روزنو :تحولات حول محور برجام هدفمندتر و بیشتر از گذشته دنبال میشود و کشورهای عضو برجام درصددند تا به هر نحوی که شده این توافق را به سامان برسانند و تحریمهای ایران برداشته شود. این در حالی است که گرچه ایران، تروئیکای اروپا، چین و روسیه از هر فرصتی برای رایزنی در خصوص حل مشکلات برای تسریع در آغاز مذاکرات استفاده میکنند، اما آمریکاییها هنوز هم دست از دورویی و خباثت خود بر نداشتهاند. چنانکه از سویی از مذاکره با حسن نیت سخن میگویند و از سوی دیگر تحریمهای جدیدی را اعمال میکنند. با این حال باید دید در نهایت با این روند سرانجام برجام به کجا خواهد انجامید. در این راستا برای بررسی تحولات پیرامون برجام، موضعگیری طرفین توافق و آینده برجام با مهدی مطهرنیا آینده پژوه سیاسی و اجتماعی و تحلیلگر مسائل بینالملل به گفت و گو پرداخته است که میخوانید.
تحولات اخیر پیرامون برجام را با عنایت به رویکردهای ضد و نقیض غربیها به خصوص آمریکا که از سویی از حسن نیت در مذاکره دم میزند و از طرف دیگر تحریمهای جدیدی اعمال میکند را چگونه ارزیابی میکنید؟
آنچه که باید در باب برجام به آن اشاره کرد آن است که برجام به ایستگاه سرنوشت نزدیک شده است. چرا که تمام معادلات در سطوح گوناگون نزدیک، میانی و بین المللی متمایل به تعیین تکلیف برجام است. به این معنا که ما شاهد آن هستیم که در سطح داخلی به عنوان محیط نزدیک یک دولت انقلابی مورد تایید نظام حاکم بر ایران کنونی با شخصیتی تعریف شده در ساختار قدرت به نام سید ابراهیم رئیسی قرار دارد. روی کارآمدن این دولت در کنار قوه قضائیه تعریف شده در ساختار حکومت و مجلس نو انقلابی مورد تایید کلیت نظام جمهوری اسلامی به یکدستی قدرت در ایران انجامیده و کسانی اکنون در کار هستند که هرگونه مذاکره با آمریکا را به طور مستقیم و غیرمستقیم سازش نامیدند و هزینههای بسیار زیادی را ملت ایران در ارتباط با این مفهوم پرداختهاند. اکنون همگان به نیکی میدانند که هرگونه ارتباطی در ارتباط با پرونده هستهای ایران با مرکزیت آمریکا رخ میدهد. همانگونه که پیش از این بوده است. فلذا دولت موجود دچار یک پارادوکس خطرناک است. اگر از یک طرف در پرونده هستهای به برجام بازگردد و در پای میز مذاکره حاضر شود بالطبع با پرسشهای جدی برای ایجاد هزینه در باب مذاکره با آمریکا روبهرو خواهد بود و اگر حاضر نشود ایجاد اجماع جهانی علیه ایران برای آمریکا سهلتر صورت خواهد گرفت. در سطح منطقهای نیروهای موجود در چارچوب توازن ضعف علیه ایران اکنون زمینههای هجوم بیشتر علیه تهران را در دستور کار قرار دادند. چنانکه محتاطانه اما در عین حال هجومیتر نسبت به گذشته در باب تهران سخن میگویند. ترکیه، عربستان، اسرائیل و اکنون پاکستان، افغانستان و آذربایجان هم به آن اضافه شده است و همگرایی اسرائیل با کلیت منطقه در باب هجمه به تهران در حال صورت گرفتن است. در بعد بینالمللی فشارهای حداکثری ترامپ به عنوان میراث دولت وی به بایدن انتقال پیدا کرده و همانگونه که بارها گفتم و بر آن تاکید داشتم آمدن بایدن و اینکه فکر کنیم تغییری به نفع تهران با رفتن ترامپ حاصل میشود امری بسیار تقلیلگرایانه بود. قابل پیش بینی بود که او هم تحریمها را نگه خواهد داشت و هم اثر تحریمها را به واسطه همگرایی با کشورهای اروپایی بیشتر به نمایش خواهد گذاشت. فلذا با توجه به این منطق از منظر بین المللی نیز اروپا بیش از گذشته به آمریکا نزدیک شده است و ایجاد اجماع بینالمللی حول تحریمهای موجود بیشتر فراهم میشود. از طرف دیگر تیم بایدن در مجاب کردن مسکو و پکن نیز فعالانهتر با توجه به اوضاع موجود میتواند عمل کند. فلذا چه در سطح بینالمللی، چه در منطق منطقهای و چه در حوزه داخلی برجام به یک ایستگاه سرنوشت ساز رسیده است. از این منظر بیتردید آمریکاییها در پی بهرهبرداری و استفاده از فرصت برخواهند آمد به گونهای که ایران از هر طرف حرکت کند باید هزینههای بسیار بالایی را پرداخت کند. اگر ایران بپذیرد که برجام را نگه دارد دولت انقلابی حاکم بر تهران زیر پرسش جدی است و اگر نپذیرد باید تحریمهای بیشتر و بالطبع بر هم خوردن اوضاع داخلی ناشی از تحریمهای اقتصادی بر روی اقشار پایین دست را تحمل نماید. مطلبی که میتواند یادآور سالهای 96 و 98 در اذهان عمومی باشد.
همه طرفین برجام نسبت به احیای این توافق اشتراک نظر دارند اما به نظر میرسد نوع رویکردها و قرائت طرفین از توافق تفاوت دارد؛ اساسا با این تفاوت در نگاهها نسبت به شکل گیری توافق مذاکرات پیش رو را چطور تحلیل میکنید؟
اینها بیشتر تعارفات دیپلماتیک است. به خوبی میدانیم وقتی ایران از مذاکره آن هم در دولت انقلابی جناب رئیسی صحبت میکند از اعلام مواضع جمهوری اسلامی ایران در یک نشست گسترده بینالمللی با 5+1 سخن میگوید و این برای طرفهای دیگر هم آشکار است. از طرف دیگر وقتی آمریکاییها از مذاکره سخن میگویند در پی اقناع افکار عمومی برای وارد کردن فشارهای آینده هستند. آمریکا همواره از مذاکره سخن گفته است و حتی در دوران ترامپ او به روشنی اعلام کرد که آماده است با ایران به طور مستقیم در هر جای جهان مذاکره کند. این آیا به معنای پذیرش مواضع ایران و حل موضوع است؟ به هیچ وجه و این برداشت اشتباهی است. از این منظر باید بگوییم آنچه که اکنون دیده میشود تلاش هر دو طرف برای آماده سازی افکار عمومی در جهت پیشبرد مقاصد خود تلقی میشود و این میزان کشمکش را افزایش میبخشد.
برخی کشورها مثل رژیم صهیونیستی در پی این هستند که شرایط به سمت و سویی برود تا مذاکرات به بن بست رسیده و توافقی حاصل نشود و آنگاه پلن B خود را برای فشار و اجماع علیه ایران مطرح کنند؛ از دیدگاه شما این مساله چه میزان امکان وقوع دارد؟
احتمال این قضایا کم نیست؛ تجربه پرونده ایران و نظام بینالملل در چهل ساله اخیر همین معنا را نشان میدهد. مراحل گوناگون برای تحریم و در محاصره قرار دادن ایران در حال تکمیل است. این امری است که حدود چهل سال است که ادامه دارد و اکنون به ایستگاههای پایاتی نزدیک میشود. فشارهای اسرائیل معطوف به ایجاد یک حرکت امنیتی نظامی علیه تهران است که از قبل آغاز شده و تنها تاییدیه آن توسط آمریکا را اسرائیل برای گسترده کردن جبهه برخورد دنبال میکند. این در حالی است که آمریکاییها از فشار اسرائیل بهره میبرند که بتوانند برجام پلاس را بر ایران تحمیل کنند. یعنی از اهرم اسرائیل به نفع ایالات متحده آمریکا در پذیرش قطعنامههایی چون 598 توسط تهران بهره برداری میکنند. این مسیری است که نشان دهنده تغییر و تحول در مسیر ایجاد تحریمهای بیشتر علیه تهران است.