سایه وین در تهران
روزنو :پس از سفر سهشنبه انریکه مورا به تهران آنگونه که در محافل رسانهای مطرح است، قرار شده شیخ تمیم بن حمد آل ثانی هم پنجشنبهشب هفته جاری سفری به ایران داشته باشد. به نظر میرسد این حضور امیر قطر هم مشابه نماینده اتحادیه اروپا در مذاکرات وین، تلاشی برای احیای برجام باشد. این در حالی است که پیش از این دو شاهد حضور زبیگنیو رائو، وزیر امور خارجه لهستان بودیم. از یک منظر باید این ترافیک دیپلماتیک اخیر را واپسین تلاشها و تحرکات سیاسی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای برای احیای برجام دانست که تا مرز حضور امیر قطر هم رسیده است تا بتوان به بنبست ۶۲ روزه مذاکرات وین خاتمه داد و موتور گفتوگوها را دوباره روشن کرد
عبدالرحمن فتحالهی: پس از سفر سهشنبه انریکه مورا به تهران آنگونه که در محافل رسانهای مطرح است، قرار شده شیخ تمیم بن حمد آل ثانی هم پنجشنبهشب هفته جاری سفری به ایران داشته باشد. به نظر میرسد این حضور امیر قطر هم مشابه نماینده اتحادیه اروپا در مذاکرات وین، تلاشی برای احیای برجام باشد. این در حالی است که پیش از این دو شاهد حضور زبیگنیو رائو، وزیر امور خارجه لهستان بودیم. از یک منظر باید این ترافیک دیپلماتیک اخیر را واپسین تلاشها و تحرکات سیاسی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای برای احیای برجام دانست که تا مرز حضور امیر قطر هم رسیده است تا بتوان به بنبست ۶۲ روزه مذاکرات وین خاتمه داد و موتور گفتوگوها را دوباره روشن کرد. در آنسوی داستان نیز تحرکات روسیه با محوریت خروج ارتش این کشور از پایگاههایش در خاک سوریه و احتمال جایگزینشدن با نیروهای ایران از دید برخیها تلاش مسکو برای ماندن تهران در جبهه کرملین ارزیابی شده است. بهویژه که رفتار اسرائیل در خلال جنگ اوکراین روابط سردی را در مناسبات مسکو – تلآویو رقم زده است. بنابراین اکنون تهران در دوراهی تطمیع روسیه و تلاش غرب برای احیای برجام قرار دارد؛ حال اینکه جمهوری اسلامی کدامیک از این دو را انتخاب میکند، موضوع گفتوگوی «شرق» با نعمتالله ایزدی، آخرین سفیر جمهوری اسلامی در اتحاد جماهیر شوروی، اولین سفیر ایران در فدراسیون روسیه و تحلیلگر ارشد حوزه بینالملل است که در ادامه میخوانید.
اجازه دهید مصاحبه را از حوزه تخصصی شما یعنی روسیه شروع کنیم. بعد از تجاوز پوتین به خاک اوکراین شاهد مناسبات سرد تلآویو - مسکو هستیم. علاوهبراین بعد از موضعگیری سرگئی لاوروف، وزیر امورخارجه روسیه درباره یهودیبودن هیتلر و هجمه گسترده دیپلماتیک علیه کرملین که تا مرز عذرخواهی رسمی ولادیمیر پوتین هم کشیده شد، این روابط سرد را به اوج رساند. درصورتیکه تا پیش از پنجم اسفند ۱۴۰۰/ ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ (آغاز جنگ اوکراین)، اسرائیل و روسیه در یک ماهعسل دیپلماتیک به سر میبردند؛ بهگونهای که نفتالی بنت اعتقاد داشت حمایت پوتین و روسیه از منافع اسرائیل بهمراتب جدیتر از ایالات متحده و دولت جو بایدن است. در چنین شرایطی اخباری مبنی بر خروج ارتش روسیه از پایگاههای نظامی سوریه و جایگزینشدن آن توسط نیروهای ایرانی مطرح شده است. در این زمینه دو سناریو مطرح است؛ نخست انتقام روسیه از اسرائیل با خالیکردن پشت تلآویو ذیل خروج نیروهایش از خاک سوریه و جایگزینکردن با نیروهای ایرانی و دوم تمرکز بیشتر روسیه روی جنگ اوکراین. حال به باورتان کدامیک از این دو سناریو را میتوان نزدیک به واقعیت دارد؟
واقع امر آن است که دو سناریوی مدنظرتان متضاد هم نیستند که بخواهیم یکی از آنها را نزدیک به واقعیت بدانیم. یعنی تأیید یک سناریو به معنای نادیدهگرفتن سناریوی دیگر نیست بلکه این دو در راستا و مکمل همدیگرند.
چطور؟
حمله نظامی روسیه به اوکراین و تبعات سیاسی و دیپلماتیک این اقدام بهویژه فشارها و تحریمهای جامعه جهانی علیه کرملین سبب شده است که روسها تمرکز و به نحوی اولویت نظامی و امنیتی خود را روی این جنگ در کنار مرزهای خود و تقابل با گسترش ناتو بگذارند؛ بنابراین خواسته یا ناخواسته تبعات جنگ اوکراین موجب شده که دیگر تحرکات نظامی و امنیتی روسیه در سایر مناطق جهان تحتالشعاع قرار بگیرد. همانگونه که پیشتر از خاورمیانه و سوریه شاهد انفعال روسیه در قرهباغ نیز هستیم که باعث شده است که جمهوری آذربایجان تحرکات بیشتری در آنجا داشته باشد. حال به موازات تحمیل شرایط جنگ اوکراین به اقتضائات امنیتی و آرایش نظامی روسیه، شرایطی شکل گرفته است که پوتین در سایه نظم جدید ناشی از این جنگ سعی دارد دست به بازتعریفی در بازیگران متحد و همسو با خود بزند. ضمنا چون اسرائیل در این جنگ، نهتنها حمایتی از روسیه به عمل نیاورد بلکه در تقابل دیپلماتیک و نظامی با کرملین قرار گرفت و تلآویو بین مسکو و کییف، نهایتا اوکراین را برگزید باعث شده پوتین موازنهسازی تازهای در کنار مرزهای اسرائیل پیاده کند.
پس به باور شما پوتین از اسرائیل انتقام گرفت؟
مسئله انتقام مطرح نیست. چون در عالم دیپلماسی انتقام معنا ندارد. اینجا منافع است که رفتار کشورها را در بازههای زمانی و مکانی تعریف میدهد. اکنون که جنگ اوکراین شکل گرفته و روسیه خود را درگیر یک تقابل تمامعیار و فرسایشی به موازات فشارها و تحریمهای گسترده میبیند، برای حفظ موقعیت و منافعش هم که شده مجبور است اولویتهای نظامی، امنیتی و دیپلماتیک خود را بر اساس این بافتار و ساختار جدید نظم جدید جهانی بعد از جنگ اوکراین تعریف کند. بهعلاوه اگرچه در وهله اول خروج ارتش روسیه از پایگاههای سوریه میتواند دامنه فعالیتهای نظامی ارتش این کشور (سوریه) یا ایران را بیشتر کند اما از آن طرف باید در نظر گرفت که خروج روسها بهعنوان نیروی حائل بین ایران و اسرائیل در سوریه دست تلآویو را هم برای افزایش حملات و تهاجمات نظامی به خاک سوریه بازتر میکند؛ بنابراین خروج نظامی ناخواسته روسیه صرفا بهمعنای تهدید امنیت اسرائیل نخواهد بود بلکه یک موازنه جدید امنیتی را به منطقه خاورمیانه تحمیل میکند.
به تبعات مخرب جنگ اوکراین بر تغییرات معنادار در اولویتبندی نظامی و امنیتی روسیه در سایر جهان مناطق اشاره کردید. آیا کرملین با هدف تمرکز بر مدیریت جنگ اوکراین مجبور است که سوریه را تخلیه کند و به موازاتش متحد استراتژیکی مانند اسرائیل را از دست بدهد؟
همانگونه که پیشتر گفتم و دوباره تأکید میکنم فن سیاست و هنر دیپلماسی این است که در بازههای زمانی و مکانی مختلف بتوان کمترین ضرر و بیشترین منفعت را به دست آورد. در شرایط کنونی ناشی از جنگ اوکراین و رفتاری که اسرائیل در برابر روسیه از خود نشان داده است و همچنین با درنظرداشتن تقابل تمامعیار جامعه جهانی با مسکو، پوتین مجبور است در یک اولویتبندی آرایش نظامی خود را در سایر مناطق مانند خاورمیانه، قفقاز و... تغییر دهد. پیشتر مشابه این رفتار مسکو را در عراق، افغانستان و سوریه شاهد بودیم. در سالهای پایانی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، روسها ناچار شدند که از خاورمیانه فاصله بگیرند. همین مسئله شرایط لازم را برای حمله آمریکا به عراق شکل داد و به موازاتش شاهد انفعال مسکو بودیم. البته تمام این نکات بهمعنای خروج یکباره روسیه و تغییر راهبردی برنامههای مسکو در خاورمیانه یا قفقاز و... نیست بلکه فعلا در شرایط جنگ اوکراین، روسیه نوعی رفتار تاکتیکی را در پیش گرفته است تا تمرکز بیشتری روی مدیریت این جنگ داشته باشد. ولی کرملین این توانایی را دارد که در کوتاهترین زمان ممکن بعد از فروکشکردن آتش جنگ اوکراین دست به بازتعریف و احیای سیاستهای قبلی خود بزند.
آنگونه که در سؤالات قبلی عنوان شد، اخبار واصله حکایت از جایگزینشدن نیروهای ایرانی به جای نیروهای روسی در مناطق مختلف سوریه دارد. درعینحال اسرائیل بزرگترین رزمایش تاریخ خود را موسوم به «ارابههای آتش» از یکشنبه جاری به موازات این اقدام روسیه در تخلیه سوریه برگزار کرد. با توجه به این نکات، آیا جایگزینشدن ایران با روسیه به تحقق سناریوی تقابل یا جنگ تهران – تلآویو منجر خواهد شد؟
اگرچه برگزارشدن رزمایش ارابههای آتش بدون ارتباط با خروج روسیه از سوریه نیست، اما به باور من این رزمایش بیشتر متأثر از فضای داخلی سرزمینهای اشغالی است.
چگونه؟
به هر حال در ماههای اخیر عملیاتهای گستردهای در سراسر سرزمینهای اشغالی شکل گرفته است. درعینحال کابینه بنت در آستانه فروپاشی قرار دارد؛ بنابراین برگزاری این رزمایش در این ابعاد میتواند با هدف موازنهسازی سیاسی و امنیتی انجام شده باشد. کمااینکه اساسا قرار بود این رزمایش سال گذشته میلادی برگزار شود که به دلیل عملیات سیفالقدس به تعویق افتاد. البته نباید فراموش کرد مسئله جایگزینشدن نیروهای ایرانی یا ارتش سوریه و... به جای نیروهای روسی نیز چندان قطعی نیست؛ اما اگر چنین هم باشد، قبلا هم گفتم، خروج نظامی روسیه به معنای دست برتر ایران نیست، بلکه درعینحال میتواند اسرائیل را هم به سمت اقدامات تهاجمی و انتحاری بکشاند. نکته مهمتری که نباید فراموش کرد، این است که لزوما خروج روسیه از سوریه به معنای این نیست اسرائیل حامی خود را در منطقه از دست داده است، بلکه بیشتر این معنا را میدهد که اتفاقا ایران و ارتش سوریه حامی خود را در خاورمیانه و بهخصوص سوریه از دست دادهاند؛ بنابراین خلأ روسیه در سوریه قطعا به جولان بیشتر ارتش ترکیه، آمریکا و دیگر کشورها در این کشور (سوریه) منجر خواهد شد که به نفع اسرائیل خواهد بود. از همه مهمتر، حتی اگر بپذیریم که خروج روسیه از سوریه بیش از آنکه به ضرر تهران و دمشق باشد تبعات امنیتی برای تلآویو دارد، خود این نکته سبب خواهد شد اسرائیل وارد یک فاز تهاجمی و بیشترشدن تحرکات نظامی و امنیتی در منطقه شود که رزمایش ارابههای آتش مؤید این تحلیل است.
به باور شما آیا اقتضائات جنگ اوکراین که سبب شد ماهعسل روسیه و اسرائیل پایان یابد، سردی دائمی را در روابط مسکو و تلآویو شکل داده است؟
قبلا هم گفتم روسیه بعد از فروکشکردن جنگ اوکراین قطعا دست به بازتعریف و احیای روابط خواهد زد؛ بنابراین سردی روابط اسرائیل و روسیه فعلا متأثر از جنگ اوکراین است و بیشک بعد از این جنگ، ماهعسل دو طرف از سر گرفته خواهد شد؛ بهویژه که نباید نقش و نفوذ لابی اسرائیل در روسیه را هم نادیده گرفت. از طرف دیگر کرملین به روابط و مناسبات خود با تلآویو نیاز دارد؛ کمااینکه اسرائیلیها نیز به حمایت روسها نیازمندند. پس این سردی روابط از دید من مقطعی است.
از منظر دیگر به تأثیر جنگ اوکراین بر اقتضائات منطقه خاورمیانه بپردازیم. آیا از دید شما بعد از آغاز حمله نظامی روسیه به اوکراین و تقابل جامعه جهانی با مسکو، روسیه برای حفظ کشورهای حداقلی حامی خود مانند ایران مجبور شده است ذیل خروج از سوریه و دادن جایش به تهران، به نوعی جمهوری اسلامی را در جبهه خود نگه دارد؟
ببینید برخی اقدامات روسیه در چند بُعد و در چند جبهه کاربرد دارند. برای مثال همین خروج روسیه از سوریه، بهطور همزمان چندین استفاده برای کرملین دارد؛ نخست ایجاد فضا برای تمرکز بیشتر روسیه روی جنگ اوکراین، دوم موازنهسازی در برابر اسرائیل که فعلا در جنگ اوکراین جانب کییف را گرفته است و از طرف دیگر نوعی انفعال سیاسی و دیپلماتیک در قبال ایران و سوریه است به این معنا که خروج نیروهای روسیه از سوریه صرفا یک رفتار نظامی و امنیتی نیست. به هر حال یکی از مهمترین خواستههای سوریه که مورد تأکید ایران نیز هست، بازپسگیری منطقه استراتژیک بلندیهای جولان است که به باور جامعه جهانی یک منطقه اشغالشده است؛ بنابراین این اقدام روسیه را میتوان تلاش مسکو برای حفظ سوریه و ایران در جبهه خود دانست.
در این بین اروپاییها و آمریکا هم بعد از جنگ اوکراین سعی دارند با توافق در وین، تهران را در جبهه خود جای دهند. در این رابطه سفر انریکه مورا به تهران و حضور امیر قطر در ایران هم در همین چارچوب قابل ارزیابی است. به باورتان ایران بین هدیه روسیه و تلاش غرب برای گسل تهران - مسکو باید چه عملکردی داشته باشد؟
من معتقدم در شرایط کنونی اقتصادی و معیشتی قطعا سفر مذاکرهکننده ارشد اتحادیه اروپا، امیر قطر و پیشتر از آن سفر وزیر امور خارجه لهستان که قرابت دیپلماتیکی با ایالات متحده دارد، فرصت مغتنمی است که میتواند سکون و بنبست کنونی مذاکرات وین را کنار بگذارد و موتور محرکه توافق باشد؛ اما همانگونه که در پاسخ به سؤال اول شما به نگاه جامعی اشاره کردم که نباید یک سناریو را نافی سناریوی دیگر دید، باز هم اینجا معتقدم تهران لزوما نباید بین هدیه روسیه برای ماندن در جبهه شرق و فشار غرب برای گسل با مسکو، یکی را انتخاب کند. هنر سیاست خارجی و هوشمندی دیپلماتیک اقتضا میکند ایران در شرایط کنونی از ظرفیت و توان دیپلماتیک، اقتصادی و تجاری همه طرفها از روسیه و چین گرفته تا اروپا، آمریکا، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و... نهایت استفاده را ببرد. در این شرایط، هرچه زودتر به توافق برسیم و شاهد لغو تحریمها باشیم، بستر و فضای لازم برای پیگیری چنین سیاست خارجی همهجانبهای شکل خواهد گرفت.
آیا با وجود جریانهای چینوفیل و مهمتر از آن روسوفیل قدرتمند در داخل کشور، فضا و فرصتی برای شکلگیری این سیاست خارجی باز، مشخصا در قبال غرب وجود دارد؟ چون عملکرد دولت رئیسی در جریان مذاکرات وین به روشنی ثابت کرد این روسیه است که مدیریت گفتوگوها را از جانب ایران بر عهده دارد. ضمن آنکه در ۷۷ روزی که از جنگ اوکراین گذشته است، شاهد دفاع تمامعیار برخی جریانهای سیاسی داخلی و رسانههایشان از تجاوز روسیه هستیم. در چنین شرایطی چطور میتوان به دیپلماسی فراگیر فکر کرد؟
در این زمینه چند نکته مهم وجود دارد که باید مدنظر قرار داد. اول اینکه من نگاه روسوفیل داخلی، آن هم در شرایط کنونی را به مصلحت کشور نمیبینم. ما باید از ظرفیت دیپلماتیک خود در زمینه تمام کشورها نهایت استفاده را ببریم. ضمن اینکه منافع ما ایجاب میکند به جای وابستگی به روسیه نوع استقلال سیاسی را در جهت تحقق اهداف خود پیش ببریم. مضافا اگرچه من هم منکر نگاه روسوفیلی در داخل کشور نیستم؛ درعینحال این نگاه را نگاه شایعی نمیدانم. البته دراینبین به جز سوءمحاسبه داخلی در اتخاذ نگاه روسوفیلی باید اذعان داشت رفتار غرب بهخصوص ایالات متحده در تشدید این نگاه (روسوفیل) در ایران بهشدت مؤثر بوده است؛ با این حال جمهوری اسلامی با این ظرفیت بالا در حوزه دیپلماسی، اقتصادی و تجاری اصلا جایز نیست که بخواهد خود را وابسته به روسیه یا چین بکند و دیپلماسی یکجانبه را اجرائی کند. چون پیشبردن سیاست خارجی یکجانبه یعنی وابستگی به کشور مقصد و این وابستگی بهتدریج نوعی استثمار سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و تجاری را به دنبال دارد؛ کمااینکه میتوان مشابه این وضعیت را درخصوص چین و روسیه برای ایران مطرح کرد. بله این دو کشور (چین و روسیه) هم دارای ظرفیتهای خاص خود هستند؛ ولی ایران باید یک دیپلماسی باز، فراگیر و درعینحال منعطف را به کار ببندد؛ چون این نوع سیاست فراگیر میتواند منافع ایران را به شکل پررنگتری محقق کند. از این نظر که ایران بهراحتی میتواند از اهرم فشار شرق برای بهبود روابط با غرب و با اهرم فشار غرب، منافع بهتری را در مناسبات با شرق تعریف کند. در غیراینصورت شرایط کنونی در مذاکرات وین شکل خواهد گرفت که متأسفانه به واسطه سوءاستفاده روسها این مذاکرات به یک بنبست دوماهه خورده است.
جناب ایزدی حضرتعالی آخرین سفیر جمهوری اسلامی در اتحاد جماهیر شوروی و اولین سفیر ایران در فدراسیون روسیه بودید؛ بنابراین با زیر و بم سیاست کرملین در قبال تهران آشنا هستید. آیا روسها مشخصا در بازار انرژی، ایران را رقیب خود میدانند؟
بله این واقعیت وجود دارد و نیازی هم به سابقه سفارت من در روسیه ندارد. با یک ارزیابی ساده از رفتار روسیه در قبال ایران در همه این سالها بهسادگی میتوان فهمید که مسکو تمایلی به حضور پررنگ و فعال ایران در بازار انرژی جهانی ندارد. البته این مسئله به دوره جمهوری اسلامی بازنمیگردد؛ چه اتحاد جماهیر شوروی و چه فدراسیون روسیه از قبل از انقلاب تا به اکنون از هر تلاشی برای کاهش نفوذ ایران در بازار انرژی جهان استفاده کرده و میکنند. اکنون هم که جنگ اوکراین رخ داده است و نیاز بازار جهانی به انرژی دوچندان شده و به موازاتش شاهد سیر صعودی قیمتها هستیم، بیشک اروپا و آمریکا نیاز به تولیدکنندگان بیشتری برای کاهش قیمت انرژی با هدف فشار به روسیه دارند. در مقابل هم روسیه سعی دارد با حذف بازیگران تولیدکننده انرژی مانند ایران فشار خود بهخصوص در حوزه گازی را حفظ کند. در نتیجه نگاه رقابتی روسیه نسبت به بازار انرژی ایران در جهان بعد از جنگ اوکراین صدچندان شده است. به همین دلیل بود که شاهد آن رفتار روسیه در مذاکرات وین بودیم تا با مطرحکردن تحریمهای آمریکا در قبال روابط تجاری ایران و روسیه، گفتوگوها را به شکست بکشاند که از یک طرف پرونده فعالیتهای هستهای بر سر غرب باقی بماند و در کنارش ایران هم نتواند با لغو تحریمها به شکل فعالی وارد بازار انرژی شود. پس بهصراحت عنوان میکنم همانگونه که منافع روسیه ایجاب میکند مذاکرات وین به شکست کشیده شود، ما هم طبق منافع خود باید ذیل احیای استقلال سیاسیمان از سفر انریکه مورا و امیر قطر برای روشنکردن مجدد موتور مذاکرات وین استفاده کنیم. دلیلی ندارد ایران بخواهد خود را قربانی منافع روسیه کند، همانگونه که روسیه بدون توجه به شرایط سخت معیشتی در ایران و اوجگیری بحران اقتصادی کماکان سعی دارد مذاکرات وین در یک حالت بلاتکلیف بماند، ما هم باید اهداف و منافع خود را دنبال کنیم و به فکر لغو تحریمها باشیم.
من امیدوارم که این مسائل فرابرجامی با محوریت سپاه و خروجش از لیست گروههای تروریستی با یک راهحل بینابینی، چه از سوی آمریکا، اتحادیه اروپا، قطریها، ایران یا هر بازیگری به نتیجه برسد. واقعا جا دارد که سفر انریکه مورا یا امیر قطر را آخرین شانس برای احیای مذاکرات بدانیم؛ چون اگر با چنین منطقی به مسئله نگاه کنیم، بیشتر قدر آن را خواهیم دانست و به دنبال استفاده و بهرهبرداری حداکثری از سفر این دو مقام منطقهای و فرامنطقهای برای روشنکردن مجدد موتور مذاکرات وین با هدف حصول توافق و لغو تحریمها خواهیم بود.
بهعنوان یک دیپلمات کارکشته که سالها سابقه حضور در حوزه سیاست خارجی را دارید، اساسا ورود مقامات یک کشور، آن هم در سطح سران را باید نشانه خوبی برای احیای برجام تلقی کرد یا برعکس، حضور شیخ تمیم در تهران نشان از وخامت اوضاع و شکست قریبالوقوع مذاکرات دارد که طرفین به جای وزیر امور خارجه دست به دامن سران کشورها شدهاند؟
من تصور مثبتی از سفر امیر قطر به ایران دارم؛ چراکه بیشک مقامی در سطح سران بدون برنامهریزی و اطمینان از موفقیت حاضر به سفر به دیگر کشورها نیست؛ مگر آنکه اصطلاحا «چنته پُر دیپلماتیک» داشته باشد تا بتواند میانجیگری خود را پیش ببرد. با وجود آنکه سایه سنگین گسل تهران و واشنگتن بر سر سپاه و خروجش از لیست گروههای تروریستی بنبستی جدی را در مذاکرات وین شکل داده است؛ اما باید بپذیریم که سران یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس یعنی قطر که به گفته خود دولت بایدن مهمترین متحد استراتژیک ایالات متحده در خاورمیانه است، راهی تهران شده است؛ بنابراین باید حضور شیخ تمیم را نشانه خوبی برای احیای برجام در نظر گرفت. البته در آن سو رسیدن به موفقیت تا حد بسیار زیادی هم به نگاه ایران بستگی دارد. در این راستا شاید با توجه به مشکلات اقتصادی در داخل کشور، تهران هم دست به انعطاف موضع بزند. البته این یک تحلیل و گمانهزنی است. باید دید که نتایج این دو سفر مورا و شیخ تمیم چه خواهد بود؟