مذاکره کار بزدل ها نیست
روزنو :احسان سپه وند در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی در نقد کتاب خاطرات وندی شرمن، سرپرست هیئت مذاکره کننده امریکایی در مذاکرات هسته ای سال ۲۰۱۵ می نویسد: این اثر حاوی نکات جالبی در فهم و درک تلاش دیپلماتیک امریکایی است که نقطه عطف آن را می توان در این جمله دریافت: (برای رسیدن به توافقی معنی دار باید طرف رقیب را نه به چشم دشمنانی ابدی و دور انداختنی، بلکه به چشم شرکایی بالقوه درنظر گرفت)، تأمل در عبارت فوق به مذاکره کنندگان فعلی هئیت ایرانی نیز توصیه می شود.
به مناسبت کش وقوس هسته ای بی پایان ایران وغرب که این روزها بیش از هر زمان دیگری جلوه گرآسمانی پرغبار وتاریک است، نگاهی به اثر تأمل برانگیز وندی شرمن، دیپلمات زن امریکایی و سرپرست هئیت مذاکراتی ایالات متحده در گفت وگوهای دور برجام که به توافق وین 2015 یا همان برنامه جامع اقدام مشترک موسوم به برجام منجر شد، خالی از لطف نیست.
نگاهی به کارنامه و مناصب وی بیانگر این مهم است که مسیر تبدیل شدن از یک مددکار اجتماعی در مریلند تا معاون وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا در امور سیاسی آن هم در بدنه دموکرات به عنوان یک زن حتی در کشور که خود را داعیه دار برابری جنسیتی می نامند، می تواند چالش هایی خُرد کننده و لحظات مهیبی را در پی داشته باشد که نویسنده هر چند با چشم داشتی به بیان روایت هایی از وجه قهرمان گونگی خود، اما ابایی از ابراز آن ندارد. عنوان اصلی کتاب ( Not for the Faint of heart: Lessons in courage, Power & persistence) است که نخستین مرتبه در سال ۲۰۱۸ به چاپ رسیده و حاوی خاطرات این دیپلمات امریکایی است اما جوهره آن نکاتی است که وی از چگونگی مذاکرات هسته ای ایران عنوان می کند. کتاب حاوی هفت فصل است که عناوین هر کدام از فصول برابر خاطرات شرمن از کودکی تا تسخیر میزهای دیپلماتیک، بیانگر کلان مفاهیمی است که وی سعی دارد خاطرات و روایات خود را حول معنا بخشی به آن مفهوم شکل دهد.
فصل اول این اثر با عنوان شجاعت در برگیرنده روایت او از دوران کودکی خود در بالیتیمور است که وی ضمن تمجید از پدرش که کارگزار املاک بوده، وی را یک یهودی پیشگام در مبارزه با رنگین پوست گرایی در حوزه سکونت شهری قلمداد می کند (۱).
در فصل دوم با عنوان زمینه های مشترک او انتخاب جواد ظریف به سمت وزیر امور خارجه در کابینه حسن روحانی را پیغامی روشن در نزدیکی به غرب قلمداد می کند و صریحا در این باره اذعان می کند که ظریف با امریکایی ها و منش آنها مشکلی نداشته است و این عنصری پیش برنده ای از سوی نویسنده تعبیر می شود (2). در ادامه این فصل شرمن مدعیست که تیم مذاکره کننده ایرانی علی رغم چیره دستی در مذاکره کردن به لحاظ حرفه ای و شخصی بیش از همتایان آن سوی میز خود در معرض خطر بوده اند اما آنچه عامل توفیق در مذاکرات بوده، تعریف هنجار های مشترک ازسوی طرفین در آن مقطع زمانیست.
در فصل سوم با عنوان قدرت، ژست امریکایی ارباب گونه مد نظر نویسنده قرار می گیرد. وی معتقد است ایالات متحده در قیاس با پنج عضو دیگر غیر ایرانی مذاکرات نقش کلیدی و مالکیتی را در این گفت وگوها بر عهده داشته تا آنجایی که بیان می دارد: این ما بودیم که دار وندار و جانمان را در معرض خطر می گذاشتیم، توافق نامه مال ما بود حتی اگر به تنهایی نمی توانستیم به آن دست یابیم (3). او مدعیست شرکای دیگر از اینکه امریکا ابر قدرت جهان است متنفرند اما این واقعیت را انکار نمی کنند. در جمع بندی این فصل وی پیرامون تاکتیک پیشبرد امریکایی معتقد است حقه ای که همیشه کارساز بوده و هست این بوده که با استفاده از قدرت خود وبدون سلب قدرت طرف مقابل به خواسته مطلوب خود دست پیدا کنید.
در فصل چهارم با عنوان "رها کن"، وی به ریشه های روانی ترس های خود از کودکی تا به حال اشاره می کند که برای دیپلمات شدن می بایست از آن رها می شده که خودکشی برادر و ناموفق بودن در نخستین ازدواج خود از جمله این ترس ها قلمداد می شود. او ابراز میدارد که دیپلمات ها از منظر روانی همواره در انکار زیست می کنند تا بتوانند تفسیری از بسته بودن درها ارائه کنند که در آن هیچ دری تا ابد بسته نماند. تفسیر نمونه وی در این فصل حاوی تلاش های او و همکارانش در ایام انتهایی دولت کلینتون پیرامون مذاکرات تسلیحاتی با کره شمالی است که هرگز بر مدار مقصود نچرخید.
فصل پنجم از کتاب با عنوان یادگیری است. در این قسمت وی از تلاش های جیک سالیوان و ویلیام برنز در گشودن باب مذاکره با ایران سخن می گوید. شرمن اشاره می کند که از ویلیام برنز، ریاست فعلی دستگاه اطلاعات مرکزی امریکا، آموخته که یک روند درست به مراتب کارامدتر از تیمی با اجزای درست است (4).
فصل ششم با عنوان ایستادگی پیرامون استمرار و پافشاری دولت دموکرات اوباما بر گزینه دیپلماتیک در حل مسئله هسته ای ایران است. در این زمینه وی معتقد است قدرت نرم به ندرت به صورت خطی و مستقیم به اهداف خود نائل می آید و نیازمند استمرار و پافشاری بلند مدت است(5). نویسنده که به نوعی به عنوان یک یهودی ارتدکس به مواضع ضد ایرانی مشهور بود، در اثبات گفته خود مدعیست پیش از هر دور مذاکرات هسته ای ایمیل های تهدیدآمیزی دریافت می کرده که مقصود آنان بر هم زدن تمرکز وی بوده است (۶).
فصل انتهایی اثر با عنوان موفقیت شرحی جزئی از مراحل انتهایی وصول توافق وین است. شرحی از امتیاز خواهی هئیت ایرانی تا دقیقه 9۰ وحتی ثانیه های پایانی و بازی دوپهلوی هئیت روسی در این زمینه مورد بحث قرار می گیرد. وی معقد است ارتباطات انسانی با توجه این مهم که مذاکره یک پدیده انسانیست، عاملی از عوامل تاثیرگذار در نیل به مقصود بوده است. در این بین ویژگی های زنانه من جمله گریستن به عنوان یک امر طبیعی در گوشه گوشه لحظات نفس گیر، امریست که از منظر شرمن یک اتفاق عادی و ناگزیر تلقی شده است. تا بدانجا که وی شرحی از حالاتی را عنوان می دارد که در برابر موضع شدید عباس عراقچی پیرامون یک از سایت های هسته ای ایران آن هم در شرایطی که ضرب الاجل مذاکراتی روبه اتمام بوده، به گریه افتاده است. اما پس از این روایت، وجه ای تزویر گونه به خود می گیرد که این قطرات اشک گویی آخرین حرکت برای حل معمای روبیک مد نظرش بوده اند (۷).
در هر صورت این اثر حاوی نکات جالبی در فهم و درک تلاش دیپلماتیک امریکایی است که نقطه عطف آن را می توان در این جمله دریافت:
(برای رسیدن به توافقی معنی دار باید طرف رقیب را نه به چشم دشمنانی ابدی و دور انداختنی، بلکه به چشم شرکایی بالقوه درنظر گرفت)
تأمل در عبارت فوق به مذاکره کنندگان فعلی هئیت ایرانی نیز توصیه می شود.
منبع:دیپلماسی ایرانی