چه نیازی هست به شمارش دوباره تعداد بازیهای پیام صادقیان؟ آن 5 تا بازی مگر چه گلی به سر پرسپولیس زده که مدام به یاد بیاوریمش؟ همه دقیقههای حضور این مثلا ستاره را که با هم جمع ببندیم، از 316 بالاتر نمیرود که نمیرود. 5 تا بازی که تنها در یکی از آنها فیکس بوده، یک گل، یک پاس گل و یک اخراج، خلاصهای است از هنرنمایی پیام صادقیان در لیگ چهاردهم که همان هم به هیچ کار این تیم نیامده است.
به کارنامه این فصل او یک محرومیت سه ماهه و مصدومیتی را که این هم یک ماه صادقیان را از پرسپولیس دور کرد، اضافه کنید. در واقع اگر بخواهیم درباره او خوشبین باشیم، میتوانیم بگوییم که تنها در یک سوم از بازیهای نیمفصل اول در اختیار پرسپولیس بوده؛ بی آنکه بودنش دردی را از این تیم درمان کرده باشد.
پیام صادقیان البته حالا دوباره با پرسپولیس همراه شده. یک همراهی نصفه و نیمه که فقط هم از بازیکنی مثل صادقیان برمیآید! یک روز در درفشیفر مشغول تمرین میبینیمش و در ازای این یک تمرین، به بهانه سرماخوردگی خود را خانهنشین میکند تا فرصتی داشته باشد برای گشت و گذار در شبکههای اجتماعی. شاید اصلا برایش بهتر باشد که حضورش در شبکههای اجتماعی را به یک فعالیت تمام وقت تبدیل کند تا شاید آنگونه نامش بر سر زبانها بماند وگرنه که با این تمرینها به آیندهاش امیدی نیست.
کلا باید پیام صادقیان را میهمان پرسپولیس بدانیم. بازیکنی که استعدادهایش را در زرق و برق این فوتبال گم کرده و دیگر حتی نمیتوانیم او را یک بازیکن معمولی بخوانیم. بازیکنی که غیبتهای تکراریاش دیگر برای هیچکس عجیب نیست و هر وقت حوصلهاش بشود، به درفشیفر میرود تا یکی دو ساعتی را در کنار همتیمیهایش خوش باشد اما آنجا هم جز خمیازههای آزاردهندهاش چیزی نصیب دوربینها نمیشود.
گذشت آن روزهایی که به خاطر جا ماندن پیام صادقیان از پرواز جام جهانی کروش را به گوشه رینگ برده و با انتقادهایشان به او حمله میکردند. حالا دیگر در پرسپولیس و حتی در تمرینهای این تیم هم کسی سراغ صادقیان را نمیگیرد، چه برسد به اینکه او را لایق پوشیدن پیراهن تیمملی بدانند. این تغییر را البته پیام صادقیان به خودش مدیون است. به خودش مدیون است و سقف کوتاهی که برای آرزوهای فوتبالیاش تعیین کرده بود و تا همانجا هم پیشرفت نداشت.
حال آنکه هر بازیکن دیگری جای صادقیان بود، برای اثبات خودش هم که شده- به خصوص بعد از آن محرومیت- کمی دل به تمرین میداد و از فوتبال، خود «فوتبال» را انتخاب میکرد، نه حاشیهها و نبایدهایش را. او اما متفاوت بودن را با ادبیاتی دیگر برای خود تفسیر کرده و امروز نه تنها نمیتوان ستاره خواندش، بلکه وصله ناجوری است بر پیکره خسته و ناتوان پرسپولیس.
میبخشید خیلی ببخشید شما نمی تونید اینطور درمورد یه ستاره حرف بزنی گفتم ستاره نه اسطوره چون برای اسطوره شدن راه زیاد. من به پیام عزیزکه روزگار سختی رو پشت سر گذاشته این ومیگم جلوی این حرف ها بی خیال بشه میدونیداون یه آذری ومیدونه چطور موفق بشه.