خودزنی رسانه های پرخاش جو | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۴۴
کد خبر: ۲۰۵۸۲۵
تاریخ انتشار: ۰۷:۳۹ - ۱۹ خرداد ۱۳۹۵
شلیک مستقیم تنها با چند کلمه. کلماتی آشنا با یک گزاره ثابت «لطفاً ناامید باشید.» شلیک به هنجارهای اجتماعی و شلیک به امید مردم. چرا برخی از رسانه‌ها تلاش می‌کنند کلمات را بجوند و توی صورت مخاطب... چرا برخی از رسانه‌ها تیترهای خود را با الفاظ ناشایست و تند تنظیم می‌کنند؟ هنجارهای اخلاقی و ارزش‌های فرهنگی کجای این ماجرا قرار می‌گیرند؟ از کی بی‌ادبی و بی‌تربیتی هنر شده است؟ از کی بازی کردن با اعصاب مردم کاری شده است کارستان؟ آیا خواسته‌های گروهی تا این اندازه ارزش پیدا کرده؟
چند وقتی است کنار دکه‌های روزنامه‌فروشی با تیترها و عکس هایی مواجه می‌شویم که در نگاه نخست خشک‌مان می‌زند. آیا واقعاً درست می‌بینیم؟ بچه که بودیم، کافی بود یکی از این کلمه‌ها به زبان‌مان بیاید تا در جا پس گردنی بخوریم. حالا چه شده که عده‌ای تلاش می‌کنند مثل شاعران دست چهارم آنارشیست، این واژه‌ها را به ادبیات روزمره مردم تبدیل کنند؟ مردم؟ در این میانه البته اولین چیزی که قربانی خواهد شد، مطالبات مردم است.
نباید مخاطب را آزرده کرد
فریدون صدیقی، روزنامه‌نگار و مدرس روزنامه‌نگاری در این باره به «ایران» می‌گوید: «روزنامه‌نگار حرفه‌ای نباید هر چیز ناروا و ناشایستی را تیتر کند. اگر این موضوع را نادیده بگیریم، به فضای رسانه‌ای لطمه وارد می‌شود. اگر مخاطب احساس کند تیتر در حال تخریب کسی یا موضوعی است، آزرده می‌شود و آن رسانه هم به مرور مخاطب خود را از دست می‌دهد.  مخاطب‌گریزی پدیده‌ای است که رسانه‌های ما همین حالا درگیرش هستند. مخاطبان ما به راحتی از روزنامه‌های روی دکه‌ها و آسفالت با چشم بسته عبور می‌کنند. رسانه نباید از موضوعاتی حرف بزند که موضوع مردم نیست یا از موضوعاتی حرف بزند که مردم را آزرده می‌کند. نباید طوری تیتر بزنیم که انگار یک درگیری در سطح بالا وجود دارد که مخاطب در جریانش نیست.» صدیقی از تیراژ پایین روزنامه‌ها حرف می‌زند و اینکه نیمی از این تیراژ پایین هم برگشت می‌خورد. آیا همه موضوع به دیجیتالی شدن و تنگ شدن فضای کار برای رسانه‌های مکتوب باز می‌گردد یا اینکه خود رسانه‌ها نیز با کنار گذاشتن مطالبات اصلی مردم مقصرند؟
سنت روزنامه‌نویسی کمونیستی
محمد سلطانی‌فر، استاد روزنامه‌نگاری موضوع را به شکل دیگری بررسی می‌کند . او معتقد است اساساً تیترها و مطالب مهیج، یکی از تاکتیک‌های روزنامه‌نویسی است که از سنت روزنامه‌نگاری بلوک شرق و حکومت‌های کمونیستی مانده است. وی در گفت و گو با «ایران» می‌گوید: «آن زمان تهییج افکار عمومی نقش مهمی ایفا می‌کرد. متأسفانه این تفکر از آن زمان به امروز کشیده شده. البته اگر در چنین رویکردی خبر درستی منتقل شود، نمی‌توان به آن خرده گرفت.» سلطانی‌فر شروع مشکل را از جایی می‌داند که این موضوع با دروغگویی و تحریف واقعیت همراه می‌شود. او سیاسی شدن جامعه را مانند ویروسی می‌داند که طیف وسیعی را مورد حمله قرار می‌دهد که روزنامه‌ها نیز از این امر مستثنی نمی‌مانند. البته جناحی شدن مسائل روزمره مردم از آفات این ویروس است: «متأسفانه روزنامه‌نگاری مستقل را آن‌طور که در غرب وجود دارد، ما اینجا تجربه نمی‌کنیم. این نبود استقلال در رسانه‌ها و سیاسی کردن همه مطالبات مردم، باعث بی‌اعتمادی می‌شود و ثمره این بی‌اعتمادی تیراژ زیر یک میلیون روزنامه‌ها در ایران است.»
از نگاه سلطانی‌فر رسانه‌های کمونیست که همزمان باید حقانیت سیاسی خود را به عنوان تنها حزب قانونی در بوق و کرنا می‌کردند و هم به هیجان عامه مردم دامن می‌زدند، در واقع به وادی عوامفریبی درمی‌غلتیدند و در این جاده یک‌طرفه عملاً کاری نمی‌کردند جز توجیه خود با سیاسی کردن همه مسائل مردم، دشنام‌های رکیک به گروه‌های مخالف و گرفتن حق حیات از آنها و درنهایت از بین بردن اعتماد و سرمایه اجتماعی. اگر به نمونه‌های ایرانی این پدیده برگردیم، آنهایی که با ناهنجاری و شنا کردن برخلاف خواسته و فرهنگ عمومی، حرکت می‌کنند درنهایت اعتماد مردم را به آن چیزهایی از بین می‌برند که در ظاهر رگ غیرت‌شان برای آنها باد می‌کند و این چیزی جز وارونه دیدن مسائل و به همان میزان وارونه کردن هنجارها و ارزش‌ها نیست.
ارزیابی شخصیت یک رسانه
احمدپورنجاتی تحلیلگر مسائل سیاسی در گفت و گو با «ایران» می‌گوید: «شخصیت یک رسانه در نوع رفتارش با مخاطب مشخص می‌شود و انتظار مخاطب در برخورد با رسانه این است که به عنوان یک انسان برخوردار از اندیشه و درک و شعور با او رفتار شده باشد.»
مخاطبی که هر لحظه در دنیای آزاد اینترنت در معرض خبر است، شاید در نگاه اول مرعوب تیترهای هیجانی شود اما خیلی زود پی به اصل ماجرا خواهد برد. حاصل اینکه او از آن رسانه و در مرحله بعد از کل رسانه‌های داخلی رویگردان خواهد شد. پورنجاتی بر این نکته تأکید دارد که رسانه اگر از چارچوب رفتاری شخصیت مخاطب فاصله بگیرد، گرفتار نوعی اغواگری و به تعبیر دیگر نادیده انگاری شخصیت مخاطب می‌شود. پورنجاتی رسانه‌ها را واسطه افکار عمومی می‌داند که باید نظرگاه‌های مختلف جامعه را بازتاب دهد: «اگر رسانه را به عنوان یک ابزار برای تحریف واقعیت یا روانگردانی مخاطب یعنی بازی با شخصیت و انگیزه‌های روح و روان او به کار بگیریم دیگر از جرگه رسانه خارج شده‌ایم.»
احمد پورنجاتی بعضی روش‌های متداول روزنامه نگاری این روزها را مشابه رفتار و ادبیات معرکه گیران قدیم می‌داند: «این روزنامه‌ها یا رسانه‌ها در واقع به نوعی مدیریت هیجان می‌کنند و نشانی‌های نادرستی به افکار عمومی می‌دهند و به جای اینکه به حل یا تحقق مطالبات مردم کمک کنند به طور ضمنی بنیان‌های امیدواری یک جامعه را برای حل مشکلات و رسیدن به هدف‌ها آماج بدترین مواد ناامید کننده قرار می‌دهند.» «امید» نخستین گام برای بهبود حال هر جامعه‌ای است و چنانکه جامعه‌شناسان می‌گویند امید می‌تواند «اعتماد اجتماعی» را توسعه دهد؛ اعتماد مردم به یکدیگر، اعتماد مردم به آینده جامعه، اعتماد مردم به حاکمیت و اعتماد حاکمیت به مردم. اگر بخواهیم این گزاره‌های نظری را با نشانه‌های اجتماعی آن بسنجیم، می‌توانیم به آمارهایی همچون چک‌های برگشتی، نزاع‌های خیابانی، سقط جنین، تصادفات جاده‌ای، طلاق و... اشاره کنیم. آمارهای رسمی و غیر رسمی نشان می‌دهد پس از انتخابات 92 تعداد چک‌های برگشتی و  سقط جنین رو به کاهش داشته است. به زبان ساده اینکه امید مردم شاخص اعتماد اجتماعی را بهبود بخشیده است. در این میان هستند رسانه‌هایی که از چنین وضعیتی آشکارا عصبی‌اند و بنابر منافع گروهی چاره‌ای جز این برای خود نمی‌بینند که دست به تمسخر بزنند، هر مشکل اجتماعی و فرهنگی را به تحلیل‌های سیاسی یک‌طرفه گره بزنند و زمانی که ماجرا از آستانه تحمل خارج شد، با ادبیات معرکه‌گیران دست به فحاشی بزنند.
تجاوز به حقوق اجتماعی
احمد پورنجاتی این نوع تیترها و مطالب ناامید کننده را نوعی تجاوز به حقوق اجتماعی یک جامعه می‌داند: «این نمونه‌های پیشرونده که در فضاسازی‌های اغراق‌گونه از چالش‌های جامعه یا برخورد به ظاهر دلسوزانه و خبرسازی‌هایی که به شکلی در پی پنهان کردن بخشی از واقعیت هستند، مانند فرآیند پوکی استخوان است. آفت این شکل از پوشش اخبار و معکوس جلوه دادن خبرها به قصد تخریب باعث از بین رفتن پیوندهای اجتماعی و اعتماد بین دولت و ملت می‌شود.» در اینکه باید واقعیات را بیان کرد جای بحث نیست اما چگونگی بیان این واقعیات امری مهم‌تر است. البته اگر در قدم نخست رسانه برای واقعیت ارزش و احترامی قائل باشد. در گام دوم سیاسی کردن همه نیازها و آسیب‌ها نیز به نوبه خود، فضای اعتماد اجتماعی را مخدوش می‌کند؛ هوا آلوده است. این سوژه خوبی است برای آسمان و ریسمان بافتن به هم و حواله کردن موضوع مثلاً به دولت و فحش دادن و اینکه «دیدید از دست دولت هیچ کاری ساخته نیست؟ به چنین دولتی دل‌خوش کرده‌اید؟ یادتان نیست زمان ما چقدر هوا خوب بود؟» کرایه تاکسی افزایش یافت. این هم سوژه خوبی است. حالا چه کسی از ما خواهد پرسید کرایه تاکسی چه ربطی به دولت دارد: «مخاطب عزیز می‌بینی دولت چه حقی از تو می‌خورد؟ زمان ما یادتان نیست چقدر کرایه تاکسی کم بود؟» دولت قرارداد بسته که هواپیما وارد کند.
به به سوژه از این بهتر هم می‌شود؟ «برادر من! کرایه تاکسی گران شده شما هواپیما می‌خرید؟ هوا آلوده است. اصلاً فکر نکرده‌اید این هواپیماها چقدر باعث آلودگی بیشتر هوا می‌شود؟ الان دانش‌آموزهای ما توی زیرزمین هواپیما درست می‌کنند، شما چرا استعدادهای کشور را از بین می‌برید؟» البته ببخشید اگر دست و زبان ما بسته است و ادب حکم می‌کند به خیلی از واژه‌ها و ترکیبات عجیب و غریب این گروه‌های سیاسی و رسانه هایشان اشاره‌ای نکنیم. اما می‌توان گفت همه آنچه را که می‌گویند یک جمله بیش نیست؛ «به بهبود وضع کشور امید نبندید. سود ما در ناامیدی شماست!»
ویژه روز
عکس روز
خبر های روز