دود تاخیر در حصول توافق به چشم چه کسی میرود؟/ وقتی صبر دیپلماتیک در برابر صبر مردم قرار می گیرد
روزنو :به نظر می رسد «صبر استراتژیک»، «صبر سیاسی»، «صبر دیپلماتیک» و نظایر این صبرهای مورد نظر مقامات کشوری اکنون در برابر لبریزی «کاسه صبر ملت» در حوزه اقتصادی و معیشتی به دلیل تحمل سیاست فشار حداکثری و تحریم ها قرار گرفته است.
جین ساکی، سخنگوی کاخ سفید دیروز سه شنبه در جمع خبرنگاران عنوان داشت که ایران عامل توقف گفت وگوهای احیای برجام است. این در حالی است که وزیر امور خارجه ایران دوشنبه جاری در حساب توئیترش نوشته بود: اگر مکثی در روند مذاکرات وین دیده می شود، به دلیل زیاده خواهی طرف آمریکایی است. به موازات این توئیت حسین امیرعبداللهیان شاهد بودیم که سعید خطیب زاده، سخنگوی دستگاه سیاست خارجی در نشست هفتگی با خبرنگاران گفت: توقف کنونی در مذاکرات وین مربوط به آمریکاست، لذا اگر چه ما ملت صبوری هستیم، اما تا ابد صبر نمی کنیم. در این بین «صبر» شاید برای مقامات و مسئولین که درک درستی از تبعات مخرب اقتصادی و معیشتی تحریمها بر مردم ندارند به عنوان کلیدواژه ای در جهت موازنه سازی سیاسی و دیپلماتیک تعریف شود، اما به نظر می رسد کاهش «آستانه صبر» مردم به دلیل شکننده تر شدن وضعیت جامعه در ابعاد مختلف، معنایی متفاوت و حتی متضاد از گفته های مسئولین دولتی به خصوص در حوزه سیاست خارجی دارد. در سایه نکته یاد شده به نظر می رسد «صبر استراتژیک»، «صبر سیاسی»، «صبر دیپلماتیک» و نظایر این صبرهای مورد نظر مقامات کشوری اکنون در برابر لبریزی «کاسه صبر ملت» در حوزه اقتصادی و معیشتی به دلیل تحمل سیاست فشار حداکثری و تحریم ها قرار گرفته است، کما اینکه رتبه هشتم ایران در شاخص فلاکت جهانی بعد از ونزوئلا، لبنان، زیمبابوه، سودان و سوریه گواه این مسئله است که تعبیر و خوانش نادرست و وارونه مقامات از صبر و میزان تاب آوری مردم در برابر مشکلات اقتصادی و معیشتی ناشی از تحریم ها و بن بست کنونی جامعه در میان مدت و کوتاه مدت، نه تنها به توفیقی دست پیدا نمی کند، بلکه می تواند به بحرانی فراگیر در کل کشور منجر شود. در این بین دودِ توپ اندازی های سیاسی و دیپلماتیک تهران و واشنگتن در زمین یکدیگر با هدف متهم کردن یگدیگر به عنوان عامل اصلی توقف در مذاکرات و احیای برجام تنها به چشم ملت می رود. لذا فارغ از اینکه به واقع کدام یک از دو طرف در عدم احیای برجام مقصرند بی شک تاخیر هر روزه در حصول توافق و تداوم و تشدید بنبست و انسداد کنونی در مذاکرات وین هم ذیل یک پارامتر کلیدی آثار مخرب خود را بر تعمیق هرچه بیشتر این بحران های فراگیر در جامعه خواهد داشت. از این حیثدر گفت وگو با اساتید و کارشناسان حوزه روابط بین الملل، سیاست خارجی، بازار انرژی و اقتصاد به بررسی دقیق تر تبعات مخرب تاخیر در احیای برجام پرداخته شده است که در ادامه از نظر می گذرانید:
مهدی ذاکریان استاد دانشگاه و تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل: ابتدا به ساکن باید عنوان کنم که توقف حدود یک ماهه در مذاکرات وین را نباید به عنوان یک شکست و انسداد در احیای برجام تلقی کرد. به هر حال مذاکراتی در این سطح و در خصوص پرونده مهمی مانند فعالیتهای هستهای ایران با چالشها و موانع گستردهای روبه رو است. بنابراین منطقی آن است که مسئولین دولتی و تیم مذاکره کننده باید هر چه زودتر این موانع را از سر راه احیای مذاکرات بردارند، اما متاسفانه به نظر می رسد در صحنه تحولات سیاست داخلی و سیاست خارجی ایران، طیفی از مسئولین تلاشی برای برداشتن و تعدیل موانع بر سر راه لغو تحریم ها ندارند و در آن سو طیفی هم به دنبال ایجاد موانع جدید بر سر احیای برجام هستند. به همین دلیل است که تا به اکنون مذاکرات احیای برجام به نتیجه نرسیده است. چون مرتباً شاهد مانع تراشی ها و افزایش چالش ها و مشکلات و به تبع آن پیچیده تر و بغرنج تر شدن پروسه مذاکرات هستیم. تا جایی که به اعتراف خود مقامات دولت سیزدهم مذاکرات وین پیچیده تر از گذشته شده است.
پیرو نکته یاد شده باید عنوان داشت که منافع سیاسی و به خصوص اقتصادی و تجاری ناشی از تداوم سیاست فشار حداکثری آمریکا و تحریمهای این کشور برای عده قلیلی در ایران شرایطی را به وجود آورده است که عملا ملت ایران چوب ادامه تقابل تهران – واشنگتن و عدم احیای برجام را می خورند. برای من جای سوال است که مدیران و مسئولین در همه قوا و ارگان ها طی همین مدتی که از زمان اعمال تحریمها علیه ایران گذشته است تا چه اندازه صبوری کرده اند که از ملت انتظار صبر دارند؟ آیا این تحریمها در حقوق، مزایا، درآمد، ماشین های لوکس، خانه های آنچنانی، بادیگاردهای آنها اثری گذاشته است؟ در این شرایط سخت و ناگوار معیشتی همین مسئولین مالیات های سنگینی را هم بر درآمدهای حداقلی مردم بستهاند. لذا به نظر من اکنون مسئولین و مقامات جمهوری اسلامی صبر و تحمل مردم در برابر تحریم ها به دلیل عدم احیای برجام را به گروگان گرفتند.
به هر حال وقتی منافع ملی برای عده قلیلی به نام کاسبان تحریم، دلواپسان یا هر اسم دیگری اهمیت نداشته باشد یقیناً منافع ملت را قربانی مطامع شخصی خود خواهند کرد. منافع شخصی این عده قلیل ذیل عنوان کاسبان تحریم به واقع شرایط ناگواری را برای اقتصاد و به خصوص معیشت مردم ایران به وجود آورده است. اما دور زدن تحریم ها، برقراری روابط خاص تجاری با برخی کشورهای مشخص در چهارچوب قاچاق و نظایر اینها در کنار خرید و فروش در بازارهای سیاه و خاکستری سود سرشاری را در فضای عدم احیای برجام برای کاسبان تحریم شکل داده است. پس بدیهی است که حصول توافق و احیای برجام نافی منافع این عده قلیل است. از این رو عده مذکور (کاسبان تحریم) از هر طریقی و با هر ابزاری به دنبال مانعتراشی بر سر احیای برجام خواهند بود تا تحریم ها کماکان ادامه پیدا کند، ولو آنکه معیشت مردم قربانی سود آنها در تحریم ها شود.
برای روشن تر شدن مسئله نفوذ این کاسبان تحریم کافی است که به وضعیت بازار خودرو در کشور نگاه کنیم. تمام جامعه، هم در خصوص قیمت های سرسام آور و هم کیفیت پایین تولیدات داخلی شکایات و انتقادات گسترده دارند تا جایی که خود رهبری هم این انتقادات را وارد می داند، اما با این وجود مافیای پشت پرده و عده ای که از وضعیت تحریم کنونی در صنعت خودرو سودهای سرشاری را می برند به هیچ عنوان اجازه نخواهند داد که مسئله واردات خودرو به کشور عملیاتی شود، کما اینکه در آخرین لحظات تصویب بودجه این مهم از دستور کار مجلس خارج شد.
با همه این تفاسیر فارغ از این که چه گروهی، چه جریانی و چه احزاب و شخصیت هایی در عدم احیای برجام و تاخیر مذاکرات وین دخیل بوده و هستند یقیناً به هر میزان که شاهد تداوم و تشدید تاخیر در حصول توافق باشیم به همان میزان و حتی بیشتر از آن باید منتظر آثار و عواقب مخربش بر وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم بود.
ناگفته نماند این نکته بدان معنا نیست که دیگر عوامل مانند ناکارآمدی مسئولین و عدم مدیریت صحیح در تشدید بحران معیشتی مردم اثر نداشته است که یقینا این مسائل هم به سهم خود بر وضعیت مردم از نظر اقتصادی اثرگذار بوده و هستند، اما بی شک تاثیرگذاری پارامتری به نام تحریم های آمریکا و عدم تبادل بین المللی ایران با جامعه جهانی مشکل اصلی دولت و جامعه در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، معیشتی فرهنگی و به دنبالش تشدید معضلاتی مانند بیکاری، تورم، فقر و ... است.
به دلیل تاخیر در احیای برجام از درآمد 100 میلیارد دلاری فروش سالانه نفت محروم هستیم
حسن مرادی، استاد دانشگاه، نماینده پیشین مجلس و تحلیلگر ارشد حوزه انرژی: به شخصه بر این باورم که اگرچه ادامه سیاست فشار حداکثری ایالات متحده و تحریمهای آمریکا علیه جامعه و ملت ایران در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و به خصوص اقتصادی و معیشتی اثرگذار است، اما باید اذعان داشت که مهمترین و جدی ترین اثر مخرب تداوم تحریم ها به واسطه عدم احیای برجام در حوزه انرژی است.
از این منظر با وجود آنکه اعداد و ارقام مختلفی برای سنجش دقیق ضرر و زیان ناشی از عدم احیای برجام و عدم لغو تحریم ها بر بازار انرژی ایران مطرح می شود، ولی اگر بر فرض مثال نرخ نفت صادراتی به اروپا را بعد از وقوع جنگ اوکراین متوسط روی ۱۰۰ دلار در نظر بگیریم، ایران می تواند با احیای برجام هر روز ۵۰ میلیون دلار و هر ماه ۱.۵میلیارد دلار نفت به اروپا بفروشد. این روند فروش نفت در خصوص کشورهایی چون هند، کره جنوبی و ... نیز وجود دارد و ایران در مجموع میتواند به طور میانگین سالانه رقمی بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی داشته باشد.
از طرف دیگر به دلیل آنکه ظرفیت تولید نفت عربستان و امارات متحده عربی نیز محدود است و این کشورها قادر نیستند، حفره های کنونی ناشی از تحریمهای روسیه بر بازار جهانی به طور کامل پوشش دهند نیاز به ورود ظرفیت کشور نفتی مانند جمهوری اسلامی ایران دو چندان خواهد بود و این بهترین فضا را در اختیار ما قرار می دهد تا بتوانیم نفت خود را با بیشترین قیمت به فروش برسانیم، کما اینکه در همین مدت کشوری مانند عراق توانسته است به واسطه افزایش بهای نفت خام در بازارهای جهانی به دلیل ادامه جنگ اوکراین در ماه گذشته میلادی (مارس) به طور متوسط روزانه ۳ میلیون و ۲۴۴ هزار و در کل ماه بیش از ۱۰۰ میلیون بشکه نفت صادر کند که درآمدی بالغ بر ۱۱ میلیارد و ۷۰ میلیون دلار اعید این کشور کرده است؛ درآمدی که طی ۵۰ سال گذشته و از سال ۱۹۷۲ تا به اکنون در عراق بی سابقه بوده است.
حال سوال اینجاست که چرا نباید جمهوری اسلامی ایران هم در چنین فضایی با حصول توافق و احیای برجام و نهایتاً لغو تحریمها یک شرایط ایده آل، آزاد و بدون دغدغه و فشاری را برای فروش نفت خود در بازارهای جهانی ایجاد کند؟ خصوصا که تداوم این وضعیت در بازار جهانی انرژی هم می تواند زیر سوال رود.
باید پذیرفت که بازارهای انرژی به پارامترهای متعددی وابسته است و هر لحظه امکان دارد شرایط کنونی ناشی از تحریم روسیه به دلیل اغاز جنگ اوکراین به کلی دگرگون شود. پس باید در کمترین زمان ممکن این توافق در وین حاصل شود تا در نهایت بیشترین سود برای جامعه به وجود آید. از این منظر تاخیر هر روزه در ادامه مذاکرات علاوه بر آثار مخرب بسیاری که بر حوزه اقتصادی و معیشتی دارد می تواند ایران را از درآمدهای هنگفت صنعت نفت محروم کند که همین مسئله هم خود تبعات مخرب و زیانباری بر اقتصاد و معیشت بهدنبال خواهد داشت که سینرژی این مسائل یک بحران تمام عیار را به دنبال دارد.
سایه سنگین فوران اجتماعی به دلیل بحران معیشتی
ابراهیم رزاقی اقتصاددان و استاد دانشگاه: اگرچه امکان موج سواری و سوء استفاده برخی جریانات داخلی و خارجی معاند با جمهوری اسلامی ایران از چالش ها، مشکلات و بحرانهای معیشتی و اقتصادی موجود در جامعه با هدف حمله و حتی سرنگونی نظام وجود دارد، اما در عین حال نمی توان واقعیتهای تلخ کنونی را هم نادیده گرفت. متاسفانه روز به روز آستانه تحمل جامعه به دلیل انبوه مشکلات موجود کاهش پیدا می کند. این نکته وضعیت شکننده ای را برای جامعه رقم زده است به گونهای که من نگران احتمال فوران اجتماعی به دلیل بحران های معیشتی هستم که در مجموع ناشی عملکرد غلط دولت های گذشته تا به اکنون است.
با وجود آنکه نگاه سرمایه داری دولت های قبلی و به دنبالش نادیده گرفتن حقوق مردم و از همه مهمتر ظهور و بروز هر چه شدیدتر فساد، رانت، نبود مدیریت صحیح و فقدان برنامه ریزی کارآمد دولتی شرایطی را به وجود آورده است، اما در کنار آن، تحریم های آمریکا و سیاست فشار حداکثری ایالات متحده هم توانسته است بیشترین اثر مخرب را بر جامعه شکل دهد.
علیرغم آنکه حوزه تخصصی من به اقتصاد باز میگردد، اما بی شک ما شاهد یک ارتباط تنگاتنگی بین نارسایی هایی کنونی جامعه با محوریت افزایش سطح بزهکاری با بحران اقتصادی و معیشتی هستیم. دزدی، تن فروشی، روی آوردن به بازارهای کاذب و سیاه و در کنار آن گرانفروشی، کمفروشی و مسائل دیگر به موازات کوچک شدن سفره مردم، توان حداقلی اقتصاد خانواده، بیکاری، تورم، نقدینگی افسارگسیخته، بدهکاری کلان سیستم بانکی و بیمه، بن بست اقتصادی در دولت و از همه مهمتر رکود در تولید همگی وضعیت نگران کننده ای را برای کشور رقم زده است.
اخیراً سید ابراهیم رئیسی عنوان داشته است که حدود ۱۰ میلیون نفر در کشور زیر خط فقر هستند که باید به دولت اعتماد کنند، حال باید پرسید که اگر ۱۰ میلیون نفر اعتماد نکنند و تحمل این شرایط را نداشته باشند پاسخ به آنها چیست؟ آیا باید آنها را کشت؟!
شما به اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رجوع کنید که بر معاد و نقش سازنده آن در سیر تکاملی انسان به سوی خدا تا کید دارد. در ادامه همین اصل مسئله قسط، عدل و استقلال سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نهایتا همبستگی ملی مطرح می شود، ولی اکنون بیش از ۴۳ سال از عمر جمهوری اسلامی ایران گذشته و هیچ کدام از آنها محقق نشده است. دردناک تر آن است که مقامات هیچ توجهی به این اصول قانون اساسی ندارند.
در ادامه وقتی مسئولین توجهی به فقر و تبعات زیانبار آن نمی کنند نتیجه مستقیم آن شرایطی است که بخشی از جامعه و مخصوصاً فقرا نسبت به دین و باورهای دینی بسیار بدبین شدند. این نتیجه مستقیم فقر است. آیا رئیسی این واقعیت را نمی بیند؟ اگر رئیس جمهوری این واقعیت را نمی داند که جای تاسف بسیار دارد. به واقع این وضعیت اسفبار کنونی برازنده نظامی مانند جمهوری اسلامی ایران نیست. واقعیت امر این است که مسئولین کماکان یک نگاه سرمایه دارانه را در دستور کار دارند.
ساختار سیاسی و جامعه در قبال احیای برجام شرطی شده اند
احمد بخشایش اردستانی، نماینده مجلس شورای اسلامی در دوره نهم و تحلیلگر ارشد مسائل سیاسی: به هر حال باید بپذیریم که به دلیل تبعات ناشی از تداوم ویروس کرونا که تا حدودی هم ادامه دارد آثار مخرب اقتصادی و معیشتی آن بر کل کشورهای جهان شکل گرفت. البته برای برخی کشورها مانند ایران که با تحریم ایالات متحده و سیاست فشار حداکثری آمریکا دست و پنجه نرم می کند این تاثیرات قدری بیشتر و عمیق تر بوده است، کما اینکه اکنون جامعه اروپا و آمریکا به دلیل تبعات ناشی از تحریم روسیه با تورم فزاینده و کمبود کالاهای اساسی و مواد خوراکی مواجه است. اما در این بین علاوه بر تاثیر دو پارامتر شیوع ویروس کرونا و همچنین شیوع ویروسی به نام تحریمها بر اقتصاد و معیشت ایران بعد از خروج ترامپ از برجام ما با ویروس دیگری به نام «سیاست زدگی» بر اقتصاد ایران مواجهیم. به همین دلیل هم هر دولتی زمانی که روی کار می آید دولت های قبلی را مقصر شرایط کنونی معرفی می کنند و به تبعش اقتصاد درگیر بازی های سیاسی و نقل و انتقال قدرت بین دولت می شود.
از این منظر با وجود آنکه دولت روحانی در ابعاد مختلف ناکارآمدی ها و مشکلاتی را شکل داد و در ادامه نهادهای انتصابی هم پروژه یکدست سازی قدرت را با ریاست جمهوری سید ابراهیم رئیسی محقق کردند، اما با گذشت بیش از ده ماه از عمر این دولت تاکنون شاهد آثار مثبت و ملموس حداقلی نبوده ایم. در این بین وضعیت سیاست خارجی ایران، هم در سطح منطقه و هم در خصوص پرونده هستهای هم بر ابهام موضوع می افزاید. این مسئله به تدریج سبب از دست رفتن سرمایه اجتماعی در کشور شده است؛ سرمایه ای که کلیدی ترین پشتوانه دولت و حاکمیت برای پیشبرد اهداف و برنامه های آنان است.
پیرو آنچه که گفتم یقیناً انتقادات و هجمه هایی که به دولت روحانی از طرف جریان مقابل مطرح شد اکنون به خود دولت سیزدهم وارد است چون دولت مستقر تاکنون توانسته است گام مثبت و عینی برای تعدیل مشکلات جامعه به خصوص در حوزه اقتصادی و خروج از بنبست کشور بردارد. اگرچه گرانی و تورم کنونی در جامعه ریشه در سال های گذشته دارد، ولی به هر حال باید بپذیریم دولت سیزدهم علیرغم تمام شعارهای پرطمطراق خود و با وجود حمایت های گسترده نهادهای انتخابی و انتصابی تا کنون نتوانسته است امید را در جامعه بارور کند تا جایی که من بر این باورم اکنون ملت کوچکترین امیدی به آینده ندارند.
به عبارت روشن تر من دولت سیزدهم را تا اینجای کار یک دولت شعاری و پوپولیستی دیدم که بعید است بتواند کاری برای سامان دادن به وضعیت مردم انجام دهد. در این بین هم تداوم پیچیدگیهای مذاکرات وین و تاخیر در احیای برجام هم شرایط بغرنجی را شکل داده است. به هر حال باید بپذیریم که به دلیل مواضع و سخنان دولت روحانی اکنون در ذهن مردم نوعی باور گسترده به وجود آمده است که در صورت حصول توافق و احیای برجام می توان شاهد گشایش هایی در جامعه بود.
چون دولت یازدهم و دوازدهم حتی آب خوردن را هم به توافق هستهای گره زد. اگرچه ادامه مذاکرات و حصول توافق علاوه بر آثار روانی در صحنه عمل هم تبعات مثبتی را برای اقتصاد و معیشت به دنبال دارد، اما باید این واقعیت را هم در نظر گرفت که همه چالش ها و بن بست های کنونی به احیای برجام ارتباط ندارد.
علیرغم نکته یاد شده به نظر می رسد، هم ساختار سیاسی و هم جامعه در قبال احیای برجام به نوعی شرطی شده اند. یعنی همه مشکلات کشور به احیای برجام ارتباط داده می شود، در صورتی که واقعیت امر آن است که فساد وسیع و نبود برنامه ریزی صحیح در کنار تداوم و تشدید تحریم ها در مجموع جامعه را به این نقطه متزلزل کشانده است. بر این اساس اگر برجام احیا شود، حداقل در وهله اول میتواند یک آرامش روانی را برای جامعه به وجود آورد. این آرامش اولیه در ادامه میتواند یک آرامش واقعی را در ابعاد مختلف شکل دارد که مهمترین مسئله به حوزه ثبات و آرامش در اقتصاد و معیشت بازمی گردد.