به روز شده در: ۰۴ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۵۰
کد خبر: ۵۱۶۴۱۶
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۰ - ۱۴ اسفند ۱۴۰۰
از سری سؤال‌های سرنوشت‌ساز ملی

چگونه می‌شود مانع تکرار تاریخ شد؟

اگر به گفت‌وگوهای لحظه تاریخی‌ای که در دفتر ما بر آن باز شده، گوش بدهیم، می‌بینیم که وزیر انگلیس به شاه می‌گوید: «این مرد برای حکومت شما خطرناک است».
روزنو :

چگونه می‌شود مانع تکرار تاریخ شد؟

روزنو :فکر کنید امروز صبح به سر کار رفته‌اید؛ اما به جای اینکه کلید شما در دفتر شما را باز کند، به یک روز تاریخی در زمان قاجار باز شده که در آن، عده‌ای ناصر‌الدین شاه را دوره کرده‌اند۱. ترکیبی از ایرانیان از روی حسادت و با تحریک دُوَل خارجی را می‌بینید که مشغول بدگویی از امیرکبیر پیش شاه هستند. خسته‌اید، بی‌ثباتی اقتصادی و منفعت‌طلبی‌ها، رمق را از شما گرفته است؛ اما چون از آینده خبر دارید، می‌دانید که قدرت -عاملیت- این را دارید که جلوی اقدام بعدی را که کشته‌شدن امیرکبیر است، بگیرید. دو راه پیش‌رو دارید: یا جلو بروید و به افراد حاضر در صحنه نشان بدهید که می‌دانید بدگویی‌ها حقیقت ندارند و پشت این بدگویی‌ها نیت‌های تخریبگرانه به علل مختلف وجود دارد. این تلاش شما احتمال کشته‌شدن امیرکبیر را کاهش خواهد داد.

اگر در را ببندید و دوباره باز کنید صحنه محو می‌شود و دفتر کار شما باز خواهد شد. شما می‌توانید پشت میز خود بنشینید و به دیدن پست‌های اینستاگرام خود مشغول شوید. هر‌کدام از این دو گزینه، نتایج خاص خود را دارند. اگر در را باز و بسته کنید و به اینستاگرام خود مشغول شوید، رگ‌زنی‌ها به اشکال مختلف راه خود را ادامه می‌دهند. همان‌طور که قبل از امیرکبیر، رگ‌زنی‌های دیگری گریبان‌گیر وزیران کاردان ایران بوده، در آینده هم همین خواهد بود. در حقیقت، در دفتر شما ناگهان به چهارراه تاریخی سرنوشت‌سازی باز شده است. کدام گزینه را انتخاب می‌کنید؟‌ ممکن است بگویید گزینه دوم: «می‌روم و به اینستاگرامم می‌پردازم؛ چون نه حوصله این مسائل را دارم و نه اگر هم بخواهم، می‌توانم». درمورد حوصله‌نداشتن شما، کاری از دست نویسنده این سطور برنمی‌آید؛ اما درباره مورد دوم می‌توانم کمک کنم.

پاسخ تصور‌شده شما «اگر هم بخواهم نمی‌توانم» را به یک سؤال طولانی تبدیل می‌کنم:
«چطور می‌شود یا می‌شد جلوی آن هیاهو و رگ‌زنی سایبری را گرفت و چطور می‌شود از تکرار تاریخ جلوگیری کرد؟ چه بگوییم که رئیس دولت یا هر مسئول دیگری متوجه بشود؟ بالاخره برای رسیدن به آن لحظه‌ها، ساعت‌ها و «مکر»های بسیاری هزینه شده؟».

پاسخ من این است: می‌توان جلوی رگ‌زنی را گرفت اگر ما درمورد ساختار کمپین‌های تخریب بدانیم. کمپین‌هایی که حداقل سه علت دارند: حقارت و علل روانی آن کسی که خود را رقیب می‌پندارد، منافع کشورهای بیگانه از حضور آن شخص، و آگاهی از حضور رقیبان داخلی یا کسانی که کاسبی یا اعتبار آنها به مشکل خورده است؛ ولی مهم‌ترین نکته اینجاست: هر سه علت، خود را زیر بهانه‌های اخلاقی پنهان می‌کنند. فاکتورهای روانی کمپین‌های تخریب را در نوشتاری دیگر باز خواهم کرد؛ اما در اینجا یک مثال از همان زمان امیرکبیر در باب منافع کشورهای دیگر خواهم آورد که نشان می‌دهد چگونه انگلیس -توسط پنهان‌کردن نیت خود زیر یک مسئله اخلاقی یا دلواپسانه- به کمپین تخریب و مشروعیت‌زدایی پا داد:

اگر به گفت‌وگوهای لحظه تاریخی‌ای که در دفتر ما بر آن باز شده، گوش بدهیم، می‌بینیم که وزیر انگلیس به شاه می‌گوید: «این مرد برای حکومت شما خطرناک است».

ترجمه جملات وزیر انگلیس از زبان تخریب به زبان «فکر تحلیلی» چنین است:
«این مرد برای حکومت شما خطرناک است» = این مرد مانع رسیدن ما به اهداف‌مان است.
یا «منافع ما در این است که این شخص مسئول نباشد». هرچه باشد، امیرکبیر پاتک‌های سختی به منافع انگلیس زده بود: کشیدن راه‌آهن، حمایت از توسعه صنعت ساخت جنس داخلی و شکست بست و معجزه ساختگی در یکی از امامزاده‌های تبریز که از حیله‌های انگلیس جهت رواج خرافه‌پرستی در ایران بود. شاید مهم‌ترین خصیصه‌اش پاکدستی عجیبش در رشوه‌نگرفتن بود که باعث بی‌اثرشدن یکی از ترفندهای مهم انگلیس و نمایندگان و سفارتش در ایران بود.

«خیلی از افرادی که وارد دربار قاجار شدند، وطن‌فروش و خائن شدند و به فکر ملت نبودند؛ اما امیرکبیر از فرصت بی‌تکرار حضور در دربار قاجار استفاده‌ می‌کند و کاری تمدن‌ساز و ماندگار انجام می‌دهد».

اگر با لنز کمپین تخریب به آن لحظه تاریخی تلخ که در دفتر ما به آن باز شده، نگاه کنیم، شاید حتی بتوانیم بگوییم که ما عملا امیرکبیر را به کمپین‌های تخریب باختیم. دوباره به توصیف صحنه اولی که در دفترمان با آن مواجه شدیم، برگردیم و گزینه‌ای که در مقابل‌مان بود: اگرچه خسته‌ایم؛ اما می‌توانیم قدرت -عاملیت- این را داشته باشیم که جلوی اقدام بعدی را که کشته‌شدن امیرکبیر و آسیب‌های آینده به وزیران کاردان هستند، بگیریم.

منظورم از این آینده چه بود و منظورم از عاملیت چیست؟

آینده‌ای که هم در‌حال‌حاضر مشغول تجربه‌کردنش هستیم و هم در چند سال گذشته با تخریب‌های مداوم ظریف جلوی چشمانمان دیدیم.

اگر ما اصول اساسی زبان تخریب را می‌دانستیم شاید می‌توانستیم از آن جلوگیری کنیم و شاید الان ماجرای مذاکرات به این سختی جلو نمی‌رفت و شاید بعد از رفتن ترامپ و ریاست‌جمهوری بایدن با مطالبه عمومی از دولت ‌ می‌خواستیم در مقابل کمپین‌های تخریب وزیر امور خارجه کشور تسلیم نشوند و منافع حزبی را به منافع ملی ترجیح ندهند. یادمان باشد ظریف در جایی به این اشاره کرد که گروهی از داخل ایران به دولت آمریکا و روسیه و چین ‌گرا می‌دهند که اگر توافق را با ما ببندید، توافق بهتری در انتظارتان است‌ و فحوای کلامش این بود که آنان می‌گویند صبر کنید ما در انتخابات برنده شویم و با این دولت به برجام برنگردید.

اما در فضای عمومی این «صبر کنید تا ما ببریم» به چه زبانی در‌حال منتشرشدن بود؟‌

همگی ماجرای افشای نوار مصاحبه ظریف به خاطرمان هست. مصاحبه‌ای که به‌عنوان تاریخ شفاهی ضبط شده بود و صرفا تحلیلی از نگرانی‌ها و چشم‌انداز آینده دیپلماسی در ایران بود. آنچه توسط جناح مخالف ظریف ارائه شد، این بود که «ظریف خائن است چون در این مصاحبه میدان را تحقیر کرد و باید از صحنه سیاست کنار برود و حتی استعفا بدهد». صدای واکنش‌های براندازان و جناح موسوم به ارزشی این‌قدر بلند بود که هر‌چه از کمپین تخریب و قواعدش گفته شد، فایده‌ای نداشت. ظریف برای انتخابات ریاست‌جمهوری کاندیدا نشد، تخریب‌کنندگان به آنچه می‌خواستند رسیدند و سرنوشت دیگری برای گشایش اقتصادی ایران رقم خورد. پاسخ من به این سؤال سرنوشت‌ساز ملی این است: برای داشتن آینده‌ای متفاوت و تلاش برای تکرار‌نشدن اتفاقات تلخ تاریخ، باید زبان تخریب و قواعدش را بدانیم.‌یکی دیگر از اصول زبان تخریب سفسطه‌ها هستند. اینجا یک نمونه از سفسطه را در کمپین‌های مکرر تخریب در مورد دکتر ظریف بررسی می‌کنیم:

در کتاب «راز سربه‌مهر» که قصه تلاش‌های دشوار برای رسیدن به برجام است، آمده که متن پیش‌نویس برجام استانبول که به هیئت مذاکره‌کننده اروپایی داده شده بود، به‌صورت موازی و به‌عنوان یک ابتکار و نماد دوراندیشی به «گروه بحران» (یک اندیشکده آمریکایی که از قضا در آن کنشگران ضد‌تحریم ایرانی هم حضور دارند) داده شده تا در مقابل مخالفت و کارشکنی احتمالی غربی‌ها گزینه‌های آلترناتیوی وجود داشته باشد. بر مبنای روایت کتاب راز سربه‌مهر، هدف از این ابتکار این بوده که مذاکرات زودتر به سرانجام برسد و خواسته‌های ایران وارد متن پیشنهادی بشود.

یکی از کاربران طرفدار دولت فعلی در کلاب‌هاوس از یکی از کارشناسان گروه بحران، آقای واعظ پرسیدند که آیا این روایت که در کتاب راز سربه‌مهر مطرح شده واقعیت دارد یا خیر؟‌ آقای واعظ گفتند که متنی از سمت دولت ایران دریافت نکردند. این در حالی است که در کتاب راز سربه‌مهر نوشته شده که این متن با واسطه به گروه بحران تحویل داده شده.‌در توییتر فارسی، همان‌طور‌که پیش‌بینی می‌شد، توفانی از سمت کاربران برجام‌کوب به راه افتاد که در نوع خودش بسیار قابل‌تأمل بود.یکی از هواداران دولت فعلی نوشت: کدام‌یک دروغ می‌گویند؟ ظریف یا واعظ؟ (بماند که هر‌کدام اگر دروغ‌گو تلقی بشوند، به نفع جناح ارزشی و مخالف دولت روحانی بود چون علی واعظ –دست‌کم در افکار عمومی- شخصی طرفدار مذاکره تلقی می‌شد). سؤال این کاربر بر مبنای «مغلطه مخمصه دروغین» (False binary or False Dilemma) بنا شده بود: که از یک «دوراندیشی به نفع مردم ایران»، مایه تخریب درآورد و هدف را بر این گذاشته بود که از وزیری که معمار برجام بود (قراردادی که هدفش گشایش اقتصادی عزتمندانه برای مردم ایران بود) مچ‌گیری کند. این‌طور بود که گروهی، یک «مخمصه دروغین» خلق کرد که در آن، گزینه‌ها به ‌صورت غلط محدود بودند: ظریف یا علی واعظ؛ کدام دروغ می‌گویند؟ تخریب وقت و سرمایه ملی را به بیراهه می‌برد و هدر می‌دهد. اما برای پاسخ‌دادن به سؤال سرنوشت‌ساز ملی این دفعه ما، لازم است وقت بگذاریم و پاسخ این سؤال مغلطه‌آلود را بدهیم‌. تحقیقات و پرسش‌های من در مورد این سؤال نشان داد که روایت دکتر ظریف در راز سر به مهر قطعا به واقعیت نزدیک‌تر است. متن گروه بحران چند هفته بعد از تاریخ نوشته‌شدن «متن پیش‌نویس استانبول» نوشته شده است؛ بنابراین اگر به متن گروه بحران نگاه کنیم و شمه‌هایی از پیش‌نویس را ببینیم، می‌توانیم نتیجه‌گیری کنیم که این متن به دست دوستان در گروه بحران رسیده بوده و دروغی از سمت دکتر ظریف در کار نیست (ممکن است اصلا پیش‌نویس به نام دولت ایران به این گروه داده نشده، ممکن است افراد ایرانی گروه بحران اصلا اطلاعاتی از مرجعی که این پیش‌نویس را داده نداشته باشند، اما این مقایسه نشان می‌دهد که آنچه ایران خواسته وارد پیشنهادها شده است). در یک مقایسه اجمالی می‌توان رگ‌و‌ریشه‌های پیش‌نویس استانبول را در گزارش گروه بحران دید. پیش‌تر از این هم کمپین تخریبی مشابهی صورت گرفته بود و به استناد گزارش تهیه‌شده از سوی اندیشکده گروه بین‌المللی بحران، گروهی سعی در اثبات این مسئله داشتند که «متن برجام سال‌ها پیش توسط وزارت امور خارجه آمریکا نوشته شده بود و دو سال مذاکرات شبانه‌روزی مذاکرات هسته‌ای ژنو و وین فقط نمایشی برای گول‌زدن افکار عمومی بود و اینکه ایران هم این متن از قبل تهیه‌شده را کاملا پذیرفت مگر احتمالا یک تغییرات غیر‌محتوایی و جزئی که تفاوتی در کل ماجرا ایجاد نمی‌کند». آنجا هم شباهت منطق برجام با آنچه دکتر ظریف در 23 مارس 2005 (9 سال قبل از نوشته‌شدن این گزارش‌ها) در پاریس ارائه کرد، دلیل دیگری است که متن ایران تصویربرداری از گروه بحران نبود. جالب‌تر اینجاست که وقتی سه کشور اروپایی با فشار جان بولتون (سفیر وقت آمریکا در سازمان ملل متحد) پیشنهادهای ایران را رد کردند، دکتر ظریف متن نوشته‌شده ایران را به شبکه ABC داد و آنها نیز منتشرش کردند (متن در ضمیمه موجود است).

(بماند که هر ‌چقدر بر این مسئله پافشاری کنم که «درگیر یک سؤال مغلطه‌آلود نباید شد و با اشاره به نوع مغلطه باید از تخریب‌کننده هدف تخریب را جویا شد»، کافی نیست. سؤال اصلی هم از تخریب‌کنندگان این است که چرا ابتکارهای خلق‌شده برای گشایش اقتصادی مردم ایران، زیر کمپین‌های تخریب له می‌شوند؟). اگر یادمان باشد، اولین اصل زبان تخریب این بود که تخریب زیر یک نگرانی اخلاقی پنهان می‌شود‌. مصداق آن «تظاهر به نگرانی» در این قصه این است: «اینجا کسی دارد دروغ می‌گوید؛ یا ظریف یا واعظ». در شرایطی غیر از یک کمپین تخریب، قاعدتا ابتکار معماران برجام و همین‌طور همکاری گروه بحران می‌بایست مورد تقدیر قرار می‌گرفت، به جای اینکه این‌طور مورد حمله تحت نگرانی از دروغ‌گویی قرار بگیرند. در این مثال، اصل دوم یک کمپین تخریب -مغلطه- هم حضور دارد. سؤال بر مبنای مغلطه «مخمصه دروغین» بنا شده که در آن گزینه‌ها دل‌بخواهی و محدود تعیین می‌شوند. برای همین پاسخ به این سؤال را که «کدام دروغ می‌گویند»، این‌گونه باید داد: چون این سؤال بر مبنای مغلطه دو‌راهی دروغین است، باید اول از همه تخریب و نوع آن را یادآور شد. باید خاطرنشان کرد که این نقد یا سؤال، به خاطر حضور مغلطه در آن در طبقه‌بندی ‌یک کمپین تخریب قرار می‌گیرد. حتی می‌توان با ازدیاد گزینه‌های این سؤال، به جنگ کمپین تخریب رفت. پاسخ سؤال کدام دروغ می‌گوید می‌تواند این باشد:

«آن‌ کس که یک دوراندیشی ملی را به یک دلواپسی دروغین تقلیل داد تا کمپین تخریب را پشتش پنهان کند». به سؤال سرنوشت‌ساز ملی این‌طور پاسخ دادم که اگر زبان تخریب و سفسطه‌های رایج را بلد باشیم، ممکن است بتوانیم از تکرار حوادث تلخ تاریخی جلوگیری کنیم. شاید هنوز هم دیر نباشد اگر درمورد سناریوی اول مطرح‌شده در اول گفتار و مسئولیت خودمان در‌این‌باره فکر کنیم: دانستن درمورد سفسطه‌ها و همچنین یک بیدار-آگاهی همیشگی برای تشخیص‌دادن دلواپسی‌های به‌ظاهر اخلاق‌مدارانه شاید بتواند از تکرار تاریخ جلوگیری کند. ۱- این متن یک بررسی تاریخی نیست و برای پیشبرد هدف در این نوشتار که بررسی کارزارهای تخریب است، به مسائل تاریخی با نگاهی غیرتخصصی نگاه شده است. برای دانستن بیشتر درباره چم‌و‌خم اتفاقات، حتما به کتاب‌های مربوطه مراجعه کنید و از تاریخ‌پژوهان بخواهید منابع خوب را معرفی کنند. اگر اشتباهی در روایت تاریخ در این نوشته می‌بینید با دفتر روزنامه تماس بگیرید.

منبع: شرق
عکس روز
خبر های روز