سخنان سرلشگر سيدحسن فيروزآبادي پيرامون فضاي رسانهيي و موج تبليغاتي كه مبتني بر گسترش شايعات و فضاسازي غيرواقعي ذيل عنوان نقد دولت در ماههاي اخير و توسط جريان خاص رسانهيي شكل گرفت را بايد به فال نيك گرفت. به ويژه آنكه در اين سخنان مخاطب ايشان محدود به بخش خاصي از رسانهها نشد و حتي رسانههاي مرتبط به نهادهاي نظامي را مستثني نكرد. اين رويكرد كه توسط بالاترين مقام نظامي كشور بر زبان رانده شده، مسبوق به سابقه نيست و از اين جهت در محافل رسانهيي واجد اهميت بسيار شناخته شده و با واكنشهاي مثبت گستردهيي روبهرو كرده است.
شايد انتظار اين بود كه نظير چنين سخناني و مواضع صريح و آشكاري بسيار زودتر از اين زمان گفته ميشد تا جامعه رسانهيي متحمل هزينههاي سنگيني نميشد. در سخنان ايشان كاملا محسوس است كه دلواپسان با دستاويز قراردادن فضاي نقد در پي محقق شدن خواستههايي هستند كه براي رسيدن به آن از هر وسيلهيي براي رسيدن به هدف فروگذار نكرده و حتي از توسل به خبررساني، شايعهپراكني، شانتاژ و بهتان و افترا هيچ ابايي ندارند.
گويا ميخواهند با اخبار دروغين يا ارائه تحليل و تفسير از مسائل جامعه، ذهن مخاطبان عام و خاص در خصوص فعاليتهاي دولت را متاثر سازند. بايد اعلام كرد كه اين يك نگراني عام است كه رسانهها مدتها از آن رنج ميبرند، ولي متاسفانه بنا بر شرايطي كه در ساليان اخير و به ويژه در دولت نهم و دهم ايجاد شده، گوش شنوا براي شنيدن اين دغدغهها فراهم نبود. از اينجاست كه به نظر ميرسد دستاندركاران مسوول در دولت يازدهم به ويژه مديران ارشد رسانه بايد به اين مهم توجه كرده و حساسيتها را درك كنند.
چگونه درج يك مقاله در يك روزنامه اصلاحطلب يا بهكارگيري تيتري در روزنامه طرفدار دولت با واكنشهاي غيرمتعارف همراه با سوءظن روبهرو ميشود. به گونهيي كه حكم توقيف روزنامه در كمتر از ساعتي به اجرا درميآيد و دهها خبرنگار و همكار مطبوعاتي در اين فضا از كار بيكار شده و حتي مديرمسوول با احكام شدادي روبهرو ميشود، اما در برخي از رسانهها كه مسير افراط را طي ميكنند و عليه مذاكرات هستهيي يا برگزاري مراسم جشن روز زن به فضاسازي تبليغاتي ميپردازند، حتي تذكري را هم دريافت نميكنند.
در اين ميان ذكر اين نكته ضروري است كه بيان اين سخنان به معني دعوت به برخورد شداد با رسانهها حتي رسانههاي منتقد نيست. به زعم نگارنده يكي از موازين مهم توسعه در كشور، آزادي رسانه حتي رسانه منتقد است. گرچه اينجانب با مواضع آقاي رسايي و هفتهنامه 9دي يا همايش دلواپسان همعقيده نيستم اما برخوردهاي حذفي در اين مجموعه همچون توقيف هفتهنامه 9دي را هيچگاه نپسنديده و تاييد نميكنم. انتظار اين است كه فضاي نقد در جامعه براي همه و به صورت يكسان و بدون اعمال دوگانه به پيش رود.
اگر در كشور برخي از رسانههايي كه جناب فيروزآبادي به تقدير از آنان ياد كردهاند اين آزادي را براي خود قرار دهند اين انتظار براي ساير رسانهها نيز به حق بايد محقق شود كه اگر دولت نقد ميشود فرصت نقد براي ساير قوا نيز فراهم شود و به گونهيي نباشد كه سبب بازداشت يا رفع بازداشت يك مقام سابق سوخت يا بركناري يك مقام اجرايي در قوه قضاييه با چنين واكنشهاي نامناسبي روبهرو شود. اگر اين گونه باشد هم رسانهها ميتوانند به وظايف نظارتي خود عمل كنند و هم مسوولان كشور احساس قدرت كاذب نخواهند كرد و به تبع با مشاهده سيستم نظارتي عمومي درصد خطا كاهش يافته و كارآمدي به حد حداكثري ارتقا خواهد يافت.
به استقبال از سخنان ايشان به نكتهيي ديگر نيز بايد اذعان داشت و آن اينكه يكي از راههايي كه ميتواند فضاي نقد را در كشور تقويت كند، توجه به رفع تبعيض در حوزه رسانه است. انتظار ميرود كه سازمانهاي عمومي و دولتي و حكومتي به جاي اينكه خود در رسانه، راهاندازي رسانه و انتشار روزنامه قرار گيرند و از طريق حمايتهاي مالي، معنوي، قانوني و در برخي مواقع فراقانوني به اين حوزه ورود نمايند، كمك كنند تا رسانههاي مستقل در يك فضاي رقابتي امكان رقابت يافته و به وظايف خود عمل كنند. با انتشار روزنامههايي توسط دولت، شهرداري، سازمان صدا و سيما، سازمان تبليغات اسلامي، نهادهاي نظامي و قضايي نهتنها به گسترش فرهنگ و افزايش سطح مطالعه و استاندارد رسانهيي كمك نميشود، بلكه موجبات تبعيض و ناتواني و اعمال نظر و در برخي حوزهها و زمانها موجبات خبرسازيهاي خاصي را هم فراهم ميآورد كه اين امر قطعا زيانهاي بيشتري را در مقابل منافع احتمالي براي جامعه و حوزه رسانه به دنبال خواهد داشت.
منبع: اعتماد