان حقایق که در مواضع شما دیده شده، به ذهن متبادر میشود که گوئی روح استاد مطهری در شما حلول کرده است. اما یادآوری این نکته بسیار مهم است که چنین مینماید مواضع شما راجع به شخصیت زن از نگاه اسلام، با دیدگاه استاد کاملا متفاوت باشد. به نظر میرسد اگر اکنون از استاد راجع به تفکیک جنسیتی در محل کار میپرسیدند، ایشان مثل سایر موضوعات دینی ـ اجتماعی ابتدا تمام جوانب امر را بررسی نموده، عمیقا اندیشیده، سپس از اهداف طرح این موضوع کنکاش به عمل آورده، پیامدهای موضوع را میسنجیدند، آنگاه اظهارنظر میفرمودند.
بنابر این، با استناد به نظرات استاد دو بحث در اینجا قابل طرح است:
1. آن جا که استاد به تعریف حقیقت «تقوی» میپردازند، مینویسد «تقواى دينى و الهى يعنى اينكه انسان خود را از آنچه از نظر دين و اصولى كه دين در زندگى معين كرده، خطا و گناه و پليدى و زشتى شناخته شده، حفظ و صيانت كند و مرتكب آنها نشود.» سپس می گوید دو نوع تقوا قابل تصور است: تقوايى كه ضعف است و تقوايى كه قوّت است. (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج23، صفحه 692)
نوع اول تقوی آن است كه انسان براى دوری از گناه خود را هميشه از محيط گناه دور نگه دارد. نوع دوم آن است که، روح خویش را تربیت نماید. در روح خود حالت و قوتى به وجود آورد كه به او مصونيت روحى و اخلاقى دهد كه اگر فرضاً در محيطى قرار بگيرد كه وسايل و موجبات گناه و معصيت فراهم باشد، آن حالت و ملكه روحى، او را از آلودگی به گناه حفظ كند.
از نظر استاد، لازمه یک حیات عقلی و انسانی این است که تابع اصول معینی باشیم و از هوا و هوسی که مغایر با این اصول و اهداف باشد بپرهیزیم. اما لازمه همه اينها اين نيست كه انسان انزوای از محيط و اجتماع را برگزیند. بلکه بهترین راه آن است كه انسان در روح خود ملكه و حالت و مصونيتى ايجاد نماید كه آن حالت، او را از آلودگی حفظ کند.
سپس استاد در تشریح دو معنای تقوی نمونهای بیان میکند که، بعضی از قدما برای دوری از سخن لغو و گناه از راه زبان، سنگريزه در دهان خود مىگذاشتند كه نتوانند حرف بزنند، يعنى اجبار عملى براى خود درست مىكردند. استاد مینویسد، اگر چه در این مورد «از گناه پرهيز كرده ايم اما نفس ما همان اژدهاست كه بوده است»، در نتیجه این نوع ترک گناه را کمال محسوب نمیکند. آنگاه حقيقت تقوا را همان روحيه قوى و مقدس عالى میداند كه خود حافظ و نگهدارنده انسان است؛ و به گفته او بايد مجاهدت كرد تا آن معنا و حقيقت در انسان پيدا شود. (مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج23، ص: 693)
آنچه در تاریخ اسلام میخوانیم شاهدی است بر مطلب گفته آمده: نقل شده در حضور پیامبر اکرم (ص) جوانی به زنی زل زده بود، عکس العمل آن بزرگوار این بود که مانع ادامه نگاه آلوده جوان شدند، نه این که زن را از جامعه طرد کنند، و بفرمایند حضور شما زنان در جامعه موجبات انحراف مردان میشود.
2. بحث دوم جایی است که استاد از نقش زنان در جامعه سخن میگوید. ایشان معتقد است تنها ـ در جغرافیای بحث از تاریخ اسلام ـ در صدر اسلام بانوان نقش مؤثرى از نظر سياسى، نظامى يا فرهنگى ايفا كردند. سپس بار دیگر در صحنه تاريخ انقلاب اسلامی ایران ظاهر شدند و تاريخ را از «مذكر» بودن محض خارج کرده و آن را «مذنّث» (مذكر مؤنث) نمودند. او منظور خویش را از نقش داشتن یا نداشتن زن در تاريخ، همان نقش مستقيم و ظاهر شدن زن در صحنه تاريخ میداند، زیرا به تعبیر وی، نقش غيرمستقيم و پشت صحنه را زن همواره براى خود حفظ کرده است. (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج19، ص: 371)
همچنین، ایشان قائل به سه دوره برای نقش تاريخى زن بوده است: اول) در برخى دورهها و براساس برخى طرز تفكرها زن دخالت مستقيم در ساختن تاريخ نداشته است. در اين دورهها زن جز در اندرون خانه كارى نمیتواند داشته باشد و صرفاً يك كالاى اندرونى است. او ادامه می دهد، «طبعاً در چنين شرايطى هيچيك از استعدادهاى انسانیاش يعنى تفكر، آگاهى، بيدارى، آزادگى، اراده و اختيار و انتخاب، هنر و خلاقيت و ابداع و حتى عبادت و سلوك عارفانه الى الله رشد لازم را طى نمىكند». در اين گونه جوامع زن تنها در حكم يك وسيله و ابزار زندگى خانوادگى است، و در سطح یک شیء اگر چه «شىء گرانبها» تنزل می کند. (مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى، ج19، ص: 372)
و دوم) در برخى دیگر از دورهها یا جوامع، زن برای اثبات نقش تاریخی مستقیم خود، خانه را رها كرده و وارد اجتماع شده است، در نتیجه، در زمینههای علمى، هنرى، فكرى، سياسى همراه با مردان به رشد استعداد خویش همت گمارده است، اما نظر به اينكه مدار خويش را به كلى رها كرده و حريم را به كناری زده است، ارزش و بهاى خود را از دست داد. زن در این دوره، اگر چه نقش مستقيم خود را در سازندگى تاريخ به دست آورده، اما نقش غيرمستقيم خویش را كه از آن كمتر نيست از دست داده است. به تعبیر ایشان زن در این گونه جوامع به صورت «شخص» آن هم «شخص بىبها» درآمده است.
البته استاد تعارضی میان این دو نقش قائل نبوده، معتقد است، «يك راه باريك و ظريف وجود دارد كه زن اگر از آن راه برود هر دو نقش را در آن واحد میتواند ايفا كند. آن راه باريك و ظريف همان است كه، بانوان ما در طول قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران شاهدش بودهایم. ويژگى زنان مسلمان ايرانى در دوره سوم) این بوده است که در عين اينكه در صحنه سازندگی تاريخ با مردان مشارکت نمودهاند، اما پشت صحنه را هرگز رها نكرد، حيا و عفاف و پوشش لازم را از دست نداد، كرامت و عزت زنانه خويش را محفوظ داشته است. (مجموعهآثار استاد شهيد مطهرى، ج19، ص: 371ـ 372)
در این راستا، نه تنها جامعه مسئول عدم مانع تراشی برای مشارکت زنان در عرصههای گوناگون اداره جامعه بوده است، بلکه باید راه را در این جهت بیش از پیش هموار نماید. استاد جوادی آملی در این باره مینویسد، «اگر جامعه رشد بیشتری داشته باشد ، سعی می کند امکانات ترقی وسعادت را در اختیار هر دو صنف (زن و مرد) قرار بدهد ، و اگر جامعهای عقب افتاده است نباید این تحجر فکری جامعه را به پای مذهب نوشت».(زن در آینه جلال و جمال،آیت الله جوادی آملی، ص 106، مرکز تحقیقات کامپیوتری نور) بلکه از آن بالاتر، ایشان در تفسیر دیدگاه قرآنی معتقد است، دین برای انسان یک هویت جمعی قائل است و یک سلسله وظایفی را به عنوان مسائل اجتماعی بر دوش ایشان محول میکند. همچنین، یکی از ویژگیهای مؤمنین را مشارکت در حل مسائل اجتماعی و عدم انزوا از جامعه میداند. وی با استشهاد به قرآن: انمّا المؤمنون الذین امنوا بالله و رسوله واذا کانوا معه علی امر جامع لم یذهبوا حتی یستاذنوه (سورة نور آیه 62) بیان میدارد، «مؤمنین راستین کسانی هستند که هم از نظر عقیده به خدا و پیامبرش معتقدند و هم از نظر درک مسائل اجتماعی و هوش جمعی ، جامعه را خوب میشناسند و در مسائل جمعی همواره حضور دارند و منزوی نیستند . این نموداری از وظیفه جمعی افراد جامعه است که قرآن آن را ترسیم می کند و در این بخش فرقی بین زن و مرد نیست». (زن در آینه جلال و جمال،آیت الله جوادی آملی، ص 161، مرکز تحقیقات کامپیوتری نور)
حال اگر به رویکرد بعضی افراد در جامعه نظر بیفکنیم، ظاهرا تنها پاسخ مناسب سکوت است. برای مثال، نقل قولی را از یک عضو شورای شهر تهران می خوانیم که، «اتفاقا از خانمم سوال کردم خانم، من میخواهم بروم سرکار جایی که سه تا خانم هستند. از این سه تا خانم دو تایشان هم مطلقه هستند من میخواهم با اینها کار کنم. شما راضی هستی؟ گفت: قلم پایت را میشکنم اگر این کار را بکنی. من بهعنوان یک زن دلم میخواهد همسرم امنیت داشته باشد.» ضمن سکوت، لاجرم این کنایه در ذهن تداعی می شود «... مرده شور این ایمان رو ببرند که ...»
بنابراین، وجود چنین افکار عقب افتادهای نسبت به شخصیت زن مسلمان، ما زنان را ترغیب میکند برای ایفای نقش تاریخی مان حضور پر رنگتری در جامعه داشته باشیم.
صدیقه احمدی، مدرس دانشگاه