اصول‌گرایان رابطه با چین را مدیریت می‌کنند | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۲
کد خبر: ۴۲۱۷۵۳
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۵ - ۲۵ فروردين ۱۳۹۹
علی تاجرنیا :
پس‌لرزه‌های ماجرای کیانوش جهانپور سخنگوی وزارت بهداشت و سفیر چین، برای افکار عمومی این پرسش را مطرح کرد که رویکرد سیاست خارجی ایران نسبت به شرق و غرب چگونه است؟ آیا واکنش تند سفیر چین و دفاع عده‌ای در داخل از این رفتار غیر دیپلماتیک در تناقض با شعار نه شرقی و نه غربی قرار ندارد؟

پس‌لرزه‌های ماجرای کیانوش جهانپور سخنگوی وزارت بهداشت و سفیر چین، برای افکار عمومی این پرسش را مطرح کرد که رویکرد سیاست خارجی ایران نسبت به شرق و غرب چگونه است؟ آیا واکنش تند سفیر چین و دفاع عده‌ای در داخل از این رفتار غیر دیپلماتیک در تناقض با شعار نه شرقی و نه غربی قرار ندارد؟
به گزارش روز نو :بخش مهمی از افکار عمومی به پاسخ تحکم‌آمیز سفیر چین واکنش منفی نشان دادند، تا جایی که از این وضعیت به عنوان «استعمار جدید» یاد می‌کنند. اما در عین حال همچنان هستند برخی که سخنان جهانپور را عامل این اتفاق می‌دانند و علیه او صحبت می‌کنند. اما تحلیل منطقی، نگاه درست و واقع‌بینانه به این موضوع چگونه باید باشد و واقعیت امر چیست؟ در ارتباط با این موضوع با «علی تاجرنیا» تحلیل‌گر مسائل سیاسی گفت‌وگو کرده‌ایم. او در این باره معتقد است که کمترین نشان از نزدیک شدن به غرب را مخالف استقلال عنوان می‌کنند، اما از آن طرف کوچکترین انتقاد به چین یا روسیه را مخالف منافع ملی ارزیابی می‌کنند و این دوگانگی مسئله‌ای است که نه تنها مردم حتی نمایندگان مجلس را هم به شدت آزار می‌دهد. راه‌حلش این است که ما در سیاست‌های کلان‌مان یک ارزیابی جدی بکنیم.
در روزهای اخیر صحبت‌های جنجالی سخنگوی وزارت بهداشت و سفیر چین انتقادات بسیار زیادی را به همراه داشت. موضوعی که ناخواسته ذهن‌ها را به این سمت هدایت کرد که اکنون زیر پوست رابطه ایران با شرق و غرب چگونه است؟ با توجه به رفتار سفیر چین می‌توانیم بگوییم به نوعی نقض شعار اساسی نه شرقی و نه غربی صورت گرفته است؟
تاجرنیا: من فکر می‌کنم که در بحث سیاست خارجی و شعار نه شرقی و نه غربی، ذهن جامعه و حتی بخشی از مسئولان جامعه به شدت مسئله‌دار است و این سوال جدی مطرح است که اگر امروز یک نزدیکی بیشتری به چین و روسیه وجود دارد، آیا به این دلیل است آنها در سطح کلان از مواضع جمهوری اسلامی حمایت می‌کنند یا عمدتا به واسطه منافعی است که از قِبل جمهوری اسلامی برخوردار شدند.
به نظر شما اگر ما همین تعامل و روابطی را که با چین و مثلا روسیه داریم، اگر با غرب داشتیم، آیا می‌توانستیم فضای بهتر و وضعیت مناسب‌تری برای کشور رقم بزنیم؟
تاجرنیا: اینها سوال‌های جدی هستند. من فکر می‌کنم مسئله‌ای که وجود دارد این است که به صورت کاملا محسوسی، از ابتدای پیروزی انقلاب بعضا مخالفت‌ها و بعضا کارشکنی‌های غرب، کاملا در مورد کشور ما برجسته شده است و چه بسا بزرگ‌نمایی شده است و در مقابل آن اتفاقاتی که به واسطه رفتارهای کشورهایی مانند شوروی در سابق و چین اتفاق افتاده است، خیلی برجسته نمی‌شود و روی آن پوشش گذاشته می‌شود.
برای مثال اگر در کشوری مانند آمریکا حقوق یک مسلمان را تضییع کنند، این خیلی برجسته می‌شود، اما اگر در کشورهای چین و روسیه مسلمان‌ها کشته شوند، بسیار راحت از کنار این موضوع رد می‌شویم. ببینید این که ما به روسیه و چین نزدیک شویم، به نظر من هیچ اشکالی ندارد، اگر منافع ملی ما اقتضا می‌کند که ما به این دو کشور نزدیک شویم، به نظر من خیلی مسئله مهمی نیست، منتها متاسفانه احساس ما این است که خیلی از نزدیک شدن‌ها به این کشورها نه براساس منافع ملی که براساس منافع زودگذر اشخاص و جریان‌ها اتفاق می‌افتد.
من فکر می‌کنم اگر تاریخ را بررسی کنیم، باید به این سوال به صورت جدی پاسخ دهیم که حتی در دوران جنگ تحمیلی، بیشتر از غرب ضربه خوردیم یا از روسیه؟
آیا سلاح‌هایی که در هشت سال جنگ تحمیلی علیه ایران استفاده شد، بیشتر سلاح‌های غربی بودند یا سلاح‌های شرقی؟ آیا اگر ما در ابتدای پیروزی انقلاب، به اشغال سفارت آمریکا، سفارت روسیه یا چین را اشغال می‌کردیم، چه برخوردی با ما می‌شد؟ آیا در مقاطع مختلفی که به هر حال یک نوع تنش‌زدایی در بین ایران و غرب صورت گرفته است، چه دست‌‌هایی پشت پرده بودند که نگذاشت این اتفاق صورت بگیرد؟ من فکر می‌کنم اگر این سوال‌ها را کنار هم بگذاریم و باهم به همه این موضوع‌ها نگاه کنیم، متاسفانه احساس می‌شود که در مقابل نزدیک شدن به روسیه و چین بحث منافع ملی توجیه‌گر آن بوده است، اما وقتی این مسئله را در مقابل کشورهای غربی قرار می‌دهیم، نوع نگاه ایدئولوژیک پشت آن می‌بینیم.نکته دیگر این است که از معترضان «مرگ بر شوروی» سابق اثری نیست. اگر چه شوروی رفت و تجزیه شد، اما بدون شک روسیه خلف اصلی این کشور است. اما تا چه اندازه اجازه داریم که سیاست‌‌های کشور را نقد کنیم؟ امروز اگر کسی در مطلبش بحثی را مطرح کند که برای مثال بگوید ما نباید مقهور جنگ‌افروزی آمریکا بشویم، باید هزینه بدهد. دیگران خیلی راحت می‌توانند آمریکا و کشورهای غربی را با اطلاعات دروغ و کذایی زیر سوال ببرند، اما امروز کسی حتی نمی‌تواند نقدی به عملکرد کشوری مانند چین داشته باشد؛ حتی یک مقام رسمی در وزارت بهداشت. مجموعه این اتفاقات نشان می‌دهد که سیاست نه شرقی و نه غربی، به معنی این که نباید به این دو بلوک وابسته شد، با اشکال و ترس جدی روبه‌رو است. فکر می‌کنم که اذهان بسیاری از هموطنان‌مان نسبت این موضوع حساس است و به هر حال منتظر هستند یک پاسخ خیلی جدی به این موضوع داده شود، خصوصا که تصمیم بخش سیاست خارجی حتی فراتر از اداره وزارت خارجه و مجموعه دولت هست.
مردم واکنش خیلی منفی نسبت به این موضوع داشته‌اند و حتی از این ماجرا به عنوان استعمار یاد کردند تا جایی که برخی کاربران توییت کرده بودند که «اگر سفیر اجازه می‌دهد یک توییت بزنیم.» تحلیل شما از این واکنش‌‌های مردمی چه بود و منظورشان از مستعمره شدن چیست؟
تاجرنیا: ببینید در وهله اول باید به این نکته توجه کنیم که هر رفتار سلطه‌طلبانه، امر کاملا مذمومی است و فرقی هم نمی‌کند که کدام کشور باشد، حالا روسیه، آمریکا و چین. منتهای مراتب یک مسئله‌ای که اینجا وجود دارد، این است که باید ببینیم که خود ما در برابر این نوع مسائل چه برخوردی داریم. وقتی خود ما شاهد این هستیم که انتقاد سخنگوی وزارت بهداشت از طرف یک جریان سیاسی تا این اندازه تقبیح می‌شود، اما در عمل به رفتارهای مشابه آن طرف هیچ واکنشی نشان داده نمی‌شود، اینجا احساس می‌کنیم واقعا منافع ملی کشور ما و عزت ملی ما زیر سوال است. اگر در مقابل زورگویی‌‌های غرب باید بایستیم و درستش هم همین است، در همین حد هم باید در مقابل گردن‌کشی مقامات چین علیه مقامات کشورمان هم بایستیم. امروز اگر این دریافت عمومی در کشور ما وجود دارد که این مسئله نزدیکی و قرابت ما به روسیه و چین برای مردم محل سوال است، باید مورد توجه قرار داده شود و به طور جدی به آن فکر کنیم. آیا در مورد این همه امتیازاتی که به چین و روسیه داده شده است، اگر همین موارد به غرب داده می‌شد، آیا امروز غرب جایگزین آنها نبود؟
من فکر می‌کنم متاسفانه ساختار سیاست خارجی در کشور ما کاملا دچار یک نوع دوگانگی شده است. کمترین نشان ازنزدیک شدن به غرب را مخالف استقلال عنوان می‌کنند، اما از آن طرف کوچکترین انتقاد به چین یا روسیه را مخالف منافع ملی ارزیابی می‌کنند و این دوگانگی مسئله‌ای است که نه تنها مردم حتی نمایندگان مجلس را هم به شدت آزار می‌دهد. راه‌حلش این است که ما در سیاست‌های کلان‌مان یک ارزیابی جدی بکنیم.
نمونه بارز این موضوعی که به آن اشاره کردید، جریان اصول‌گراست که به جای حمایت از موضع کشور خودمان، به حمایت ضمنی از کشور چین و سیاست‌های آن پرداخت. تحلیل شما درباره این رفتار سیاسی جریان اصول‌گرا چیست؟
تاجرنیا: من فکر می‌کنم که متاسفانه وجود یک پایگاه اقتصادی خیلی قوی در جناح اصول‌گرایی در گذشته رابطه با کشور چین را مدیریت می‌کرده است که در نتیجه آن در طی این سال‌ها یک نوع وابستگی ایجاد شده است. یعنی وقتی ما تمام پل‌های‌مان را با کشورهای غربی و کشورهای منطقه قطع کرده‌ایم و تمامی تخم مرغ‌های‌مان را در سبد چین و روسیه گذاشته‌ایم، بایستی نگران باشیم که خدای نکرده انتقاد ما به قبای مقامات چین برخورد نکند. به نظر من پاسخ برخورد و تحکم‌آمیز چین مخالف استقلال کشور است، مخالف بی‌طرفی ماست و مخالف عزت و مصلحت عمومی جامعه ماست.

برچسب ها: اصول گرایان ، چین
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
نام:
ایمیل:
* نظر:
عکس روز
خبر های روز