گروه‌های سیاسی در آیینه شعبان جعفری | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۲:۵۰
کد خبر: ۵۸۰۸۷۹
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۰ - ۲۸ مرداد ۱۴۰۲
از حزب توده و جبهه ملی تا فداییان اسلام و انقلابیون 57
این در حالی است که بر اساس تقریبا تمام اسناد و مدارک متقن ذی‌ربط (ازجمله رهنما،1399؛ آبراهامیان،1392) اصولا شعبان جعفری در روز 28 مرداد تا حوالی ساعت یک بعد از ظهر ماه‌ها بوده که در زندان به سر می برده است؛ در حال سپری کردن حبس یک‌ساله مرتبط با حمله 9 اسفند 1331 به منزل دکترمصدق.

گروه‌های سیاسی در آیینه شعبان جعفری

عباس امام- مدرس دانشگاه: شعبان جعفری(زاده یکم فروردین 1300 تهران/درگذشته 28 مرداد سال 1385 در سانتامانیکا،کالیفرنیا) یا به گفته دشمنان رنگارنگش «شعبون بی‌مخ» بیش ازهفتاد سال با القاب و عناوینی از این دست نواخته شده است: رجاله، لات، چاقوکش، داش‌مشتی نالوطی، لختی، لمپن، مزدور، سرکوبگر، سرکرده اراذل واوباش،خودفروخته، همکار و همپای فواحش، پیاده‌نظام دربار، سازمان سیا و MI6، نوکرشاه، قلدر بی‌منطق، بی‌پروای بددهن، چماق‌دار، قیح، والقاب مشابه دیگر.شعبان به تایید خودش از کودکی و درمدرسه به این لقب معروف شده بوده است؛ به دلیل شیطنت های کودکانه و هیکل تنومندش چون همکلاسی هایش را گهگاه اذیت می کرده یکی از معلم‌هایش این لقب را به وی اعطا کرده بوده است(سرشار،1381). وقتی بزرگ‌تر می شود، درنوجوانی و جوانی نیز همین خصلت بزن‌بهادری با او می‌ماند، به‌ویژه که وی در محله‌هایی از تهران می‌زیست که مرکز حضور این گونه افراد با این منش‌ها بوده است؛ محله‌های بسیار قدیمی درخونگاه و دباغ‌خونه، درحوالی سنگلج. اصولا، زمانه بالیدن شعبان، زمانه جاهل‌پروری و جاهل‌منشی بوده است، وامروزه از نظر تربیتی برای کودکی برخاسته از چنان محیطی متخلق شدن به چنین خلق و خویی، نکته چندان غریبی نیست. درعین حال، محیط خانوادگی وی محیطی بوده سنتی و معتقد به ارزش‌های مذهبی و خود او از آغاز نوجوانی علاقه‌مند به ورزش‌های باستانی، و طبعا دلبسته نوعی وطن‌پرستی و ملی.گرایی سنتی. نه تحصیلات خاصی داشته، نه شغل اداری خاصی، و نه ادعای خاصی از لحاظ فکری و فرهنگی. درمحیط بازار قدیم تهران به نوعی تجارت با بازاریان و دوست و رفقایش روزگار می‌گذرانده است.با این پیشینه از روحیات فردی، پایگاه طبقه اجتماعی، وگرایش‌های فرهنگی و مذهبی است که در بیست و چند سالگی در اواسط دهه 1320 وارد فعالیت‌های سیاسی می‌شود، و شگفت نیست که با این زمینه هویتی شیفته و جذب «فداییان اسلام» می‌شود(در منابع تاریخی،چندعکس از حضور او در جلسات سخنرانی نواب صفوی وجوددارد.) اندکی بعد، به سلک مریدان پروپاقرص آیت‌الله کاشانی در می آید؛ تقریبا تا آخرعمر از ارادت خود به کاشانی و حرف‌شنوی از او در مسایل دینی و سیاسی آن روزگار سخن گفته است. درجریان نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز از همین پایگاه دینی و نیز ملی‌گرایی به صف هواداران پرشور دکترمصدق می‌پیوندد. محورفعالیت‌های شعبان در این دوره، طرفداری همزمان عملی از شاه، کاشانی و مصدق، و درعین حال مخالفت عملی و درگیری علنی مداوم با حزب توده و طرفداران آن بود؛ چرا که آن‌ها را هم ضد اسلام می‌دانست وهم مخالف شاه و هم هواخواه شوروی واستالین. درهمین راستا، و با همان روحیات به ملیون و جبهه ملی خدماتی می‌کند، به‌گونه‌ای که روزنامه باخترامروز(به صاحب امتیاز و سردبیری حسین فاطمی)به ستایش خدمات شعبان جعفری می‌پردازد (باخترامروز،شماره 914،شنبه 29 شهریور 1331)]به نقل از سرشار، 1381،صص 118-119[. براساس همین گزارش«...مهندس حسیبی، سخنرانی مهیجی درباره ورزش و تندرستی و تشویق ورزشکاران به عمل آورد، و مقارن ساعت 10 این جشن ورزشی که در نوع خود جالب بود پایان یافت، ونمایندگان جبهه ملی بخصوص دکتر شایگان، حایری‌زاده، مشار، دکترمعظمی و مهندس حسیبی از این پیشرفت باشگاه شعبان جعفری اظهارقدردانی نموده.....»


تاریخ درج خبر و گزارش(شنبه 29 شهریور 1331)نشان می‌دهد که این آیین سپاسگزاری از شعبان جعفری، درزمان وزارت دکتر فاطمی و کمتر از یک سال پیش از وقوع کودتای 28 مرداد برگزارشده بوده است، آن‌هم با حضور برخی از رهبران ارشد جبهه ملی هوادار مصدق! بدیهی است در این زمان،حداقل ده سال از حضور فعال شعبان در فعالیت‌های تند و پرتنش سیاسی وی می‌گذشته است، و این بزرگان هوادار مصدق طبعا همگی از کارنامه فکری و رفتاری شعبان آگاه بوده‌اند. آیا نباید این مراسم را نوعی مار در آستین پروراندن نزدیک‌ترین یاران و مشاوران مصدق تلقی کرد؟! و این شعبان جعفری ستایش شده در روزنامه باخترامروز متعلق به دکتر فاطمی، همان شعبان جعفری است که چندماه بعد از کودتای 28 مرداد و دستگیری دکتر فاطمی زمانی که نیروهای پلیس فاطمی را تحت‌الحفظ از کلانتری به دادگاه می‌برند، با چندتن از رفقایش به وی حمله کرده و او را شدیدا مضروب می‌کنند. به‌راستی، در آن زمان منش شعبان تغییر کرده بود یا معیارهای جبهه ملی و نزدیک‌ترین مشاوران مصدق از شخصیت شعبان نادرست از آب درآمده بوده است؟! حداقل، امروزه که حتی همدل‌ترین تحلیلگران هوادار پیشوای نهضت ملی بر این باورند که مصدق در برخی تحلیل‌ها و راهبردهای خود دچار ده‌ها اشتباه ریز و درشت شده بوده است(به عنوان مثال، مجتهدزاده،1393 ؛ روحانی، 1366؛ غنی نژاد، 1387؛ فرمانفرماییان، 1383؛ موحد، 1387 ؛ کاتوزیان، 1395؛ رحمانیان،1396؛ صص 249-264)،انصافا از فردی در حد شعبان جعفری چه انتظارواقع بینانه‌ای داریم؟ جناحی دیگر از مخالفان و دشمنان خونی همیشگی شعبان جعفری، حزب توده و هوادارانش(و در دهه‌های بعد، مجموعه گسترده و متنوع تشکل‌ها و جمعیت‌های چپگرای سکولار و یا اسلامی) بوده‌اند. شعبان، نه تنها هیچ گاه ضدیت خود با حزب توده و سیاست‌های آن را منکر نشده، بلکه همواره از موضع خود دفاع کرده و دلایل توجیهی خود را با افتخار مورد تاکید قرار داده است: « اینا، ایرانو دوست نداشتن، طرفدار روس‌ها بودن، اینا فحش می‌دادن به شاه، فحش می‌دادن به مصدق، مام دلمون نمی‌خواست. ما طرفدار این‌وری بودیم دیگه. این‌که می‌گن شعبون دعواکرده و چماق کشیده و اینا ،واسه همینا بوده دیگه. وقتی می‌گن”مرگ بر مصدق” که دسته گل بشون نمی‌دیم که! حالا، منتهاش ما دیگه فحش نمی‌دادیم، می‌زدیم توشون!..... با ماشین، با ماشین خودمون، هرجوری که می‌شد دیگه!... ازاون دور که جیپ من پیدا می‌شد، جیپم قرمز بود، می‌گفتن خطر اومد! خطر اومد! جیپ قرمز اومد! کله‌شق بودم دیگه!... ولی، کشته نمی‌شدن. من تا حالا آدم نکشتم.»(سرشار، ص. 112).


آیا امروزه درک این گونه احساسات شعبان جعفری سخت است؟! آیا او دچار پندارهای چپ‌ستیزانه غلط و نادرست بوده؟! دروغ می‌گوید؟! وقتی به گواه تقریبا تمام تحلیلگران و مورخان مستقل، کادر رهبری حزب توده همه راهبردهای اساسی خود را با مقامات شوروی هماهنگ می‌کرده، آیا نباید به افراد و جریاناتی در حد درک اجتماعی-سیاسی شعبان جعفری حق داد که با توده‌ای‌ها آن کنند که کردند؟! وقتی «دفترسیاسی» حزب (مغزهای متفکر و اندیشکده ناب حزب توده) حتی تا سی سال بعد از کودتای 28 مرداد مواضع خود را با«برادربزرگ‌تر» شوروی تطبیق می‌داد، کجای کار عنصری مانند شعبان جعفری غریب بوده است و نفرت‌انگیز و چندش‌آور؟! مگر غیر از این است که هزینه‌های کلان مالی اداره امورات گوناگون حزبی را روس‌ها به حساب حزب توده واریز می‌کردند؟! مگر نه همین توده‌ای‌ها و دیگر هم‌پیمانان چپ‌گرای آن‌ها بودند که غائله‌های شوروی‌انگیخته جدایی آذربایجان و کردستان از ایران را بر پا کرده بودند و باعث به خشم آوردن احساسات وطن‌پرستانه میلیون‌ها ایرانی شدند؟! مگر نه همین توده‌ای‌ها بودند که آشکارا خواستار واگذاری امتیاز بهره‌برداری از نفت شمال ایران به اتحادجماهیرشوروی سوسیالیستی شدند؟! مگرنه همین توده‌ای‌ها بودند که از ابتدا تا انتهای نهضت ملی مصدق، بدترین و زشت‌ترین اتهامات را در نشریات و گردهم‌آیی‌های خود نثار مصدق می‌کردند؟! مگر نه همین توده‌ای‌ها بودند که آشکارا و تحت‌الحفظ نیروهای ارتش سرخ شوروی(درزمان جنگ جهانی دوم و اشغال ایران) راهپیمایی‌های چندین ده‌هزار نفری در تهران ترتیب دادند تا در مرگ استالین رخت عزا پوشیده، اشک ریخته و برسر و سینه بکوبند، و خاطراتی تلخ در اذهان میلیون‌ها ایرانی همچون شعبان جعفری برجای بگذارند؟! مگرنه همین توده‌ای‌ها بودند که با اهداف ماکیاولیستی و به دست اسطوره سازمانی حزب؛ خسروروزبه، محمدمسعود(روزنامه‌نگار ملی‌گرای ضدشاه و ضددربار) را ترورکرده و قتل او را به دروغ به عوامل شاه نسبت دادند؟! به راستی، چگونه بوده است که شعبان جعفری« بی‌مخ» بی‌سواد این زشتی‌ها و پلشتی‌های فراگیرترین و متنفذترین جریان سیاسی چپ‌گرای عصر خود را درک می‌کرده، اما«مخ‌داران» تحصیل‌کرده مدعی روشنفکری در تمام سلسله مراتب سازمانی حزب توده برعکس، از آن مواضع و عملکردهای خود دفاع می‌کردند؟!حتی فراتر از آن، اگر آن توده‌ای‌های متوهم دهه 30 را بتوان عشاق کور شوروی سوسیالیستی تصور کرد، ولی صدها روشنفکر، نویسنده، شاعر، مترجم، استاد دانشگاه، معلم و دبیرآموزش و پرورش، هنرمند، و ... دهه‌های 1340 و 1350را چه باید نامید و آگاهی‌های‌شان را با چه صفاتی باید توصیف کرد که اکثرا (نه همه)همچنان دل در گرو بهشت موهوم اتحادجماهیرشوروی سوسیالیستی پشت پرده‌ آهنین آن داشتند؟! اندکی دیگر از این «مخ‌داران» نیز اگر بعدها از شوروی دل برکندند، اما این بار در کمند عشق مائوتسه تونگ چین، انورخوجه آلبانی، فیدل کاستروی کوبا، قذافی لیبی، حافظ اسد سوریه و امثالهم گرفتارشدند!سومین گروه از مخالفان شعبان جعفری که عمدتا در سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دیدگاه‌های خود را درباره او مطرح کرده‌اند، از جناحی هستند که خود را طرفدار روحانیت و حوزه‌های علمیه قلمداد می‌کنند. این گروه که در زمینه نهضت ملی و جنبش ملی شدن صنعت نفت قائل به نقش محوری و درجه یک آیت‌الله کاشانی هستند، به دلیل ارتباط تنگاتنگ شعبان با آیت‌الله کاشانی دچار ضد و نقیض‌های بسیاری خواهند شد، و به‌ناچار می‌کوشند تا اصولا از کنار این موضوع چراغ خاموش رد شوند و خود را به تغافل یا تجاهل بزنند. این درحالی است که مدارک و شواهد بسیار زیادی در منابع تاریخی ذی‌ربط در این مورد وجود دارد که براساس آن‌ها با هیچ توجیهی نمی‌توان رابطه بین این دو بازیگر آن صحنه تاریخی و یا همدلی و همراهی عملی آن‌ها در انجام آن کودتا را منکر شد. شعبان، همواره خود را مرید کاشانی و پیرو روحانیون و مراجع آن زمان دانسته و خود را سرباز علمای دینی آن سال‌ها معرفی کرده است. افزون بر این، پیوستگی و همگامی عملی شعبان با دو روحانی دیگر فعال در آن زمان یعنی آیت‌الله سیدمحمد بهبهانی و حجت‌الاسلام شمس قنات‌آبادی(رییس«مجمع مسلمانان مجاهد» که همزاد غیرستیزه‌جوتر فداییان اسلام بودند و نزدیک‌تر به کاشانی) نیز از نکاتی است که این دسته از مخالفان شعبان جعفری را دچار مخمصه می‌کند! این گروه‌ها، درتوجیه سکوت یا همراهی بی‌سروصدای آیت‌الله سید حسین بروجردی(زعیم شیعیان جهان درآن دوران) با کودتاچیان و تبریک به شاه در روزهای بعد از بازگشت به کشور نیز در می‌مانند، در صورتی که می‌دانیم این مجموعه روحانیون طراز اول کسانی بودند که شعبان جعفری خود را هم‌گام و هم‌پای آنان معرفی کرده است. حال، چگونه است که موضع آیت‌الله کاشانی و آیت‌الله بروجردی درباره کودتا و شخص شاه با ترفندهای گوناگون موجه قلمداد می‌شود،اما موضع شعبان جعفری شایسته هر اتهام و هر توهینی؟!نکته بعد، اغراق‌گویی‌های درازدامن مخالفان شعبان جعفری درباره نقش شخص وی در رویدادهای خاص روز 28 مرداد سال 1332 است.

این در حالی است که بر اساس تقریبا تمام اسناد و مدارک متقن ذی‌ربط (ازجمله رهنما،1399؛ آبراهامیان،1392) اصولا شعبان جعفری در روز 28 مرداد تا حوالی ساعت یک بعد از ظهر ماه‌ها بوده که در زندان به سر می برده است؛ در حال سپری کردن حبس یک‌ساله مرتبط با حمله 9 اسفند 1331 به منزل دکترمصدق. درست است که بزرگ‌ترین و موثرترین مجموعه نیروی انسانی حاضر در صحنه 28 مرداد، افراد و جریان‌های هم‌سنخ شعبان جعفری بوده‌اند، اما در دقیق‌ترین و مفصل‌ترین منبع گزارش تشریحی آن ماجرا با عنوان «“پشت پرده کودتا:اوباش،فرصت طلبان،ارتشیان،جاسوسان»(رهنما،66:1393) نیز به صراحت گفته شده« در ساعت 30/2 دقیقه بعد ازظهر... در آن موقع، شعبان جعفری و دوستان اوباشش که توسط شورشیان تازه از زندان قصر آزاد شده بودند، ول می‌گشتند و مترصد بودند تا نقش خود را در سقوط مصدق ایفاکنند.»در نتیجه، بزرگ‌نمایی نقش شعبان جعفری در درگیری‌های روز 28 مرداد نیز جز خودفریبی و بی‌اعتنایی به واقعیات ثمری نخواهد داشت. اصولا، در بازار آشفته صحنه سیاست ایران در چندماه پیش از کودتا با ده‌ها متغیر داخلی و خارجی گوناگون و با حضور صدها بازیگر رنگارنگ رودر روی یکدیگر، نه شعبان جعفری بی‌مخ به تنهایی می‌توانسته منشا اثرخارق‌العاده‌ای باشد و نه هیچ فرد و یا حتی جریان دیگری. کودتای 28 مرداد حاصل برهمکنش ده‌ها نیروی متفاوت و متضاد بود که در یک روند پرتنش فزاینده، جز به آن نتیجه(یا چیزی شبیه آن)منتج نمی‌شد.
منابع:
-آبراهامیان،یرواند(1392)]مترجم ناصرزرافشان.کودتا(سیا و ریشه‌های روابط ایران و ایالات متحده در عصرجدید). تهران:موسسه انتشارات نگاه.
-رحمانیان،داریوش(1396)]به کوشش زهراحاتمی.مجموعه گفتارها:تاریخ دهه بیست و نهضت ملی ایران.تهران: نشرعلم.
-روحانی،فواد(1366). زندگی سیاسی مصدق در متن نهضت ملی ایران. پاریس: انتشارات نهضت مقاومت ملی ایران(ص. 380).
-رهنما،علی(1399)]مترجم فریدون رشیدیان.پشت پرده کودتا: اوباش، فرصت-طلبان، ارتشیان، جاسوسان. تهران:نشرنی.
-رهنما،علی(1393)]مترجم ابراهیم اسکافی. جزئیات روز کودتا(جمعیت‌شناسی و موقعیت‌یابی لات‌ها، مردم و تانک‌ها در روز 28 مرداد).ماهنامه اندیشه پویا، س. 3،ش. 22،آذرماه،صص. 50-68.
-سرشار،هما(1381)]به کوشش[. خاطرات شعبان جعفری(چاپ هفتم).تهران:نشرثالث.
-غنی‌نژاد،موسی(1387). از ملی شدن تا دولتی شدن نفت، در گفتگو با دکتر موسی غنی‌نژاد(علی ملیحی- کیان پارسا). ماهنامه شهروند امروز،خرداد ماه،ش. 48.
-کاتوزیان، محمدعلی/همایون(1395). ارزیابی عملکرد نهضت ملی ایران و دولت محمد مصدق در گفتگو با محمدعلی همایون کاتوزیان. سایت مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی(به نقل از روزنامه ایران).
-صفایی،ابراهیم(1371). اشتباه بزرگ ملی شدن صنعت نفت. تهران: کتاب سرا.
-فرمانفرماییان، منوچهر(1383) ] ترجمه مهدی حقیقت خواه[.خون و نفت. تهران: انتشارات ققنوس(صص. 327-328).
-مجتهدزاده،پیروز(1393). ملی کردن صنعت نفت ؛ شاهکار ملی یا خیانت علنی؟. سایت خبرگزاری کتاب ایران. چهارشنبه 29 مرداد 1393.
-موحد،محمد علی (1387). در گفتگو با مژگان اینانلو، رضا خجسته رحیمی و مریم شبانی. از ملی شدن نفت ایدیولوژی نسازیم. ماهنامه شهروند امروز،س. 3،ش. 48، خرداد 1387،صص. 72-74.

عکس روز
خبر های روز