اوایل سال 82 بود که شورای شهر اصولگرای تهران، چهره نهچندان مشهوری به نام «محمود احمدینژاد» را به عنوان منتخب خود برای تصدی شهرداری تهران، به وزارت کشور دولت اصلاحطلب خاتمی معرفی کرد. علی یونسی؛ وزیر اطلاعات اما به راحتی زیر بار تایید این چهره نمیرفت. اصولگرایانی که دو دولت هفتم وهشتم و مجلس ششم را در اختیار رقیب میدیدند، میخواستند از شورای شهر تهران که به تازگی آن را تصاحب کرده بودند، پلی برای برگشت به دامن قدرت بسازند و شهرداری پایتخت نماد مهمی برای این موضوع بود. از اینرو بزرگان جناح راست، یک چهره اهل رایزنی یعنی محمدرضا باهنر را واداشتند تا به دیدار وزیر اطلاعات برود. او رفت و تاییدیه احمدینژاد را گرفت، اما یک جمله مهم نیز گفت که نشان میداد چرا بزرگان اصولگرایی پشت کار احمدینژاد را گرفته بودند. آنها در ناصیه او قدرتی ویرانگر میدیدند برای برهم زدن نظمی که از شش سال پیش از آن(یعنی دوم خرداد 76) اصلاحطلبان در اداره کشور ساخته بودند و جناح راست در آن جایی نداشت. باهنر به وزیر اطلاعات خاتمی گفته بود:«آقاي يونسي به خودت و دوستانت و رئيسجمهور بگو، اگر ميخواهيد غصه شهرداری احمدینژاد را بخوريد، نخوريد. شهرداري دستگرمي است، احمدینژاد رئيسجمهور ماست.»
آنها طی دوسال با استفاده از امکانات عمومی از جمله صداوسیما از یک مرد نحیف در جسم و معمولی در هوش، یک منجی بزرگ ساختند که میتواند انقلاب به زعم آنها منحرف شده را به ریل اصلی خود برگرداند. در 19سالی که از آن روزها گذشت، نام احمدینژاد در دو انتخابات پرحرف وحدیث به عنوان برنده اعلام شد و او هشت سال رئیسجمهور بود و کارنامهاش مملو از حوادث عجیبی بود که اصولگرایان خواب آن را هم نمیدیدند؛ از جمله مخالفت با اصولگرایی، مقاومت در برابر دستورات رهبری، یازدهروز خانهنشینی، پخش فیلم اعضای خانواده سران دو قوه در مجلس و در نهایت ردصلاحیت او.
اما به نظر میرسد اصولگرایانی که دو دولت یازدهم و دوازدهم را به حریف واگذار کردهاند و یک مجلس(دهم) را نیز نتوانستند به طور کامل در اختیار بگیرند، اکنون به واسطه غیبت نزدیک به 58درصد رایدهندگان، توانستهاند مجلس یازدهم را در اختیار بگیرند، قصد دارند از آن پلی برای فتح پاستور در یک سال آینده بسازند.
آنها به خوبی حوادث را رصد میکنند و تحولات پیرامون انتخابات ریاست جمهوری آینده را به شدت زیر ذرهبین دارند.
مهمترین تحول تاکنون، سخنان رهبری مبنی بر روی کار آمدن «دولت جوان حزباللهی» بوده است. همین یک تعبیر کافی بوده تا آنان را امیدوار کند. آنان سالهاست که عنوان «حزباللهی» را برای خود ثبت کردهاند و از سر همین توهم تاکنون رئیس جمهور آینده را در اردوگاه خود میبینند. میماند جوان بودن رئیس جمهور که باید برای آن فکری کرد. بهخصوص که اخیرا یکی از امامان جمعه کشور که از شورای نگهبان درخواست کرده بود فقط دونفر را تایید کنند آن هم «نه رئیس جمهوری که خودش ایدئولوژی داشته باشد» بلکه کسی که «کارگزار امام خامنهای» باشد.
اما نکته مهمی که در سخنرانی این امام جمعه وجود داشت، نفی کسی است که اصولگرایان تا پیش از این او را به عنوان نماد «رئیس جمهور جوان حزباللهی» به جامعه معرفی میکردند، یعنی سعید جلیلی.
امام جمعه پردیسان قم که سخنانش در فضای رسانه جنجالی شد، به شورای نگهبان هشدار داد که در کنار «لاریجانی» و «جهانگیری» مردم جلیلی را هم نمیخواهند.
این سخنان که در فضای سیاسی ایران نمیتواند بدون مبنا باشد، نشان میدهد که احتمالا بخشی از جریان اصولگرایی از سعید جلیلی نیز عبور کرده و به دنبال کسی غیر از اوست.
از همینروست که باید به دنبال چهرههایی بود که فعلا صفت جوان را داشته باشند. اما همزمان باید برای او رزومه و سابقه کافی نیز دست و پا کرد. انتخاب مهرداد بذرپاش؛ چهرهای که با محمود احمدینژاد به فضای سیاسی کشور معرفی شد، میتواند یکی از این افراد باشد.
او سه روز پیش در یک اقدام جنجالی و در میان مخالفتهای چهرههای اصلاحطلب، برخی از اصولگرایان و مردم عادی حاضر در شبکههای اجتماعی، از سوی مجلس یازدهم به ریاست دیوان محاسبات برگزیده شد. عمده انتقاداتی که به انتخاب بذرپاش صورت گرفت، همان است که درباره محمود احمدینژاد نیز مطرح بود که البته اصولگرایان نیز به مانند امروز نسبت به آن بیاعتنا بودند. منتقدان این روزهای انتصاب بذرپاش معتقدند او در حالی به این سمت برگزیده شد که باید حداقل 20 سال سابقه کاری میداشت که با احتساب دوره دانشجویی او نیز این موضوع محقق نمیشود. اما به نظر میرسد که این مجلس و پدرخواندههایش که آن را به این صورت مدیریت کردهاند، بدون توجه به این انتقادات قصد دارند فضای سیاسی کشور را نیز متناسب با الزامات انتخابات 1400 اداره کنند.
مهمترین ماموریت این پدرخواندهها پیگیری «دولت جوان حزباللهی» مورد نظر رهبری و اطلاق کامل آن بر چند چهره اصولگراست. فعلا به نظر میرسد که در حال کشف مواردی هستند تا ضمن طرح در فضای سیاسی و رسانهای، برای آنان کارنامهای سیاسی واجرایی نیز دست و پا کنند. مدل کشف، معرفی، برآوردن و حمایت همهجانبه رسانهای و سیاسی از محمود احمدینژاد الگوی خوبی برای این پدرخواندههاست.