زندگی، زنده نیست؟ | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۵
کد خبر: ۱۸۳۶۶۴
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۳:۵۵ - ۳۰ بهمن ۱۳۹۴
دکتر محمود کبیری

فیلسوف معروف مکتب فرانکفورت، «تئودور آدورنو» نویسنده کتاب « اخلاق صغیر» اثرش را با این جمله آغاز می‌کند و می‌نویسد:«زندگی، زنده نیست» زندگی در شهرهای امروزی از ابعاد مختلف به تجربه‌ای هولناک تبدیل شده است که اعصاب را به کرختی می‌کشاند تا جایی که شهروند حساسیت خود را در برابر محرک‌های خارجی از دست می‌دهد. محرک‌هایی که هر یک به تنهایی می‌توانند انسجام روحی فرد را متلاشی و شهروندان را نسبت به زندگی تا حدی بی تفاوت کنند، چرا که وضع کلانشهرها به گونه‌ای شده که انگار به قول تئودور آدورنو، زندگی، دیگر زنده نیست!

شهر با جذابیت‌های افسونگرش هم چنان مانند سیاهچاله‌ای فضایی هر آن چه را که در پیرامونش باشد به درون خود می‌کشد و انسان‌ها را در محاصره خود قرار می‌دهد. مهاجرت از روستا به شهر فرایندی است که در سراسر قرن بیستم ادامه داشته و هم چنان در کشورهای در حال توسعه از جمله ایران ادامه دارد. به طوری که نسبت جمعیتی جهان از روستانشینی به شهرنشینی تغییر کرده است. براساس آخرین سرشماری نفوس و مسکن، 71 درصد مردم ایران در شهرها و 29 درصد دیگر در روستاها اقامت دارند. پس براساس این آمار اکثر مردم ایران را ساکنان شهرها تشکیل می‌دهند. مهاجرت موجب از جا کندگی و قطع تعلق‌های سرزمینی نیز می‌شود. هویت انسان در رابطه با دیگران و در دل قوانین و قواعد اجتماعی از پیش موجود شکل می‌گیرد. قوانین و قواعدی که نه تنها اهدافش را مشخص می‌کنند، بلکه راه‌های رسیدن به این اهداف را نیز تعیین می‌کنند. فرد با مهاجرت، تمامی این روابط و قواعد شکل دهنده و کنترل کننده قبلی را قطع می‌کند و در شهر خود را رها شده در خلاء باز می‌یابد. این رها شدگی در کنار عدم تعلق سرزمینی، موجب بروز انواع و اقسام مشکلات و ناهنجاری‌ها شده که همه را نگران کرده است. سرعت زندگی شهری در کنار فقدان نهادهایی که موجب انسجام اجتماعی و جذب مهاجران و انتقال فرهنگ شهری به آنان می‌شود، سبب می‌گردد تا مهاجران، مهاجرت دردناک مضاعفی را تجربه کنند، یعنی مهاجرت به درون و افسرده شدن و...

فرد مهاجر به درون خویش می‌خزد و با خاطرات گذشته‌اش زندگی می‌کند. اما او دیگر قادر به بازگشت نیست، زیرا در بازگشت به جایی که از آن جا آمده، موطنش را با خاطرات خود همسان نمی‌یابد. خاطراتش در بی زمانی شناورند، اما زندگی در جهان واقع، امری زمانمند است. پس شهر نه به عنوان یک مکان با ترکیبی ریاضی وار از خیابان‌ها و ساختمان‌ها، بلکه به عنوان یک فضا که باید هویت ساکنانش را شکل دهد و انسجام روانی آنان را حفظ کند، قادر به ایفای کارویژه‌های خود نیست. در چنین شرایطی شهروندان در آرزوی یافتن پناهگاهی برای رهایی از فشار طاقت فرسای زندگی شهری از هر فرصتی برای گریز از شهر و پناه بردن به طبیعت استفاده می‌کنند که نمونه آن را می‌توان در زمانی که چند روز تعطیلی وجود دارد به وضوح دید، چون زندگی در شهر، دیگر زنده نیست! مگر آن که شهر را با قواعد نو و با بهره گیری از مترو، خودروهای الکتریکی، قطارهای برقی ، افزایش فضای سبز و... آسمان دودآلودش را نیلگون و قابل سکونت کنیم.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
علی عسکری
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۰۶ - ۱۳۹۴/۱۲/۰۱
0
0
شما خیلی عالی مسئله رو موشکافی کرده اید
اما آیا مسئولین ما هم به این نکات توجه می کنند؟ یا فقط در فکر بلندمرتبه سازی در تمام مناطق تهران هستند
منظورم از بلندمرتبه سازی فقط برج نیست
ویژه روز
عکس روز
خبر های روز