بشارتی: در موضوع رفع حصر قوه قضاییه باید از حقوق مردم دفاع کند و جوگیر نشود/ فتنهگران اصل 110 قانون اساسی را قبول ندارند
روزنو :به هر حال ساختارشکنان سعی دارند اصل 110 را زیر سوال ببرند. اصل 110 قانون اساسی به وظایف و اختیارات رهبر، تعیین سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام، نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام و ... اشاره دارد.
مشاور سیاسی
رئیس مجمع با بیان اینکه آیتالله هاشمی در حمایت از مقام معظم رهبری
لحظهای تردید نمیکند، گفت: من روی «آقا» تعصب دارم و طبعاً با کسانی که
به هر دلیل با مقام معظم رهبری زاویه دارند، دوست نیستم.
اشاره: دفترش در خیابان نیاوران را برای قرار مصاحبه تعیین میکند و تاکید دارد که رأس ساعت 8:30 دقیقه صبح در محل کارش حاضر باشیم، با اینکه کمی زودتر از موعد قرار به محل مصاحبه میرسیم بدون هیچ تشریفاتی پذیرای ما میشود و به گرمی احوالپرسی میکند.
وقتی بشارتی خودش با فنجانی قهوه از ما پذیرایی میکند، مهماننوازی شیرازیها برایمان محسوستر میشود و مدد گرفتنش از اشعار در طول مصاحبه مطمئنم میکند او یک شیرازی تمام عیار است.
علی محمد بشارتی وزیر کشور دولت دوم هاشمی رفسنجانی از آن دسته سیاستمدارانی است که بر اصل و نسب خود عِرق دارد و برایمان تعریف میکند که چگونه جهرم در دوران انقلاب به «دارالمومنین» مشهور شد.
این عضو «هیئت تجدید نظر رسیدگی به تخلفات اداری مرکز تحقیقات استراتژیک» در گپو گفت ابتدایی مصاحبه به دیر پسندی و خود مرجعی مردم در سالهای اخیر اشاره میکند و برایمان میگوید که خودش چگونه با مبلغی ناقابل و بیهیچ تبلیغاتی در اوایل انقلاب از جهرمیها رای اعتماد گرفته و به مجلس اول رفته است.
مشاور سیاسی هاشمیرفسنجانی تاکید دارد که رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، فرمایشات مقام معظم رهبری را فصلالخطاب میداند، معتقد است « کسانی که فتنه راه میاندازند، اصل 110 قانون اساسی را قبول ندارند».
بشارتی که در این مصاحبه تاکید دارد جمهوریت مدنظر فتنهگران با جمهوریتی که در قانون اساسی آمده تفاوت دارد، میگوید «قرائت آنها که هیچ؛ نیت آنها هم فرق دارد.»
مشاور آیتالله که بر اصولگرا بودن خود تاکید خاصی دارد، درباره علت گرایش سیاسی خود میگوید: «به این دلیل اصولگرا هستم که به اصل 110 قانون اساسی اعتقاد جوهری دارم».
متن گفتوگویی، با علیمحمد بشارتی پس از اعمال نظر وی و حذف بخشهایی از این مصاحبه در ادامه از نظرتان میگذرد:
نزدیک به 50 سال است شما در فضای سیاسی ایران قبل و بعد از انقلاب حضور داشته و دارید. گرایش و صبغه سیاسیتان در این مدت چه بوده است؟
من از خود گفتن بدم میآید؛ عنصری از این مملکت هستم، اهل جهرم از شهرهای فارس هستم. به این شهر دارالمومنین میگویند و یکی از 12 شهری بود که قبل از انقلاب در آن حکومت نظامی اعمال شد بنابراین میتوان فهمید مردم آن مبارز و ولایتمدار هستند؛ من در کلاس هشتم دستگیر شدم چون همراه روحانیتی بودیم که همیشه موضع خصمانهای نسبت به دودمان پهلوی داشت و این وضع ادامه پیدا کرد تا به قم منتقل و در سال 50 دوباره دستگیر شدم. 5 سال زندان بودم و 5 عدد از ناخنهای مرا کشیدند؛ تنها زندانی سیاسی بودم که در آن 5 سال ملاقات نداشتم. البته در زندان هم یک نوع مبارزه وجود داشت و مبارزه در زندان نیز ادامه پیدا کرد.
از آن دوران بگویید.
در زندان علما، مبارزین، طلبه، کارگر، دانشجو و بازاری و اقشار مختلف و فراوانی بودند. عمده زندانیان را مجاهدین خلق تشکیل میدادند و طرفدار هم داشتند اما پس از اینکه در سال 54 تغییر ایدئولوژی دادند مردم به یکباره از آنها بریدند و گرایش بیسابقهای نسبت به آیتالله العظمی امام خمینی پیدا کردند که در نجف و در تبعید به سر میبردند. حضرت امام(ره) سالیان دراز در نجف تحت عنوان ولایت فقیه درس حکومت اسلامی میدادند.
این فضا تا کی ادامه داشت؟
این شرایط تا زمانی ادامه داشت که آقای جیمی کارتر در آمریکا سر کار آمد و شعار حقوق بشر داد و شاه مجبور شد برای حفظ ظاهر آزادیهایی بدهد که نمود آن آزاد کردن زندانیان بود، البته زندانیانی را آزاد کرد که دوره حبس خود را کشیده بودند و داشتند حبس اضافه میکشیدند. در مجموع عملکرد دودمان پهلوی از جمله وابسته کردن کشور به آمریکا و اسرائیل و باز گذاردن دست غارتگران برای چپاول کشور و توسعه انواع فسادها و سرکوب آزادیها... موجب شد روحانیت و در رأس آنها حضرت امام خمینی(ره) بپاخیزند و مردم را برای ایجاد یک حکومت اسلامی به مبارزه با شاه دعوت کنند.
چرا انقلاب فراگیر شد؟
حضرت امام برای نخستین بار سه نکته را مطرح کردند که باعث شد انقلاب اسلامی فراگیر و در مدت کوتاهی به پیروزی برسد.
آن سه نکته چه بود؟
نخست اینکه امام میدانستند عامل اصلی که میتوان مردم را زیر پرچم آن متحد کرد اسلام است، در 200 سال گذشته تمام احزاب کشور مانند آتش و کاغذ بودند؛ زود آمدند و زود هم فانی شدند و از دین و خدا و پیغمبر خبری نبود، حتی نهضت آزادیها مسلمانان بریده از جبهه ملی بودند. مثل آقای مهندس بازرگان؛ اما همین آقای بازرگان در سال 57 که همه کشور شعار «استقلال آزادی حکومت اسلامی» سر میداد در دانشگاه تهران سخنرانی داشت، یکی از سوالات که از او پرسیده شد درباره حجاب بود که بازرگان گفت من خانمهای با حجاب را دوست دارم، خانم های بیحجاب را هم دوست دارم اما خانمهای بیحجاب را بیشتر دوست دارم و همه کف زدند، این فرد مسلمانی است که حزب تشکیل داده اما اعتقاد چندانی به اسلام حکومتی نداشت.
دومین نکته این بود که امام(ره) بیشتر از همه مدعیان مردم سالاری، به مردم بها دادند. امام بیش از هزار بار در صحیفهشان از مردم صحبت کردهاند؛ در حالی که هیچ رهبری حتی «گاندی» و «نهرو» و دیگر رهبران بزرگ اعتقاد چندانی به مردم در زبان و عمل نداشتند.
ضلع سوم پیروزی انقلاب نیز رهبری یگانه بود نه شورایی لذا مثلث «اسلام، مردم و رهبری واحد» موجب شد مردم از سرگردانی خارج شوند. بنابراین انقلابی که دی ماه سال 56 در قم آغاز و 22 بهمن سال57 در یک سال به پیروزی رسید، علتش فقط این 13 ماه نبود بلکه دقتها و مراقبتهایی بود که در این 15 سال حضرت امام داشتند و مردم به تدریج به ایشان امید و دل بستند و حاضر به فداکاری برای این هدف شدند و به این دلیل انقلاب به پیروزی رسید.
با توجه به اشاره شما به بحث مردمسالاری، آیا با گذشت 36 سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مردم سالاری حقیقی در کشور محقق شده است؟
در امور باید نسبیت را قبول کرد، چون نسبیت فقط در فیزیک نیست و در مسائل اجتماعی و سیاسی هم مطرح است. ما حکومت خود را با کدام حکومت شرقی و غربی مقایسه کنیم؟ کشوری مثل آمریکا که شعار حکومت مردم بر مردم میدهد، دو حزب فراگیر دارد، جمهوری خواه و دموکرات؛ محال است کسی مستقل، مدیر و پولدار باشد و به دور از حوزه نفوذی این دو حزب به جایی برسد، بنابراین آنجا مردم سالاری نیست؛ حزب سالاری است.
شما اشاره داشتید نمایندگان برای رای آوری باید از شاخصهایی برخوردار باشند، بیشتر توضیح دهید.
نماینده باید اصولی را که مردم به خاطر آن انقلاب کردند را رعایت کند؛ میدانید که بنده از بنیانگذاران سپاه پاسداران هستم، بعد راهی مجلس شدیم و 10 سال هم قائم مقام وزیر امور خارجه بودم و بعد وزیر کشور شدم، در حال حاضر نیز مشاور سیاسی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هستم، مردم تشخیص دادند شاید علی آباد هم دهی است، چه کسی پارتی بود ما خانزاده هم نیستیم و پول هم خرج نکردهایم، از سال 44 بود تا زمانی که انقلاب شد ما تهران بودیم و من 5 تا یک تومانی در انتخابات جهرم خرج کردم اما مردم وقتی ما را شناختند و دانستند در مبارزه بودیم به ما رای دادند و گفتند اینها اصولگرا هستند و خلاف این را هم مردم از ما ندیدند.
* اصولگرا هستم چون به اصل 110 قانون اساسی اعتقاد جوهری دارم
آیا شما خود را در جریان اصولگرایی میدانید؟
من نباید این را بگویم اما به هر حال بنده اصولگرا هستم.
چرا خود را در این جریان تعریف میکنید؟
به این دلیل که به اصل 110 قانون اساسی اعتقاد جوهری دارم، ولایت فقیه در کشور حرف آخر را میزند و غیر از روابط عاطفی که ما با ایشان داریم از زمانی که رهبری در ایرانشهر تبعید بودند و ما به دیدنشان رفتیم و غیراز اینکه ایشان مدتی در سال 58 نماینده امام در سپاه پاسداران بودند، غیر از اینکه در مجلس ما در کمیسیون دفاع که بودیم ایشان رئیس بودند و آقای دکتر روحانی نایب رئیس و بنده منشی بودم، غیر از اینکه بیشترین ارتباط را وقتی به وزارت خارجه رفتم با ایشان به عنوان رئیس جمهور داشتم، الان نیز بهترین رابطه را دارم، به چه چیز دیگر اصولگرایی میگویند؟ در حال حاضر نیز عمده استانداران من، وزیر شدهاند؛ آقای احمدینژاد رئیس جمهور سابق، استاندار ما بود، آقای رحیمی که معاون اول شد نیز استاندار ما بود.
شما فکر میکنید تفاوت اصولگرایی با سایر جریانات در همین تفاوت جوهری اعتقاد به اصل 110 قانون اساسی است؟
«یا علی گفتیم و عشق آغاز شد»؛ هر چه هست از دل همین قضیه بیرون میآید یعنی مبارزه با استراتژی آمریکا در منطقه از همین اصل بیرون میآید، دفاع از مقاومت در منطقه، مبارزه با اصلاح طلبانی که بعضی از آنها با دشمنان این مرز و بوم ملاقات میکنند، به مردم مستضعف رسیدگی کردن، ادای حق مردم، پاسداری از ارزشها که ما به خاطر باز پسگیری یک تپه چندین شهید میدادیم و دفاع از تمامیت ارضی کشور از دل همین اصل بیرون میآید.
*فتنهگران اصل 110 قانون اساسی را قبول ندارند
به هر حال ساختارشکنان سعی دارند اصل 110 را زیر سوال ببرند. اصل 110 قانون اساسی به وظایف و اختیارات رهبر، تعیین سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام، نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام و ... اشاره دارد. نظارت بر عملکرد سه قوه، اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها... میبینیم که همه چیز در اصل 110 آمده است اما آنهایی که فتنه راه میاندازند، همین اصل 110 قانون اساسی را قبول ندارند، تعیین فقهای شورای نگهبان یکی از اختیارات رهبری است لذا زمانی که ما مقام معظم رهبری را قبول کردیم، میپذیریم شورای نگهبان در امر انتخابات حرف آخر را میزند و فصلالخطاب انتخابات، گروههای سیاسی نیستند بلکه شورای نگهبان است. قانون اساسی سوت را به دست شورای نگهبان داده است و آنها بعد از انتخابات باید نظر بدهند نه روزنامهها و مقامات سیاسی.
بنابراین اردوکشی خیابانی جایی ندارد.
دقیقا درست است، گروهکهایی که مردم را به خیابان میریزند و به بسیج حمله میکنند و اتوبوس آتش میزنند ملاک بعد از انتخابات نیستند و در واقع اینها اصل 110 را قبول ندارند.
با توجه به تاکید شما درباره نقش شورای نگهبان برای حفظ جمهوریت نظام اما متاسفانه شاهد هستیم برخی با اینکه ادعای دفاع تمام قد از جمهوریت را دارند، سال 88 رای مردم را نادیده گرفتند.
جمهوریتی که آنها میگویند با جمهوریتی که در قانون اساسی آمده است تفاوت دارد.
یعنی قرائت آنها از جمهوریت متفاوت است؟
قرائت آنها که هیچ؛ نیت آنها هم فرق دارد. خیلیها میگویند ما اسلام را قبول داریم اما درعمل ضداسلام هستند. من وزیر کشور بودم و زمانی که انتخابات را برگزار کردیم آقای خاتمی از سوی مردم انتخاب شد. آقای ناطق هم کاندیدا بود؛ مجله گلآقا نوشته بود «بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق» این توهین به بنده بود. با کیومرث صابری مدیر گلآقا تماس گرفتم و گفتم تو غیر از این نیش زدنها چیز دیگری بلد نیستی؟ به من گفت: «علیمحمد! ما حالا یک شوخی کردیم.» به او گفتم در آستانه انتخابات، این کار شوخی است؟
من میگویم، آن آقا! چرا اصحاب رسانهها را جمع کرد و گفت ما بردیم؛ با آغاز رایگیری در روز 22 خرداد، نشانههای عدم تمکین آنها به نتیجه آرای ملت به چشم میخورد. ابتدا یک سایت در ساعت 13:11 ظهر خبری با عنوان «پیروزی مهندس موسوی با فاصلهی زیاد قطعی است/ همه برای این پیروزی یک سجدهی شکر بدهکاریم» را در خروجی قرار داد، سپس 21:06 خبر «خاتمی به میرحسین تبریک گفت» منتشر شد. «میرحسین موسوی» هم که طی پیامی از پیروزی خودش در رقابت انتخاباتی خبر دادهبود، ساعت 20:11 دقیقه شب نیز در یک کنفرانس مطبوعاتی با حضور رسانههای خارجی خود را پیروز انتخابات نامید؛ گفتنی است فراخوان رسانهای برای اعلام پیروزی خود از از ساعت 16 اعلام شده بود.
*کسی جز خدا و امام زمان(عج) نمیداند چه کسی از صندوقها درمیآید
من که وزیر کشور بودهام، میدانم انتخابات چیست و کسی جز خدا و امام زمان(عج) نمیداند که چه کسی در صندوقها حائز اکثریت است؛ بنابراین مشخص است که این عمل مجرمانه بوده و طبق قانون قابل تعقیب است.
آنها اسلامی میخواهند که تابع نظر آنها باشد؛ یکی از آقایان میگفت کسی پیش من آمده و میگفت استخاره کن و کاری کنید که خوب بیاید! آنها نیز انتخاباتی میخواهند که اسمش انتخابات باشد اما هر چه خودشان خواستند از آن در بیاید.
بعد از این که محمدعلی شاه، مجلس را به توپ بست، صدراعظمش به مردم گفت اعلیحضرت حاضرند مجلس را به مردم هدیه دهند به شرطی که نمایندگان در امور مملکت دخالت نکنند. لذا این عملکرد عدهای است که زبان و نیت آنها فرق دارد.شاه مستبد قاجار هم پارلمانی میخواست که همه نمایندگان چشم و گوش بسته باشند.
با توجه به اینکه شما وزیر کشور بودید و با بحث ساختار نظام انتخاباتی کشور آشنایی دارید، آیا اساساً امکان تقلب در انتخابات کشورمان وجود دارد؟
من در دوره خودم سال 76 که انتخابات برگزار کردیم، دفترم را به ستاد انتخابات بردم. این به نفع ما بود، همه آنهایی که به ملاقات ما میآمدند، تأیید میکردند تقلبی در کار نیست. اما آقای وزیر کشور وقت آمد و دور ساختمان وزارت کشور قالب سیمانی گذاشت و خیابانها را بست و برای همه سوال شد که چرا چنین کاری میکنند، برخی که مشکل داشتند گفتند نکند میخواهند تقلب کنند و رسانههای بیگانه این را بزرگنمایی کردند و ادعا کردند در انتخابات تقلب شده است.
*ساختار انتخاباتی کشور اصلاً اجازه تقلب نمیدهد
در نهایت آیا امکان تقلب در ساختار انتخاباتی کشور وجود دارد؟
بشارتی: به هیچ وجه! ساختار انتخاباتی کشور، اصلاً اجازه تقلب نمیدهد. وزیر کشور هماهنگکننده و شورای نگهبان ناظر و نامزدها هم در هر حوزه نماینده دارند لذا یک درصد هم احتمال تقلب در انتخابات ریاست جمهوری وجود ندارد. در انتخابات مجلس که فقط در تهران 2000 نفر کاندیدا هستند ممکن است خطای چشم در شمارش اتفاق بیفتد که بسیار جزئی است و قانون هم این را پذیرفته است. یعنی قانون تا 2 درصد مشکلی ندارد اما در ریاست جمهوری همین مقدار خطا هم وجود ندارد؛ چراکه کاندیداها محدود هستند.
آیا مدعیان تقلب بالاخره سندی برای بیان ادعای خودشان ارائه کردند؟
کسانی که مدعی تقلب بودند، نتوانستند حتی یک صندوق را معرفی کنند که در آن تقلب شده باشد. آنهایی که مدعی تقلب بودند، گفتند باید انتخابات باطل شود درحالی که ما در قانون اساسی چنین چیزی نداریم. اگر تجدید انتخابات میشد و باز آن آقا رای میآورد، آیا آنها نتیجه را میپذیرفتید یا باید دور باطل میزدیم؟ و یا اگر رقیب آنها خواستار تجدید انتخابات میشد به او چه میگفتیم؟
این را به مدعیان تقلب هم گفتید؟
با خودشان ارتباط نداشتم. با برخی هواداران آنها صحبت کردم، این را به برخی خواص گفتم که: «دقت قانون در این زمینه بالاست»، « شورای نگهبان فصلالخطاب است» و «شرعاً و اخلاقاً امکان خطا و اشتباه در انتخابات ریاست جمهوری نزدیک به صفر است».
*تفاوت اصولگرایی و اصلاحطلبی
این موضوع که «در انتخابات به دنبال چیزی هستند که خودشان میخواهند» یادآور خطبههای آقای رفسنجانی در 26 تیر 1388 است.
آقای رفسنجانی را نباید در این موضوع دخیل کرد چرا که بحث اصلی گم میشود؛ اگر به کسی که فتنه را راه انداخت، دقت کنید، هنوز هم در تعقیب و حصر خانگی قرار دارد و بلا و مصیبت از آنجا آغاز شد که آقایی مدعی بود ما میبریم؛ نه اینکه ما بردیم و روند کار به گونهای بود که دید مردم سلیقهشان عوض شده است لذا گفت باید کاری کنیم که شیرینی پیروزی در کام مردم تلخ شود. یکی از نمایندگان مجلس به من گفت روزنامه تایمز لندن به نقل از مهندس موسوی نوشته بود ما با راهپیمایی ممتد خستگی را در تن رهبری خواهیم گذاشت؛ اینکه آنها با روزنامه کشوری که دشمن خونی ماست مصاحبه میکنند درست نیست لذا این فرق اصولگرایی با اصلاحطلبی است.
چرا برای آقای خاتمی در سال 88 آبروی نظام معنا نداشت اما اخیرا گفته است ما با تمام وجود از جمهوریت نظام دفاع میکنیم.
آن موضع گیری مثبت بود و همانی است که ما میگوییم. من آقای خاتمی را از نزدیک میشناسم.
البته خود آقای خاتمی گفته انقلابی که ما میفهمیم چیز دیگری است و در عین حال شما نیز گفتید نیت آنها درباره جمهوریت کاملا فرق میکند.
من هم ممکن است به خاطر انتقادی که از عملکرد یک مسئول داشته باشم، بگویم مردمسالاری چیزی که او میگوید نیست اما این به معنای آن نیست که حکومت را قبول ندارم. آقای خاتمی دو بعد دارد و بر خلاف آن چیزی که میگویند، من خاتمی را اینطوری رد نمیکنم. درست نیست که ما صف مخالفان خود را طولانی کنیم، مادامی که مراجع قضایی رأی به محکومیت فردی نداده است،حق نداریم او را متهم یا محکوم کنیم.
چرا آنها در جریان فتنه 88 به فکر جمهوریت نظام نبود؟
آن زمان آنها بنیاد باران را به همین خاطر درست کردند.
بنده سال 88 را میگویم.
در دورهای که آقای خاتمی رئیس جمهور بود میگفت تمام اصول قانون اساسی باید رعایت شود.
شما 12 سال است به گفته خودتان مشاور سیاسی آقای رفسنجانی هستید، بیشتر زمینههای مشاورهای شما به ایشان چه بوده است؟
در زمینههای سیاسی بوده است، ما روزگار را چیزی میبینیم که خیلیها نمیبینند. ما با افراد مختلفی در تماس هستیم و خیلی چیزها میشنویم. مجموع این داد و ستدهای فکری و خبری، جو جامعه میشود؛ در انتخابات انسان نظراتی دارد اما باید مسئولان را نصیحت کرد و تذکر داد. ما عادت کردهایم آزاد باشیم؛ همه افتخار ما این است که شیعه امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) هستیم. من چیزی ندارم که از دست بدهم، نگران اضافه کار خودم هم نیستم اما صادقانه میگویم انسان مجموعه مسائلی که وجود دارد را باید به مسئولان منتقل کند و همه باید به این دقت داشته باشند لذا ما با آنچه قانون برخورد کرده به پاس قانون موضع ویژه داریم و آنچه قانون برخورد نکرده به استقبالش نمیرویم چراکه جامعه پذیرای آن نیست. مثلا میگویند فلان آقازاده فلان کار را کرد؛ باشد قبول؛ ولی اگر در دادگاه محکوم شد، اسم او را در روزنامه بیاورید؛ چرا برخی به عملکرد آقای احمدینژاد انتقاد داشتند برای اینکه در تلویزیون اتهاماتی را به افراد وارد میکرد و اجازه نمیداد آنها از خود دفاع کنند، این خلاف شرع است. رهبر معظم انقلاب نیز در این زمینه تذکر دادند که از آن به بعد هیچ کس اسم افراد را مطرح نکرد. برخی دادگاه ها تا آخر غیرعلنی خواهد بود. نباید به استقبال برخی مسائل رفت که جامعه از آن نفرت دارد. ضمن اینکه نباید دشمنان خود را زیاد کنیم.
شما پیش از این گفته بودید نقد کردن خوب است؛ شاید اگر در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد نیز نقدهایی به او وارد میشد چهار سال آخر دوران او با تلخی به اتمام نمیرسید.
من خودم هم به او گفتم اما عمل نکرد.
*آقای هاشمی هیچ بدیلی برای مقام معظم رهبری نمیشناسد
درباره آقای رفسنجانی هم دقیقا منظور ما همین است که وقتی در کشور مسئولیت دارند باید تذکر داد و نقد کرد؛ وقتی رهبر حکیم انقلاب در خطبههای 29 خرداد 88 صحبت کردند و موضع نظام مشخص شد و غبار فتنه فروکش کرد، آیا پس از این موضع معظمله، شما از آقای رفسنجانی خواستید درباره فتنه موضعگیری کند؟
به طور مطلق؛ من اخیراً مشهد نزد آیتالله طبسی بودم؛ ایشان به من فرمودند من بعد از جلسه مجمع تشخیص با آقای هاشمی ملاقات داشتم و ایشان به من فرمودند هیچ بدیلی برای مقام معظم رهبری نمیشناسم؛ ایشان با توجه به مجموعه عملکردشان بهترین شخصیت برای رهبری هستند و عزت و استقلال ما در گرو حمایت از ایشان است. این حرفهای هاشمی درباره مقام معظم رهبری است، حال من این حرفها را بگذارم، بروم ماه کهنه را باز کنم؟ هنوز عرق آن خشک نشده است.
بالاخره این مسائل باید بازگو شود.
من روی «آقا» تعصب دارم و طبعاً با کسانی که به هر دلیل با مقام معظم رهبری زاویه دارند، دوست نیستم.
*آیتالله هاشمی در حمایت از مقام معظم رهبری لحظهای تردید نمیکند
یعنی منظورتان این است که شاید آن موقع نظر دیگری داشتند و الان نظرشان عوض شده است؟
الان به طور قطع آیتالله هاشمی رفسنجانی در حمایت از مقام معظم رهبری لحظهای تردید نمیکنند. این را ناتمام نگذارم، در اسلام افراد را سرشماری نمیکنند. مثلاً رئیس مجلس به هدفمند کردن یارانهها رای میدهد و این بلا سر کشور میآید حالا چون آقای لاریجانی رئیس است و رای داده است، از همه چیز بری است؟ خب! نظرش این است، ممکن است نمایندگان به موضوعی رای دهند اما شورای نگهبان آن را رد کند، چه کسی مجلس را مواخذه میکند که چرا شما رای دادید؟ این کشور به ما این عزت را داده که حرفمان را بزنیم. اما در پایان فصلالخطاب را مقام معظم رهبری بدانیم که آیتالله هاشمی اینطوری هستند.
یعنی ایشان فصلالخطاب را قبول کرده است؟
مطمئن باشید؛ اگر نه جایشان آنجا (ریاست مجمع تشخیص) نبود. نظام که با کسی شوخی ندارد. آقای مهندس موسوی 8 سال نخست وزیر بود. کروبی رئیس بنیاد شهید و رئیس مجلس بود. تعارف که نداریم، برخی در اشتباه میمانند. نظام از همین روشها برای انس و الفت ملی استفاده میکند، وقتی نشد، قانون تعیین میکند. هر کس در کشور اظهار مخالفت کرد بلافاصله نباید او را دشمن بدانیم. ضمن اینکه شخصیت افراد هم متفاوت است. ما بیجهت نباید افراد را متهم کنیم که برای کشور هزینه داشته باشد. دشمن تراشی هنر نیست.
الان با گذشت 36 سال از انقلاب و 35 سال از تسخیر لانه جاسوسی، برخی انقلابیونی که امروز در مسیر اصلاحطلبی هستند و در تسخیر سفارت آمریکا دست داشتند از آن اتفاق عذرخواهی میکنند و میگویند منافع آمریکا خدشهدار شده است و ضایعه ملی برای آنها پیش آمده، آیا در سرنگون کردن هواپیمای مسافری، تحمیل 8 سال جنگ و فتنه 88 آمریکا نقش نداشت؟ چه تغییری در نگرش این افراد صورت گرفته که چنین موضعگیریهایی میکنند؟
در این کشور مواضع حضرت امام(ره) تا آخر مواضع کشور و انقلاب خواهد بود.
به نظر شما مبنای شعار «مرگ بر آمریکا» چه بود؟ آیا تسخیر لانه جاسوسی اشتباه بود؟
باور کنید من زیباترین موضعگیری را درباره تسخیر لانه جاسوسی از حضرت امام دیدم که آن را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نامیدند. اولاً اگر سفارت اشغال نمیشد، تا ابد مرکز فساد برای عناصر فراری و بازنشسته رژیم قبل و توطئه علیه جمهوری اسلامی بود. دوم، اسنادی که در لانه جاسوسی بود نقشه راه آمریکا برای ریشهکن کردن تفکر استقلال طلبی و انقلاب اسلامی را نشان میداد.برنامهای دقیق و زمان بندی شده. سفارت هیچ کشوری به گستردگی سفارت آمریکا نبود و آنها مهمترین سمینارها را در تهران میگذاشتند و سمینار سفرای خاورمیانه آمریکا را در تهران برگزار کردند بنابراین اگر این لانه جاسوسی که به عالم و آدم از همین جا خط میداد، توسط مردم رها میشد، بسیاری از این توطئهها مثل ماجرای طبس یا کودتای نوژه و... ممکن بود به ثمر برسد چون از آنجا هدایت میشد. از همه مهمتر برخی چهرههای به ظاهر انقلابی با سفارت آمریکا در تماس بودند و گرین کارت داشتند. ما دیدیم افرادی داخل انقلابیون شدند و خاکریز دشمن در داخل انقلاب بودند، بعد از انقلاب با افشای اسناد لانه جاسوسی مشخص شد آنها غیرخودی هستند. اشغال لانه جاسوسی چیزی نیست که ما بخواهیم به خاطرش معذرتخواهی کنیم. ما همه تا روز قیامت تابع امام هستیم و اگر ما اینگونه از مقام معظم رهبری حمایت میکنیم، توصیه امام(ره) نسبت به اصل ولایت فقیه است و ایشان به جد توانستهاند با تمام وجود از مواضع حضرت امام(ره) پاسداری کنند و همان مسیر را با صلابت پیش بروند. ضمن اینکه قرآن کریم تا آخر نقشه راه ماست. قرآن میفرماید دشمنترین دشمنان شما صهیونیستها و امپریالیستها هستند، آمریکا مرکز امپریالیزم است، آیه دیگر میفرماید یهود و نصارا (صهیونیستها و امپریالیستها) از تو راضی نمیشوند مگر اینکه تفکر آنها را بپذیری. لذا اگر عذرخواهی کنیم از ما میپذیرند؟ در ساواک یکی از سوالات این بود «شما با چه مبلغی تطمیع میشوید؟» یعنی رسماً قیمت شما چقدر است؟ خیلیها هم رفتند خودشان را فروختند و بورسیه گرفتند به آمریکا رفتند و گم شدند.
*عذرخواهی از تسخیر لانه جاسوسی یعنی عذرخواهی از انقلاب اسلامی
آمریکا این تجربه را دارد و تمامیت خواه است؛ کوتاه آمدن و عذرخواهی کردن تازه اول کار است، همه اتفاقاتی که از رهگذر اشغال لانه جاسوسی به دست آمده است را تکذیب کنیم، بعدش چه میشود؟ متنی تهیه کنید که این کارها برای همیشه منسوخ شده، بعد چه؟ در مدارس بگوییم آمریکا کشور خوبی است و اگر استقلال می خواهید باید از آنها پیروی کنیم! امام(ره) مبنای چنین تفکری را فرو ریختند. عذرخواهی از تسخیر لانه جاسوسی یعنی عذرخواهی از انقلاب اسلامی و پایان دادن به تاراج کشور، خلاصه! یعنی عذرخواهی از استقلال کشور.
رژیم شاه مردم را طوری بار آورده بود که هر چه مارک آمریکا داشته باشد خوب است.الان چرا میگوییم ما در ساخت و ساز نظامی، تولید سلولهای بنیادی، انرژی هستهای، سانتریفیوژها، نانو و... خودکفا شدهایم، تکرار این مسائل آن را برای ما کماهمیت کرده است؛ اگرنه آنها یک اسلحه ژ 3 میساختند و به کشورمان میآوردند خودشان مونتاژ میکردند، هیچ چیز در این کشور ساخته نمیشد؛ حتی موتور هواپیمای ما را به اسرائیل میبردند و تعمیر میکردند و میآوردند تا هیچ ایرانیای کار با آن را یاد نگیرد. لذا لازم است اول دفاعیات را محکم کنیم و سپس سراغ وسایل مصرفی برویم.
*ما باید به تعبیر نهجالبلاغه دائم تفکرات خود را صیقل بزنیم
این تغییر نگرش فکری چطور در انقلابیون اتفاق افتاد؟ کسانی که خود را یار حضرت امام(ره) مینامیدند وقتی پای قدرت رسیدند با آبروی نظام و کشور بازی کردند. در واقع چه اتفاقی در این سالها افتاد که برخی افراد در سال 88 خروج کردند؟
امام امیرالمومنین علیهالسلام فرمودهاند هیچ چیز ثابت نیست. جز همین جمله که هیچ چیز ثابت نیست، ابزار ساختمانِ تفکر انسان متعدد است که در وهله اول باورهای دینی و بعد موضعگیریهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، محیط، دوست و اطرافیان هستند. بنابراین بنیان فکری آنها محکم نبوده است که بتوان روی آن پیریزی کرد، چند صباحی شعار دادند؛ مردم هم برای آنها تکبیر گفتند، باورشان شد؛ لذا ما باید به تعبیر نهجالبلاغه دائم تفکرات خود را صیقل بزنیم. خود و عملکرد خود را زود به روز و ارزیابی کنیم.
اینها زحمت اندیشیدن به خودشان نمیدهند، میتوانستند تا دیر نشده بود کار را درست کنند اما غرور دلیل بر جهل است، بهترین موضع، تواضع است؛ امام پس از پذیرش قطعنامه از مردم عذرخواهی کردند و فرمودند «ما عمری شعار دادیم جنگ جنگ تا پیروزی اما نشد، من این شربت تلخ را میخورم.»
*اگر فتنهگران به اشتباه خود اعتراف کنند جامعه با سعه صدر با آنها برخورد میکند
اگر در جامعه ما کسی به خطای خود اعتراف کند، مردم آن را میپذیرند. همین آقایان که در سال 88 فتنهگر بودند، بیایند و بگویند ما اشتباه کردیم، قطعاً جامعه با سعه صدر با آنها برخورد میکند و به جامعه باز میگردند. وقتی میگویند ما درست گفتیم و اصرار هم دارند در مسیر خود بمانند، طبیعی است جامعه نمیپذیرد. همه ما باید بپذیریم به طور دائم در معرض وسواس شیطان هستیم.هم شیطان معروف و هم شیطان امروز که آمریکاست.
هر چیزی هزینه دارد، چطور میخواهیم مستقل باشیم و اندیشه خودمان بر حکومت حاکم باشد ولی عین خیالمان نباشد، میگفت سرم فدای امام حسین(ع) به شرطی که رگ نبرد! اینطور نمیشود.
تنزل دادن روابط مخدوش ایران ـ آمریکا به مباحث پیش افتادهای مثل بلوکه شدن اموال ایران را چطور ارزیابی میکنید.
اشکال ما این است که افکار امام را یادمان رفته است ایشان خود فرمودند اگر آمریکا به ما لبخند زد یا باید به خودمان شک کنیم یا آنها افکار امپریالیستی خود را کنار گذاشتهاند؛ آمریکا که هرگز از این مشی دست بر نمیدارد پس ما باید عقبنشینی کنیم؛ عدهای به هر دلیل از عملکرد خود خسته شدهاند حالا وقت را غنیمت میدانند با مصاحبهای اینچنینی ویزای 10 روزه بگیرند و به آمریکا بروند؛ این برای کشوری الگو مثل جمهوریاسلامی ایران که سربلندی را در دنیا فریاد میزند، خیلی بد است. آنها باید عقبنشینی کنند که عمری کشور ما را تاراج کرده و مردم ما را در فقر و بیسوادی نگه داشتند.
من درباره سرسپردگی شاه به آمریکا به کتاب فرح پهلوی اشاره می کنم، در صفحه 872 جلد دوم کتاب «دختر یتیم» ـ خاطرات فرح پهلوی ـ آمده است: «محمدرضا میگفت من در جریان تحریم نفتی اعراب در سال 1967 شیر نفت ایران را روی جهان غرب و اسرائیل باز کردم و به بهای تخریب روابط ایران با اعراب، اجازه ندادم چرخ صنعت غرب از حرکت بایستد... در جریان جنگ ویتنام، نفت و بنزین و سوخت هواپیما به آمریکاییها رساندم ... حتی هواپیمای جنگی ایران را در اختیار سر فرمانده آمریکایی در ویتنام جنوبی قرار دادم. هر چه به من گفتند از جان و دل پذیرفتم و مانند یک غلام حلقه به گوش مجری دستورات منطقهای و فرا منطقهای آنها بودم، هر سال میلیاردها دلار بودجه کشور را صرف خرید اطلس از کمپانیهای آمریکایی کردم و صدها میلیون دلار به موسسات آموزشی و اجتماعی آمریکا کمک بلاعوض کردم.»
آمریکا، شاه را به قول خودش غلام حلقه به گوش کرد و به این هم اکتفا نکرد لذا آمریکا جز تسلیم بلاشرط چیزی از ما نمیخواهد. تسلیم بلاشرط یعنی دست برداشتن از همه اصول و مبانی و به گردن نهادن دوباره طناب ذلت وابستگی به آمریکا. البته باید به دولت رخصت داد؛ ما احمدینژاد را 8 سال تحمل کردیم، حالا اگر الان از آقای روحانی کارنامه بخواهیم انصاف نیست.
البته خود آقای روحانی بعد از 100 روز کارنامه عملکرد ارائه دادند.
یک فرصت دیگر باید به دولت داد، بودجه کشور به جیب کسانی رفت که نیاز نداشتند، حالا دولت میخواهد کاری کند که این پول به امر بهداشت برگردانده شود.80 درصد پول درمان را نقداً از ما میگیرند، این هم بیمه است؟! در واقع چون دولت بودجه ندارد اینطور است، میگویند بیمه تکمیلی. چه زمانی؟ وقتی بازنشسته شدید که آن زمان دیگر کسی دستش به عرب و عجم نمیرسد.
در بحث برخورد دولت با منتقدان نظری ندارید؟
الان خیر. یک روز بیایید تا فقط درباره عملکرد یکساله دولت، آزادی مطبوعات و رسالت مطبوعات در نظام جمهوری اسلامی صحبت کنیم.
الان با توجه به طرح بحث فتنه 88 زمزمههای تلاش اصلاحطلبان برای رفع حصر شنیده میشود و همین افراد میگویند چرا روحانی به وعدههای خود در این خصوص عمل نکرده است یعنی به نوعی دولت را تحت فشار قرار میدهند، با توجه به اتفاقات سال 88 و عدم عقبنشینی آنها از موضع خود تا جایی که گفتند اگر آن آقا از مواضعش عقبنشینی کند، خودکشی میکنیم، نظر شما درباره رفع حصر چیست؟
اگر قانون در هر کشوری حاکم باشد نشان دهنده این است که آنها دارای افکار بلندی هستند. بیقانونی مقدمه دیکتاتوری است. اگر قانون گفت رفع حصر شود ما هم میگوییم بسیار خب! و اگر گفت ادامه داشته باشد ما میپذیریم. قوه قضائیه باید از حقوق مردم دفاع کند و جو گیر نشود. ما خودمان افتخار میکنیم که جو گیر نیستیم.
منظور شما از جو گیر شدن چیست؟
یعنی با شلوغ کاری حرف خود را عوض نمیکنیم و از قانون کوتاه نمیآییم. قوه قضائیه در این کشور نشان داده استقلال دارد و دولت نیز مورد حمایت مقام معظم رهبری قرار دارد. بنابراین با شناخت ما، آنها هم در چارچوب قانون عمل میکنند و مطمئنم دولت تحت تاثیر قرار نمیگیرد. آقای روحانی مدتی طولانی رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک، نایب رئیس مجلس، دبیر شورای عالی امنیت ملی و عضو مجلس خبرگان بوده و درس حوزوی خوانده و دکتری دارند و نمیآیند کاری کنند که برای خودشان و دولت مشکل ایجاد شود.
رای شما در جریان انتخابات 88 چه بود؟ برخی میگفتند ما رای دادیم و رایمان خورده شد. شما در آن زمان در کدام جبهه بودید؟
اولاً ما همیشه در صف اصولگراها بودهایم. ما هرگز یک روز هم در صف اصلاحطلبان نبودیم و به حول و قوه الهی نخواهیم بود. دوم اینکه اگر کسانی در صف اصولگرایی بودند و اصلاحطلب شدند، طبق همان اصل است که هیچ چیز ثابت نیست جز همین جمله، این ریزش و رویش موضوعی پایدار است، از آن طرف هم به این سمت آمدند. توقع برخی بالاست که چرا رئیس جمهور و وزیر نشدهاند، این نظام ارزشی است و هر جا باشیم بخشی از ارزش محسوب میشویم. در این نظام رئیسجمهور و یک معلم که پشت کوه درس میدهد فرقی ندارد.
اخیرا یاسر هاشمی تاکید داشت پدرش برای انتخابات فعالیت خواهد داشت. درست است؟
*از سفر هاشمی به عربستان بیخبرم
از آقای یاسر هاشمی بپرسید.
سفر آقای رفسنجانی به عربستان قطعی شده است؟
من اطلاع ندارم.
با توجه به دغدغههای فرهنگی رهبری و نوع نامگذاری سال، نظر شما در خصوص رویکرد فرهنگی کشور چیست؟
سالیان درازی است بحث فرهنگ، ایشان را نگران کرده است، ما با شعار تقویت فرهنگ دینی اسلامی انقلاب کردیم اما هر چه گذشت کوتاه آمدیم و امروز مظاهر بیفرهنگی را در کشور زیاد میبینیم. اطلاعات رهبری از فرهنگ وسیع است و با تذکرات فراوانی که دادند تاثیر مطلوب ندیدند لذا امسال را سال فرهنگ و اقتصاد نام گذاری فرمودند. آنهایی که کار فرهنگ دارند مثل وزارت ارشاد، حوزه هنری، حوزه علمیه، دانشگاهها و شخصیتهای بزرگ فرهنگی همه موظف هستند و تنها وزارت ارشاد نیست؛ لذا باید مشکلات فرهنگی را برطرف کنیم. فرهنگ یک مقوله گسترده و وسیع است. توجه به تولیدات داخلی و بالا بردن کیفیت تولیدات بدون اصلاح فرهنگ ممکن نیست.اصولاً استقلال طلبی و استقلال خواهی قبل از اینکه سیاسی باشد، فرهنگی است. هرگز یک عنصر بیاطلاع از فرهنگ نمیتواند به مبانی استقلال کشور بیندیشد.
*تساهل و تسامح بانیان فرهنگ موجب شرمندگی است
با توجه به بعد تحقیقاتی مرکز تحقیقات استراتژیک، راهکار عملیاتی شما چیست؟
در وهله اول کسانی که بانی کار فرهنگ هستند باید به اصلاح فرهنگی معتقد باشند و قبول کنند تساهل و تسامح به تدریج ما را به جایی رساند که باعث شرمندگی است. صد البته فرهنگ یک امر وسیع است. اقتصاد مقاومتی و اصلاح فرهنگی باید استراتژی نظام ما باشد. نباید شعار زبانی داد. آقای وزیر ارشاد و همه صاحبنظران، اول باید بپذیرند در فرهنگ دچار مشکل هستیم، بعد راهحل پیدا کنند. بعد میشود با همفکری، تعامل و هماندیشی به یک ساز و کار داخلی رسید.
* مرکز تحقیقات استراتژیک برای «فرهنگ» هنوز برنامه ندارد
مرکز تحقیقات استراتژیکها برنامهای در این زمینه نداشته است؟
هنوز خیر!
اشاره: دفترش در خیابان نیاوران را برای قرار مصاحبه تعیین میکند و تاکید دارد که رأس ساعت 8:30 دقیقه صبح در محل کارش حاضر باشیم، با اینکه کمی زودتر از موعد قرار به محل مصاحبه میرسیم بدون هیچ تشریفاتی پذیرای ما میشود و به گرمی احوالپرسی میکند.
وقتی بشارتی خودش با فنجانی قهوه از ما پذیرایی میکند، مهماننوازی شیرازیها برایمان محسوستر میشود و مدد گرفتنش از اشعار در طول مصاحبه مطمئنم میکند او یک شیرازی تمام عیار است.
علی محمد بشارتی وزیر کشور دولت دوم هاشمی رفسنجانی از آن دسته سیاستمدارانی است که بر اصل و نسب خود عِرق دارد و برایمان تعریف میکند که چگونه جهرم در دوران انقلاب به «دارالمومنین» مشهور شد.
این عضو «هیئت تجدید نظر رسیدگی به تخلفات اداری مرکز تحقیقات استراتژیک» در گپو گفت ابتدایی مصاحبه به دیر پسندی و خود مرجعی مردم در سالهای اخیر اشاره میکند و برایمان میگوید که خودش چگونه با مبلغی ناقابل و بیهیچ تبلیغاتی در اوایل انقلاب از جهرمیها رای اعتماد گرفته و به مجلس اول رفته است.
مشاور سیاسی هاشمیرفسنجانی تاکید دارد که رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، فرمایشات مقام معظم رهبری را فصلالخطاب میداند، معتقد است « کسانی که فتنه راه میاندازند، اصل 110 قانون اساسی را قبول ندارند».
بشارتی که در این مصاحبه تاکید دارد جمهوریت مدنظر فتنهگران با جمهوریتی که در قانون اساسی آمده تفاوت دارد، میگوید «قرائت آنها که هیچ؛ نیت آنها هم فرق دارد.»
مشاور آیتالله که بر اصولگرا بودن خود تاکید خاصی دارد، درباره علت گرایش سیاسی خود میگوید: «به این دلیل اصولگرا هستم که به اصل 110 قانون اساسی اعتقاد جوهری دارم».
متن گفتوگویی، با علیمحمد بشارتی پس از اعمال نظر وی و حذف بخشهایی از این مصاحبه در ادامه از نظرتان میگذرد:
نزدیک به 50 سال است شما در فضای سیاسی ایران قبل و بعد از انقلاب حضور داشته و دارید. گرایش و صبغه سیاسیتان در این مدت چه بوده است؟
من از خود گفتن بدم میآید؛ عنصری از این مملکت هستم، اهل جهرم از شهرهای فارس هستم. به این شهر دارالمومنین میگویند و یکی از 12 شهری بود که قبل از انقلاب در آن حکومت نظامی اعمال شد بنابراین میتوان فهمید مردم آن مبارز و ولایتمدار هستند؛ من در کلاس هشتم دستگیر شدم چون همراه روحانیتی بودیم که همیشه موضع خصمانهای نسبت به دودمان پهلوی داشت و این وضع ادامه پیدا کرد تا به قم منتقل و در سال 50 دوباره دستگیر شدم. 5 سال زندان بودم و 5 عدد از ناخنهای مرا کشیدند؛ تنها زندانی سیاسی بودم که در آن 5 سال ملاقات نداشتم. البته در زندان هم یک نوع مبارزه وجود داشت و مبارزه در زندان نیز ادامه پیدا کرد.
از آن دوران بگویید.
در زندان علما، مبارزین، طلبه، کارگر، دانشجو و بازاری و اقشار مختلف و فراوانی بودند. عمده زندانیان را مجاهدین خلق تشکیل میدادند و طرفدار هم داشتند اما پس از اینکه در سال 54 تغییر ایدئولوژی دادند مردم به یکباره از آنها بریدند و گرایش بیسابقهای نسبت به آیتالله العظمی امام خمینی پیدا کردند که در نجف و در تبعید به سر میبردند. حضرت امام(ره) سالیان دراز در نجف تحت عنوان ولایت فقیه درس حکومت اسلامی میدادند.
این فضا تا کی ادامه داشت؟
این شرایط تا زمانی ادامه داشت که آقای جیمی کارتر در آمریکا سر کار آمد و شعار حقوق بشر داد و شاه مجبور شد برای حفظ ظاهر آزادیهایی بدهد که نمود آن آزاد کردن زندانیان بود، البته زندانیانی را آزاد کرد که دوره حبس خود را کشیده بودند و داشتند حبس اضافه میکشیدند. در مجموع عملکرد دودمان پهلوی از جمله وابسته کردن کشور به آمریکا و اسرائیل و باز گذاردن دست غارتگران برای چپاول کشور و توسعه انواع فسادها و سرکوب آزادیها... موجب شد روحانیت و در رأس آنها حضرت امام خمینی(ره) بپاخیزند و مردم را برای ایجاد یک حکومت اسلامی به مبارزه با شاه دعوت کنند.
چرا انقلاب فراگیر شد؟
حضرت امام برای نخستین بار سه نکته را مطرح کردند که باعث شد انقلاب اسلامی فراگیر و در مدت کوتاهی به پیروزی برسد.
آن سه نکته چه بود؟
نخست اینکه امام میدانستند عامل اصلی که میتوان مردم را زیر پرچم آن متحد کرد اسلام است، در 200 سال گذشته تمام احزاب کشور مانند آتش و کاغذ بودند؛ زود آمدند و زود هم فانی شدند و از دین و خدا و پیغمبر خبری نبود، حتی نهضت آزادیها مسلمانان بریده از جبهه ملی بودند. مثل آقای مهندس بازرگان؛ اما همین آقای بازرگان در سال 57 که همه کشور شعار «استقلال آزادی حکومت اسلامی» سر میداد در دانشگاه تهران سخنرانی داشت، یکی از سوالات که از او پرسیده شد درباره حجاب بود که بازرگان گفت من خانمهای با حجاب را دوست دارم، خانم های بیحجاب را هم دوست دارم اما خانمهای بیحجاب را بیشتر دوست دارم و همه کف زدند، این فرد مسلمانی است که حزب تشکیل داده اما اعتقاد چندانی به اسلام حکومتی نداشت.
دومین نکته این بود که امام(ره) بیشتر از همه مدعیان مردم سالاری، به مردم بها دادند. امام بیش از هزار بار در صحیفهشان از مردم صحبت کردهاند؛ در حالی که هیچ رهبری حتی «گاندی» و «نهرو» و دیگر رهبران بزرگ اعتقاد چندانی به مردم در زبان و عمل نداشتند.
ضلع سوم پیروزی انقلاب نیز رهبری یگانه بود نه شورایی لذا مثلث «اسلام، مردم و رهبری واحد» موجب شد مردم از سرگردانی خارج شوند. بنابراین انقلابی که دی ماه سال 56 در قم آغاز و 22 بهمن سال57 در یک سال به پیروزی رسید، علتش فقط این 13 ماه نبود بلکه دقتها و مراقبتهایی بود که در این 15 سال حضرت امام داشتند و مردم به تدریج به ایشان امید و دل بستند و حاضر به فداکاری برای این هدف شدند و به این دلیل انقلاب به پیروزی رسید.
با توجه به اشاره شما به بحث مردمسالاری، آیا با گذشت 36 سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مردم سالاری حقیقی در کشور محقق شده است؟
در امور باید نسبیت را قبول کرد، چون نسبیت فقط در فیزیک نیست و در مسائل اجتماعی و سیاسی هم مطرح است. ما حکومت خود را با کدام حکومت شرقی و غربی مقایسه کنیم؟ کشوری مثل آمریکا که شعار حکومت مردم بر مردم میدهد، دو حزب فراگیر دارد، جمهوری خواه و دموکرات؛ محال است کسی مستقل، مدیر و پولدار باشد و به دور از حوزه نفوذی این دو حزب به جایی برسد، بنابراین آنجا مردم سالاری نیست؛ حزب سالاری است.
شما اشاره داشتید نمایندگان برای رای آوری باید از شاخصهایی برخوردار باشند، بیشتر توضیح دهید.
نماینده باید اصولی را که مردم به خاطر آن انقلاب کردند را رعایت کند؛ میدانید که بنده از بنیانگذاران سپاه پاسداران هستم، بعد راهی مجلس شدیم و 10 سال هم قائم مقام وزیر امور خارجه بودم و بعد وزیر کشور شدم، در حال حاضر نیز مشاور سیاسی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هستم، مردم تشخیص دادند شاید علی آباد هم دهی است، چه کسی پارتی بود ما خانزاده هم نیستیم و پول هم خرج نکردهایم، از سال 44 بود تا زمانی که انقلاب شد ما تهران بودیم و من 5 تا یک تومانی در انتخابات جهرم خرج کردم اما مردم وقتی ما را شناختند و دانستند در مبارزه بودیم به ما رای دادند و گفتند اینها اصولگرا هستند و خلاف این را هم مردم از ما ندیدند.
* اصولگرا هستم چون به اصل 110 قانون اساسی اعتقاد جوهری دارم
آیا شما خود را در جریان اصولگرایی میدانید؟
من نباید این را بگویم اما به هر حال بنده اصولگرا هستم.
چرا خود را در این جریان تعریف میکنید؟
به این دلیل که به اصل 110 قانون اساسی اعتقاد جوهری دارم، ولایت فقیه در کشور حرف آخر را میزند و غیر از روابط عاطفی که ما با ایشان داریم از زمانی که رهبری در ایرانشهر تبعید بودند و ما به دیدنشان رفتیم و غیراز اینکه ایشان مدتی در سال 58 نماینده امام در سپاه پاسداران بودند، غیر از اینکه در مجلس ما در کمیسیون دفاع که بودیم ایشان رئیس بودند و آقای دکتر روحانی نایب رئیس و بنده منشی بودم، غیر از اینکه بیشترین ارتباط را وقتی به وزارت خارجه رفتم با ایشان به عنوان رئیس جمهور داشتم، الان نیز بهترین رابطه را دارم، به چه چیز دیگر اصولگرایی میگویند؟ در حال حاضر نیز عمده استانداران من، وزیر شدهاند؛ آقای احمدینژاد رئیس جمهور سابق، استاندار ما بود، آقای رحیمی که معاون اول شد نیز استاندار ما بود.
شما فکر میکنید تفاوت اصولگرایی با سایر جریانات در همین تفاوت جوهری اعتقاد به اصل 110 قانون اساسی است؟
«یا علی گفتیم و عشق آغاز شد»؛ هر چه هست از دل همین قضیه بیرون میآید یعنی مبارزه با استراتژی آمریکا در منطقه از همین اصل بیرون میآید، دفاع از مقاومت در منطقه، مبارزه با اصلاح طلبانی که بعضی از آنها با دشمنان این مرز و بوم ملاقات میکنند، به مردم مستضعف رسیدگی کردن، ادای حق مردم، پاسداری از ارزشها که ما به خاطر باز پسگیری یک تپه چندین شهید میدادیم و دفاع از تمامیت ارضی کشور از دل همین اصل بیرون میآید.
*فتنهگران اصل 110 قانون اساسی را قبول ندارند
به هر حال ساختارشکنان سعی دارند اصل 110 را زیر سوال ببرند. اصل 110 قانون اساسی به وظایف و اختیارات رهبر، تعیین سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام، نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام و ... اشاره دارد. نظارت بر عملکرد سه قوه، اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها... میبینیم که همه چیز در اصل 110 آمده است اما آنهایی که فتنه راه میاندازند، همین اصل 110 قانون اساسی را قبول ندارند، تعیین فقهای شورای نگهبان یکی از اختیارات رهبری است لذا زمانی که ما مقام معظم رهبری را قبول کردیم، میپذیریم شورای نگهبان در امر انتخابات حرف آخر را میزند و فصلالخطاب انتخابات، گروههای سیاسی نیستند بلکه شورای نگهبان است. قانون اساسی سوت را به دست شورای نگهبان داده است و آنها بعد از انتخابات باید نظر بدهند نه روزنامهها و مقامات سیاسی.
بنابراین اردوکشی خیابانی جایی ندارد.
دقیقا درست است، گروهکهایی که مردم را به خیابان میریزند و به بسیج حمله میکنند و اتوبوس آتش میزنند ملاک بعد از انتخابات نیستند و در واقع اینها اصل 110 را قبول ندارند.
با توجه به تاکید شما درباره نقش شورای نگهبان برای حفظ جمهوریت نظام اما متاسفانه شاهد هستیم برخی با اینکه ادعای دفاع تمام قد از جمهوریت را دارند، سال 88 رای مردم را نادیده گرفتند.
جمهوریتی که آنها میگویند با جمهوریتی که در قانون اساسی آمده است تفاوت دارد.
یعنی قرائت آنها از جمهوریت متفاوت است؟
قرائت آنها که هیچ؛ نیت آنها هم فرق دارد. خیلیها میگویند ما اسلام را قبول داریم اما درعمل ضداسلام هستند. من وزیر کشور بودم و زمانی که انتخابات را برگزار کردیم آقای خاتمی از سوی مردم انتخاب شد. آقای ناطق هم کاندیدا بود؛ مجله گلآقا نوشته بود «بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق» این توهین به بنده بود. با کیومرث صابری مدیر گلآقا تماس گرفتم و گفتم تو غیر از این نیش زدنها چیز دیگری بلد نیستی؟ به من گفت: «علیمحمد! ما حالا یک شوخی کردیم.» به او گفتم در آستانه انتخابات، این کار شوخی است؟
من میگویم، آن آقا! چرا اصحاب رسانهها را جمع کرد و گفت ما بردیم؛ با آغاز رایگیری در روز 22 خرداد، نشانههای عدم تمکین آنها به نتیجه آرای ملت به چشم میخورد. ابتدا یک سایت در ساعت 13:11 ظهر خبری با عنوان «پیروزی مهندس موسوی با فاصلهی زیاد قطعی است/ همه برای این پیروزی یک سجدهی شکر بدهکاریم» را در خروجی قرار داد، سپس 21:06 خبر «خاتمی به میرحسین تبریک گفت» منتشر شد. «میرحسین موسوی» هم که طی پیامی از پیروزی خودش در رقابت انتخاباتی خبر دادهبود، ساعت 20:11 دقیقه شب نیز در یک کنفرانس مطبوعاتی با حضور رسانههای خارجی خود را پیروز انتخابات نامید؛ گفتنی است فراخوان رسانهای برای اعلام پیروزی خود از از ساعت 16 اعلام شده بود.
*کسی جز خدا و امام زمان(عج) نمیداند چه کسی از صندوقها درمیآید
من که وزیر کشور بودهام، میدانم انتخابات چیست و کسی جز خدا و امام زمان(عج) نمیداند که چه کسی در صندوقها حائز اکثریت است؛ بنابراین مشخص است که این عمل مجرمانه بوده و طبق قانون قابل تعقیب است.
آنها اسلامی میخواهند که تابع نظر آنها باشد؛ یکی از آقایان میگفت کسی پیش من آمده و میگفت استخاره کن و کاری کنید که خوب بیاید! آنها نیز انتخاباتی میخواهند که اسمش انتخابات باشد اما هر چه خودشان خواستند از آن در بیاید.
بعد از این که محمدعلی شاه، مجلس را به توپ بست، صدراعظمش به مردم گفت اعلیحضرت حاضرند مجلس را به مردم هدیه دهند به شرطی که نمایندگان در امور مملکت دخالت نکنند. لذا این عملکرد عدهای است که زبان و نیت آنها فرق دارد.شاه مستبد قاجار هم پارلمانی میخواست که همه نمایندگان چشم و گوش بسته باشند.
با توجه به اینکه شما وزیر کشور بودید و با بحث ساختار نظام انتخاباتی کشور آشنایی دارید، آیا اساساً امکان تقلب در انتخابات کشورمان وجود دارد؟
من در دوره خودم سال 76 که انتخابات برگزار کردیم، دفترم را به ستاد انتخابات بردم. این به نفع ما بود، همه آنهایی که به ملاقات ما میآمدند، تأیید میکردند تقلبی در کار نیست. اما آقای وزیر کشور وقت آمد و دور ساختمان وزارت کشور قالب سیمانی گذاشت و خیابانها را بست و برای همه سوال شد که چرا چنین کاری میکنند، برخی که مشکل داشتند گفتند نکند میخواهند تقلب کنند و رسانههای بیگانه این را بزرگنمایی کردند و ادعا کردند در انتخابات تقلب شده است.
*ساختار انتخاباتی کشور اصلاً اجازه تقلب نمیدهد
در نهایت آیا امکان تقلب در ساختار انتخاباتی کشور وجود دارد؟
بشارتی: به هیچ وجه! ساختار انتخاباتی کشور، اصلاً اجازه تقلب نمیدهد. وزیر کشور هماهنگکننده و شورای نگهبان ناظر و نامزدها هم در هر حوزه نماینده دارند لذا یک درصد هم احتمال تقلب در انتخابات ریاست جمهوری وجود ندارد. در انتخابات مجلس که فقط در تهران 2000 نفر کاندیدا هستند ممکن است خطای چشم در شمارش اتفاق بیفتد که بسیار جزئی است و قانون هم این را پذیرفته است. یعنی قانون تا 2 درصد مشکلی ندارد اما در ریاست جمهوری همین مقدار خطا هم وجود ندارد؛ چراکه کاندیداها محدود هستند.
آیا مدعیان تقلب بالاخره سندی برای بیان ادعای خودشان ارائه کردند؟
کسانی که مدعی تقلب بودند، نتوانستند حتی یک صندوق را معرفی کنند که در آن تقلب شده باشد. آنهایی که مدعی تقلب بودند، گفتند باید انتخابات باطل شود درحالی که ما در قانون اساسی چنین چیزی نداریم. اگر تجدید انتخابات میشد و باز آن آقا رای میآورد، آیا آنها نتیجه را میپذیرفتید یا باید دور باطل میزدیم؟ و یا اگر رقیب آنها خواستار تجدید انتخابات میشد به او چه میگفتیم؟
این را به مدعیان تقلب هم گفتید؟
با خودشان ارتباط نداشتم. با برخی هواداران آنها صحبت کردم، این را به برخی خواص گفتم که: «دقت قانون در این زمینه بالاست»، « شورای نگهبان فصلالخطاب است» و «شرعاً و اخلاقاً امکان خطا و اشتباه در انتخابات ریاست جمهوری نزدیک به صفر است».
*تفاوت اصولگرایی و اصلاحطلبی
این موضوع که «در انتخابات به دنبال چیزی هستند که خودشان میخواهند» یادآور خطبههای آقای رفسنجانی در 26 تیر 1388 است.
آقای رفسنجانی را نباید در این موضوع دخیل کرد چرا که بحث اصلی گم میشود؛ اگر به کسی که فتنه را راه انداخت، دقت کنید، هنوز هم در تعقیب و حصر خانگی قرار دارد و بلا و مصیبت از آنجا آغاز شد که آقایی مدعی بود ما میبریم؛ نه اینکه ما بردیم و روند کار به گونهای بود که دید مردم سلیقهشان عوض شده است لذا گفت باید کاری کنیم که شیرینی پیروزی در کام مردم تلخ شود. یکی از نمایندگان مجلس به من گفت روزنامه تایمز لندن به نقل از مهندس موسوی نوشته بود ما با راهپیمایی ممتد خستگی را در تن رهبری خواهیم گذاشت؛ اینکه آنها با روزنامه کشوری که دشمن خونی ماست مصاحبه میکنند درست نیست لذا این فرق اصولگرایی با اصلاحطلبی است.
چرا برای آقای خاتمی در سال 88 آبروی نظام معنا نداشت اما اخیرا گفته است ما با تمام وجود از جمهوریت نظام دفاع میکنیم.
آن موضع گیری مثبت بود و همانی است که ما میگوییم. من آقای خاتمی را از نزدیک میشناسم.
البته خود آقای خاتمی گفته انقلابی که ما میفهمیم چیز دیگری است و در عین حال شما نیز گفتید نیت آنها درباره جمهوریت کاملا فرق میکند.
من هم ممکن است به خاطر انتقادی که از عملکرد یک مسئول داشته باشم، بگویم مردمسالاری چیزی که او میگوید نیست اما این به معنای آن نیست که حکومت را قبول ندارم. آقای خاتمی دو بعد دارد و بر خلاف آن چیزی که میگویند، من خاتمی را اینطوری رد نمیکنم. درست نیست که ما صف مخالفان خود را طولانی کنیم، مادامی که مراجع قضایی رأی به محکومیت فردی نداده است،حق نداریم او را متهم یا محکوم کنیم.
چرا آنها در جریان فتنه 88 به فکر جمهوریت نظام نبود؟
آن زمان آنها بنیاد باران را به همین خاطر درست کردند.
بنده سال 88 را میگویم.
در دورهای که آقای خاتمی رئیس جمهور بود میگفت تمام اصول قانون اساسی باید رعایت شود.
شما 12 سال است به گفته خودتان مشاور سیاسی آقای رفسنجانی هستید، بیشتر زمینههای مشاورهای شما به ایشان چه بوده است؟
در زمینههای سیاسی بوده است، ما روزگار را چیزی میبینیم که خیلیها نمیبینند. ما با افراد مختلفی در تماس هستیم و خیلی چیزها میشنویم. مجموع این داد و ستدهای فکری و خبری، جو جامعه میشود؛ در انتخابات انسان نظراتی دارد اما باید مسئولان را نصیحت کرد و تذکر داد. ما عادت کردهایم آزاد باشیم؛ همه افتخار ما این است که شیعه امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) هستیم. من چیزی ندارم که از دست بدهم، نگران اضافه کار خودم هم نیستم اما صادقانه میگویم انسان مجموعه مسائلی که وجود دارد را باید به مسئولان منتقل کند و همه باید به این دقت داشته باشند لذا ما با آنچه قانون برخورد کرده به پاس قانون موضع ویژه داریم و آنچه قانون برخورد نکرده به استقبالش نمیرویم چراکه جامعه پذیرای آن نیست. مثلا میگویند فلان آقازاده فلان کار را کرد؛ باشد قبول؛ ولی اگر در دادگاه محکوم شد، اسم او را در روزنامه بیاورید؛ چرا برخی به عملکرد آقای احمدینژاد انتقاد داشتند برای اینکه در تلویزیون اتهاماتی را به افراد وارد میکرد و اجازه نمیداد آنها از خود دفاع کنند، این خلاف شرع است. رهبر معظم انقلاب نیز در این زمینه تذکر دادند که از آن به بعد هیچ کس اسم افراد را مطرح نکرد. برخی دادگاه ها تا آخر غیرعلنی خواهد بود. نباید به استقبال برخی مسائل رفت که جامعه از آن نفرت دارد. ضمن اینکه نباید دشمنان خود را زیاد کنیم.
شما پیش از این گفته بودید نقد کردن خوب است؛ شاید اگر در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد نیز نقدهایی به او وارد میشد چهار سال آخر دوران او با تلخی به اتمام نمیرسید.
من خودم هم به او گفتم اما عمل نکرد.
*آقای هاشمی هیچ بدیلی برای مقام معظم رهبری نمیشناسد
درباره آقای رفسنجانی هم دقیقا منظور ما همین است که وقتی در کشور مسئولیت دارند باید تذکر داد و نقد کرد؛ وقتی رهبر حکیم انقلاب در خطبههای 29 خرداد 88 صحبت کردند و موضع نظام مشخص شد و غبار فتنه فروکش کرد، آیا پس از این موضع معظمله، شما از آقای رفسنجانی خواستید درباره فتنه موضعگیری کند؟
به طور مطلق؛ من اخیراً مشهد نزد آیتالله طبسی بودم؛ ایشان به من فرمودند من بعد از جلسه مجمع تشخیص با آقای هاشمی ملاقات داشتم و ایشان به من فرمودند هیچ بدیلی برای مقام معظم رهبری نمیشناسم؛ ایشان با توجه به مجموعه عملکردشان بهترین شخصیت برای رهبری هستند و عزت و استقلال ما در گرو حمایت از ایشان است. این حرفهای هاشمی درباره مقام معظم رهبری است، حال من این حرفها را بگذارم، بروم ماه کهنه را باز کنم؟ هنوز عرق آن خشک نشده است.
بالاخره این مسائل باید بازگو شود.
من روی «آقا» تعصب دارم و طبعاً با کسانی که به هر دلیل با مقام معظم رهبری زاویه دارند، دوست نیستم.
*آیتالله هاشمی در حمایت از مقام معظم رهبری لحظهای تردید نمیکند
یعنی منظورتان این است که شاید آن موقع نظر دیگری داشتند و الان نظرشان عوض شده است؟
الان به طور قطع آیتالله هاشمی رفسنجانی در حمایت از مقام معظم رهبری لحظهای تردید نمیکنند. این را ناتمام نگذارم، در اسلام افراد را سرشماری نمیکنند. مثلاً رئیس مجلس به هدفمند کردن یارانهها رای میدهد و این بلا سر کشور میآید حالا چون آقای لاریجانی رئیس است و رای داده است، از همه چیز بری است؟ خب! نظرش این است، ممکن است نمایندگان به موضوعی رای دهند اما شورای نگهبان آن را رد کند، چه کسی مجلس را مواخذه میکند که چرا شما رای دادید؟ این کشور به ما این عزت را داده که حرفمان را بزنیم. اما در پایان فصلالخطاب را مقام معظم رهبری بدانیم که آیتالله هاشمی اینطوری هستند.
یعنی ایشان فصلالخطاب را قبول کرده است؟
مطمئن باشید؛ اگر نه جایشان آنجا (ریاست مجمع تشخیص) نبود. نظام که با کسی شوخی ندارد. آقای مهندس موسوی 8 سال نخست وزیر بود. کروبی رئیس بنیاد شهید و رئیس مجلس بود. تعارف که نداریم، برخی در اشتباه میمانند. نظام از همین روشها برای انس و الفت ملی استفاده میکند، وقتی نشد، قانون تعیین میکند. هر کس در کشور اظهار مخالفت کرد بلافاصله نباید او را دشمن بدانیم. ضمن اینکه شخصیت افراد هم متفاوت است. ما بیجهت نباید افراد را متهم کنیم که برای کشور هزینه داشته باشد. دشمن تراشی هنر نیست.
الان با گذشت 36 سال از انقلاب و 35 سال از تسخیر لانه جاسوسی، برخی انقلابیونی که امروز در مسیر اصلاحطلبی هستند و در تسخیر سفارت آمریکا دست داشتند از آن اتفاق عذرخواهی میکنند و میگویند منافع آمریکا خدشهدار شده است و ضایعه ملی برای آنها پیش آمده، آیا در سرنگون کردن هواپیمای مسافری، تحمیل 8 سال جنگ و فتنه 88 آمریکا نقش نداشت؟ چه تغییری در نگرش این افراد صورت گرفته که چنین موضعگیریهایی میکنند؟
در این کشور مواضع حضرت امام(ره) تا آخر مواضع کشور و انقلاب خواهد بود.
به نظر شما مبنای شعار «مرگ بر آمریکا» چه بود؟ آیا تسخیر لانه جاسوسی اشتباه بود؟
باور کنید من زیباترین موضعگیری را درباره تسخیر لانه جاسوسی از حضرت امام دیدم که آن را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نامیدند. اولاً اگر سفارت اشغال نمیشد، تا ابد مرکز فساد برای عناصر فراری و بازنشسته رژیم قبل و توطئه علیه جمهوری اسلامی بود. دوم، اسنادی که در لانه جاسوسی بود نقشه راه آمریکا برای ریشهکن کردن تفکر استقلال طلبی و انقلاب اسلامی را نشان میداد.برنامهای دقیق و زمان بندی شده. سفارت هیچ کشوری به گستردگی سفارت آمریکا نبود و آنها مهمترین سمینارها را در تهران میگذاشتند و سمینار سفرای خاورمیانه آمریکا را در تهران برگزار کردند بنابراین اگر این لانه جاسوسی که به عالم و آدم از همین جا خط میداد، توسط مردم رها میشد، بسیاری از این توطئهها مثل ماجرای طبس یا کودتای نوژه و... ممکن بود به ثمر برسد چون از آنجا هدایت میشد. از همه مهمتر برخی چهرههای به ظاهر انقلابی با سفارت آمریکا در تماس بودند و گرین کارت داشتند. ما دیدیم افرادی داخل انقلابیون شدند و خاکریز دشمن در داخل انقلاب بودند، بعد از انقلاب با افشای اسناد لانه جاسوسی مشخص شد آنها غیرخودی هستند. اشغال لانه جاسوسی چیزی نیست که ما بخواهیم به خاطرش معذرتخواهی کنیم. ما همه تا روز قیامت تابع امام هستیم و اگر ما اینگونه از مقام معظم رهبری حمایت میکنیم، توصیه امام(ره) نسبت به اصل ولایت فقیه است و ایشان به جد توانستهاند با تمام وجود از مواضع حضرت امام(ره) پاسداری کنند و همان مسیر را با صلابت پیش بروند. ضمن اینکه قرآن کریم تا آخر نقشه راه ماست. قرآن میفرماید دشمنترین دشمنان شما صهیونیستها و امپریالیستها هستند، آمریکا مرکز امپریالیزم است، آیه دیگر میفرماید یهود و نصارا (صهیونیستها و امپریالیستها) از تو راضی نمیشوند مگر اینکه تفکر آنها را بپذیری. لذا اگر عذرخواهی کنیم از ما میپذیرند؟ در ساواک یکی از سوالات این بود «شما با چه مبلغی تطمیع میشوید؟» یعنی رسماً قیمت شما چقدر است؟ خیلیها هم رفتند خودشان را فروختند و بورسیه گرفتند به آمریکا رفتند و گم شدند.
*عذرخواهی از تسخیر لانه جاسوسی یعنی عذرخواهی از انقلاب اسلامی
آمریکا این تجربه را دارد و تمامیت خواه است؛ کوتاه آمدن و عذرخواهی کردن تازه اول کار است، همه اتفاقاتی که از رهگذر اشغال لانه جاسوسی به دست آمده است را تکذیب کنیم، بعدش چه میشود؟ متنی تهیه کنید که این کارها برای همیشه منسوخ شده، بعد چه؟ در مدارس بگوییم آمریکا کشور خوبی است و اگر استقلال می خواهید باید از آنها پیروی کنیم! امام(ره) مبنای چنین تفکری را فرو ریختند. عذرخواهی از تسخیر لانه جاسوسی یعنی عذرخواهی از انقلاب اسلامی و پایان دادن به تاراج کشور، خلاصه! یعنی عذرخواهی از استقلال کشور.
رژیم شاه مردم را طوری بار آورده بود که هر چه مارک آمریکا داشته باشد خوب است.الان چرا میگوییم ما در ساخت و ساز نظامی، تولید سلولهای بنیادی، انرژی هستهای، سانتریفیوژها، نانو و... خودکفا شدهایم، تکرار این مسائل آن را برای ما کماهمیت کرده است؛ اگرنه آنها یک اسلحه ژ 3 میساختند و به کشورمان میآوردند خودشان مونتاژ میکردند، هیچ چیز در این کشور ساخته نمیشد؛ حتی موتور هواپیمای ما را به اسرائیل میبردند و تعمیر میکردند و میآوردند تا هیچ ایرانیای کار با آن را یاد نگیرد. لذا لازم است اول دفاعیات را محکم کنیم و سپس سراغ وسایل مصرفی برویم.
*ما باید به تعبیر نهجالبلاغه دائم تفکرات خود را صیقل بزنیم
این تغییر نگرش فکری چطور در انقلابیون اتفاق افتاد؟ کسانی که خود را یار حضرت امام(ره) مینامیدند وقتی پای قدرت رسیدند با آبروی نظام و کشور بازی کردند. در واقع چه اتفاقی در این سالها افتاد که برخی افراد در سال 88 خروج کردند؟
امام امیرالمومنین علیهالسلام فرمودهاند هیچ چیز ثابت نیست. جز همین جمله که هیچ چیز ثابت نیست، ابزار ساختمانِ تفکر انسان متعدد است که در وهله اول باورهای دینی و بعد موضعگیریهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، محیط، دوست و اطرافیان هستند. بنابراین بنیان فکری آنها محکم نبوده است که بتوان روی آن پیریزی کرد، چند صباحی شعار دادند؛ مردم هم برای آنها تکبیر گفتند، باورشان شد؛ لذا ما باید به تعبیر نهجالبلاغه دائم تفکرات خود را صیقل بزنیم. خود و عملکرد خود را زود به روز و ارزیابی کنیم.
اینها زحمت اندیشیدن به خودشان نمیدهند، میتوانستند تا دیر نشده بود کار را درست کنند اما غرور دلیل بر جهل است، بهترین موضع، تواضع است؛ امام پس از پذیرش قطعنامه از مردم عذرخواهی کردند و فرمودند «ما عمری شعار دادیم جنگ جنگ تا پیروزی اما نشد، من این شربت تلخ را میخورم.»
*اگر فتنهگران به اشتباه خود اعتراف کنند جامعه با سعه صدر با آنها برخورد میکند
اگر در جامعه ما کسی به خطای خود اعتراف کند، مردم آن را میپذیرند. همین آقایان که در سال 88 فتنهگر بودند، بیایند و بگویند ما اشتباه کردیم، قطعاً جامعه با سعه صدر با آنها برخورد میکند و به جامعه باز میگردند. وقتی میگویند ما درست گفتیم و اصرار هم دارند در مسیر خود بمانند، طبیعی است جامعه نمیپذیرد. همه ما باید بپذیریم به طور دائم در معرض وسواس شیطان هستیم.هم شیطان معروف و هم شیطان امروز که آمریکاست.
هر چیزی هزینه دارد، چطور میخواهیم مستقل باشیم و اندیشه خودمان بر حکومت حاکم باشد ولی عین خیالمان نباشد، میگفت سرم فدای امام حسین(ع) به شرطی که رگ نبرد! اینطور نمیشود.
تنزل دادن روابط مخدوش ایران ـ آمریکا به مباحث پیش افتادهای مثل بلوکه شدن اموال ایران را چطور ارزیابی میکنید.
اشکال ما این است که افکار امام را یادمان رفته است ایشان خود فرمودند اگر آمریکا به ما لبخند زد یا باید به خودمان شک کنیم یا آنها افکار امپریالیستی خود را کنار گذاشتهاند؛ آمریکا که هرگز از این مشی دست بر نمیدارد پس ما باید عقبنشینی کنیم؛ عدهای به هر دلیل از عملکرد خود خسته شدهاند حالا وقت را غنیمت میدانند با مصاحبهای اینچنینی ویزای 10 روزه بگیرند و به آمریکا بروند؛ این برای کشوری الگو مثل جمهوریاسلامی ایران که سربلندی را در دنیا فریاد میزند، خیلی بد است. آنها باید عقبنشینی کنند که عمری کشور ما را تاراج کرده و مردم ما را در فقر و بیسوادی نگه داشتند.
من درباره سرسپردگی شاه به آمریکا به کتاب فرح پهلوی اشاره می کنم، در صفحه 872 جلد دوم کتاب «دختر یتیم» ـ خاطرات فرح پهلوی ـ آمده است: «محمدرضا میگفت من در جریان تحریم نفتی اعراب در سال 1967 شیر نفت ایران را روی جهان غرب و اسرائیل باز کردم و به بهای تخریب روابط ایران با اعراب، اجازه ندادم چرخ صنعت غرب از حرکت بایستد... در جریان جنگ ویتنام، نفت و بنزین و سوخت هواپیما به آمریکاییها رساندم ... حتی هواپیمای جنگی ایران را در اختیار سر فرمانده آمریکایی در ویتنام جنوبی قرار دادم. هر چه به من گفتند از جان و دل پذیرفتم و مانند یک غلام حلقه به گوش مجری دستورات منطقهای و فرا منطقهای آنها بودم، هر سال میلیاردها دلار بودجه کشور را صرف خرید اطلس از کمپانیهای آمریکایی کردم و صدها میلیون دلار به موسسات آموزشی و اجتماعی آمریکا کمک بلاعوض کردم.»
آمریکا، شاه را به قول خودش غلام حلقه به گوش کرد و به این هم اکتفا نکرد لذا آمریکا جز تسلیم بلاشرط چیزی از ما نمیخواهد. تسلیم بلاشرط یعنی دست برداشتن از همه اصول و مبانی و به گردن نهادن دوباره طناب ذلت وابستگی به آمریکا. البته باید به دولت رخصت داد؛ ما احمدینژاد را 8 سال تحمل کردیم، حالا اگر الان از آقای روحانی کارنامه بخواهیم انصاف نیست.
البته خود آقای روحانی بعد از 100 روز کارنامه عملکرد ارائه دادند.
یک فرصت دیگر باید به دولت داد، بودجه کشور به جیب کسانی رفت که نیاز نداشتند، حالا دولت میخواهد کاری کند که این پول به امر بهداشت برگردانده شود.80 درصد پول درمان را نقداً از ما میگیرند، این هم بیمه است؟! در واقع چون دولت بودجه ندارد اینطور است، میگویند بیمه تکمیلی. چه زمانی؟ وقتی بازنشسته شدید که آن زمان دیگر کسی دستش به عرب و عجم نمیرسد.
در بحث برخورد دولت با منتقدان نظری ندارید؟
الان خیر. یک روز بیایید تا فقط درباره عملکرد یکساله دولت، آزادی مطبوعات و رسالت مطبوعات در نظام جمهوری اسلامی صحبت کنیم.
الان با توجه به طرح بحث فتنه 88 زمزمههای تلاش اصلاحطلبان برای رفع حصر شنیده میشود و همین افراد میگویند چرا روحانی به وعدههای خود در این خصوص عمل نکرده است یعنی به نوعی دولت را تحت فشار قرار میدهند، با توجه به اتفاقات سال 88 و عدم عقبنشینی آنها از موضع خود تا جایی که گفتند اگر آن آقا از مواضعش عقبنشینی کند، خودکشی میکنیم، نظر شما درباره رفع حصر چیست؟
اگر قانون در هر کشوری حاکم باشد نشان دهنده این است که آنها دارای افکار بلندی هستند. بیقانونی مقدمه دیکتاتوری است. اگر قانون گفت رفع حصر شود ما هم میگوییم بسیار خب! و اگر گفت ادامه داشته باشد ما میپذیریم. قوه قضائیه باید از حقوق مردم دفاع کند و جو گیر نشود. ما خودمان افتخار میکنیم که جو گیر نیستیم.
منظور شما از جو گیر شدن چیست؟
یعنی با شلوغ کاری حرف خود را عوض نمیکنیم و از قانون کوتاه نمیآییم. قوه قضائیه در این کشور نشان داده استقلال دارد و دولت نیز مورد حمایت مقام معظم رهبری قرار دارد. بنابراین با شناخت ما، آنها هم در چارچوب قانون عمل میکنند و مطمئنم دولت تحت تاثیر قرار نمیگیرد. آقای روحانی مدتی طولانی رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک، نایب رئیس مجلس، دبیر شورای عالی امنیت ملی و عضو مجلس خبرگان بوده و درس حوزوی خوانده و دکتری دارند و نمیآیند کاری کنند که برای خودشان و دولت مشکل ایجاد شود.
رای شما در جریان انتخابات 88 چه بود؟ برخی میگفتند ما رای دادیم و رایمان خورده شد. شما در آن زمان در کدام جبهه بودید؟
اولاً ما همیشه در صف اصولگراها بودهایم. ما هرگز یک روز هم در صف اصلاحطلبان نبودیم و به حول و قوه الهی نخواهیم بود. دوم اینکه اگر کسانی در صف اصولگرایی بودند و اصلاحطلب شدند، طبق همان اصل است که هیچ چیز ثابت نیست جز همین جمله، این ریزش و رویش موضوعی پایدار است، از آن طرف هم به این سمت آمدند. توقع برخی بالاست که چرا رئیس جمهور و وزیر نشدهاند، این نظام ارزشی است و هر جا باشیم بخشی از ارزش محسوب میشویم. در این نظام رئیسجمهور و یک معلم که پشت کوه درس میدهد فرقی ندارد.
اخیرا یاسر هاشمی تاکید داشت پدرش برای انتخابات فعالیت خواهد داشت. درست است؟
*از سفر هاشمی به عربستان بیخبرم
از آقای یاسر هاشمی بپرسید.
سفر آقای رفسنجانی به عربستان قطعی شده است؟
من اطلاع ندارم.
با توجه به دغدغههای فرهنگی رهبری و نوع نامگذاری سال، نظر شما در خصوص رویکرد فرهنگی کشور چیست؟
سالیان درازی است بحث فرهنگ، ایشان را نگران کرده است، ما با شعار تقویت فرهنگ دینی اسلامی انقلاب کردیم اما هر چه گذشت کوتاه آمدیم و امروز مظاهر بیفرهنگی را در کشور زیاد میبینیم. اطلاعات رهبری از فرهنگ وسیع است و با تذکرات فراوانی که دادند تاثیر مطلوب ندیدند لذا امسال را سال فرهنگ و اقتصاد نام گذاری فرمودند. آنهایی که کار فرهنگ دارند مثل وزارت ارشاد، حوزه هنری، حوزه علمیه، دانشگاهها و شخصیتهای بزرگ فرهنگی همه موظف هستند و تنها وزارت ارشاد نیست؛ لذا باید مشکلات فرهنگی را برطرف کنیم. فرهنگ یک مقوله گسترده و وسیع است. توجه به تولیدات داخلی و بالا بردن کیفیت تولیدات بدون اصلاح فرهنگ ممکن نیست.اصولاً استقلال طلبی و استقلال خواهی قبل از اینکه سیاسی باشد، فرهنگی است. هرگز یک عنصر بیاطلاع از فرهنگ نمیتواند به مبانی استقلال کشور بیندیشد.
*تساهل و تسامح بانیان فرهنگ موجب شرمندگی است
با توجه به بعد تحقیقاتی مرکز تحقیقات استراتژیک، راهکار عملیاتی شما چیست؟
در وهله اول کسانی که بانی کار فرهنگ هستند باید به اصلاح فرهنگی معتقد باشند و قبول کنند تساهل و تسامح به تدریج ما را به جایی رساند که باعث شرمندگی است. صد البته فرهنگ یک امر وسیع است. اقتصاد مقاومتی و اصلاح فرهنگی باید استراتژی نظام ما باشد. نباید شعار زبانی داد. آقای وزیر ارشاد و همه صاحبنظران، اول باید بپذیرند در فرهنگ دچار مشکل هستیم، بعد راهحل پیدا کنند. بعد میشود با همفکری، تعامل و هماندیشی به یک ساز و کار داخلی رسید.
* مرکز تحقیقات استراتژیک برای «فرهنگ» هنوز برنامه ندارد
مرکز تحقیقات استراتژیکها برنامهای در این زمینه نداشته است؟
هنوز خیر!
https://roozno.com/000JZG لینک کوتاه
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید